یادمان
خبرهای میراث فرهنگی 7
- يادمان
- زیر مجموعه: ديدهبان یادگارهای فرهنگی و طبيعی ایران
- جمعه, 08 مهر 1390 09:39
- آخرین به روز رسانی در جمعه, 08 مهر 1390 09:39
- نمایش از جمعه, 08 مهر 1390 09:39
- بازدید: 6124
برگرفته از تارنمای فر ایران
7 سکونتگاه انسانهای غارنشین در مازندران
بررسیهای باستانشناسی در استان مازندران (میان شهرستان نکا و نوشهر) منجر به شناسایی و پیدا شدن 7 غار باستانی شد که محل زندگی انسانهای 12 تا 15 هزار سال پیش بوده است.
علی ماهفروزی، مدیر پایگاه پژوهشی غارهای باستانی در این باره به میراث خبر گفت:
پیش از این شواهدی از زندگی انسانهای غارنشین در استان مازندران دیده شده بود اما به تازگی 7 غاز دیگر نیز به مجموعه سکونتگاههای پیش از شهر نشینی در استان مازندران اضافه شد که حدود 13 تا 15 هزار سال قدمت دارند.
پیشتر در غارهای کومیشان، هوتو و کمربند شواهدی از زندگی انسانهای غارنشین بدست آمده بود. اما با پیوستن مجموعهای از 7 غار استان مازندران یکی از مهمترین استانهای کهن کشور به شمار میآید. وی در مورد یافتههای باستانی در غارهای تازه کشف شده گفت:
در کف این غارها ابزارهای سنگی و استخوانی پیدا شده است که نشان میدهد سکونت در این غارها طولانی بوده است. همچنین برخی اشیاء به دست آمده از این غارها نشان میدهد سکونت در آنها تا دوره عصر آهن یعنی 3500 سال پیش ادامه داشته است.
بلندای غارهای کشف شده حدود 1400 متر از سطح دریا است. ماهفروزی با تکیه بر این نکته گفت: این میزان ارتفاع برای انسانی که در اواخر دوره پلیستوسن و اوایل دوره هلوسن زندگی میکرده است مناسب بوده است.
دوره پلیستوسن در 15 هزار سال پیش به پایان میرسد و پس از آن عصر هلوسن آغاز میشود که تا امروز ادامه دارد. مدیر پایگاه پژوهشی غارهای باستانی مازندران گفت:
این غارها در منطقه هزار جریب میان شهرستان نکا و بوشهر پیدا شدهاند. پیش از این نیز غارهای کهنی در این محدوده جغرافیایی شناسایی شده بودند.
نزدیکی گوهر تپه به عنوان نخستین استقرارگاه دوره شهر نشینی در مازندران به غارهای باستانی این گمان را تقویت میکند که انسانهای غارنشین با خروج از غارها به یک جا نشینی روی آورده و سپس شهرهای چون گوهر تپه را پدید آوردهاند.
فرهنگ عصرآهن
با پایان یافتن کار کاوش در گورستان باستانی «گیلوان» در استان اردبیل، باستانشناسان به اطلاعات دست پیدا کردند.
دکتر رضا رضالو سرپرست هیات کاوش نجات بخشی در محوطه باستانی گیلوان در این باره گفت: کاوش در محوطهی باستانی گیلوان در یک مساحت 10 در 15 مترمربع انجام شد.
وی گفت: در این کاوشها 16 گور مورد کاوش قرار گرفت که دو گور مربوط به دوره عصر مفرغ جدید (حدود سال 1600 پیش از میلاد) یک گور مربوط به عصر آهن (حدود سالهای 1200 تا 1500 پیش از میلاد) و چهار گور مربوط به دوره هخامنشی و 99 گور مربوط به عصر آهن (سالهای 2200 تا 2800 پیش از میلاد) بوده است.
دکتر رضالو گفت: متاسفانه جمجمه سیزده اسکلت به دست آمده از گور عصرآهن به دلیل فعالیت ماشینهای سنگین راهسازی تخریب شده است ولی ما با وجود باقیمانده همان جمجمهها آنها را باز سازی کردهایم.
وی افزود: موضوع قابل توجه در گورهای عصر آهن تدفینهای دسته جمعی است که در گورهای این عصر بینظیر است که این موضوع نشان از همان تداوم فرهنگی از عصر مفروغ جدید تا عصر آهن است.
سرپرست هیات کاوش گیلوان گفت: سازههای گورهای گیلوان از نوع سازههای چالهای است و تدفین اسکلتها به صورت چمباتهای انجام شده است.
وی اضافه کرد: از دیگر نکات جالب در این گورها میتوان به جهت سر این اسکلتها اشاره کرد.
به طور مثال کسانی که در صبح دفن شدهاند سرشان به طرف شرق و آنهایی که در ظهر دفن شدهاند، سرشان به طرف جنوب بوده است.
وی افزود: از اشیایی که همراه با اسکلتها به دست آمده میتوان به خنجر، سرنیزه و پیکان در گور مردان و سنجاق سینه، مهرههای تزئینی، پولک و ... در گور زنان اشاره کرد.
وی همچنین ادامه داد: در گور شماره دوازده، 23 ظرف سفالی یافتهایم که مربوط به یک مرد 25 تا 30 ساله است.
گفتنی است، اوایل امسال در نتیجه تعریض راه روستایی گیلوان از توابع بخش شاهرود شهرستان خلخال در استان اردبیل در این محوطه باستانی شامل گورستان تعدادی اسکلت پیدا شد.
در پی انسانهای 2 میلیونساله
نخستین هیات اعزامی باستانشناسی روسیه در چند روز گذشته راهی شمال ایران شد.
این هیات قرار است در چهار استان شمالی ایران به امور اکتشاف در اماکن باستانی، محل سکونت یا توقف انسانهای اولیه در مسیر مهاجرت از آفریقا به نقاط مختلف آسیا و اروپا خواهد پرداخت.
دروپانکو که رییس انستیتوی باستانشناسی و قوم شناسی بخش سیبری آکادمی علوم روسیه که در تهران به سر میبرد، گفت: انسانهای اولیه حدود 2 میلیون سال پیش از آفریقا برای اقامت در اروپا و آسیا کوچ کردند و سرزمین کنونی ایران منطقه اصلی عبور آنها بود. این باستان شناس روس افزود: در 15 سال گذشته در مناطق هم جوار ایران از جمله گرجستان، آذربایجان و داغستان روسیه کشفیات جالبی صورت گرفته که این نظریه را تایید میکند.
البته باید یاد آور شد که مناطق یاد شده، در درازای چند هزار سال تا سال 1928 میلادی با ایران، یک واحد سیاسی را تشکیل میدادند.
وی همچنین گفت: به همین دلیل ایران در مطالعات مربوط به انسانهای اولیه و محل سکونت آنها در منطقه «اورآسیا» برای دانشمندان جهان از اهمیت خاصی برخوردار است.
دروپانکو معتقد است که در ایران کانونهای سکونت انسانهای اولیه از جمله غارهای باستانی با قدمت یک میلیون سال و حتی بیشتر میتوان یافت.
این هیات روس، زیر سرپرستی سازمان میراث فرهنگی ایران فعالیت میکند.
جرجان: شهر سفالهای زرین فام، موزه میشود
شهر 200 هکتاری جرجان که تا کنون آثاری از دو خیابان، بخشهای صنعتی و مسکونی در آن کشف شده است، به عنوان یک شهر باستانی به موزه باز تبدیل میشود.
شهر جرجان یا شهر سفالهای زرین فام یک از مهمترین شهرهای دوران بعد از اسلام است که در زمان اوج شکوفایی خود جزو چهارم شهر بزرگ بوده است. تا کنون در این شهر آثاری از قرن چهارم و پنجم تا هشتم قمری کشف شده است؛ به گونهای که کاوشهای اخیر در شهر جرجان به شناسایی سه دوره معماری و شهرسازی، کارگاههای شیشهگری و فلزکاری به همراه مراکز تامین آب آشامیدنی منجر شده است.
چهارمین فصل کاوشهای باستانشناسی شهر تاریخی جرجان در نزدیکی گرگان بخش دیگری از شگفتیهای معماری این شهر قرون را آشکار کرد. شواهد باستان شناسی نشان میدهد که معماری دوره اولیه جرجان به دوره سلجوقی باز میگردد.
شهر تاریخی جرجان یکی از کلانشهرهای سدههای 4 و 5 قمری است که با کلانشهرهایی مانند، ری، نیشابور و مرو، روابط بسیار نزدیک تجاری و فرهنگی داشته است.
بر اساس مطالعات باستانشناسی، هسته اولیه این شهر به دوره ساسانی، باز میگردد. این شهر در دورههای آلبویه، آلزیار و سامانیان، مسکونی بوده و پهنهی کمابیش، به 500 هکتار میرسید.
محمد مرتضایی، سرپرست هیات کاوش در شهر تاریخی جرجان با اشاره به چهارمین فصل کاوش میگوید:
شناسایی سه دوره معماری و شهرسازی در جرجان از جمله اطلاعاتی بود که در این فصل کاوش به دست آمد. بر اساس یافتههای فرهنگی به یقین میتوان گفت که معماری، دورهی اولیه جرجان مربوط به دوره سلجوقی است، اما پژوهشهای بیشتر برای شناسایی دورههای دیگر جرجان ادامه دارد.
شناسایی معابر اصلی و فرعی در جرجان از دیگر کشفیات باستانشناسان در فصل چهارم کاوش بوده است. مرتضایی در این باره گفت:
تمامی معابر اصل و فرعی این شهر با آجر مفروش و بعضی از معابر با نقوش هندسی بسیار زیبایی تزیین شده است. این معابر در دورههای مختلف اسلامی مورد بازسازی و مرمت قرار گرفتهاند.
شناسایی واحدهای صنعتی از جمله کارگاههای شیشهگری و فلزکاری به همراه مراکز تامین آب آشامیدنی و شیوهی آبرسانی شهر نیز از دیگر یافتههای شهر تاریخی جرجان است. به گفته مرتضایی:
مطالعات جدید نشان میدهد که معماران جرجانی همزمان با طراحی شهر، سیستم دفع آبهای سطحی این شهر را طراحی کردهاند که تمامی آبهای سطحی واحدهای مسکونی از طریق کانالهایی به کانال اصلی که در اطراف معابر اصلی شهر ایجاد شده، هدایت و از طریق آنها خارج میشده است.
مواد فرهنگی به دست آمده در این فصل کاوش شامل ظروف سفالی، شیشه، فقاع، سکه، پی سوز، ظروف سنگی، و گچبری مربوط به قرون اولیهی قمری تا دورهی سلجوقی است.
شهر تاریخی جرجان در دوره سلجوقی به اوج شکوفایی خود رسیده و وسعت آن به حدود 1200 هکتار میرسید، به استناد متون تاریخی، این شهر در حمله مغول و زلزله پس از حمله مغول به حالت نیمه متروک درآمد و در دوره تیموری به طور کامل متروک شده است.
بادگیرها؛ تنفسگاههای دشت کویر
بادگیر وسیله تهویه مناسبی برای خانهها در قلب کویر محسوب میشود. به طوری که جریان هوای مطبوع را در اتاقها، تالار و زیرزمین ایجاد میکند.
در واقع شهرها و روستاهای کویری، با بادگیر نفس میکشند. به همین لحاظ است که در هر محل، جهت بادگیر را در سمتی میسازند که مناسبترین جریان هوای منطقه را جذب کند. به عنوام مثال در سراسر منطقه اردکان جهت بادگیر را رو به شمال است تا هوای شمال را به داخل خانه بکشاند. کار اصلی بادگیر در دو بخش خلاصه میشود؛ یکی آن که هوای دلپذیر و مطبوع را به قسمت زیر هدایت میکند به طوری که به محض این که به چشمههای بادگیر میوزد به دلیل وضعیت ویژه چشمههای بادگیر، باد با سرعت هر چه تمامتر به پایین کشیده میشود. کار دوم بادگیر این است که هوای گرم و آلوده را به بیرون میفرستد. یعنی در واقع کارمکش را انجام میدهد.
در مسیر بعضی بادگیرها که به سرداب راه پیدا میکند، طاقچه یا گنجهای در دل دیوار تعبیه میکنند و در چوبی بر آن میگذارند تا بتوانند باد را کنترل کنند. به این معنی در زمستان در گنجه را میبندند تا ارتباط فضای داخل و خارج اتاق بریده شود.
این گنجهها در اتاقها، کار یخچال امروزی را انجام میدهند. به طوری که گوشت و ماست و پنیر و غذای شب مانده را در گنجه میگذارند و در آن را میبندند تا آن مواد از هوای گرم فضای داخل و دسترسی حیوانات خانگی در امان باشد. در منطقهی «عقدا» به این گنجههای دیواری، «گمبیچه» میگویند.
از بادگیر علاوه بر تهویه هوا و موردی که گفته شد برای سرد نگهداشتن مواد غذایی به روش بهتری نیز استفاده میکنند. برای این منظور روی چوب میان قفسه بادگیر یک قرقره چوبیبند میکنند. سپس از میان قرقره ریسمانی میگذرانند که به پایین بادگیر میرسد. سر دیگر آن ریسمان را به شکل چهار رشته درمیآورند که به چهار گوشه تخته مشبکی به درازا و پهنای هفتاد سانتیمتر بسته میشود که این تخته را در اصطلاح «چوئوش» مینامند. سپس یک طناب را به میخ دیوار تالار میزنند و روی تخته مشبک، ماست، پنیر و غذاهایی که باقی میماند میگذارند. برای آن که تخته را به بالا و در معرض جریان هوا قرار بدهند، سر طناب را از میخ باز کرده و پایین میکشند تا سر دیگر آن با واسطه قرقرهای که به تخت مشبک متصل است بالا کشیده شود و تخت مشبک بالا رفته و در معرض هوای سرد قرار میگیرد.
بیشتر بادگیرها یک طبقه است. تنها چند بادگیر در سراسر یزد دیده شده که دو یا سه طبقه است. به عنوان مثال در منطقهی «عقدا» یک بادگیر دو طبقه در رباط معروف به «حاجی ابوالقاسم رشتی» مشاهده شد که معماران راجع به کیفیت بنای آن میگویند:
در گذشته بر اثر ناامنی در طبقه دوم آن آتش میافروختند تا رخنه ورود دشمن را به اطراف اطلاع دهند و از طرفی طبقه دوم به عنوان برج راهنما برای کاروانیان به حساب میآمده است.
عدهای دیگر میگویند: «ساختن بادگیر دوطبقه یک نوع هنر معماری است زیرا ساختن آن کار هر معماری نیست.
نظر دوم به حقیقت نزدیکتر است. زیرا به طبقه دوم امکان رفتن افراد یا آتشافروزی نیست.
از سوی دیگر، شکل بادگیر که هشت ضلعی است نشان میدهد که رعایت تناسب و زیبایی بادگیر برای معماری در درجه اول اهمیت بوده است. زیرا بادگیر طبقه دوم روی بادگیر طبقه اول ساخته شده است و منفذ زیر بادگیر آن درست در وسط منافذ دو طبقه بادگیر است. بادگیر طبقه دوم کار هواکش را انجام میدهد. یعنی در واقع این بادگیر وسیله بسیار مناسبی برای سهولت نفس کشیدن چشمههای بادگیر طبقه اول است.
در تفت یک بادگیر سه طبقه که از نظر معماری بسیار ارزنده است، وجود دارد. این بادگیر به عنوان نوعی تفاخر به حساب میآید. از طرفی بادگیر سه طبقه در تلطیف هوای خانه موثرتر است. به شکلی که باد در هر سمت و ارتفاعی جریان دارد به راحتی به وسیله چشمههای یکی از طبقات بادگیر به داخل کشانده میشود.
بلندترین و زیباترین بادگیر، بادگیر باغ دولت آباد یزد با ارتفاع 33 متر و 80 سانتیمتر است که تاریخ بنای آن به زمان کریمخان زند میرسد.
زمینه بادگیر، هشت ضلعی و طبیعی است که باد در هر جهت و طرفی که جریان پیدا کند به راحتی و با سرعت هر چه بیشتر به قسمت زیر هدایت میشود. در قسمت دوم در زیر بادگیر حوضی است که در میان آن فوارهای سنگی قرار دارد. زمانی باد به سطح آب میوزد هوای خنک و مطبوعی ایجاد میکند.
شیوه ساختن بادگیر
معماران محلی برای ساختن بادگیر از پشت بام خانه و از جایی که مشرف به اتاق کوچکی است که برای بادگیر اختصاص دادهاند با خشت و آجر، تنوره بادگیر را با مقطع مستطیل میچینند تا به بلندای لازم برسد. سپس بالای این تنورهها چهار دیواره را دو چوب به شکل ضربدر «×» میگذارند. به گونهای که دو سمت هر چوب در دو زاویه مقطع قرار بگیرد و سپس دیوارهها سمت شرق و غرب و جنوب بادگیر را دو تا پنج و دو دهم متر بالا میآورند. سپس در قسمت شمال که رو به باد «اصفهانی» است با نیم خشت یا آجر نیمه به عرض شش سانتیمتر، روی تنور را تا ارتفاع معینی میچینند. ارتفاع این تیغهها 40 سانتیمتر بلندتر از سایر دیوارهاست.
این تیغهها را «پایه» مینامند که نوعی بادشکن محسوب میشوند و از لحاظ معماری هم فوایدی دارد. به عنوان مثال به نمای بادگیر جلوه خاصی میبخشد و موجب استحکام ساختمان بادگیر میشود.
پهنای میان دو تیغه را «چشمه» مینامند. که میان 40 تا 60 سانتیمتر است. تعداد چشمههای هر بادگیر، بستگی به عرض اتاق دارد. به طوری که برای اتاق با پهنای میان سه و پنج و هفت متر به ترتیب پنج و هفت و یازده چشمه میگذارند.
ژرفای هر بادگیر یک تا دو و نیم متر است. گاه برای استحکام بیشتر بادگیر، به اندازه هر نیم متر چوبی در میان دیوارههای بادگیر کار میگذارند.
سقف دو پایه را به شکل «چپیله» میپوشانند. به این ترتیب که دو خشت به راه مایل به سمت بالا با دست نگه میدارند. سپس یک خشت مابین آن دو خشت میگذارند.
بام بادگیر را به شکل خرپشته در میآورند تا در کشاندن هوای مطبوع یا در بیرون کردن هوای گرم و آلوده کمک کند.
بعد روی پشت بام بادگیر را به قطر سه سانتیمتر با نیمچهکاه میپوشانند. گاهی اوقات فاصله بین دو پایه را با خشت و نیمچه کاه تخت میکنند. سپس دو یا سه رگه آجر در لبههای بام آن کار میگذارند. به طوری که چیدن آجرها به این ترتیب علاوه بر استحکام بادگیر به زیبایی ظاهری آن نیز میافزاید.
بادگیرها بر سه گونهاند: بادگیر اردکانی، بادگیر کرمانی و بادگیر یزد.
بادگیر اردکانی بیشتر در منطقه اردکان دیده میوشد و جهت بادگیر روبه باد اصفهانی است. از سمت غرب و شرق و جنوب منفذ ندارد. بنای این نوع بادگیر رو به باد اصفهانی است. از سمت غرب و شرق و جنوب منفذ ندارد. بنای این نوع بادگیر به نسبت سایر انواع بادگیرها تا حدی ساده و از لحاظ اقتصادی هم مقرون به صرف است. به همین لحاظ ممکن است که برای هر اتاقی یک بادگیر ساخته شود.
اما بادگیر کرمانی ساده و کوچک است و به خانههای اختصاص دارد. مصالح اصلی آن بیشتر خشت و گل است. از آن جا که این نوع بادگیرها دو طرفه هستند، بادگیر دوقلو نیز نامیده میشوند. بادگیرهای دوقلو را در مسیر، بادهای شناخته شده میسازند. کار این نوع بادگیرها تا حدودی نسبت به بادگیرهای اردکانی دقیقتر و بهتر است. زیرا فشار باد به یک جهت موجب تخلیه سریع هوای گرم و آلوده طرف دیگر میشود.
بادگیر بیشتر آب انبارها را نیز به شکل بادگیر کرمانی درست میکنند تا از یک سمت آن هوای خوش و مطبوع به آب برسد و از طرف دیگرش هوای گرم به بیرون برود.
بادگیر یزدی از سایر انواع بادگیرها بزرگتر است و چهار طرفه ساخته میشود به همین لحاظ این بادگیر را در بعضی جاها بادگیر«چهار طرفه» یا «چهارسو» مینامند. البته ساختمان آن از لحاظ معماری از سایر انواع بادگیرها مشکلتر و پیچیدهتر است. به همین دلیل میتوان آن را نوع برجستهای از پدیدههای هنر معماری به حساب آورد.
جزییات کشف فسیل خانواده اسبها در مراغه
در حوالی امروز ـ چندی پیش در خبری کوتاه امده بود؛ برای نخستین بار در منطقه فسیلی مراغه در جنوب غربی استان آذربایجان شرقی، فسیل خانواده اسبها (هیپاریونها) مربوط به 13میلیون سال قبل کشف شد.
به این بهانه با دکتر پورابریشمی، مجری طرح تحقیقاتی فسیلهای مهرهدار در منطقه فسیلی مراغه گفتگویی انجام شده است:
* آقای پور ابریشمی در خبرها آمده بود فسیل خانواده اسبها در مراغه کشف شده است. لطفا بفرمایید با این کشف به چه اطلاعات جدیدی دست خواهید یافت؟
** مطالعاتی که تا بهحال در مورد تحول و تکامل اسبها انجام شده بیشتر از سوی دانشمندان آمریکایی میباشد. آمریکاییها که آخرین بار روی فرماسیون مراغه کار کرده بودند، نژاد اسبی را که گونه آن را تعیین نکردهاند. ما در مطالعات خودمان در مراغه و در منطقه ورزقان و اطراف رسوبات آتشفشانی سهند با فسیلهای اسبهای قدیمی برخوردیم که در حال حاضر مشغول مطالعه بر روی این نوع از فسیلها هستیم و کار بسیار سختی هم هست؛ زیرا با وجود ارایه مقالات بسیار زیاد علمی درباره اسبها هنوز هیچ تحقیقی در مورد رابطه تکاملی گونههای اسبها وجود ندارد. اما با این کشف میتوان به برخی از سوالات پاسخ داد: مثلا تنوعهای مرفولوژیکی (ریخت شناسی) بخصوص در دندانهای حیوانات مختلف ممکن است تغییرات کوچکی با هم داشته باشند، ولی اگر این نمونهها به صورت یک صفت تغییر شکل دهند، در هفتاد نمونه مجددا مشاهده میشود در نتیجه این عامل به تغییرات فردی در آن موجود انجام شده است. بنابراین با بررسی حدود صد دندان مختلف از فک فوقانی و فک تحتانی به این نتیجه رسیدمی که پیشینه نژادی اسبهایی که قبلا فکر میشد در آمریکای شمالی یافته شده، در ایران وجود داشتهاند.
* چه شد که این فسیلها کشف شدند؟
**ما باید در مطالعاتمان در مراغه به نتایجی میرسیدیم که یا دیگران به آن توجهی نداشتند یا متوجه آن تا کنون نشده بودند. بنابراین سعی کردیم اثبات کنیم که اگر به ما امکانات داده شود، میتوانیم در مراحل مختلف علمی و تخصصی پیشرفتهایی داشته باشیم. بنابراین در این تحقیقات سعی و دقت زیادی به کار بردیم تا به کشفهای خوبی در این زمینه برسیم. در حال حاضر برای موفق بودن دادههای خودمان نیاز به مطالعات بیشتری داریم، سعی میکنیم با بررسیهای بیشتری که در قسمت سر این اسبها بخصوص در قسمت فک فوقانی انجام میدهیم، بتوانیم به طور کامل فسیلها را بیابیم.
* قدمت فسیلهای اسبها بیشتر است یا جیگانتومها (فسیل ماموتها)؟
** تقریبا طبق دادهها برخی از این اسبهای قدیمی با جیگانتومها همزمانی دارند.
* آیا به جز فسیل اسبها، فسیل حیوانات دیگری نیز کشف شده است؟
** قسمت اول طرح تمام شده است و ما در انتظار بستن قراردادی با سازمان حفاظت محیط زیست و موزه تاریخ طبیعی تهران هستیم تا این مطالعات را ادامه بدهیم. این حیوانات در 6 محوطه در مراغه و ورزقان کشف شده است.
این کشف یک پدیده بینالمللی است و خیلی مهم است و ما تا به حال اسکلت کامل سراسبها را پیدا نکردهایم، ولی امیدش هنوز هست و ارزش این را دارد؛ چون برای اولین بار ما چیزی را به جهانیان عرضه میکنیم که تا به حال سابقه نداشته است.
شناسایی 50 اثر تاریخی ـ فرهنگی در سبزوار
بر اساس آخرین یافتههای باستانشناسی 50 اثر تاریخی ـ فرهنگی در سبزوار شناسایی شد.
رییس اداره فرهنگی و گردشگری سبزوار گفت: «بر اساس آخرین باستانشناسی 50 اثر تاریخی ـ فرهنگی در سبزوار شناسایی شد و به این ترتیب مجموع این آثار شناسایی شده در این شهرستان به 550 اثر رسید.»
وی افزود: « این آثار شناسایی شده شامل آتشکده، مسجد، مدرسه، حمام، حسینیه، قنات، قلاع بیابانی و کوهستانی، تپهها و محوطههای تاریخی و باستانی، بافت تاریخی، فرهنگی، آرامگاه، مفاخر و مشاهیر و امامزادگان است.»
پژوهش های باستان شناسی، ایران و ایتالیا
مسوول موزههای آذربایجان غربی گفت: مطالعات و پژوهشهای مشترک باستانی ایران و ایتالیا در این استان در حال انجام است. در گفتوگو محمد قربانی به ایرانا افزود:
با آغاز مطالعات مرحله نهایی «گل مهرها»ی موجود در گنجینه خوی، پژوهشهای باستانی ایران و ایتالیا وارد مرحله جدیدی شده است. به گفته وی، در این فعالیت پژوهشی مشترک، باستانشناسان دو طرف در مورد اداوات ساخت، نوع خط، اشکال، جنس و ترکیب گل مهرهای موجود در گنجینه خوی تحقیق میکنند.
وی گفت: پروفسور کارلوچیارتی باستانشناس و پژوهشگر ویژهی انستیتوی رم از سال 84 با موزه ملی ایران قرارداد پژوهشی دارد و در این جهت به موزه خوی آمده وروی گل مهرههای دوره ساسانی کار میکند.
]قربانی افزود:[ این باستانشناس در سال 86 برای ادامه مطالعات قبلی و به منظور نهایی شدن مطالعات و کنترل کارهای تحقیقی به این موزه آمده است.
پروفسور «کارلوچی آرتی» نیز در این زمینه گفت:
من و کارشناسان ایرانی تلاش میکنیم امسال کاتولوگ جامعی از گل مهرهای موزه ایران باستان را چاپ و توزیع کنیم.
علیرضا جاویدنیا، رییس میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی شهرستان خوی نیز گفت: در موزه این شهر 146 گل مهر منحصر به فرد مربوط به دورههای مختلف نگهداری میشود که اکثر آنها مربوط به دوره ساسانی هستند.