شنبه, 12ام آبان

شما اینجا هستید: رویه نخست زبان و ادب فارسی داستان ایرانی چای و دوستی

داستان ایرانی

چای و دوستی

چاي ايراني

دوستی با بعضی آدمها مثل نوشیدن چای کیسه‌ای است هول هولکی و دم دستی این دوستی‌ها برای رفع تکلیف خوبند اما خستگی‌ات را رفع نمی‌کنند. این چای خوردن‌ها دل آدم را باز نمی‌کند، خاطره نمی‌شود، فقط از سر اجبار می‌خوری که چای خورده باشی به بعدش هم فکر نمی‌کنی.

دوستی با بعضی آدمها مثل خوردن چای خارجی است پر از رنگ و بو این دوستی‌ها جان می‌دهد برای مهمان بازی برای جوک‌های خنده‌دار تعریف کردن، برای فرستادن پیامک صد تا یک غاز، برای خاطره‌های دم دستی اولش هم حس خوبی به تو می‌دهند. این چای زود دمِ خارجی را می‌ریزی در فنجان بزرگ می‌نشینی با شکلات فندقی می‌خوری و فکر می‌کنی خوش‌به‌حال‌ترین آدم روی زمینی؛ فقط نمی‌دانی چرا باقی چای که مانده در فنجان بعد از یکی دوساعت می‌شود رنگ قیر
یک مایع سیاه و بد بو که چنان به دیواره فنجان رنگ می‌دهد که انگار در آن مرکّب چین ریخته بودی نه چای.

دوستی با بعضی آدمها مثل نوشیدن چای سر گل لاهیجان است باید نرم دم بکشد، باید انتظارش را بکشی، باید برای عطر و رنگش منتظر بمانی، باید صبر کنی، آرام باشی و مقدماتش را فراهم کنی، باید آن را بریزی در یک استکان کوچک کمر باریک، خوب نگاهش کنی، عطر ملایمش را احساس کنی و آهسته، جرعه جرعه بنوشی‌اش و زندگی کنی.

 

منبع: رایانامه‌های دریافتی

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید