پنج شنبه, 06ام ارديبهشت

شما اینجا هستید: رویه نخست تاریخ تاریخ تجزیه چکیده تاریخ تجزیه ایران - بخش نخست - دکتر هوشنگ طالع

تاریخ تجزیه

چکیده تاریخ تجزیه ایران - بخش نخست - دکتر هوشنگ طالع

برگرفته از تارنمای كاربرد

 

دکتر هوشنگ طالع

 دراین یکصد و پنجاه‌سال‌، روس‌ و انگلیس‌ به‌ قدری‌ به‌ایران‌ صدمه‌ رسانیده‌اند که‌ قلم‌ ازشرح‌ آن‌ عاجز است‌.
هرگاه‌ منصفانه‌ در تاریخ‌یکصد و پنجاه‌ ساله‌ی‌ ایران‌ نظرشود، صدمات‌ و تعدیات‌انگلیس‌ها به‌ مراتب‌ به‌ ظلم‌ و ستم‌روس‌ها، می‌چربد.
در اغلب‌ این‌ تهدیدات‌ وتجاوزات‌ روس‌ها بر ایران‌،محرک‌ اصلی‌ همان‌ دولت‌ ...انگلستان‌ است‌.
شادروان‌ محمود محمود ـ تاریخ‌ روابط سیاسی‌ ایران‌ و انگلیس‌ در قرن‌ نوزدهم‌ ـچاپ‌ اول‌ ـ آبان‌ ماه‌ 1338 خورشیدی‌

 

چکیده‌ی‌تاریخ‌تجزیه‌ایران‌
مؤلف‌:دکترهوشنگ‌طالع‌
ناشر:سمرقند


بخش‌نخست‌ :
شکل‌گیری‌تجاوزسازمان‌یافته‌
درراستای‌تجزیه‌ی‌سرزمین‌های‌ایرانی‌نشین‌
در درازای‌ تاریخ‌، سرزمین‌ ایرانیان‌ از سوی‌ خاور و باختر و گاه‌ جنوب‌، مورد تهدید و هجوم‌ بود. اما، بانشستن‌ “پتر” بر تخت‌ پادشاهی‌ روسیه‌، از سوی‌ شمال‌ نیز به‌ طور سازمان‌یافته‌ مورد تجاوز و یورش‌ قرار گرفت‌.گرچه‌ در درازی‌ تاریخ‌ ملت‌ ما، گه‌گاه‌ نام‌ اقوام‌ نامتمدن‌ روس‌ بر زبان‌ شاعران‌ و خامه‌ی‌ تذکره‌نویسان‌ میهن‌مان‌جاری‌ شده‌ است‌، اما تا اردیبهشت‌ ماه‌ 1102 خورشیدی‌ (مه‌ 1723 میلادی‌)، نام‌ چندانی‌ از آن‌ها در نزد مانیست‌.
پتر در ده‌سالگی‌ (1682 میلادی‌ ـ 1061 خورشیدی‌)، بر تخت‌ پادشاهی‌ روسیه‌ نشست‌. وی‌ در درازای‌چند دهه‌ توانست‌ اقوام‌ گوناگون‌ و نژادهای‌ مختلفی‌ را که‌ بر آن‌ پهنه‌ی‌ سرد و یخ‌ بسته‌ می‌زیستند، مطیع‌ خودنماید. او، برای‌ تداوم‌ و بالندگی‌ نهادی‌ که‌ با “خون‌ و شمشیر”، بر پا گشته‌ بود، دست‌اندرکار شالوده‌ریزی‌ اهداف‌درازمدت‌ خود شد. پتر، نیک‌ دریافته‌ بود که‌ تنها راه‌ تداوم‌ حکومت‌ “خون‌ و شمشیر”، خلق‌ رویایی‌ بلند پروازانه‌می‌تواند باشد. اگر چه‌ اصول‌ آن‌ ضد انسانی‌ بوده‌ و برای‌ اجرای‌ آن‌ باید ملت‌های‌ بسیار و مردمان‌ بی‌شمارقربانی‌ شده‌ و همه‌ چیز خود را از کف‌ بدهند.
وی‌، حدود سال‌ 1710 میلادی‌ (1089 خورشیدی‌)، اصول‌ سیاست‌های‌ خود را زیر نام‌ “وصیت‌نامه‌”،تنظیم‌ کرد. اصول‌ مزبور تا فروپاشی‌ نظام‌ شوروی‌ در سال‌ 1991 میلادی‌ (1370 خورشیدی‌)، یعنی‌ دردرازای‌ نزدیک‌ به‌ سیصدسال‌، استخوان‌بندی‌ “سیاست‌ تهاجم‌ و گسترش‌ ارضی‌” حکومت‌های‌ گوناگون‌ روسیه‌را تشکیل‌ می‌داد.
پتر در اجرای‌ اصولی‌ که‌ خود طراح‌ آن‌ بود، نخست‌ قلمرو حکومت‌ امپراتوری‌ عثمانی‌ را مورد تهاجم‌ قرارداد و پیروزی‌هایی‌ نیز به‌ دست‌ آورد. وی‌ به‌ دنبال‌ این‌ پیروزی‌، متوجه‌ ایران‌ شد. اصول‌ سیاست‌ تهاجم‌ وگسترش‌ ارضی‌ “پتر” درباره‌ی‌ ایران‌ زمین‌، این‌ گونه‌ بیان‌ شده‌ است‌: “... گرجستان‌ و سرزمین‌ قفقاز رگ‌حساس‌ ایران‌ است‌. همین‌ که‌ نوک‌ نیشتر استیلای‌ روسیه‌ به‌ آن‌ برسد، فوراً خون‌ ضعف‌ از دل‌ ایران‌ برون‌خواهد رفت‌ و چنان‌ ناتوان‌ خواهد شد که‌ هیچ‌ پزشک‌ حاذقی‌ نتواند آن‌ را بهبود بخشد... کلید هندوستان‌ هم‌سرزمین‌ ترکستان‌ است‌. تا می‌توانید به‌ سوی‌ بیابان‌های‌ قرقیزستان‌، خیوه‌ و بخارا پیش‌ بروید... هر قدر ممکن‌شود، خود را به‌ خلیج‌فارس‌ برسانید.”
چنان‌ چه‌ اشاره‌ گردید، “تزار” به‌ دنبال‌ پیروزی‌هایی‌ در قلمرو عثمانی‌، متوجه‌ ایران‌ شد. در این‌ هنگام‌دولت‌ ایران‌، به‌ ویژه‌ در اثر بی‌لیاقتی‌های‌ شاه‌ “سلطان‌ حسین‌”، از هر جهت‌ ناتوان‌ گشته‌ بود. اما با این‌ وجود،برای‌ روس‌ها، نیرومند و مهیب‌ می‌نمود. پتر در سال‌ 1716 میلادی‌ (1095 خورشیدی‌)، برای‌ ارزیابی‌ اوضاع‌ایران‌، “آرتمی‌ ولینسکی‌” (Artemi Volinski) را در پوشش‌ سفارت‌، روانه‌ی‌ ایران‌ کرد. گرچه‌ گزارش‌ وی‌،”پتر” را در تجاوز به‌ سرزمین‌های‌ ایران‌ راسخ‌تر کرد، اما هنوز از روبرو شدن‌ با چنین‌ نیرویی‌، هراسناک‌ بود.
“پتر” در سال‌ 1721 میلادی‌ (1100 خورشیدی‌) سرانجام‌ پس‌ از یک‌ رشته‌ نبردهای‌ طولانی‌، شارل‌دوازدهم‌، پادشاه‌ نامدار سوئد را شکست‌ داد. به‌ دنبال‌ قرارداد صلح‌ با سوئدی‌ها، وی‌ در همان‌ سال‌ خود راامپراتور روسیه‌ خواند.
با این‌ که‌ او در آن‌ زمان‌ خود را از همیشه‌ نیرومندتر احساس‌ می‌کرد، اما در مورد ایران‌ محتاطتر از آن‌ بودکه‌ بی‌گدار به‌ آب‌ بزند. پتر، شورش‌ لزگی‌ها و اقدام‌ “خان‌ خیوه‌” را بهانه‌ قرار داد و سیمون‌ آورامف‌ (SimonAvramov)، را به‌ اصفهان‌ فرستاد. در این‌ شورش‌، روس‌ها خسارت‌ فراوان‌ جانی‌ و مالی‌ متحمل‌ گردیده‌ وهم‌زمان‌، خان‌ “خیوه‌” نیز دستور داده‌ بودتایک‌کاروان‌روسی‌راازدم‌تیغ‌بگذرانند.
هنگامی‌ که‌ آورامف‌ به‌ اصفهان‌ رسید، چند ماه‌ از برکناری‌ شاه‌ “سلطان‌ حسین‌” از سلطنت‌ و جلوس‌محمود غلجایی‌ بر تخت‌ شاهنشاهی‌ ایران‌ می‌گذشت‌. او به‌ حضور محمود بار یافت‌ و زیان‌هایی‌ را که‌ لزگی‌ها وخان‌ خیوه‌ به‌ روس‌ها وارد کرده‌ بودند برشمرد. محمود در پاسخ‌ “آورامف‌” گفت‌ که‌ اقتداری‌ بر این‌ مردمان‌ندارم‌ و روس‌ها می‌بایست‌، خود محافظت‌ از خود را به‌ عهده‌ گیرند. “فرستاده‌” پس‌ از دریافت‌ پاسخی‌ که‌ هرگزانتظار آن‌ را نداشت‌، به‌ سرعت‌ خود را به‌ “پتر” رساند، در حالی‌ که‌ جواز تجاوز به‌ سرزمین‌های‌ ایرانی‌ را با خودهمراه‌ داشت‌.
پتر، پس‌ از دریافت‌ پاسخ‌ محمود و تدارک‌ نظامی‌ کافی‌ در ماه‌ مه‌ 1723 میلادی‌ (اردیبهشت‌ 1102خورشیدی‌)، فرمان‌ تهاجم‌ به‌ سوی‌ ایران‌ زمین‌ را صادر کرد. اثرات‌ این‌ فرمان‌، دویست‌ و شصت‌ و هشت‌ سال‌پایید. البته‌ گاه‌ آشکار و زمانی‌ به‌ گونه‌ی‌ پنهان‌. در درازای‌ این‌ زمان‌، سرزمین‌ بزرگ‌ ملت‌ ایران‌ تکه‌ تکه‌گردید و زنجیرهای‌ جدایی‌ و تجزیه‌ بر دست‌ و پای‌ مردم‌ ما، استوار شد. بر شهرها و سرزمین‌های‌ میهن‌ ما،نام‌های‌ دروغین‌ نهادند. روس‌ها، کوشیدند تا با تاریخ‌سازی‌ و جعل‌ حقایق‌، ریشه‌های‌ یگانگی‌ را سست‌ کرده‌ وبخشکانند. زبان‌ آن‌ها را دگرگون‌ کردند، خط آن‌ها را به‌ یغمابردندوالفبای‌خودراجانشین‌آن‌نمودند.
در پی‌ فرمان‌ تهاجم‌، روس‌ها از راه‌ رودخانه‌ی‌ “ولگا” خود را به‌ دریای‌ مازندران‌ رسانده‌ و داغستان‌ رااشغال‌ کردند. دولت‌ عثمانی‌ نیز با بهره‌گیری‌ از فرصت‌ مناسبی‌ که‌ در اثر ضعف‌ و ناتوانی‌ حکومت‌ ایران‌ به‌ دست‌آورده‌ بود، “شماخی‌” را اشغال‌ و تهدید کرد که‌ اگر روس‌ها از “دربند” بگذرند، جنگ‌ میان‌ دو کشور غیر قابل‌اجتناب‌ خواهد بود. در این‌ فرآیند، روس‌ها از حرکت‌ به‌ آن‌ سو، خودداری‌ کرده‌ و متوجه‌ گیلان‌ شدند. روس‌هاپس‌ از تصرف‌ رشت‌ و شکست‌ نیروهای‌ محلی‌، جری‌تر شده‌ و بادکوبه‌ را نیز اشغال‌ کردند. روس‌ها و عثمانی‌ها،بر سر تصرف‌ سرزمین‌های‌ ایرانی‌ به‌ مسابقه‌ برخاسته‌ بودند. نزدیک‌ بود بر سر اشغال‌ شهر گنجه‌، دو کشوردرگیر جنگ‌ شوند که‌ سفیر فرانسه‌ در “باب‌ عالی‌” میانجی‌گری‌ کرد. در این‌ فرآیند، روز 23 ژوئن‌ 1724میلادی‌ (دوم‌ تیرماه‌ 1103 خورشیدی‌)، عهدنامه‌ای‌ میان‌ دو دولت‌ مزبور بسته‌ شد. بر پایه‌ی‌ آن‌، روس‌ها وعثمانی‌ها، بخش‌های‌ بزرگی‌ از سرزمین‌ ایرانیان‌ را میان‌ خود تقسیم‌ کردند. بدین‌ سان‌، سرزمین‌های‌ واقع‌ درخاور محل‌ برخورد رودخانه‌های‌ کورش‌ (کور یا کورا) و ارس‌، به‌ روس‌ها و سرزمین‌های‌ واقع‌دربخش‌باختری‌،به‌عثمانی‌هاتعلق‌گرفت‌.

پیدایش‌ “نادر” در صحنه‌ی‌ سیاسی‌ ـ نظامی‌ ایران‌، محاسبه‌ی‌ عثمانی‌ها و روس‌ها را در هم‌ ریخت‌. نادر درآغاز متوجه‌ عثمانی‌ شد و پس‌ از یک‌ رشته‌ نبردهای‌ سنگین‌، چنان‌ ارتش‌ عثمانی‌ را در هم‌ کوبید که‌ تا برچیده‌شدن‌ بساط امپراتوری‌ مزبور ـ جز برخی‌ ترکتازی‌های‌ پراکنده‌ ـ توان‌ تهاجم‌ نسبت‌ به‌ ایران‌ از کشور مزبور سلب‌شد. نادر هنگامی‌ که‌ اطمینان‌ حاصل‌ کرد که‌ دیگر امپراتوری‌ عثمانی‌ نمی‌تواند به‌ عنوان‌ خطری‌ جدی‌ برای‌ایران‌ به‌ شمار آید، متوجه‌ روسیه‌ شد. نادر، به‌ روس‌ها اخطار کرد که‌ نیروهای‌ خود را از ایران‌ بیرون‌ برند.جانشینان‌ پتر که‌ می‌دانستند توان‌ مقابله‌ با ایرانیان‌ را ندارند، شبانه‌ نیروهای‌ خود را از گیلان‌ و بخش‌های‌عمده‌ی‌ قفقاز بیرون‌ بردند. به‌ دنبال‌ اخطاری‌ جدی‌تر، روس‌ها بقیه‌ی‌ سرزمین‌های‌ اشغالی‌ در قفقاز را نیزتخلیه‌ کرده‌ و به‌ پشت‌ مرزهای‌ خود عقب‌ نشستند.

با درگذشت‌ کریم‌خان‌ زند در دهم‌ اسفندماه‌ 1157 خورشیدی‌ (اول‌ مارس‌ 1779 میلادی‌) و آغاززد و خورد میان‌ مدعیان‌ جانشینی‌وی‌،ایران‌دوباره‌دستخوش‌هرج‌ومرج‌شد.
پس‌ از استحکام‌ سلطنت‌ کاترین‌ بزرگ‌، دولت‌ روسیه‌ در پی‌ بهره‌گیری‌ از اوضاع‌ در هم‌ ریخته‌ی‌ ایران‌،برای‌ اجرای‌ وصیتنامه‌ی‌ پتر برآمد. از این‌ روی‌، در سال‌ 1776 میلادی‌ (1155 خورشیدی‌)، روس‌هادست‌اندرکار ایجاد یک‌ رشته‌ استحکامات‌ در کنار مرزهای‌ ایران‌ در شمال‌ قفقاز شدند. پنج‌ سال‌ بعد، در سال‌1160 خورشیدی‌ (1781 میلادی‌)، یک‌ دسته‌ از ناوگان‌ روس‌ در بندر اشرف‌ (بهشهر) لنگر انداخته‌ و از حاکم‌آن‌ اجازه‌ی‌ برپایی‌ مرکز بازرگانی‌ را گرفتند. روس‌ها به‌ بهانه‌ی‌ حفاظت‌ از مرکز مزبور، دست‌اندرکار ایجاد قلعه‌ واستحکامات‌ شدند. آقامحمدخان‌ که‌ در آن‌ زمان‌ نواحی‌ مزبور را در دست‌ داشت‌، به‌ حاکم‌ اشرف‌ دستور داد که‌روس‌ها را از خاک‌ ایران‌ اخراج‌ کند. به‌ دنبال‌ تهدید آقامحمدخان‌، روس‌ها استحکامات‌ مزبور را ویران‌ کرده‌ وبه‌ روسیه‌ بازگشتند. بدون‌ تردید، آقامحمدخان‌ نیز به‌ مانند نادر، از محتوای‌ وصیتنامه‌ی‌ پتر، آگاه‌ بود.
پس‌ از این‌ ناکامی‌، کاترین‌ متوجه‌ گرجستان‌ یا “رگ‌ حساس‌ ایران‌”، شد. در آن‌ زمان‌، آراکلی‌ خان‌ حاکم‌ایالت‌ گرجستان‌، در اندیشه‌ی‌ جداسری‌ بود. از این‌ روی‌، روس‌ها با توجه‌ به‌ تمایلات‌ آراکلی‌خان‌، در 24 ژوئیه‌1783 (2 امرداد ماه‌ 1162 خورشیدی‌) یک‌ قرارداد محرمانه‌ با وی‌ امضا کردند. بر پایه‌ی‌ پیمان‌ مزبور، ایالت‌گرجستان‌ زیر حمایت‌ نظامی‌ ـ سیاسی‌ روسیه‌ قرار گرفت‌. روس‌ها نیز در برابر، متعهد شدند که‌ از حاکم‌ ایالت‌گرجستان‌ که‌ از این‌ پس‌ “تزار گرجستان‌” نامیده‌ می‌شد،حمایت‌کرده‌ومتصرفات‌حال‌وآینده‌وی‌راتضمین‌نمایند.
افشای‌ پیمان‌ مزبور و رسیدن‌ پای‌ روسیان‌ به‌ قفقاز، موجب‌ نگرانی‌ مردم‌ ایران‌ شد. اما بازماندگان‌کریم‌خان‌ که‌ هنوز کشور را در اختیار داشتند، نه‌ تنها واکنشی‌ نشان‌ ندادند بلکه‌ علی‌مرادخان‌ زند به‌ کاترین‌امپراتور روسیه‌ پیشنهاد کرد که‌ در مقابل‌ دریافت‌ کمک‌ برای‌ شکست‌ رقیب‌ خود، آقامحمدخان‌ قاجار، حاضراست‌ تمام‌ سرزمین‌های‌ آن‌ سوی‌ ارس‌ را به‌ روس‌ها واگذار کند. دولت‌ روسیه‌ از این‌ پیشنهاد استقبال‌ کرد. اما،بر اثر درگذشت‌ ناگهانی‌ علی‌مراد خان‌، گفتگوهاقطع‌شد.
انگلیس‌ها نیز از درگذشت‌ کریم‌خان‌ بهره‌ جسته‌ و در دوران‌ پرآشوب‌ زد و خورد جانشینان‌ وی‌ بر سرحکومت‌، جزیره‌ی‌ قشم‌ را اشغال‌ کرده‌ و آن‌ را پایگاه‌ ناوگان‌ خود در خلیج‌فارس‌ قرار دادند. از سوی‌ دیگر درپاییز سال‌ 1166 خورشیدی‌ (1787 میلادی‌)، کنسول‌ انگلستان‌ در بصره‌، هیاتی‌ را به‌ شیراز فرستاد. سرانجام‌پس‌ از گفتگوهایی‌، جعفرخان‌ زند که‌ به‌ جای‌ علی‌مرادخان‌ نشسته‌ بود، در 28 دی‌ ماه‌ 1166 خورشیدی‌(18 ژانویه‌ 1788) فرمانی‌ صادر کرد. به‌ موجب‌ فرمان‌ مزبور، مقرر گردید که‌ با شهروندان‌ انگلیس‌ در اموربازرگانی‌ نهایت‌ مساعدت‌ و همراهی‌ به‌ عمل‌ آید و آنان‌ از مالیات‌، عوارض‌، حق‌ راهداری‌ و مانند آن‌ها معاف‌باشند. در حالی‌ که‌ چند سال‌ پیش‌، کارشکنی‌های‌ انگلستان‌ و قطع‌ راه‌اروندرودبه‌روی‌نیروهای‌کریم‌خان‌زند،مانع‌ازآزادسازی‌بغدادشده‌بود.
انگلیس‌ها از فرمان‌ مزبور، بهره‌برداری‌ نامشروع‌ کرده‌ و تجارت‌ خلیج‌فارس‌ را منحصر به‌ خود دانسته‌ و بردامنه‌ی‌ نفوذ خود افزودند. از سوی‌ دیگر مقارن‌ همین‌ احوال‌، انگلیس‌ها موفق‌ شدند که‌ سرزمین‌های‌ وسیعی‌را در هند متصرف‌ شده‌ودامنه‌ی‌مستعمرات‌خودرابه‌مرزهای‌افغانستان‌امروزین‌برسانند.
با توسعه‌ی‌ نفوذ انگلستان‌ در هندوستان‌، روابط ایران‌ و انگلیس‌ که‌ تا آن‌ زمان‌ بر پایه‌ی‌ بازرگانی‌ قرارداشت‌، دستخوش‌ تغییر بنیادین‌ شد. بدین‌ سان‌، از آن‌ تاریخ‌ به‌ بعد، انگلستان‌ در کنار مرزهای‌ ایران‌، حضورنظامی‌ نیرومندی‌ پیدا کرد و در این‌فرآیند،بازیگراصلی‌سیاست‌این‌منطقه‌ازجهان‌گردید.

آقامحمدخان‌، پس‌ از استقرار، “تصمیم‌ گرفت‌ وحدت‌ ملی‌ و تمامیت‌ ارضی‌ ایران‌ را تأمین‌ کرده‌ و به‌ عمرحکومت‌های‌ محلی‌ گرجستان‌ و خراسان‌، خاتمه‌ دهد”. از این‌ روی‌، در فروردین‌ ماه‌ 1174 خورشیدی‌(آوریل‌ 1795 میلادی‌)، نامه‌ای‌ به‌ آراکلی‌خان‌ نوشت‌ و از وی‌ خواست‌ تا روابط خود را با روس‌ها قطع‌ کند.ضمن‌ این‌ نامه‌، آقامحمدخان‌ به‌ خلاف‌کاری‌های‌ گرگین‌خان‌ (شهنواز خان‌ دوم‌) در هشتاد سال‌ پیش‌ از آن‌ درقندهار اشاره‌ کرد که‌ موجب‌ آن‌ همه‌ زیان‌ و فساد گردیده‌ بود. در پاسخ‌، آراکلی‌خان‌ نوشت‌ که‌ وی‌ تنها کاترین‌را پادشاه‌ متبوع‌ خود می‌داند. آقامحمدخان‌، همان‌ گونه‌ عمل‌ کرد که‌ نوشته‌ بود. در خردادماه‌ 1174خورشیدی‌ (ژوئن‌ 1795 میلادی‌)، دروازه‌های‌ تفلیس‌ بر روی‌ نیروهای‌ دولت‌ مرکزی‌ گشوده‌ شد.آقامحمدخان‌ پس‌ از این‌ پیروزی‌ که‌ توانسته‌ بود، کمابیش‌ وحدت‌ ایران‌ زمین‌ را دوباره‌ بازسازی‌ کند، در نوروزسال‌ 1175 خورشیدی‌ (20 مارس‌ 1796 میلادی‌) در تهران‌ تاجگذاری‌ کرد. وی‌، سپس‌ متوجه‌ خاوران‌ شد وبه‌ حکومت‌ شاهرخ‌میرزا، آخرین‌ بازمانده‌ی‌ خاندان‌ افشار بر خراسان‌ پایان‌ داد.
پس‌ از درگذشت‌ نادرشاه‌، در مناطق‌ خاوری‌ و شمال‌ شرقی‌ ایران‌، یعنی‌ در سرزمین‌ کنونی‌ افغانستان‌ وسرزمین‌های‌ خوارزم‌ و فرارود، برخی‌ از حکمرانان‌ جداسری‌ می‌کردند. آقامحمدخان‌، پس‌ از پایان‌ کارشاهرخ‌میرزا، به‌ زمان‌خان‌ درانی‌ که‌ در آن‌ زمان‌، حاکم‌ قندهار، کابل‌ و غزنین‌ بود اخطار کرد که‌ شهر بلخ‌ را زیرنظر مستقیم‌ دولت‌ مرکزی‌ قرار دهد که‌ وی‌ بی‌درنگ‌ این‌ دستور را پذیرفت‌. سپس‌ آقامحمدخان‌، از امیر بخاراخواست‌ که‌ چونان‌ گذشته‌ از حکومت‌ مرکزی‌ اطاعت‌ کند. اما وی‌ از این‌ کار امتناع‌ کرد. از این‌ روی‌،آقامحمدخان‌ برای‌ وادار کردن‌ امیر بخارا به‌ پیروی‌ از دولت‌ مرکزی‌، سپاه‌ بزرگی‌ تجهیز کرد و فرماندهی‌ آن‌ رابه‌ محمدولی‌ خان‌ قاجار والی‌ خراسان‌ واگذار کرد. درست‌ در همین‌ هنگام‌ باخبر شد که‌ روس‌ها به‌ ایالات‌ قفقازتجاوز کرده‌ و تا کنار رودخانه‌ی‌ ارس‌ پیش‌ آمده‌اند. در نتیجه‌، وی‌ کار لشگرکشی‌ به‌امارت‌بخارارابه‌بعدموکول‌کرده‌وبه‌تهران‌بازگشت‌.
کاترین‌ فرمانفرمای‌ روسیه‌، زنی‌ بود نیرومند و ستیزه‌جو که‌ نامش‌ لرزه‌ بر اندام‌ مردان‌ نیرومند اروپامی‌انداخت‌. کاترین‌، در راستای‌ استراتژی‌ پتر، نوک‌ نیشتر زهرآلود روسیه‌ را متوجه‌ شریان‌ حیاتی‌ ایران‌ یعنی‌”گرجستان‌ و قفقاز” کرد. در مهرماه‌ 1175 خورشیدی‌ (سپتامبر 1796 میلادی‌)، کاترین‌، سپاه‌ نیرومندی‌مرکب‌ از 30 هزار نفر سواره‌ و پیاده‌ به‌ فرماندهی‌ ژنرال‌ زوبوف‌ (Valerien Zubov) به‌ یاری‌ نیروهای‌ ژنرال‌گودویچ‌ (Goudovitch) که‌ پیش‌تر به‌ منطقه‌ی‌ دربند قفقاز گسیل‌ شده‌ بود، اعزام‌ داشت‌. در اثر این‌ تراکم‌نیرو، روس‌ها توانستند دژهای‌ “دربند”، “باکو” و “تالش‌” را تصرف‌ کنند. بدین‌ سان‌ روس‌ها بر سر تا سر کرانه‌های‌باختری‌ دریای‌ مازندران‌ دست‌ یافتند. به‌ دنبال‌ این‌ پیروزی‌، ژنرال‌ زوبوف‌ از رود ارس‌ گذشت‌ و قرارگاه‌زمستانی‌ خود را در دشت‌ مغان‌ بر پا کرد. ستون‌ دیگری‌ از سپاهیان‌ روس‌ که‌ از بندر حاج‌ طرخان‌ (هشترخان‌)به‌ حرکت‌ آمده‌ بود، پس‌ از تصرف‌ شهر لنکران‌، بندر انزلی‌ و شهر رشت‌ را نشانه‌ گرفت‌. شاید روس‌هادرپی‌آن‌بودندکه‌درفصل‌بهاربه‌سوی‌تهران‌حرکت‌کنند.
این‌ بار محاسبات‌ روس‌ها را، آقامحمدخان‌، یکی‌ از بزرگ‌ترین‌ مردان‌ تاریخ‌ ایران‌ زمین‌ در هم‌ ریخت‌. بارنخست‌، پتر برابر نادرناکام‌شده‌بود.این‌بارکاترین‌برابرآقامحمدخان‌.
با نزدیک‌ شدن‌ سپاهیان‌ آقامحمدخان‌ به‌ نیروهای‌ روس‌، آنان‌ بدون‌ جنگ‌ مناطق‌ اشغالی‌ را تخلیه‌ کرده‌ و به‌سرعت‌ عقب‌نشستند.البته‌درگذشت‌کاترین‌هم‌درفرارروس‌ها،بی‌تأثیرنبود.
چنان‌ که‌ اشاره‌ شد، قراین‌ نشان‌ می‌دهند که‌ هم‌ نادر و هم‌ آقامحمدخان‌، از نیات‌ توسعه‌طلبانه‌ی‌ روس‌هاکه‌ زیر عنوان‌ “منشور پتر” خلاصه‌ می‌شد، به‌ خوبی‌ آگاه‌ بودند. آقامحمدخان‌، نیک‌ دریافته‌ بود که‌ تنها نیروی‌تهدیدکننده‌ی‌ مستقیم‌ ایران‌ در این‌ منطقه‌ از جهان‌، امپراتوری‌ روسیه‌ است‌. زیرا با در هم‌ کوبیده‌ شدن‌ ارتش‌عثمانی‌ وسیله‌ی‌ نادر، دیگر این‌ همسایه‌، قدرت‌ دست‌اندازی‌ به‌ سرزمین‌های‌ ایران‌ را ندارد. از این‌ رو، برای‌ درامان‌ نگاه‌داشتن‌ ایران‌ از خطر تجاوز جدی‌،بایدروسیه‌رادرهم‌کوبید.
اما در یازدهم‌ خرداد ماه‌ 1176 خورشیدی‌ (31 مه‌ 1797 میلادی‌)، هنگامی‌ که‌ آقامحمدخان‌ در قلعه‌ی‌شیشه‌، سرگرم‌ تجهیز نیرو برای‌ حمله‌ به‌ قلب‌ روسیه‌ بود، به‌ قتل‌ رسید. در آن‌ شب‌ شوم‌ تاریخ‌ ایران‌، خنجرخیانت‌، پهلویش‌ را درید. آن‌ مرد بزرگ‌، دامن‌ یکی‌ از قاتلان‌ را گرفت‌ و فریاد برآورد: “تو آقامحمد را نکشتی‌،تو ایران‌ را کشتی‌”.
راستی‌ را، آن‌ها آقامحمد را نکشتند بلکه‌ همان‌ سان‌ که‌ او گفت‌: ایران‌ را کشتند. به‌ دنبال‌ کشته‌ شدن‌آقامحمدخان‌ قاجار، دوران‌ تجزیه‌ آغاز گردید و ایران‌ پاره‌ پاره‌ شد. نخست‌، سرزمین‌ قفقاز. سپس‌، افغانستان‌.آن‌گاه‌، مکران‌ و بلوچستان‌،خوارزم‌وفرارودو...


پی‌نوشت‌های‌بخش‌نخست‌ :
1ـ نخستین‌ بار، در میانه‌ی‌ دوران‌ خلافت‌ عباسیان‌، بیابان‌گردان‌ روس‌ با هدف‌ غارت‌ کرانه‌های‌ دریای‌ مازندران‌ بااجازه‌ی‌ اقوام‌ خزر از راه‌ رود اتل‌ (ولگا) وارد دریای‌ مازندران‌ شدند و کرانه‌های‌ “اران‌” و “گیلان‌” را غارت‌ کردند. نظامی‌گنجوی‌، شاعر پرآوازه‌ی‌ میهن‌، در چند جای‌ از یورش‌ و خون‌ریزی‌ اقوام‌ وحشی‌ روس‌ سخن‌ به‌ میان‌ آورده‌ است‌ و...
2ـ پس‌ از فروپاشی‌ نظام‌ شوروی‌ در سال‌ 1991 میلادی‌ (1370 خورشیدی‌) دولت‌ فدراسیون‌ روسیه‌ که‌ جانشین‌حکومت‌ مزبور گردید، به‌ طور رسمی‌ اعلام‌ کرد که‌ در پی‌ اجرای‌ وصیتنامه‌ پتر نیست‌.
-3 مردم‌ ایران‌ و گرجستان‌، چنان‌ در درازای‌ تاریخ‌ به‌ هم‌ آمیخته‌ بودند و چنان‌ تاریخ‌ و سرنوشت‌ مشترک‌، دوسرزمین‌ را به‌ هم‌ پیوند داده‌ بود که‌ “پتر” از سرزمین‌ گرجستان‌، در کنار سرزمین‌ قفقاز، به‌ عنوان‌ “رگ‌ حیاتی‌ ایران‌”،نام‌ می‌برد.
4ـ تزارها و تزارها ـ دکتر ه' . خشایار ـ انتشارات‌ آرمانخواه‌ ـ تهران‌ 1359 ـ ص‌ 3
5ـ از آغاز تهاجم‌ پتر در سال‌ 1723 میلادی‌ (1102 خورشیدی‌)، تا فروپاشی‌ نظام‌ شوروی‌ در 1991 میلادی‌ (1370خورشیدی‌)
6ـ عنوان‌ دربار عثمانی‌
7ـ در دو جنگی‌ که‌ از آن‌ پس‌ در دوران‌ پادشاهی‌ فتح‌علی‌ شاه‌ میان‌ ایران‌ و عثمانی‌ درگرفت‌، پیروزی‌ نظامی‌ باایرانیان‌ بود. مسأله‌ی‌ جنگ‌ جهانی‌ اول‌ که‌ عثمانی‌ها با حمایت‌ امپراتوری‌ آلمان‌ و اتریش‌، با وجود اعلام‌ بی‌طرفی‌ ایران‌در جنگ‌،واردخاک‌ایران‌شدند،مسأله‌ی‌جداگانه‌ای‌است‌.
8ـ کاترین‌ آلکسیونا، معروف‌ به‌ کاترین‌ بزرگ‌ (1796ـ 1729 میلادی‌ / 1175ـ 1108 خورشیدی‌)
9ـ علی‌مرادخان‌ در اسفندماه‌ 1160 خورشیدی‌ (ژانویه‌ 1781 میلادی‌) در اصفهان‌ تاجگذاری‌ کرد و در سال‌ 1165خورشیدی‌(1786میلادی‌)درگذشت‌.
10ـجعفرخان‌زند(1168ـ1165خورشیدی‌/1789ـ1786میلادی‌)
11ـ تاریخ‌ روابط خارجی‌ ایران‌ ـ عبدالرضا هوشنگ‌ مهدوی‌ ـ چاپ‌ دوم‌ ـ انتشارات‌ امیرکبیر ـ تهران‌ 1364 ـ ص‌198
12ـ گرگین‌خان‌ از بزرگ‌زادگان‌ گرجی‌ که‌ به‌ آیین‌ تشییع‌ گرویده‌ بود، از سوی‌ شاه‌ سلطان‌ حسین‌ صفوی‌ به‌ لقب‌شهنوازخان‌ (دوم‌) ملقب‌ و به‌ ولایت‌ قندهار منصوب‌ گردید. وی‌ با کارهای‌ زشتی‌ که‌ مرتکب‌ شد، بزرگان‌ قندهار را به‌سرکشی‌ وا داشت‌ که‌ سرانجام‌ منجر به‌ حرکت‌ محمود غلجایی‌ به‌ سوی‌ اصفهان‌ و...، گردید.
13ـ واقع‌ در منطقه‌ی‌ کورا باغ‌ (قره‌باغ‌) که‌ امروز مورد اختلاف‌ جمهوری‌های‌ اران‌ (آذربایجان‌) و ارمنستان‌ است‌
14ـ قاتلان‌ آقامحمدخان‌ عبارت‌ بودند از: صادق‌خان‌ گرجی‌، خدادادخان‌ اصفهانی‌ و عباس‌ خان‌ مازندرانی‌
-15تزارهاوتزارهاـص‌ 7


(منشوریاوصیت‌نامه‌ی‌پتر)

و پس‌ از ستایش‌ فراوان‌ به‌ آفریدگار جهان‌ همه‌ فرزندان‌ و جانشینان‌ خود را از وصیتی‌ که‌ از این‌ پس‌خواهد آمد آگاه‌ می‌کنیم‌. زیرا می‌بینیم‌ در روزگاران‌ خجسته‌ آینده‌ همه‌ فرزندان‌ من‌ رفته‌ رفته‌ یکی‌ پس‌ ازدیگری‌ بر همه‌ کشورهای‌ اروپا دست‌ خواهند یافت‌ چه‌ همه‌ ریاست‌ها و سلطنت‌های‌ اروپا فرسوده‌ و پیرشده‌اند و پادشاه‌ روسیه‌ که‌ مانند سر در برابر پیکر آن‌ها به‌ سوی‌ پیشرفت‌ می‌رود، تربیت‌ و سامان‌ و سازمان‌ آن‌بر همه‌ ریاست‌ها و پادشاهی‌ها برتری‌ دارد. ما نخست‌ این‌ پادشاهی‌ را چون‌ چشمه‌ای‌ یافتیم‌ و من‌ با اندیشه‌خویشتن‌ این‌ کشتی‌ را به‌ کرانه‌ رساندم‌ یعنی‌ این‌ چشمه‌ را بزرگ‌تر کردم‌ و دریایی‌ از آن‌ ساختم‌ و می‌دانم‌ که‌جانشینان‌ من‌ با رأی‌ بلند خود آن‌ را گشاده‌تر خواهند کرد و اقیانوسی‌ خواهد شد. بدین‌ سبب‌ این‌ سخنان‌ رابرای‌ راهنمایی‌ و سفارش‌ به‌ ایشان‌ می‌نویسم‌ که‌ دستور خود سازند.
نخست‌ آن‌که‌ دولت‌ روسیه‌ باید همیشه‌ وسایل‌ جنگ‌ را آماده‌ داشته‌ باشد و این‌ وسیله‌ی‌ پیشرفت‌ کارهای‌کشور خواهد بود.
دوم‌ آن‌که‌ تا می‌توانند هنگام‌ جنگ‌ باید افسران‌ ورزیده‌ از کشورهای‌ دیگر اروپا به‌ کار گمارند و از آن‌هابهره‌مند شوند و هنگام‌ صلح‌ نیز باید از وجود دانشمندان‌ و هنرمندان‌ بهره‌ برگیرند.
سوم‌ آن‌که‌ هنگام‌ جنگ‌ در میان‌ کشورهای‌ اروپا و کشورهای‌ دیگر چنان‌ چه‌ موقع‌ مناسب‌ باشد باید بایکی‌ از آن‌ دو طرف‌ هم‌دست‌ شد مخصوصاً در جنگ‌هایی‌ که‌ با آلمان‌ در می‌گیرد زیرا این‌ کشور پیوسته‌ به‌کشور ماست‌.
چهارم‌ آن‌که‌ باید در لهستان‌ وسایل‌ جنگی‌ آماده‌ کرد و اشراف‌ و بزرگان‌ آن‌ سرزمین‌ را رشوه‌ داد و درعقایدشان‌ رخنه‌ کرد و به‌ هرگونه‌ که‌ ممکن‌ باشد باید لشگریان‌ به‌ لهستان‌ فرستاد و اگر دولت‌های‌ دیگر در کارلهستان‌ فساد می‌کنند باید از خاک‌ لهستان‌ سهمی‌ به‌ آن‌ها داد و کم‌کم‌ باید با آن‌ شریک‌ وارد دشمنی‌ شد و آن‌قسمت‌ از لهستان‌ را که‌ به‌ او داده‌اند پس‌ گرفت‌ و همه‌ی‌ آن‌ سرزمین‌ را به‌ دست‌ آورد.
پنجم‌ آن‌که‌ تا جایی‌ که‌ ممکن‌ است‌ باید کشور سوئد را هم‌ گرفت‌ اما باید کاری‌ کرد که‌ پادشاه‌ آن‌ کشور بر مابتازد تا آن‌که‌ برای‌ گرفتن‌ آن‌ جا بهانه‌ای‌ به‌ دست‌ آید. برای‌ این‌ مقصود باید دانمارک‌ را از سوئد جدا کرد یا آن‌که‌در میان‌ حکمرانان‌ این‌ دو کشور دشمنی‌ فراهم‌ ساخت‌.
ششم‌ آن‌ که‌ بر امپراتور روس‌ و اعقاب‌ او لازم‌ و واجب‌ است‌ که‌ زوجه‌ از بنات‌ خاندان‌ ملوک‌ آلمان‌اختیار کند، ارتباط زوجیت‌ و اتحاد، موجب‌ شراکت‌ و دخالت‌ در نفع‌ و ضرر زن‌ و شوهر شده‌ و محض‌ منافع‌خود و به‌ مناسبت‌ خویش‌ ممکن‌ است‌ که‌ ارتباط خود را در داخله‌ی‌ آلمان‌ زیاد و در آن‌ جا نفوذ حاصل‌ کرده‌ واز منافع‌ و مصالح‌ آن‌ها سود برند.
هفتم‌ آن‌که‌ باید با پادشاهان‌ انگلستان‌ اتحاد و اتفاق‌ داشت‌ و با ایشان‌ در بازرگانی‌ قرارهایی‌ گذاشت‌ زیراکه‌ ایشان‌ برای‌ ساختن‌ کشتی‌های‌ خود از ما چوب‌ خواهند خرید و سود بسیار از این‌ راه‌ خواهیم‌ برد و چون‌ باانگلستان‌ رابطه‌ داشته‌ باشیم‌ در ساختن‌ کشتی‌های‌ جنگی‌ به‌ ما یاری‌ خواهد کرد.
هشتم‌ آن‌که‌ از سوی‌ شمال‌ تا دریای‌ بالتیک‌ را باید تصرف‌ کرد و از سوی‌ جنوب‌ باید کشور را تا دریای‌سیاه‌ وسعت‌ داد.
نهم‌ آن‌که‌ دولت‌ روسیه‌ را وقتی‌ می‌توان‌ دولت‌ واقعی‌ گفت‌ که‌ پایتخت‌ خود را به‌ شهر اسلامبول‌ که‌ کلیدگنج‌های‌ آسیا و اروپاست‌، برد. پس‌ تا می‌توان‌ باید کوشید که‌ به‌ شهر اسلامبول‌ و اطراف‌ آن‌ دست‌ بیندازیم‌ وکسی‌ که‌ اسلامبول‌ و اطراف‌ آن‌ را در دست‌ داشته‌ باشد خداوند همه‌ جهان‌ خواهد بود. پس‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ این‌مقصود باید در میان‌ ایران‌ و دولت‌ عثمانی‌ نفاق‌ افکند تا همیشه‌ در میانشان‌ جنگ‌ باشد اگر چه‌ اختلاف‌مذهب‌ و عقیده‌ که‌ مردم‌ شیعه‌ با سنی‌ دارند از هر لشگر و سلاحی‌ بیشتر کارگر است‌ و برای‌ تأمین‌ مقصود ما وتسلط روسیه‌ بر آن‌ها بهترین‌ وسیله‌ است‌ با این‌ همه‌ بر شما واجب‌ است‌ که‌ همواره‌ به‌ هر وسیله‌ که‌ می‌توانیددوگانگی‌ را در میانشان‌ سخت‌تر کنید و نگذارید با هم‌ هم‌آهنگ‌ شوند. چیزی‌ که‌ بیش‌ از همه‌ مرا دلخوش‌می‌کند دو چیز است‌. یکی‌ اختلاف‌ عقیده‌ در میان‌ شیعه‌ و سنی‌ و استیلای‌ روحانیون‌ بر ملل‌ مسلمان‌ و این‌که‌ایشان‌ مانع‌اند تا مسلمانان‌ با اروپا در آمیزند تا چشمشان‌ باز شود و در کار خود چاره‌جویی‌ کنند. همین‌ بس‌خواهد بود که‌ به‌ زودی‌ نام‌ آن‌ها از آسیا برافتد و تمدن‌ و فرهنگ‌ عیسوی‌ به‌ دست‌ پادشاهان‌ دولت‌ جوان‌روسیه‌، سیل‌وار آن‌ کشورها را فرا گیرد. چنان‌ چه‌ برتری‌ و استیلای‌ روحانیون‌ ما بود که‌ در این‌ مدت‌ روسیه‌ رادر پست‌ترین‌ مرحله‌ نگاه‌ داشت‌ و مانع‌ از پیشرفت‌ و برتری‌ آن‌ شد تا من‌ به‌ هزاران‌ رنج‌ و دشواری‌ این‌ خار را ازپیش‌ پای‌ ملت‌ خود برداشتم‌ و دست‌ آن‌ها را از کارهای‌ دولت‌ کوتاه‌ کردم‌ تا به‌ نماز و روزه‌ اکتفا کنند. گذشته‌ ازآن‌ باید چاره‌جویی‌های‌ فراوان‌ کرد که‌ کشور ایران‌ روز به‌ روز تهی‌دست‌تر شود و بازرگانی‌ آن‌ تنزل‌ کند. روی‌هم‌ رفته‌ باید در پی‌ آن‌ بود که‌ ایران‌ روبه‌ ویرانی‌ رود تا بدین‌ وسیله‌ به‌ هندوستان‌ نزدیک‌ شوید و چنان‌ بایدآن‌ را در حال‌ احتضار نگاه‌ داشت‌ که‌ دولت‌ روسیه‌ هرگاه‌ بخواهد بتواند بی‌ دردسر آن‌ را از پای‌ درآورد و به‌ اندک‌فشاری‌ کار خود را به‌ پایان‌ برساند. اما مصلحت‌ نیست‌ که‌ پیش‌ از مرگ‌ حتمی‌ دولت‌ عثمانی‌، ایران‌ را یکباره‌بی‌جان‌ کرد. گرجستان‌ و سرزمین‌ قفقاز رگ‌ حساس‌ ایران‌ است‌ همین‌ که‌ نوک‌ نیشتر استیلای‌ روس‌ به‌ آن‌رگ‌ برسد فوراً خون‌ ضعف‌ از دل‌ ایران‌ برون‌ خواهد رفت‌ و چنان‌ ناتوان‌ خواهد شد که‌ هیچ‌ پزشک‌ حاذقی‌نتواند آن‌ را بهبود بخشد. هرقدر ممکن‌ شود خود را به‌ خلیج‌فارس‌ برسانید و هرگاه‌ به‌ آن‌ جا دست‌ یافتیدهرقدر پول‌ که‌ به‌ وسیله‌ انگلستان‌ به‌ دست‌ می‌آید می‌توان‌ مستقیم‌ از هندوستان‌ فراهم‌ کرد. کلیدهندوستان‌ هم‌ سرزمین‌ ترکستان‌ است‌ تا می‌توانید به‌ سوی‌ بیابان‌های‌ قرقیزستان‌ و خیوه‌ و بخارا پیش‌بروید تا به‌ مقصود نزدیک‌تر شوید اما تانی‌ را نباید از دست‌ داد و باید ازشتاب‌کاری‌ خودداری‌ کرد. آن‌گاه‌ دولت‌عثمانی‌ چون‌ شتری‌ مهار کرده‌ در دست‌ پادشاه‌ روسیه‌ خواهد بود تا هنگام‌ لزوم‌ بارکشی‌ کند و پس‌ از آن‌ که‌دیگر کاری‌ از آن‌ ساخته‌ نشد باید سرش‌ را تن‌ جدا کرد زیرا کشوری‌ بسیار بزرگ‌ و بهترین‌ بازار تجارت‌ است‌.
دهم‌ آن‌که‌ باید با دولت‌ اتریش‌ همدست‌ شد و دولت‌ عثمانی‌ را از اروپا بیرون‌ کرد اما نه‌ چنان‌ که‌ اتریش‌بهره‌مند شود و این‌ دو راه‌ دارد نخست‌ آن‌که‌ باید اتریش‌ را جای‌ دیگر سرگرم‌ کرد و دیگر آن‌که‌ باید از خاک‌عثمانی‌ آن‌ نواحی‌ را به‌ اتریش‌دادکه‌پس‌ازچندی‌بتوانیدآن‌راهم‌بگیرید.
یازدهم‌ آن‌که‌ باید با کشور یونان‌ در صلح‌ بود تا هنگام‌ جنگ‌ بتواند از ما یاری‌ بخواهد.
دوازدهم‌ آن‌که‌ پس‌ از گرفتن‌ کشور سوئد و عثمانی‌ و ایران‌ و لهستان‌ باید با اتریش‌ و فرانسه‌ اتحاد کرد و اگرهر یک‌ از این‌ دو دولت‌ دوستی‌ و اتحاد ما را پذیرفت‌ می‌توان‌ کشورهای‌ دیگر را از پا درآورد و پس‌ از آن‌ باید براتریش‌ هم‌ مسلط شد.
سیزدهم‌ آن‌که‌ اگر این‌ دو دولت‌ با هم‌ اختلاف‌ پیدا نکنند باید چاره‌ای‌ جست‌ که‌ در میانشان‌ دوگانگی‌بیفتد و بدین‌ گونه‌ رفته‌رفته‌ یکی‌ از پا در خواهد آمد و آن‌ گاه‌ می‌توان‌ بر آن‌ دست‌ یافت‌ و بی‌مانع‌ بر همه‌ اروپاحکمرانی‌ کرد و بدین‌ وسیله‌می‌توانیدهمه‌این‌نواحی‌رادست‌نشانده‌خودبکنید.


مأخذ:تزارهاوتزارهاورقابت‌روس‌وانگلیس‌درایران ‌، مأخذ:اسنادی‌ازروابط ایران‌بامنطقه‌ی‌قفقاز

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه