پنج شنبه, 01ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست یادگارهای فرهنگی و طبیعی میراث معنوی بیگانه با «رستم»، آشنا با «مرد عنکبوتی» - برای انتقال میراث فرهنگی به کودکان چه کرده‌ایم؟

بیگانه با «رستم»، آشنا با «مرد عنکبوتی» - برای انتقال میراث فرهنگی به کودکان چه کرده‌ایم؟

کتاب‌های درسی مهم‌ترین ابزار برای آشنایی بچه‌ها با میراث فرهنگی است. اما آنچه اهمیت دارد این‌که نه خانواده‌ها و نه سامانه آموزش و پرورش، آن‌گونه که باید و شاید درپی آشناکردن کودکان با فرهنگ و میراث ارزشمندشان نیستند. این‌گونه است که بچه‌ها«مرد عنکبوتی» و«هری ‌پاتر» را می‌شناسند و با اسطوره‌های خود بیگانه‌اند.

تسوق ماست اند هاربر السعودية أونلاين مع تخفيضات 25 - charles barkley nike shoes for sale cheap jordan , نمشي - 75% | Jordan 1 Retro High OG University Blue (PS) - 134 - AQ2664 - nike shox pet print pages for kids free dinosaur

خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و ادب: 28 اردیبهشت، روز جهانی موزه و میراث فرهنگی است. کتاب‌های درسی، مهم ترین و در بسیاری موارد نخستین کتاب‌هایی است که در اختیار کودکان قرار می‌گیرند. گذشته از این‌که چه تعداد از بچه‌ها کتاب می‌خوانند و همچنان آن را به فیلم و سی‌دی و بازی‌های رایانه‌ای ترجیح می‌دهند‌؛ این‌گونه کتاب‌ها، نقش مهم و به‌سزایی در معرفی و انتقال فرهنگ و میراث فرهنگ، داشته و دارند. کتاب‌هایی که می‌توانند میراث جهانی ایران را به کودکان این سرزمین معرفی کنند. پارسه و پاسارگاد و چغازنبیل، سازه‌ های آبی شوشتر و بازار تبریز و بقعه شیخ‌صفی. کتاب‌هایی که می‌توانند نوروز و شبیه‌خوانی و قالی‌بافی کاشان را به بچه‌ها بشناسانند.

حسن ذوالفقاری، مؤلف مجموعه کتاب‌های درسی زبان و ادبیات فارسی در  دوره دبستان، دبیرستان و پیش دانشگاهی است. او به نقش مؤثر خانواده‌ها و آموزش و پرورش در آشنا کردن کودکان با میراث فرهنگی اشاره می‌کند و می‌گوید: ریشه‌های فرهنگی و عناصر هویتی بچه‌ها در خانواده شکل می‌گیرد. پدر و مادری که برای فرزند خود قصه می‌گوید یا در گفتار خود از ضرب‌المثل‌ها و مثل‌های ایرانی استفاده می‌کند، آگاهانه یا ناآگاهانه، فرهنگ ریشه‌دار خود را به نسل بعد، انتقال می‌دهد. آموزش و پرورش نیز، نقش مؤثری در این زمینه داشته و با روش‌های گوناگون می‌تواند کودکان را با فرهنگ و میراث فرهنگی خود آشنا کند.

نویسنده کتاب «فارسی بیاموزیم»، کتاب‌های درسی را یکی از بهترین و مهم‌ترین ابزارها برای انتقال دانش و فرهنگ برمی‌شمرد و معتقد است: مؤلفان کتاب‌های درسی می‌توانند با یک زبان هنری و غیر مستقیم و در قالب‌های گوناگون چون، شعر، قصه و داستان، کودکان را با مؤلفه‌های فرهنگی خود آشنا کنند؛ برای نمونه در تصویری که برای کتاب‌های کلاس اول دبستان در نظر گرفته شده، از یک خانه ایرانی با وسایل ایرانی و چهره‌هایی کاملاً ایرانی بهره برده‌ایم. چه اشکالی دارد اتاقی را به تصویر بکشیم که کف آن با قالی کاشان فرش شده و برای دانش‌آموزان، با زبانی ساده و روان و در قالب جملات کوتاه توضیح دهیم که این قالی، در فهرست آثار جهانی ثبت شده و مردم دنیا با آن آشنا هستند؛ یا پشت جلد کتاب‌های درسی از تصویر بناهایی استفاده کنیم که به ثبت در یونسکو رسیده‌اند؛ نه این‌که مردم چغازنیل، تخت سلیمان را نشناسند.

ذوالفقاری که مولف کتاب‌های فارسی است با اشاره به این‌که همه گروه‌ها از تاریخ و جغرافیا و هنر باید به این موضوع بپردازند می‌گوید:  توجه به میراث فرهنگی چه در بعد مادی و چه معنوی آن، به عزم جدی‌تری نیاز دارد. برای نمونه گروه تالیف و تدوین کتاب‌های تاریخ می‌تواند به معرفی بناها و محوطه‌هایی بپردازد که در فهرست آثار ملی یا جهانی به ثبت رسیده‌اند یا گروه هنر می‌تواند به ظرافت‌های به کار رفته در میدان نقش جهان یا گچ‌بری‌های گنبد سلطانیه اشاره کند و از موسیقی ملی و روش بافت قالی و تعزیه سخن بگوید. مولفان کتاب‌های فارسی هم می‌توانند ، آداب و رسوم و ضرب‌المثل‌ها را به کودکان معرفی کنند. امکانی که تاکنون، بهره چندانی از آن نبرده‌اند.

هنوز تعریف مشخصی از میراث وجود ندارد

عرفان نظرآهاری، نویسنده نیز معتقد است که میراث فرهنگی، اگرچه در نظر بزرگ‌ترها، کهنه و فرسوده است اما در چشم کودکان که از قدرت تخیل بالایی برخوردارند، زنده، جاندار و حتی کاربردی است و باید به آنان شناسانده شود. اما هنوز تعریف روشنی از میراث فرهنگی وجود ندارد و تا زمانی که به تعریفی روشن و مشخص از میراث نرسیم، نمی‌توانیم برای شناساندن آن به کودکان طراحی کرده و عوامل رسیدن به آن طرح را مشخص کنیم.

نویسنده کتاب«چای با طعم خدا» فعالیت در زمینه میراث فرهنگی را نیازمند آگاهی و تفکر می‌داند و می‌گوید: « برخی مسئولان نگاه عمیقی ندارند. مردم ما نیز به مسائل سطحی و پیش پا افتاده عادت کرده و به آن علاقه‌مندند، از این رو پرداختن به میراث فرهنگی به حاشیه رانده شده و کمتر به آن پرداخته می‌شود، زیرا توجه به مقوله فرهنگ، نیازمند آگاهی و تفکر است و اندیشه مخاطب را نشانه می‌رود.»

نظرآهاری، با اشاره به این‌که کتاب درسی، قالب مناسبی برای آشنایی کودکان با میراث فرهنگی است می‌افزاید: کتاب درسی، مهم‌ترین کتابی است که در اختیار کودکان قرار می‌گیرد و کارشناسان تالیف کتب درسی و نویسندگانی که به نوشتن در این زمینه می‌پردازند، باید مخاطب خود را بشناسند و نیازش را دریابند و براساس این شناخت، به نوشتن برای او رو ‌آورند. البته پویانمایی، ساخت فیلم و نمایش، قالب‌های موثر دیگری است که نمی‌توان بی‌تفاوت از کنار آن گذشت.

قصه‌ها و افسانه‌ها هم بخشی از میراث فرهنگی ما را شکل می‌دهند. قصه‌هایی که دهان به دهان گشته و سینه به سینه منتقل شده‌اند. ناشران بسیاری افسانه‌ها را بازنویسی و بازافرینی کرده‌اند تا کودکان و نوجوانان با این بخش از میراث ارزشمند خود آشنا شوند. محمدرضا شمس، نویسنده کودک و نوجوان، با اشاره به این‌که افسانه‌ها به دوران کودکی بشر تعلق دارند، به همین جهت، کودکان امروز از شنیدن آن، لذت می برند می‌گوید: من بر این باورم که قدمت افسانه‌ها، حتی به پیش از این دوران برمی‌گردد، به این معنی که از وقتی انسان به دنیا می آید، افسانه‌ها هم متولد می‌شوند و در طول زندگی با او و همراه او هستند به همین خاطر به گروه سنی خاصی تعلق نداشته و با همه افراد ارتباط برقرار می کنند.

بازآفرینی قصه‌ها ضروری است

شمس براین باور است که اگر چه افسانه‌ها از نسلی به نسل دیگر منتقل می شوند اما هر کس، در هر زمان با توجه به شرایط موجود، محدودیت های جغرافیایی و شرایط اقلیمی به ویرایش قصه و افسانه و به روز کردن آن پرداخته و این امر، به ماندگاری این میراث ارزشمند کمک کرده است. در حقیقت امروز شکل ثبت و ضبط ما تغییر کرده است و با توجه به رشد روزافزون صنعت و تکنولوژی ناچاریم، علاوه بر انتقال سینه به سینه، به مکتوب کردن و انتشار افسانه‌ها نیز بپردازیم. متأسفانه، امروزه قصه‌های عامیانه ایران، کارکردهای اجتماعی و فرهنگی خود را تاحد زیادی، به‌ویژه در جوامع شهری از دست داده‌اند و یکی از دلایل اصلی آن، به پدیدآمدن رقیبان قدرتمندی برای این‌گونه هنرهای ملی چون سینما، پویانمایی و... برمی گردد  و یکی از راه حل‌های اساسی برای حفظ این گونه هنرهای ملی و شفاهی، تبدیل این گونه‌ها به گونه‌های ادبی و هنری و با زبان معاصر است، همچنان که بازنویسی قصه‌های عامیانه برای کودکان و نوجوانان و تبدیل اسطوره‌های ایرانی به فیلم یا انیمیشن، از دیگر روش‌های مؤثر برای پاسداری از افسانه‌ها و ادبیات عامیانه است تا آنجا که امروز بسیاری از شخصیت‌های فیلم‌ها و داستان‌های غربی، قهرمانان افسانه‌های قدیمی هستند که امروزی شده‌اند.

شمس با اشاره به ضرورت بازنویسی زنده و جذاب قصه‌های عامیانه می‌افزاید: برخی سازمان‌های دولتی به گردآوری گونه‌های مختلف ادبیات شفاهی پرداخته‌ و از پژوهشگران در زمینه انتشار آثارشان‌ پشتیبانی کرده‌اند، اما گردآوری قصه‌های عامیانه، بدون به‌روز کردن و تبدیل آن به متن‌های جذاب برای کودکان و نوجوانان، چندان به‌کار نمی‌آید و ما تلاش می‌کنیم تا به نقد و بررسی افسانه‌ها و روزآمد کردن آن بپردازیم.


روزها از پی هم می‌گذرد، کودکان بزرگ می‌شوند، بدون آن‌که با پیشینه فرهنگی و تاریخی خود آشنا شوند و قصه‌ها و افسانه‌های خود را بشناسند، در حالی که همین کودکان، هری‌پاتر و مرد عنکبوتی را به خوبی می‌شناسند.

گزارش از: زهره نیلی

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه