تاریخ معاصر
خون شهیدان سوم شهریور 1320 میجوشد
- تاريخ معاصر
- نمایش از پنج شنبه, 02 شهریور 1391 21:05
- بازدید: 6844
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 72، امرداد و شهریور 1391، صفحه 10-11
به دنبال تجاوز ارتشهای بریتانیا و شوروی به خاک کشور در سوم شهریور ماه 1320، ستاد ارتش با انتشار اعلامیهی شماره یک، مردم ایران را در جریان یورش قرار داد. ساعت سه و نیم بعدازظهر روز سوم شهریور 1320علی منصور نخستوزیر در جلسهی فوقالعادهی مجلس شورای ملی، دربارهی تجاوز ارتشهای روس و انگلیس به ایران گفت:
...از ابتدای وقوع جنگ کنونی... دولت شاهنشاهی بیطرفی ایران را اعلام نموده و با تمام وسایل و قوای خود، دقیقا این سیاست را پیروی و به موقع اجرا گذاشته و با یک رویهی صریح و روشن در حفظ کشور از خطر سرایت وقایع و در صیانت حقوق مشروع تمام دول که با ایران روابط دارند و به ویژه دول همسایه کوشیده، چنان که تا حال به هیچ وجه خطری در ایران از هیچ طرف به هیچ یک از آنها متوجه نگردیده (عموم نمایندگان: صحیح است). با این حال دولت انگلیس و بعد از اتفاق آن دولت با دولت شوروی، هر دو متفقا اظهاراتی مبنی بر نگرانی از وجود یک عده آلمانی در ایران نمودند و دو نوبت در تاریخ 28 تیرماه و 25 مرداد 1320 برطبق اظهارات مزبور به وسیلهی نمایندگان خود تذکاریههایی تسلیم داشتند که اخراج قسمت عمده از آلمانهای مقیم ایران را درخواست میکردند. در پاسخ این اظهارات، چه ضمن مذاکرات عدیده شفاهی و چه طبق تذکاریههای تاریخ هفتم مرداد و تاریخ سیام مرداد 1320 کتباً اطمینانهای کافی در مراقبتهای دولت ایران نسبت به رفتار کلیهی اتباع بیگانه و عدم امکان بروز خطراتی از معدودی آلمانی که در ایران مشغول کارهای معینی هستند داده شد و برای مزید اطمینان دو دولت، اقدامات مقتضی برای کاستن عده معتنابهی از شمار آلمانها به عمل آمده و به جریان افتاد و مراتب مکرر چه در تهران و چه در مسکو و لندن به مقامات مربوط دولت انگلستان و شوروی خاطرنشان و آن چه ممکن بود برای حصول اطمینان و روشن ساختن نظر آنها کوشش گردید.
متاسفانه با تمام این مجاهدات که دولت ایران به منظور حفظ امنیت و آسایش کشور و رفع نگرانی دولت همسایهی خود نمود، در عوض حسن تفاهم و تصفیهی مسالمتآمیز قضیه، نتیجه این شد که نمایندگان شوروی و انگلیس، ساعت چهار صبح امروز به منزل نخستوزیر رفته و هر کدام یادداشتی مبنی برتکرار مطالب گذشته که جواب آنها با اقدامات اطمینانبخش داده شده بود، تسلیم نموده و در این یادداشتها، توسل خود را به نیروی نظامی اخطار کردند و مطابق گزارشهایی که رسیده، معلوم شد نیروی نظامی آنها در همان ساعت که نمایندگان مزبور در منزل نخست وزیر مشغول مذاکره بودند، به مرزهای ایران تجاوز نموده است. نیروی هوایی شوروی در آذربایجان به بمباران شهرهای باز و بیدفاع پرداخته و قوای زیاد از جلفا به سمت تبریز اعزام شدهاند. در خوزستان، قوای انگلیس به بندر شاهپور و خرمشهر حمله برده، کشتیهای ما را غافلگیر نموده و صدمه زدهاند و نیروی هوایی آن دولت به اهواز بمب ریخته. همچنین قوای انگلیس با وسایل موتوریزه فوقالعاده زیاد از طرف قصرشیرین به سمت کرمانشاه در حرکت میباشند. قوای متجاوز در هر نقطه که با نیروی ارتش شاهنشاهی مواجه شدهاند، طبعا تصادف و زد و خورد هم رخ داده است.
دولت ایران برای روشن ساختن علت و منظور این تجاوزات، به فوریت مذاکرات و اقدامات به عمل آورده و منتظر نتیجه میباشد که البته به استحضار مجلس شورای ملی خواهد رسانید...
( شهید دریادار غلامعلی بایندر فرمانده نیروی دریایی ایران )
مزار شهدای گمنام در کنار رود ارس که به تنهائی در مقابل ارتش متجاوز روس ها مقاومت کردند
در شهریور ماه 1320، تنها چندسال از پایهگذاری ارتش ایران میگذشت. توان ارتش ایران، در حد حفظ آرامش داخلی و درگیریهای احتمالی منطقهای بود، نه جنگ علیه دو قدرت بزرگ روز. ارتش ایران در سالهای نخست 1300 خورشیدی از ادغام نیروهای «قزاق» و «ژاندارم» و برخی عناصر «پلیس جنوب»، تشکیل شده بود. ارتش ایران از سال 1310 خورشیدی به بعد، از تعداد معدودی افسر که در دانشگاههای نظامی کشورهای پیشرفته و به ویژه فرانسه درس خوانده بودند، بهرهمند گردید. نیروی زمینی ارتش ایران، فاقد یگانهای موتوری و یگانهای مکانیزه و زرهی در مفهوم روز بود.
در سال 1319، نیروی زمینی دارای شانزده لشگر و یک تیپ مستقل مکانیزه بود. تیپ مستقل مکانیزه در تهران مستقر بود و تعدادی از لشگرها، در حقیقت بر روی کاغذ وجود داشتند و دارای توان لازم رزمی در حد یک لشگر نبودند:
از لشگرهای فوق، بعضی که جدیدالتاسیس بودند، در سال 1320، هنوز به پایهی سازمان مصوبهی خود نرسیده و از حیث عده و کادر فرماندهی و اسلحه و وسایل، نواقصی داشتند...
نیروی دریایی ایران، از دو ناو 950 تنی به نامهای ببر و پلنگ و چهار ناوچهی 320 تنی و تعدادی ناو تدارکاتی و پشتیبانی تشکیل میشد. ناوها و ناوچههای مزبور در ایتالیا ساخته شده بودند و در سال 1311 وسیلهی افسران و دانشجویانی که در ایتالیا آموزش دیده بودند، به ایران آورده شدند.
نیروی هوایی ایران، از تعداد هواپیمای دو باله تشکیل میشد. این هواپیماها، ساخت انگلستان بودند و برای تعمیرات هواپیمای مزبور و ساخت بخشی از بدنهی آنها، کارخانهای از انگلستان خریداری شد که در سال 1316 در فرودگاه دوشانتپه (تهران)، راهاندازی شد.
مجموع پرسنل نیروهای مسلح ایران، کمابیش 90 هزار نفر برآورده میشد. بدین سان، با توجه به این واقعیتها، ارتش ایران توان رویارویی هم زمان با دو قدرت بزرگ آن روز را نداشت.
هنوز چند روز از تعرض نظامی بریتانیا و شوروی علیه ایران نگذشته بود که سرلشگر نخجوان وزیر جنگ، بدون این که به رضاشاه اطلاع دهد، شورای عالی جنگ را تشکیل داد. این شورا که سرلشگر ضرغامی (رییس ستاد)، سرلشگر ریاضی و سرلشگر یزدانپناه در آن حضور داشتند، دستور ترک مخاصمه را صادر کرده و لشگرهای 1 و 2 مستقر در تهران را مرخص نمودند.
رضاشاه، به محض آگاهی از این مساله، آنها را به کاخ سعدآباد احضار و ضمن خلع درجه، دستور زندانی کردن آنان را به جرم خیانت به کشور، صادر نمود. در ضمن، وی سپهبد امیراحمدی را مامور جمعآوری سربازان و مقاومت و حفظ شهر تهران برابر بیگانگان کرد. سپهد امیراحمدی حکومت نظامی اعلام و با تلاش فراوان، توانست عدهای از افسران و سربازان را جمع آوری و نظم و آرامش را در تهران برقرار نماید.
اما، فاجعه بسیار ژرف بود. دستهای خیانتکاری که در گرماگرم جنگ، دستور ترک مخاصمه و مرخص کردن سربازها را صادر کرد، از ماهها پیش در لجستیک نیروها اخلال کرده و در نتیجه، مهمات مربوط به توپخانه و ادوات جنگی با ناهمآهنگی ارسال میشدند. به طوری که در همان روز نخست، بسیاری از یگانهای توپخانه، امکان آتش نداشتند.
پیش از اعلام ترک مخاصمه، یگانهای ارتش به خوبی برابر متجاوزان میجنگیدند، به طوری که در چند نقطه، آنان را متوقف کرده و زیانها و تلفات قابل توجهی نیز به نیروهای مهاجم وارد کرده بودند. در این میان باید از پایداری و دلیری فرماندهان و یگانهای زیر نام برد: سرلشگر شاه بختی (فرمانده لشگر خوزستان)، سرلشگر حسن مقدم مراغهای (فرمانده لشگر کردستان و کرمانشاه)، سرلشگر قدر (فرمانده لشگر رشت)، سرهنگ معتضدی (کفیل فرماندهی لشگر گرگان) و... در اینجا قابل ذکر است که پس از صدور دستور ترک مقاومت، عدهای از افراد لشگر گرگان تسلیم نشده و با عقبنشینی، خود را به تهران رساندند. البته در این میان، کسانی نیز مانند سرلشگر محتشمی (فرمانده لشگر خراسان)، خیانت کرده و تسلیم شد. همچنین، فرمانده لشگر تبریز نیز ترک خدمت کرده و فرار نمود.
به دنبال خلع درجه و بازداشت وزیر جنگ و رییس ستاد، رضاشاه دو تن از امیران تحصیل کرده ارتش، یعنی سرتیپ عبدالله هدایت و سرتیپ حاج علی رزمآرا را برای مشاوره احضار کرد. آنان باتوجه به دلایل زیر، اعلام کردند که امکان مقاومت وجود ندارد. رضاشاه هم نظر آنان را پذیرفت:
1 ـ عدم توازن نیروهای ارتش ایران با مهاجمان
2ـ نداشتن تحرک لازم و نداشتن برتری آتش
3ـ نداشتن مهمات برای مقابله (باتوجه به خیانتهای به عملآمده)
4 ـ غافلگیر شدن و عدم بسیج نیروها و نبودن فرصت کافی برای این کار
5 ـ برتری بیچون و چرای دشمن در هوا
6 ـ ترس و وحشت مردم از بمبارانهای هوایی
7 ـ خیانت عوامل بیگانه
8 ـ عدم آگاهی دولت برابر جریانهای پیش آمده و...
پس از ترک مقاومت، ارتش انگلیس تاسیسات نفت کرمانشاه را تصرف کرده و به سوی تهران به حرکت درآمد. از سوی دیگر، ارتش سرخ نیز با بهرهگیری از ترک مقاومت از سوی ارتش ایران، خود را به حومهی قزوین رسانید و در آن جا به نیروهای بریتانیا که از کرمانشاه میآمدند، پیوست.
دولت ایران که از یورش نظامی دو همسایهی نیرومند غافلگیر شده بود، وسیلهی سفیران کشور در مسکو، لندن و واشنگتن از دولتهای روس و انگلیس خواست تا با توقف عملیات نظامی، با ایران وارد گفتگو شوند. اما دولتهای مزبور به درخواست دولت ایران پاسخ ندادند. از آنجا که علی منصور نخست وزیر وقت، از نظر متفقین معروف به داشتن نظرات دوستانه نسبت به آلمانها بود، روز پنجم شهریورماه (27 اوت) از کار کناره گرفت و محمدعلی فروغی که «بیشتر مورد قبول انگلیسها بود، مامور تشکیل کابینهی جدید» شد.
سرانجام، به دنبال استعفای رضاشاه از پادشاهی، روز 25 شهریور آیین سوگند محمدرضا پهلوی در مجلس شورای ملی به عمل آمد.
فردای آنروز نیروهای روس و انگلیس وارد تهران شدند...
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا