ضرورت حفظ فرهنگ
- ميراث معنوي
- نمایش از شنبه, 21 اسفند 1395 21:10
برگرفته از روزنامه ستاره صبح،شماره 511، 21 اسفند ماه 1395، صفحه 11، صفحه تاریخ اندیشه
دکتر میر مهرداد میرسنجری
اخیرا خوانندهای پس از شش سال سکوت، به روی صحنه رفته و پیش از اجرای قطعه خود گفت:
«امیدوارم… فکر کنید… من هر چه بگویم در شعر است» و درحالی که حاضران در سالن برایش کف و سوت میزدند با صدای رسا خواند: «ما قومِ در تاریخ جا مانده- تا فخرمان فرهنگ دیروز است- …»
و در جایی دیگر، درخواست یک بازیگر معروف سینما به طور گسترده در شبکههای مجازی دست به دست میشود، درخواستی که نه در راستای زنده نگه داشتن سنتهای اخلاقی و انساندوستانه به فراموشی سپرده شدهای چون قاشقزنی، فالگوش چهارشنبه سوری و…، بلکه برای توجیه تحریم چهارشنبه سوری با بهانه کاربرد مواد محترقه است (که هیچ جایگاهی در آیین باستانی ایرانی چهارشنبه سوری نداشته است)
و در نمونهای دیگر، همراهی برخی چهرههای معروف هنری برای تبلیغ و ترویج از هم پاشاندن سفره هفتسین با بهانههایی چون تحریم سبزه و تحریم ماهی و … را شاهدیم که هدف نهایی قابل پیشبینی آن از میان رفتن سنت تاریخی و باستانی نوروز است.
توهین علنی و آزادانه چهره مشهور رسانهای، دکتر ص. ز. به سنتهای ایرانی عید نوروز و چهارشنبه سوری و کوروش و داریوش در تریبونها، نامگذاری یک سگ به نام «ک… » توسط امیرمهدی ژوله و مهران مدیری در سریال عطسه،
پیشنهاد جایزهگذاری برای کسی که بر روی تخت جمشید یادگاری بنویسد در برنامه با بیننده میلیونی «دورهمی»،
راه اندازی کارخانه خیارشور در حریم درجه ١ پاسارگاد و آرامگاه کوروش بزرگ،
احداث کارخانه رب گوجه فرنگی در حریم درجه ١ آرامگاه کوروش بزرگ در پاسارگاد،
تحقیر و نکوهش کوروش دوستی و فاشیست خطاب کردن ایران دوستان در برنامه پرمخاطب و پر بیننده موسیقی یکی از شبکههای ماهوارهای
و پرده آخر، ترانه طعنهآمیز اخیر خوانندهای که پاسخ نمیدهد، در حالی که قیمت بلیت ورود یک کنسرت موسیقی گاه١٠٠ هزار تومان است و قیمت بلیت بازدید آرامگاه کوروش تنها ٣ هزار تومان، چه توجیهی برای این خودتحقیری و خودزنی ضد ایرانی توسط کسانی که شناسنامه ایرانی را یدک میکشند وجود دارد؟
این است وصف نمونهای از جریان ایرانگریز که تلاش دارد « ایران دوستی» را به سخره بگیرد و آن را با الفاظی چون نژادپرستی و فاشیسم و … محکوم نمایند و سنتهای باستانی ایرانی را بیهوده و بیارزش بنمایاند. ما را چه شده که گوش سپردهایم به دهان «از خود بیگانگانی» که ژست خود روشنفکرپنداری و مد جهانوطنی چپگرای خویش را پیوند زدهاند با ناسزا و تحقیر و توهین به تاریخ و فرهنگ کهن و بزرگان این سرزمین و نفی ایران دوستی؟
تأسف اینکه دشمنان خارجی فرهنگ ایرانی برای تجزیه زبانی – قومی نقشه میکشند و هویت و تاریخ و فرهنگ و موسیقی و سنتهای ایرانی را به نام خود سند میزنند و برخی ایرانینماها، این گونه درخت کهنسال میهن را از درون تهی میکنند و تیشه بر ریشه خود میزنند.
فراموش نکنیم که:
ایران زادگاه اشو زرتشت، کوروش و آزادگی و صلح و دوستی، آریو برزن و ایستادگی، ایران سورنا و دلاوری، فردوسی و حماسه، حافظ و مولوی و معرفت، ایران خیام و کاوه و پهلوانی.
فرجام سخن؛
در حالی که دشمنان خارجی و رقیبان منطقهای ایران از هر ابزاری برای نابودی انسجام و یکپارچگی ملی ایرانیان بهره میبرند، و از اختلافافکنی زبانی و قومی گرفته تا اختلاف افکنی مذهبی برای اهداف شوم ضدایرانی بهره میبرند، دشنامگویی و تحقیر کوروش، تخت جمشید، پاسارگاد و ایران باستان به عنوان بخشی از نمادهای قدرت تاریخی و یکپارچگی ایران به سود کیست؟
نکته قابل توجه این است که بر خلاف برخی تبلیغات، دوست داشتن کوروش بزرگ و تاریخ باستان ایران زمین، مساوی با سلطنتطلبی، یا اسلامستیزی نیست.
از دیگر سو باید پرسید که وقتی سوره کهف قرآن مجید از کوروش بزرگ با عنوان ذوالقرنین، یاد کرده است و ١٩ چهره برجسته جهان اسلام ذوالقرنین را با کورش بزرگ تطبیق دادهاند، چه بخواهیم و چه نخواهیم و چه دوست داشته باشیم و چه دوست نداشته باشیم، کوروش بزرگ و تاریخ ایران باستان، همچون تاریخ پس از اسلام ایران، بخشی از هویت ملی جامعه ایرانی را شکل داده است که حذف آن نه به نفع فرهنگ ایرانی و نه به نفع فرهنگ اسلامی است.