پنج شنبه, 06ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست خانه تازه‌ها نگاه روز نامه سرگشاده پژوهشگر خلخالی به رئیس جمهوری: لزوم مراجعه به مراجع و محاکم بین‌المللی جهت تغییر نام جعلی جمهوری آذربایجان

نامه سرگشاده پژوهشگر خلخالی به رئیس جمهوری: لزوم مراجعه به مراجع و محاکم بین‌المللی جهت تغییر نام جعلی جمهوری آذربایجان

کیامهر فیروزی نویسنده و پژوهشگر خلخالی ضمن نامه‌ای سرگشاده از رئیس جمهور خواست نسبت به تهدیدات ناشی از جمهوری باکو هوشیار باشد. وی در این نامه به لزوم حساسیت نسبت به انتخاب نام جعلی توسط سران این جمهوری نوپا اشاره کرده و خواستار اقدام حقوقی ایران در این زمینه شده است.

متن نامه یاد شده در پی می‌آید:

ریاست محترم جمهوری ، جناب آقای دکتر حسن روحانی !
همچنان که حضرت‌عالی وقوف واشراف کامل دارید ، حفظ و دفاع از تمامیت ارضی و میراث ملی و فرهنگی کشور نخستین وظیفه ی  دولت (به ‌معنای عام آن) است. حدود دویست سال از جدایی اجباری 17 شهر قفقازو در حدود یکصدسال از نام‌گذاری جعلی جمهوری آذربایجان!! می‌گذرد . آن بخش از ایران زمین که در متون کهن، آلبانیا و آران( که خود تلفظی دیگر از نام گرامی ایران است) نامیده می‌شد ، با اهداف سیاسی و الحاق گرایانه و به دروغ ،آذربایجان ! و سپس آذربایجان شمالی !! نامیده شد ؛حال  ‌آنکه در تمامی متون پیش و پس از اسلام رود ارس حد مرزآرّان و آذربایجان بوده و ماورای ارس هرگز آذربایجان خوانده نشده است . در اوان چنین نام‌گذاری جعلی (1918)، نخبگان جامعه ایرانی، به درستی، به اهداف الحاق گرایانه و سوء نیت مساواتی ها و شخص «محمدامین رسول زاده » پی بردند و بدان اعتراض کردند . علامه دهخدا ، ملک‌الشعرای بهار ، کسروی تبریزی و شیخ محمد خیابانی از آن جمله‌اند . خیابانی در اعتراض به این نام‌گذاری جعلی ، آذربایجان حقیقی را «آزادیستان» نامید .حتی «بارتولد» روسی و «مارکوارت» آلمانی نیز بدین  نام‌گذاری جعلی اعتراض کردند . اعتراضات به حدی بود که «رسول زاده » و یارانش قصد بازپس‌گیری این نام جعلی را داشتند.

امّا دولتمردان ایران در خواب غفلت بودند. «عادل خان زیادخان» را به عنوان سفیر این جمهوری نوپا و با نام جعلی جمهوری آذربایجان(آرّان) در تهران پذیرفتند و از تبعات این نام‌گذاری جعلی غافل ماندند.
غفلت و بی‌توجهی دولتمردان ایران پس از فروپاشی شوروی و اعلام استقلال جمهوری‌های ایرانی تبار و از آن جمله ، جمهوری آذربایجان جعلی (آرّان) بار دیگر مشهود است . صرف‌نظر از ضعف عنصر ایرانی در جذب و جلب جمهوری‌های ایرانی تبارقفقاز و آسیای میانه در اوان فروپاشی شوروی ، به رسمیت شناختن جمهوری نوپای آرّان با نام جعلی آذربایجان از سوی جمهوری اسلامی ایران و آن هم بدون مآل اندیشی و توجه به عواقب و تبعات سوء آن ، جای بسی تأمل و تأسف است .

این در حالی است که این جمهوری نوپا که خود در گذشته ی نه چندان دور جزو جغرافیای سیاسی ایران بوده و به ضرب شمشیر روس از پیکر ایران بزرگ جداشده و هم امروز نیز در حوزه ی فرهنگی و تمدنی ایران قرار دارد ، در اعلامیه ی اعاده ی استقلال خود به تاریخ 30 اوت 1990 ادعای ارضی علیه استان آذربایجان ایران را مطرح نموده وهدف خود را وحدت دو آذربایجان!!( شمالی و جنوبی !!) اعلام می‌کند .« ابوالفضل ایلچی بیک» ، نخستین رئیس دولت این جمهوری نوپا و نخستین نظریه‌پرداز آذربایجان بزرگ !، آذربایجان جنوبی ! و لزوم اتحاد شمال و جنوب ، در مصاحبه ی رادیویی آوریل1993، از خواب شوم الحاق تبریز و ارومیه و مرند و اردبیل و زنجان وهمدان به قلمرو رژیم باکو سخن می گفت و «حیدر علی‌اف »به عنوان دومین رئیس‌جمهور، آرزوی پیوستن آذربایجان ایران به آذربایجان جعلی را در سر می‌پروراند و نمایندگان حزب حاکم «ینی آذربایجان» در نشست اول فوریه ، تغییرنام این جمهوری به آذربایجان شمالی را مطرح کرده اند (گرچه اصطلاحاتی همچون آذربایجان شمالی و جنوبی و آذربایجان واحد مسبوق به دوره ی فرقه ی اجنبی ساخته دموکرات آذربایجان 24- 1323 است. )

نقش و دخالت مستقیم رژیم باکو در برگزاری کنگره‌های به اصطلاح « آذربایجانی های جهان » مشهود و آشکاراست. « اولین کنگره ی آذربایجانی‌های جهان! » در ژوئن 1997در لس ‌آنجلس و با حضور مقامات باکو و دومین کنگره در ماه مه  1998درواشنگتن برگزار می‌شود . دعوت نامه‌های آن از سوی سفارت جمهوری آذربایجان جعلی در واشنگتن و با عبارت «از سفارت آذربایجان 0004-842-202- ساعت 04/16» به افراد مختلف فکس شده ، در آن تصریح گردیده بود که هشتادمین سالگرد استقلال کشور آذربایجان را جشن می‌گیرند . این کنگره با پیام «حیدر علی‌اف »افتتاح شد و پیام او را مشاور رئیس جمهور در امور ملیت‌ها قرائت کرد. جالب توجه اینکه در این کنگره دو نقشه ی جغرافیایی ارائه می‌شود : یکی نقشه آذربایجان که قرار است از ایران جدا! و به آرّان (جمهوری آذربایجان جعلی) ملحق شود و دیگری نقشه ی آذربایجان واحد ، متشکل از قفقاز و آذربایجان ایران و اراک و قزوین و همدان و زنجان و بخش‌هایی از استان گیلان!
مقامات رسمی رژیم باکو که در این کنگره شرکت کرده بودند ، عبارتند از :

«هدایت اروج اُف» ،مشاور رئیس جمهور در امور اقلیت ها
«علی حسن اُف» ، مدیر دفتر سیاسی رئیس جمهور
«حافظ جلال اوغلی پاشایف» ،سفیر جمهوری آذربایجان جعلی در واشنگتن
«علی کریم اُف» ، معاون «ایلچی بیک» و رئیس حزب جبهه خلق
«فرامرز مقصوداُف» ، رئیس آکادمی علوم و نماینده ی پارلمان آن جمهوری
«فخرالدین قربان اُف» ، کنسول جمهوری آذربایجان در واشنگتن
«صابر رستم خانلو» ، نماینده ی پارلمان و سایر افراد

اقدامات تحریک‌آمیز مداخله‌جویانه رژیم باکو اعم از: تشکیل کمیته ی دولتی آذربایجانی های خارج (آذربایجانی‌های جهان) ، تعیین روز 31 دسامبر به عنوان « روزهمبستگی آذربایجانی‌های جهان » ، برپایی همایش‌های موسوم به کنگره ی آذربایجانی‌های جهان ، ایجاد تشکل‌های فرهنگی ،سیاسی و هنری درکشورهای مختلف ، ارتباط با تشکل‌های تجزیه طلب ایرانی در خارج و حمایت از آن‌ها ، برپایی همایش‌های مختلف در کشورهای مختلف و اقدامات دیگر ، سال‌هاست که برای تشکیل لابی جهانی آذربایجانی‌ها صورت می‌پذیرد .

شرکت مقامات باکو در چنین مجامعی که تمامیت ارضی ایران راهدف گرفته است ،تداوم دارد . حضور و شرکت آنان در کنگره ی آذربایجانی های جهان در اوکراین وافرادی همچون: رستم خانلی ، نماینده ی پارلمان ، اسماعیل آقایف ، رئیس مرکز بین‌المللی دیاسپور (مرکز دولتی باکو)، زلیمخان محمدلی ،نماینده ی پارلمان  و رئوف حسینلی . نکته ی جالب توجه پوشش خبری این مراسم توسط تلویزیون‌های دولتی باکو مانند « آذ تی . وی . » و «تلویزیون خزر» است. همچنین است برگزاری  کنگره ی مزبور در15آذر 1391و با حضور مقامات رژیم باکو . گرچه «رستم خانلی» ادعا می‌کند که این کنگره با عزم و اراده آذری‌ ها برگزار می‌شود ، اما حقیقت امر چیز دیگری است . سازماندهی ، حمایت مالی وتمهیدات لازم از سوی رژیم باکو انجام می‌پذیرد .

مراسمی که به منظور افتتاح و راه‌اندازی تلویزیون ماهواره‌ای گوناذ تی . وی . که با اهداف تجزیه طلبانه و ترویج قوم‌گرایی و اختلاف افکنی در ایران تأسیس گردیده ، در هتلی در میشیگان و با حضور کنسول جمهوری آذربایجان جعلی افتتاح می‌شود. نامبرده به حمایت‌های مالی دولت متبوعش از این تلویزیون اذعان می‌کند.

«فاضل مصطفی » ،نماینده ی پارلمان از لزوم تغییر سیاست نسبت به ایران و اتخاذ روش‌های متفاوت جهت تأثیر بر ایران و حمایت از آذربایجانی‌ها ایران سخن می‌راند . بازماندگان فرتوت و سالخورده ی فرقه ی اجنبی ساخته ی « دموکرات » در دفتری که دستگاه امنیتی باکو در اختیار آن‌ها قرارداده ،جمع می‌شوند و خاطرات خیانت‌بار خود را مرور می‌کنند . باکو پناهگاه تجزیه طلبان شده است . کما اینکه هیئت نمایندگی رژیم باکو در مجمع پارلمانی اروپا نیز در حمایت از تجزیه طلبان ایران سخن می‌رانند .

دستگیری جاسوسان باکویی در تبریز را نیز به  موارد فوق بیفزایید که با هدایت سیستم امنیتی باکو و به منظور تحریک جوانان آذربایجانی و دامن زدن به اختلافات قومی و قبیله‌ای ، در زمینه ی طرح شعارهای تجزیه طلبانه در مسابقات فوتبال تراکتورسازی فعالیت می کنند و نمونه ی اخیر آن در استادیوم سهند بالارفتن پارچه ای با شعار «آذربایجان جنوبی جزو ایران نیست» نمود یافت .

حمایت رژیم باکو از گروه‌های تجزیه طلب همچون « گاموح » و «داک » بر همگان آشکار است . دفتر داک در باکو مستقر است و «رستم خانلی» ، نماینده ی پارلمان رهبری آن را بر عهده دارد . همچنین است تأسیس گروه «ینی آذربایجان» توسط سیستم امنیتی باکو و شخص «حاکم صادق اُف» و نقش او در افتتاح دفتر تلویزیون  گوناذ تی . وی . در باکو .

برگزاری نشست عناصر تجزیه طلب در «مرکز مطبوعات بین‌المللی باکو » و نشست  23 شهریور 1391در دفتر « انستیتوی آزادی و امنیت خبرنگاران » موسوم به «راتی» در باکو . همچنین است تشکیل جلسه ی دفتر شورای آذربایجان جنوبی ! در باکو پس از زلزله ارسباران، جهت اختلاف افکنی و ایجاد تشنج  به بهانه ی عدم توجه دولت ایران به مناطق زلزله‌زده ی آذربایجان .
ملاقات مقامات کنسولگری باکودر تهران و تبریز با چهره‌های تجزیه طلب نیز مزید بر علت است . نقش سفارت باکو در ایران در ترویج اندیشه ی آذربایجان واحد ! بین آذربایجانی‌ها ایران بسیار حائز اهمیت است .
این چنین است که «الهام علی‌اف »خود را رهبر پنجاه میلیون آذربایجانی معرفی می‌کند !! و در مصاحبه‌های مختلف  ، بارها و بارها، اعلام می‌کند : « در ایران ده ها میلیون آذربایجانی زندگی می‌کنند و ما نمی‌توانیم نسبت به سرنوشت آن‌ها بی‌تفاوت باشیم ».

این همه در کنار تحریف حقایق تاریخی ، دروغ‌پردازی ، جعل و وارونه گویی صورت می‌پذیرد. غیرایرانی معرفی کردن مردم آذربایجان ، تخریب و تحقیر زبان ملی ایران و فرهنگ درخشان آن، توام با دستبرد به  متون  و کتب تاریخی انجام می‌گیرد . در کتاب درسی چهارم دبستان ادعا می‌شود که گویا پانصد سال پیش کشور مستقلی به نام آذربایجان ! وجود داشته و مورد تهاجم ایرانیان و روس‌ها قرار می‌گرفته ! که در نهایت طی معاهدات گلستان و ترکمنچای بین ایران و روس تقسیم شده است ! حال ‌آنکه چنین موجودیتی هرگز در تاریخ وجود نداشته ، آذربایجان و قفقازهر دو جزو قلمرو ایران بوده اند که قفقاز طی جنگ‌های ایران و روس و معاهدات ننگین مزبور از پیکر ایران منتزع گردیده است. ضمن اینکه ماورای ارس هیچ‌گاه آذربایجان خوانده نمی‌شده و در متن معاهدات مزبور هم چنین نامی به آن خطه اطلاق نشده است. همین تبلیغات در شبکه تلویزیون دولتی آذ  تی . وی . به شکل گسترده‌ای تداوم می‌یابد ؛ چنان‌که گویا جنگ‌های عباس‌میرزا با روس ها نیزبرای نجات آذربایجان از سلطه ی ایران بوده است!. نگاه متفاوت رژیم باکو به جدایی اجباری قفقاز از ایران و ادبیات و موسیقی حسرت که پس از آن به‌ وجود آمد ، در راستای تقسیم آذربایجان (شمالی و جنوبی ) بین ایران و روس شکل می‌گیرد . کتاب‌های درسی و غیردرسی در باکو با رویکرد پان ترکی نوشته می‌شوند . چنین رویکردی پس از فروپاشی شوروی قوت بیشتری یافته است . در این کتب از دوره چنگیز و تیموربه عنوان دوران طلایی یاد می‌شود و ادعای ارضی علیه ایران مطرح می‌گردد. استان‌های شمال ایران و حتی گیلان و مازندران نیز جزو کشور بزرگ آذربایجان!! به مرکزیت باکو معرفی می‌شود . دایرةالمعارف رسمی باکو ضمن تحریف حقایق تاریخی، چهره‌ ها  و حرکت‌های ملی و میهنی در ایران مانند مبارزه ی ستارخان و شیخ محمد خیابانی را استقلال‌طلبی از ایران معرفی می‌کند . در کتاب سه جلدی « تاریخ آذربایجان » که در باکو منتشر شده است ، فصلی وجود دارد زیر عنوان « سیادت ایران برآذربایجان و جنبش‌های رهایی‌بخش مردم آذربایجان علیه اشغالگران ایرانی !!» در صفحات این نوع  کتب به اصطلاحات ساختگی همچون « آذربایجان شمالی» و « آذربایجان جنوبی » برمی‌خوریم . گویا آذربایجان سرزمینی است که دو قسمت شده و روزی باید به یکدیگر ملحق شوند. همچنین است کتاب «آنایوردوم»چاپ باکو و تحریف حقایق تاریخی در آن. انتشار اطلس جعلی آذربایجان و ترسیم بخشی از خاک ایران دراین نقشه به‌ عنوان اراضی دولت بیست ساله ی باکو را نیز به موارد فوق بیفزایید. ناگفته نماند که دانشجویان ، بازرگانان و توریست‌های ایرانی که به باکو مسافرت می کنند جزو گروه‌های هدف چنین تبلیغات مسموم و دروغین هستند. چاپ و نشر و ارسال صدهاهزار نسخه  کتاب و جزوه و تأمین مالی نشر آن‌ها در ایران توسط رژیم باکو ، با هدف ایجاد اختلافات قومی و قبیله‌ای و جهت نیل به مقصود یعنی تجزیه ی آذربایجان و ایجاد آذربایجان بزرگ !! صورت می‌پذیرد. کافی است نظری اجمالی به برنامه های رسانه‌ها و مطبوعات دولتی و شبه خصوصی باکو بیفکنید که مملو از تبلیغات ضدایرانی است.

مصادره ی میراث فرهنگی ایران از سوی رژیم باکو از شعرا و سخنوران ایرانی ،همچون خاقانی و نظامی و اعطای تندیس او به ایتالیا جهت نصب در پارک «ویلاپورونرده» رُم به عنوان شاعر ترک! (که حتی یک بیت شعر ترکی هم ندارد) گرفته تا مصادره ی موسیقی و آیین های ایرانی وثبت آنها در یونسکو به نام خود که همگی مصداق بارز« سرقت فرهنگی» است. کشور کوچک و نوبنیادی که درگذشته ی نه چندان دور ، بخشی از هویت و فرهنگ ایرانی بوده و به زور از آن منتزع گردیده ، ادعای میراث فرهنگی ایران را دارد.عنصرکوچک جداشده از پیکر ایران  بزرگ را نمی‌توان صاحب داشته های فرهنگی وهویتی آن پیکره ی واحد دانست.
مجموعه اقدامات رژیم باکو با هدف هویت سازی وایجاد دولت – ملت به شکل مدرن آن صورت می‌پذیرد؛ حال آنکه تاریخ و هویت آن مستقل از تاریخ  و هویت ایرانی قابل شناسایی نیست چرا که خود بخشی از این تاریخ و هویت بوده است و اتفاقا «ایران هراسی » او نیز منتج از همین بحران هویت است. خواست مردم نخجوان و شروان و گنجه و سایر مناطق جهت بازگشت و الحاق مجدد به ایران در دوره‌های مختلف و مقاومت آن سامان در برابر ایران ستیزی و ترکی سازی و روسی سازی آن منطقه وهمچنین رویداد  31دسامبر 1989در مرز نخجوان و بیانیه ی پارلمان محلی نخجوان مبنی بر تقبیح معاهدات گلستان و ترکمانچای مؤید این مدعا است. هویت ایرانی این جمهوری نوپا مبرهن و آشکار است  ؛ اما نه با نام جعلی آذربایجان  ، که با نام راستین آن یعنی«آرّان».

آقای رئیس‌جمهور!

حضرت‌عالی خود در دوره ی تبلیغات انتخاباتی و در مصاحبه با دیپلماسی ایران، به درستی، به خطر امنیتی رژیم باکو اشاره فرمودید. حقیقت امر این است که باکو به مرکز توطئه علیه تمامیت ارضی ایران و وحدت ملی ایرانیان تبدیل شده است. گرچه توطئه ی  جداکردن آذربایجان از ایران از دوره ی عثمانی و تزاری و شوروی وجود داشته ، اما پس ازفروپاشی شوروی مرکزیت این توطئه از مسکو به باکو منتقل شده است. فروپاشی شوروی و استقلال جمهوری آذربایجان جعلی نقطه ی عطفی در سیاست پان ترکی و الحاق گرایانه بوده است.از ابتدای دههی 1990 دور جدیدی از تبلیغات و تلاش‌های سازماندهی شده در ارتباط  با آذربایجان ایران و با محوریت باکو آغاز شده است. شعار« آذربایجان واحد ! » و دامن زدن به احساسات پان ترکی و الحاق گرایانه و طرح تضاد و کشمکش ساختگی تُرک وفارس ! و ستم فارس‌ها بر تُرک ها و مسائلی از این دست ، دامنه ی  تبلیغات گسترده ی رسانه‌های رژیم باکو است. رویکرد الحاق گرایانه ی آن در راستای تشکیل آذربایجان واحد! بسیار برجسته و حائز اهمیت است. اهمیت مسئله ی آذربایجان جنوبی! و آذربایجان واحد برای رژیم باکو به حدی است که برخی از تحلیلگران معتقدند این موضوع از مسئله ی رژیم حقوقی دریای مازندران برای رژیم باکو مهم‌تر است. علاوه بر حزب حاکم، احزابی همچون مساوات، حزب استقلال و حزب جمهوری خلق نیز چنین رویکردی دارند. جالب توجه اینکه طرح مسئله ی آذربایجان واحد! از سوی مقامات رسمی با کو و در ملاقات و سفر مقامات ایرانی به باکو ، از آن جمله رؤسای جمهور پیشین (خاتمی و احمدی نژاد ) و مقاماتی همچون حداد عادل ، به صراحت مطرح شده است. رژیم باکو با استفاده از نام جعلی و ساختگی آذربایجان! ادعای ارضی علیه ایران مطرح می‌کند، در امور داخلی ایران مداخله می‌کند، تجزیه طلبان را پناه می‌دهد و تشنج می‌آفریند و قدرت‌های فرامنطقه‌ای که تضعیف و چه بسا تجزیه ی ایران را مد نظر دارند نیز از این تشنج  و موقعیت بهره‌برداری می‌کنند. مسئله ی اتحاد آذربایجان راستین با آذربایجان جعلی از دیرباز به عنوان اهرمی جهت فشار بر ایران توسط قدرت‌های بزرگ  مورد استفاده قرار گرفته است. نمونه ی اخیر آن نامه ی «دانا روهر باکر» ، نماینده ی کنگره ی آمریکا به «هیلاری کیلینتون» ، وزیر امور خارجه ی وقت آن کشور مبنی بر لزوم جدا کردن استان آذربایجان از ایران و الحاق آن به «جمهوری آذربایجان جعلی» است. سخن «عباس بوزیل» ، نماینده ی پارلمان ترکیه راهم بدان بیفزایید که گویا گفته است :«نصف آذربایجان درایران جا مانده است ».

آقای رئیس‌جمهور!

رژیم باکو شمشیر را از رو بسته است. نقش باکو به عنوان رابط در ماجرای ترور دانشمندان هسته‌ای ایران و به استناد اظهارات و اعترافات عاملان ترور ،همچنین پایگاه‌های نظامی و جاسوسی درآن سوی ارس که در اختیار بیگانگان قرار گرفته است و تمامیت ارضی و امنیت کشور و منطقه را تهدید می‌کند ، مبرهن و آشکار است. همه ی این اقدامات خصمانه  به رغم کمک ها و مساعدت های ملت و دولت ایران به مردمان ایرانی تبار آن سوی ارس صورت می‌گیرد: جاده ی کنار ارس که تنها راه مواصلاتی نخجوان و باکو است در اختیار آنان قرار گرفته، روادید یکسویه به اتباع باکو، کمک‌های پزشکی و درمانی به بیمارانی که از آن سوی ارس به بیمارستان‌های تبریز و اردبیل و تهران مراجعه می‌کنند، کمک‌های بلاعوض به تهیدستان و جنگ‌زدگان قره باغ و سایر اقدامات انسان‌دوستانه. این اقدامات از سوی ایران صورت می‌پذیرد ،اما اقدامات خصمانه ی رژیم باکو همچنان ادامه دارد.

آقای رئیس‌جمهور!

چگونگی جداکردن بحرین از ایران را فراموش نکنیم. زمینه سازی‌ها و جوسازی‌های توام با فشارهای بین‌المللی، تصویب لزوم همه‌پرسی از اهالی بحرین توسط مجلس فرمایشی در1349و ارجاع امر به سازمان ملل  متحد و نظرخواهی از چند تن از شیوخ عرب ، آن هم به طور مخفیانه و در هتلی در بحرین به عوض همه پرسی از مردم ایرانی تبار آن سامان ودر نهایت ، رأی به جدایی بحرین از ایران . تجزیه ی بحرین درس عبرتی است که می‌باید به تدقیق و تامل بدان بنگریم. چنین زمینه سازی‌ها و اقدامات توام با فشارهای بین‌المللی می‌تواند در مورد آذربایجان هم تکرار شود.خاصّه  ، هنگامی که چنین توطئه‌ای از سوی قدرت‌های بزرگ  و در جهت تضعیف ایران در دست اجرا باشد. آقای هاشمی رفسنجانی به درستی از طرح تجزیه ی آذربایجان و سیستان خبر دادند.
واقعیت امراین است که تا زمانی که جمهوری نوپای باکو نام جعلی آذربایجان را با خود یدک می‌کشد ، تحریکات و مداخلات و ادعاهای ارضی و الحاق گرایانه ی آن نیز تداوم خواهد داشت و همچنان به عنوان یک خطر امنیتی بالقوه و بالفعل برای ایران ، باقی خواهد ماند و ابزاری خواهد بود در دست قدرت‌های بزرگ برای فشار و تضعیف ایران .
لزوم مراجعه به مراجع و مجامع بین‌المللی و اقدامات عاجل به منظور خلع سلاح این جمهوری نوپا ، و اقدام برای نامیدن آن با نام حقیقیاش « آرّان »( که تلفظی دیگر از نام گرامی ایران است ) بیش از پیش مشهود است. گرچه ایران این جمهوری را به رسمیت شناخته است اما این امر مانع و نافی اعتراض به نام جعلی او نخواهد بود. چرا که از منظر حقوق بین‌الملل نیز چنین محدودیت و ممنوعیتی وجود ندارد. موارد مشابه آن در جهان نیز مؤید همین مدعاست. اقدامات کشور چین در بازپس‌گیری ماکائو و هنگ کنگ  و تایوان و اقدام کشور یونان در مقابل جمهوری نوپای مقدونیه ، نمونه‌های بارز هستند. در نمونه ی اخیر یونانیان با مآل اندیشی و تیزبینی ، نام‌گذاری «جمهوری مقدونیه» را به نام یکی از استان‌های یونان به رسمیت نشناختند. این جمهوری که پس از فروپاشی یوگسلاوی ایجاد شده بود ، حتی پرچم خود را با نشان «خورشید شانزده پَر» معرفی می‌نمود که نشان مقدونی های یونان باستان بود. یونان با تهدید به قطع رابطه با کشورهایی که جمهوری مقدونیه را به رسمیت بشناسند و شکایت به سازمان ملل متحد ، در نهایت ، جمهوری نوپای مقدونیه‌ یوگسلاوی سابق را وادار به تسلیم نمود.

آقای رئیس‌جمهور !
تهدید تمامیت ارضی ایران با نام‌گذاری جعلی جمهوری آذربایجان همواره پابرجاست و پرونده ی پیگیری و لزوم تغییر نام این جمهوری نوپا ، همواره برای ملت و دولت ایران گشوده است. شناسایی رژیم باکو با نام جعلی آذربایجان به پیامدهایی انجامیده که هر روز با مشکلی جدید ،تمامیت ارضی ایران را تهدید می‌کند. صرف‌نظر از اینکه هویت وفرهنگ ایرانی قفقاز، خاصّه خطّه ی آرّان بر کسی پوشیده نیست. مصداق آن که می گوید:« چو نیک نظر کرد پَر خویش در آن دید » 

خلخال -   کیامهرفیروزی
 28/11/1392

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید