جستار
پان ترکیسم و وحدت ملی ایران - بخش نخست
- جستار
- نمایش از شنبه, 08 آبان 1389 10:10
- بازدید: 7580
برگرفته از آذرپادگان
عبدالله مراد علی بیگی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید">این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نگاهی کوتاه بر تاریخچهٔ پان ترکیسم
ـ بسترسازان اندیشهٔ پان ترکیسم
در دهههای پایانی قرن نوزدهم میلادی که همزمان با اوجگیری تجددخواهی (تجدیدنظرطلبی) غربگرایانه در امپراتوری عثمانی بود، اندیشهٔ پانترکیسم نیز پایهریزی شد. چنانکه از سالهای آغازین قرن بیستم میلادی، این اندیشه ، راهنمای فکری غالب روشنفکران تجدیدنظر طلب ترک در هر حرکت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ... در امپراتوری عثمانی و سپس در جمهوری ترکیه گردید.
در فرایند این تحولات، البته دلایل و شواهد کافی وجود دارد که نشان میدهد سیاستهای استعماری، بهویژه دولت انگلیس از آغاز، در جهت نیل به مطامع کلان سیاستهای استعماری خود «پان ترکیسم» را که تجلی اوج عصبیتهای نژادگرایانه است، جعل کرده است.
هدف اصلی و واقعی طراحان از جعل پانترکیسم که در گرماگرم کشاکشهای سیاسی و رقابتهای استعماری میان امپراتوری روس و انگلیس در آسیا صورت گرفت، ایجاد منطقهای حایل از اقوام ترکزبان مسلمان در حاشیهٔ جنوبی مرزهای روسیه بود که به صورت کمربندی از اقیانوس آرام تا دریای سیاه امتداد مییافت.
از نظر طراحان انگلیسی، ایجاد این کمربند پان ترکی حایل ، میتوانست از گسترش نفوذ و توسعهٔ ارضی قلمروی روسیه بهسوی جنوب، به ویژه متصرفات انگلیس در هندوستان جلوگیری کند. 1
بجز آن، ظهور و حضور اندیشهٔ پان ترکیسم در کنار مرزهای ایران که حامل و مروج افکار الحاق گرایانه نسبت به بخشهایی از سرزمینهای ایرانی نیز باشد، میتوانست، فریادهای وحدت خواهانهای را که هنوز از سرزمین های تجزیهٔ شدهٔ ایران در قفقاز و آسیای مرکزی [خوارزم و فرارود] بهگوش میرسید، در محاق قرار دهد و خاموش سازد و از تسری آن به دیگر بخشهای تجزیه شدهٔ سرزمینهای ایرانی، در بلوچستان و افغانستان و جزایر و سواحل جنوبی خلیج فارس که در اشغال نظامی و زیر سلطه استعماری دولت انگلیس بود، پیشگیری نماید.
از سوی دیگر، دولت روسیه نیز پس از اشغال نظامی قفقاز و سپس آسیای مرکزی [خوارزم و فرارود] و استقرار سلطه سیاسی خود بر این سرزمینها، چون همچنان رشتههای پیوند فرهنگی و تاریخی میان مردمان سرزمینهای متصرفی با مردم ایران را برقرار و مستحکم میدید، سیاستهای ایران زدایی همهجانبهای را در مناطق یادشده به مورد اجرا گذاشت.
تبلیغ و ترویج زبان ترکی و تلاش برای ایجاد چیزی بهنام فرهنگ ترک از جمله سیاستهایی بود که دولت روسیه بهمنظور به حاشیه راندن و سپس محو آثار و نشانههای فرهنگ و تمدن ایرانی و برانداختن نفوذ زبان و ادبیات فارسی در سرزمینهای ایرانی قفقاز و آسیای مرکزی [خوارزم و فرارود] بهکار بست. در نتیجهٔ این سیاست ضد ایرانی دولت روس، روشنفکران و نویسندگان این خطه از «نیاخاک» باستانی ایرانیان که تا پیش از آن به فارسی میخواندند و مینوشتند، تشویق، بلکه موظف شدند که از آن پس به ترکی بنویسند و در ترویج آن بکوشند.2
سیاست سختگیرانه وپیگیری همهجانبهٔ دولت روسیه در ترویج زبان و فرهنگ ترکی، در سرزمینهای جدا شذه از ایران، اگرچه با هدف از میدان به در کردن زبان فارسی و عنصر فرهنگ ایرانی صورت میگرفت، ولی نتیجهٔ قهری اجرای چنین سیاستی در نهایت، خلق چیزی بهنام هویت ترکی بود که کاملا به سود طرح انگلیسی ایجاد کمربند پان ترکی حایل در سرزمینهای جنوبی قلمروی امپراتوری روسیه تمام میشد.
با اینهمه، آن عاملی که بیش از دیگر عوامل در طراحی و شکلدهی یک هویت جعلی پان ترکی موثر افتاد، آموزههای مبتنی بر کار مطالعاتی گروهی از شرق شناسان وابسته به وزارتخانههای خارجه و مستعمرات دولت انگلیس بود.
به عقیدهٔ پژوهشگران تاریخ ترک، مطالعات نظری هدفمند چندتن از شرقشناسان یهودی دربارهٔ تاریخ و زبان کهن ساکنان باستانی آسیای مرکزی [خوارزم و فرارود]، یعنی تورانیان و تعمیم آن به ترکان، بیشترین سهم و اصلیترین نقش را در خلق اندیشهٔ پان تورانیسم و در نتیجه پان ترکیسم داشته است.3
«لئون کاهون» (Leon Cohen 1841-1900) یک یهودی فرانسوی و یکی از شرقشناسانی بود که کتاب وی به نام « مقدمهای بر تاریخ آسیا »4، تاثیر شگفت انگیزی در گرایش روشنفکران عثمانی و در کنار آنان، رویکرد شماری از روشنفکران ترک زبان مسلمان قلمروی روسیه به آرمانهای پانتورانیسم داشت.
نظریهٔ تاریخی وی درباره میراث کهن ترکان، در پایهریزی نظام فکری جنبش پانتورانیسم و پان ترکیسم، از اهمیت زیادی برخوردار است.
«ضیا کوک آلب» که از وی بهعنوان پدر پانترکیسم نامبرده میشود، در نوشتههای خود بهطور آشکار از تاثیر تعیین کنندهای که نوشتههای کاهون بر افکار و آرای او داشته است، یاد میکند. 5
لئون کاهون با برابر گرفتن « تور و تورک» و مصادرهٔ تاریخ تورانیان که با ایرانیان از یک ریشه و نژاد هستند به نفع ترکان، توران زمین را که در اسناد کهن به آن « ایران بیرونی» نیز گفته میشود، بهعنوان سرزمین پدری و وطن اصلی ترکان معرفی میکند. وی همچنین با تجلیل از چنگیزخان و امپراتوری مغول، ترکان را فرزندان راستین مغول و میراثدار آنان می خواند و تشکیل امپراتوری جهانی ترک را از هر نظر شایسته و در توان این فرزندان (ترکان) برمیشمارد. 6
نوشتههای کاهون که در پی تحقق هدف سیاسی موردنظر انگلیس و در رقابت با روسیه است، در واقع یک فراخوان آشکار و فریبنده از ترکان به تلاش و کوشش برای تاسیس یک امپراتوری تورانی ـ ترک در سرزمینهای جنوبی قلمروی امپراتوری روسیه از اقیانوس آرام تا دریای سیاه میباشد.
لئون کاهون، با روشنفکران تجدیدنظر طلب عثمانی در پاریس و استانبول (اسلامبول) ارتباط و مراوده نزدیک داشت. وی بسیاری از آنان را به عضویت لژهای ماسونیک، ازجمله گراندلژ اورلئان فرانسه درآورد. کسانی که بعدها رهبری جنبش ترکان جوان را برعهده گرفتند، همه از اعضای همین لژهای فراماسونری بودند.7
«آرمینیوس وامبری» (1832-1913/ Arminius Vambery)، یهودی مجارستانی، یکی دیگر از شرقشناسانی بود که به خدمت دولت انگلیس درآمد و در راه پیشبرد سیاستهای استعماری آن دولت در رقابت با روسیه در آسیا، خدمات ارزندهای انجام داد.
وی که استعدادی شگفتانگیز در آموختن زبانهای مختلف داشت، مدتی را در استانبول به فراگیری زبانهای شرقی گذراند.
نامبرده بهویژه چندان به زبانهای فارسی، ترکی و عربی تسلط یافت که این زبانها را بهخوبی زبان مادری، صحبت میکرد و با ادبیات آنها آشنایی کامل داشت.
وامبری پس از آنکه مدت شش سال در استانبول بهعنوان مترجم در وزارت خارجه عثمانی، مشغول به کار بود، از سوی دولت انگلیس به ماموریت آسیای مرکزی (خوارزم و فرارود) فرستاده شد. وی در سال 1863 میلادی با ظاهر یک فرد مسلمان مومن اهل استامبول و در لباس فقر و درویشی، همراه با کاروان حاجیان بخارایی به این سفر مبادرت ورزید و طی این سفر اطلاعات بسیار حساس و مفیدی از موقعیت جغرافیایی و اوضاع سیاسی و اجتماعی آسیای مرکزی (خوارزم و فرارود) و شمال افغانستان و مواضع و استحکامات نظامی روسیه در شرق دریای مازندران فراهم آورد.8
وامبری در کتاب خود به نام «سفرهایی به آسیای مرکزی»،9 ضمن شرح این مسافرت پرماجرا، طرح و نقشهٔ تاسیس یک امپراتوری پان ترکیستی را ترسیم میکنند. وی در نوشتههای بعدی، برای مفهوم بندی امپراتوری «پان تورانی» موردنظر « طرحهایی از آسیای مرکزی» را ارایه مینماید.10
تا جاییکه مینویسد:11
خاندان عثمانی با ویژگی دودمانی ترکی و داشتن پیوندهای خویشاوندی زبانی، مذهبی و تاریخی، میتوانست بنیانگذار یک امپراتوری بزرگ از سواحل آدریاتیک تا چین باشد.
این امپراتوری همچنین میتوانست بسیار قویتر از امپراتوری رومانف باشد که قهرا از ناهمگون ترین عناصر بهوجود آمده بود.
آناتولیها، آذربایجانیها، ترکمنها، ازبکها، قرقیزها و تاتارها گروههایی بودند که از پیوندشان [امپراتوری] معظم ترک میتوانست ظهور کند. در اینصورت این امپراتوری بسیار بهتر از ترکیه کنونی قادر بود با رقیب شمالی خود مقابله کند.
نوشتههای ستایشآمیز وامبری درباره میراث کهن ساکنان باستانی آسیای مرکزی (خوارزم و فرارود)، یعنی تورانیان و انتساب آن به ترکان که به منظور ترویج و گسترش فکر احیای ملت بزرگ ترک صورت میگرفت، در امپراتوری عثمانی با استقبال گرم و گستردهای روبرو گردید. آنگونه که در کنار روشنفکران، بسیاری از صاحبمنصبان سیاسی و نظامی و حتا برخی از شاهزادگان عثمانی در هوای تجدید عظمت تاریخ، فرهنگ و تمدن گذشتهٔ ترکان به حرکت و جنبش برخاستند.
یک سال پس از انتشار کتاب وامبری، یعنی در سال 1865 میلادی، «انجمن عثمانیان نو» در استانبول پایهگذاری شد. در این انجمن، افزون بر روشنفکران تجددخواه چون « نامق کمال»، شماری از درباریان عثمانی طرفدار اصلاحات نیز عضویت داشتند.
«انجمن عثمانیان نو» با برداشتی ترکی از اسلام که آمیزهای از اسلامخواهی و ترکگرایی بود، در پی آن بود که با اصلاحاتی در ساختار سیاسی امپراتوری عثمانی و تبدیل آن به یک امپراتوری مشروطه، آنرا به نیروی محرکهٔ مناسبی برای دستیابی به رویای تاسیس یک امپراتوری بزرگ ترک مبدل سازد.
ترویج تفکر انجمن عثمانیان نو و شیوه و هدف اقدامات اصلاحی رهبران این انجمن، سرانجام در اواخر قرن نوزدهم میلادی، به نهضت فکری و اجتماعی فراگیر و غالبی در امپراتوری عثمانی بدل گردید که جنبش ترکان جوان از درون آن برخاست.
وامبری در سال 1901 میلادی، «تئودر هرتسل» بنیانگذار نهضت «صهیونیسم» را که در تلاش یافتن راهی برای کوچاندن یهودیان اروپا به سرزمین فلسطین بود به ملاقات «سلطان عبدالحمید دوم» به دربار عثمانی برد.12
نامبرده از یکسو با دربار عثمانی و با شخص سلطان نرد دوستی میباخت و سلطان عبدالحمید را در اداره امور مشورت میداد و از سوی دیگر، رهبران ترکان جوان را که شاگردان وفادار آموزههای پانترکی وی بودند، در دشمنی با سلطان ترغیب میکرد و برای مصادرهٔ قدرت راهنمایی مینمود.
«آرتور لوملی دیوید» (Arthur Lumley David)، یک انگلیسی یهودی تبار و یکی از شرقشناسانی بود که نوشتههای وی درباره شکوه و عظمت تاریخ باستانی ترکان و ویژگیهای زبان ترکی، فکر برپایی ملت بزرگ ترک را در ذهن روشنفکران عثمانی پروراند و مواد و مصالح لازم موردنظر را برای شکلگیری اندیشهٔ پانترکیسم فراهم ساخت.
نوشتههای ترکستایانهٔ این شرقشناس، بهویژه کتابهای «بررسیهای مقدماتی» و«دستور زبان ترکی» که در پی تبلیغ و اثبات برتری نژادی و زبانی ترکی نسبت به سایر ملل شرق، از جمله اعراب و ایرانیان میباشد، بهطور آشکار با هدف برانگیختن و شعلهور ساختن احساسات ترک گرایی برتریجویانهٔ نژادی روشنفکران عثمانی و نخبگان ترک زبان قلمروی روسیه به رشته تحریر درآمده است.13
همانگونه که:14
هاستلر اشاره میکند، کتاب دستور زبان ترکی حاوی یک نقشهٔ جغرافیایی مناطق ترک زبان آناتولی، روسیه، بالکان و خاور نزدیک و نیز شرحی از وابستگیها و گویشهای زبانی آنها بوده. هدف از انتشار کتاب، تبلیغ اندیشه ی وحدت ترکها بود.
البته انجام اینگونه پژوهشهای تاریخی ترکستایانهٔ هدفمند، تنها محدود به فعالیتهای پژوهشی این سه تن شرقشناس یهودی نمیشود، بلکه به پیروی و در کنار آنان، شمار قابل توجهی از شرقشناسان غربی دیگر نیز با برجسته کردن گذشتهٔ تاریخی ترکان در آثار خود در جهت همان هدف گام برداشتند.
امروز این یقین حاصل است که اکثریت قریب به اتفاق این شرق شناسان در خدمت پیشبرد سیاستهای استعماری دولتهای غربی، بهویژه دولت انگلیس، در میدان رقابتهای سلطهطلبانهٔ استعماری آن دولت با روسیه در آسیای مرکزی (خوارزم و فرارود) و قفقاز، در طول قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادی بودند. هدف اصلی این پژوهشها، همچنان که در این نوشتار از آغاز بر آن تاکید شد، جعل هویتی ترکی برای اقوام ترکزبان قلمروی روسیه و برانگیختن احساس همبستگی و وحدت میان ترکان عثمانی و اقوام یاد شده و تبلیغ موجودیت ملت بزرگ ترک، از دریای سیاه تا اقیانوس آرام بهمنظور ایجاد کمربند پان ترکی حایل میان قلمروی روسیه و مناطق نفوذ و متصرفات آسیایی دولت انگلیس، به ویژه حفظ هندوستان از دست اندازیهای دولت روسیه بود.
نقش و تاثیر دروغ نوشتههای ترکشناسان غربی، بهویژه آثار ترکستایانهٔ سه تن از شرقشناسان یهودی نامبرده دربارهٔ عظمت تمدن و فرهنگ باستانی ترکان و توانمندیهای زبان ترکی، بر روشنفکران ترک در گرایش آنان به پان ترکیسم برای احیای ملت بزرگ ترک، تنها به قلمروی عثمانی محدود نماند، بلکه همانگونه که طراحان سیاستهای استعماری انگلیس از آغاز انتظار داشتند، این آثار نوشتهها بر آرای بسیاری از نخبگان ترک زبان قلمروی روسیه نیز تاثیر مستقیم گذاشت.
تا پیش از آن، روشنفکران مسلمان ترکزبان قلمروی روسیه که بیشتر در شبهجزیرهٔ کریمه فعال بودند و «اسماعیل بیک گاسپرالی» از شاخصترین آنان بود، میکوشیدند تا در چهارچوب یک جنبش «فرهنگی ـ دینی» با احیای همبستگی اسلامی، مسلمانان ترک زبان قلمروی روسیه را برابر گسترش و سلطه فرهنگ، زبان و ارزشهای روسی بسیج کنند. اما بعد و به تدریج این روشنفکران تحت تاثیر افکار و آموزههای مبلغان اروپایی احیای ملت بزرگ ترک، با گرایش آشکار به اندیشههای الحاقگرایانه و برتری جویانهٔ پان ترکیسم سیاسی، در آثار و نوشتههای خود، تمام اقوام ترک و مردمان ترک زبان، از چین تا اروپا را به اتحاد و تاسیس یک امپراتوری واحد ترک فراخواندند.15
- کمیتهٔ اتحاد و ترقی
خواستههای جنبش ترکان جوان در حزب اتحاد و ترقی متجلی میشد و در واقع کمیتهٔ مرکزی حزب اتحاد و ترقی، قلب تپندهٔ جنبش ترکان جوان بود و رهبری فکری و سیاسی جنبش مذکور را برعهده داشت:16
گردانندگان اصلی این جمعیت متشکل، که عمدتا نیز یهودی بهشمار میرفتند، عبارت بودند از : «امانویل قاراصو»، «محمد جاوید دونمه»، «طلعتزاده»، «مدحت شکری»، «حفظی»، «فاضل»، «اسماعیل ماهر»، «حافظ سلیمان»، «البکتاش»، «اسماعیل حقی» و همچنین سران [فرماندهان] زرهی، «جمال پاشا»، «انور[پاشا]»، « مصطفی کمال [کمال آتاتورک سالهای بعد]» و ...
خاستگاههای رهبران اصلی کمیتهٔ اتحاد و ترقی، شهربندری «سالونیک» یونان بود. شهر سالونیک از سال 1492 میلادی به بعد، به تدریج مسکن اصلی یهودیان مهاجری شد که پس از راندهشدن از اسپانیا به قلمروی امپراتوری عثمانی پناهنده شدهبودند.
شمار زیادی از یهودیان قلمروی عثمانی از سال 1666 میلادی، در پی شکست ادعاهای مسیح گرایانهٔ یکی از رهبران خود به نام «شابتای زوی» و به پیروی از وی، از سر اجبار و یا تدبیر، به دین اسلام گرویده بودند.17
این یهودیان تازه مسلمان در میان ترکان به «دونمه» مشهور شدند که در زبان ترکی عثمانی، به معنای گروندگان و یا برگشتگان از دین است. شواهد و اسناد تاریخی گواه آن است که گروش این گروه از یهودیان به اسلام، امری ظاهری بوده و آنان این گرایش به اسلام و تظاهر به مسلمانی را بهعنوان یک ماموریت مخفی تلقی میکردهاند و در باطن همچنان بر یهودیت خود اصرار میورزیدند و نهانی از از تعالیم دین یهود پیروی میکردند.18
اکثر رهبران کمیتهٔ اتحاد و ترقی، از همین یهودیان فرقه ظاهرالاسلام دونمه به شمارمیآمدند. «دکترکاظم» دبیرکل کمیتهٔ اتحاد و ترقی، خود از یهودیان دونمه بود. تقریبا تمامی این رهبران در لژهای فراماسونری عضویت داشتند.
انقلاب ترکان جوان سرانجام در سال 1908 میلادی، به رهبری کمیتهٔ اتحاد و ترقی به پیروزی رسید. در حکومت انقلابی ترکان جوان، از همان آغاز، اختیار مهمترین پست های کشوری و لشکری در دست اعضای ”دونمه“ کمیتهٔ اتحاد وترقی قرار گرفت.
قدرت و نفوذ یهودیان در کمیتهٔ اتحاد و ترقی و نیز در ساختار حکومت ترکان جوان تا به آن اندازه بود که فرمان خلع سلاح عبدالحمید دوم از خلافت عثمانی در سال 1909 میلادی، توسط وکیل یهودی سالونیک«کاراسون افندی» و همکار ارمنی او «آرام افندی» به نامبرده ابلاغ شد. 19
این قدرت و نفوذ، از سال 1913 میلادی که چهرههای تندروی کمیتهٔ اتحاد و ترقی به رهبری گروه سهنفرهٔ : انور پاشا، طلعت پاشا و جمال پاشا، با انجام یک کودتای داخلی و تسویه رقیبان حزبی، قدرت حکومت را بهطور کامل قبضه کردند، باز هم افزایش بیشتری یافت. از طرفی از همین زمان است که پان ترکیسم، به صورت علنی، بهعنوان ایدئولوژی رسمی و راهنمای عمل سیاسی حکومت ترکان جوان معرفی، تبلیغ و با شدت به مورد اجرا گذاشته شد.
با پیروزی انقلاب ترکان جوان و قرار گرفتن یهودیان ظاهرالاسلام دونمه در راس اداره کشور عثمانی، پارلمان برخاسته از این انقلاب، بهتدریج با وضع و تصویب قوانینی، زمینههای قانونی مهاجرت یهودیان از کشورهای اروپایی و حضور در سرزمین فلسطین را فراهم آورد. ازجمله آنکه، این مجلس در سال 1913 میلادی، قانونی را به تصویب رسانید که برای نخستین بار، اجازهٔ خرید و حق تملک بر اراضی فلسطین را به یهودیان مهاجر میداد. بدینترتیب بود که اولین سنگ بنای تاسیس کشور و دولت جعلی اسراییل در سرزمین فلسطین، بهدست کمیتهٔ اتحاد و ترقی که رهبری انقلاب ترکان جوان و اختیار حکومت بر سرزمینهای امپراتوری عثمانی را برعهده داشت، گذاشته شد. حکومت ترکان جوان به رهبری کمیتهٔ اتحاد و ترقی که با برگزیدن اندیشهٔ پان ترکیسم، بهعنوان راهنمای عمل سیاسی و اجتماعی خود، به ورطهٔ ترک گرایی افراطی نژادپرستانه افتاده بود، رفتاری تحقیرآمیز همراه با اعمال خشونت نسبت به ملتهای غیر ترک تابع امپراتوری عثمانی (بهجز یهودیان) را در پیش گرفت.
قتلعام وحشیانهٔ بیش از یک میلیون تن از ارمنیها در سال 1915 میلادی و راندن و آواره ساختن این ملت تاریخی از سرزمین نیاکانی خود، تخریب و انهدام روستاهای کردنشین و کوچ اجباری کردها از نیا خاک باستانی آنان که بر اثر آن دهها هزارتن از آنان جان خود را از دست دادند و چندصدهزار تن دیگر آوارهٔ کوه و بیابان شدند و نیز اعمال سیاست نژاد پرستانه ی « ترک سازی» کردها و انکار هویت تاریخی، فرهنگی و قومی آنان و ...، تنها بخشی از اقدامات گستردهای بود که سران کمیتهٔ اتحاد و ترقی و حکومت ترکان جوان بهطور رسمی و علنی، در راستای سیاستهای خونبار پانترکیستی نسلکشی و پاک سازی قومی برضد ارمنیها و کردها در قلمروی عثمانی به مورد اجرا گذاشتند.
البته باید دانست اینگونه تسویههای خونین نژادگرایانهٔ کمیته اتحاد و ترقی، تنها به کردها و ارامنه محدود نمیشد، بلکه این سیاستی بود که نسبت به بسیاری از اقوام و ملتهای غیرترک تابع امپراتوری عثمانی، از جمله اقوام و ملتهای شبه جزیره بالکان، نظیر یونانیان و بلغارها و ... نیز اعمال میگردید. یعنی یا « ترک» شدن داوطلبانه و یا قبول آوارگی و مرگ دستجمعی.20
« از اتحاد اسلام تا اتحاد ترکان جهان»
سران کمیته اتحاد و ترقی، پس از رهبری پیروزمندانهٔ انقلاب ترکان جوان، در آغاز کار که امپراتوری عثمانی هنوز بسیاری از سرزمینهای اسلامی را در قلمروی حکمرانی خود داشت و به ظاهر دارای قدرت و شوکتی بود، در تظاهر به اسلام خواهی، نخست برای مدتی شعار« اتحاد اسلام» سر میدادند و میکوشیدند تا مقاصد ترکگرایانهٔ خود را در پوشش « پان اسلامیسم» به پیش ببرند. این اسلامخواهی ظاهری کمیتهٔ اتحاد وترقی، دارای اهداف پنهان متعددی بود، از جمله، تلاش برای حفظ قلمروی در حال فروپاشی عثمانی، با جلب نظر عربزبانان مسلمان ساکن سرزمینهای تابع امپراتوری و دیگر؛ ایجاد انگیزش در میان ترکزبانان مسلمان بیرون از قلمروی عثمانی، در ایران و روسیه برای پیوستن به طرح پان ترکیستی تاسیس کشور و ملت بزرگ ترک، از دریای سیاه تا اقیانوس آرام، بهمنظور جبران شکستهای امپراتوری عثمانی در بالکان و شمال افریقا و از دست رفتن سرزمینهای آن نواحی.
اما واقعیت آنکه، در پس پردهٔ اسلام خواهی و برافراشتن پرچم پاناسلامیسم از سوی کمیتهٔ اتحاد و ترقی، هدفی جز ترویج اندیشهٔ ترکگرایانه در میان مسلمانان سرزمینهای اسلامی موردنظر، از جمله ایران، وجود نداشته است. چنانکه برپایهٔ مصوبات محرمانهٔ اجلاس سومین کنوانسیون سالانهٔ کمیتهٔ اتحاد و ترقی که در ماههای سپتامبر و اکتبر سال 1911 میلادی در شهر سالونیک برگزار گردید، اگرچه از تبدیل امپراتوری عثمانی به یک امپراتوری اسلامی سخن به میان آمده است، اما در پی آن در همان مصوبات، آشکارا از « استحاله»ی ملتهای مسلمان در « ملت ترک» و از رواج « زبان ترکی» بهعنوان زبان رسمی سراسر امپراتوری اسلامی موردنظر کمیتهٔ اتحاد و ترقی و نماد ان دفاع شده است . این تصویبنامه تاکید میکند که :21
به هیچ ملت دیگری [بهغیر از ملت ترک] نباید حق تاسیس سازمانهای ملی ویژهٔ آن ملت داده شود.
در این تصویبنامه، همچنین از سازماندهی ترک زبانان در سرزمینهای اسلامی و مسلمان نشین، از جمله ایران و روسیه و تشکیل شاخههای کمیتهٔ اتحاد و ترقی در این کشورها سخن به میان آمده و بر برنامهریزی برای گردهمآیی سالانه از نمایندگان شاخههای کمیته در کشورهای یادشده، در استانبول تاکید شده است.22
اما مقاصد واقعی حکومت ترکان جوان و وسوابق سیاسی و بد دینی رهبران کمیتهٔ اتحاد و ترقی آشکارتر از آن بود که ملتهای مسلمان را بار دیگر دردام فریب دعوت دروغین پان ترکیستها در زیر نام اتحاد اسلام بکشاند. افزون بر آن، با پایان گرفتن جنگ اول جهانی و شکست خفتبار امپراتوری عثمانی تحت رهبری ترکان جوان که متحد آلمان در این جنگ بود، امپراتوری عثمانی که بنا بود با نام «امپراتوری اسلامی» پرچم « اتحاد اسلام» را در جهت مقاصد نژادگرایانهٔ پان ترکیستی حکومت کمیتهٔ اتحاد و ترقی به اهتزاز در آورد، به پایان راه خود رسید و فروپاشید.
البته باید به این نکته نیز توجه داشت که برای اندیشهپردازان پان ترکیسم که به آموزههای دروغین ترک شناسان غربی و گزافهگوییهای آنان درباره شکوه و عظمت خیالی تاریخ، تمدن و فرهنگ ترکان در دوران باستان و پیش از اسلام دلسپرده بودند، به واقع جمع میان همگرایی اسلامی که برابری حقوق ملتهای مسلمان از هر نژاد، از ابتداییترین اصول آن شمرده میشود و نژادگرایی ترکانه، امری محال و غیرممکن بود. بهویژه برای دستهای از نظریه پردازان افراطیتر پان ترکیست، مانند : «ضیا کوکالب»23، «گون آلتای»، «تکین آلپ» یهودیالاصل و ... که با قدرت گرفتن «مصطفی کمال پاشا» (آتاتورک) به خدمت «کمالیسم» درآمدند، اسلام عامل تمامی ناکامیها و مانع اصلی احیای شکوهٔ خیالی و دروغین باستانی ملت ترک شمرده میشد.
حاصل آنکه اندیشهٔ « اتحاد اسلام» خیلی زود و حتا پیش از پایان جنگ اول جهانی و آغاز فروپاشی امپراتوری عثمانی، از سوی پان ترکیستها به کنار نهاده شد و آنان بار دیگر کوششهای خود را برای تحقق رویای «اتحاد ترکان جهان» و تاسیس «کشور و ملت بزرگ ترک» در قالب نام «پان تورانیسم» پیگرفتند. 24
البته ناگفته پیداست که چنگ انداختن کوتاهمدت پان ترکیستها به دامان «پان اسلامیسم» تنها ناشی از اقتضای زمان و مبتنی بر فرصتطلبیهای ذاتی این گروه بود.
بنابراین برای پانترکیستها، آسانتر این بود که با منتسب کردن ترکان به تورانیان و با مصادرهٔ نام، فرهنگ و تمدن آریایی (ایرانی) آنان، توران زمین را (که در اسناد کهن از آن بهعنوان ایران بیرونی یاد میشود) سرزمین باستانی ترکان بنامند. زیرا وجود کشور «توران» و حضور «تورانیان» در تاریخ امری بدیهی و غیرقابل انکار میباشد. از طرفی این امر نیز مسلم است که پس از فروافتادن آخرین دولت تورانی، موسوم به «هیاطله« (هپتال = افتالیت)، از اواسط قرن ششم میلادی ( در زمان خسرو انوشیروان)، جای آنان را بعدها، به تدریج و طی قرون، قبایل کوچندهٔ ترکنژاد، ترکزبان و ترک مانندی که از سرزمینهای واقع در شمال چین و جنوب کوههای آلتایی (Altai) بهسوی غرب روان بودند، گرفتند. دیگر اینکه وجود شباهت ظاهری میان کلمهٔ «توران» و «تورک»، سبب یکی گرفتن این دو در اذهان ساده و بیخبر از وقایع تاریخی میشود.
واقعیت این است که هرگز میان تورانیان و ترکان هیچگونه پیوند نژادی، تاریخی و فرهنگی وجود نداشته است. اما مورخان و نویسندگان پانترکیست بیهیچ احساس مسئولیتی در برابر بدیهٔترین واقعیتهای تاریخی، در کوشش های شبه علمی خود، با بیشرمی دست به تحریف تاریخ میزنند و کذبنامههایی به نام تاریخ، درباره سوابق موهوم باستانی ترکان و پیوستگی تاریخی و نژادی آنان با تورانیان جعل میکنند. در دروغ نوشتههای مورخان پان ترکیست تمام اقوام باستانی ساکن سرزمینهایی که امروز مردمان آنها به دلایل متعدد تاریخی، به یکی از شعبههای زبان ترکی و یا شبه ترکی سخن میگویند، ترکنژاد خوانده میشوند. حتا در بسیاری موارد، مورخان پانترکیست، در جعل تاریخ تا آنجا پیش تاختهاند که «برخلاف همهٔ یافتههای علمی ورای و نظر رسمی علمای تاریخ و نژاد که بر آریایینژاد و ایرانیتبار بودن دودمانهای کهن تورانی (سکایی) و سرمتی تاکید دارند و اقوام باستانی میتانی، هیتی، اورارتویی، کاسی، گوتی و ... را از گروههای اقوام هند و اروپایی میشمارند، بدون ارایه هیچ سندی، همهٔ این اقوام را ترک معرفی میکنند.25
این مورخان، « مادها، پارتها و کردها را نیز ترک دانستهاند».
«کرزی اوغلو» مورخ پان ترکیست بیهیچ دلیل روشنی مینویسد:26
این نکته که کردان از جمیع جهات ترک هستند، واقعیتی است روشن و انکارناپذیر، همانند آنکه بگوییم دو ضربدر دو (4=2×2) میشود چهار
کوشش مورخان پان ترکیست در ترک جلوه دادن اقوام باستانی با این هدف انجام میگیرد که برپایهٔ آن بتوانند با جعل حضور تاریخی برای مردم ترکنژاد در زیست بوم باستانی اقوام موردنظر خود، رویای پان ترکیستی موجودیت «ملت واحد ترک» در گسترهای از دریای سیاه تا اقیانوس آرام را توجیه تاریخی کنند.
اما اصولا این رویای پان ترکیستی، یعنی تجسم همهٔ ترک زبانان عالم و یا حتا در مقیاس بسیار کوچکتر، یعنی ترک نژادان یک محدودهٔ جغرافیایی فراملی در یک ملت واحد بر هیچ منطقی علمی در تاریخ و جامعه شناسی استوار نیست. حتا به نظر میرسد که پرداختن به این امر کاملا ذهنی و غیرقابل دسترس، بسیار وهمآمیزتر از تجسم مثلا ملت واحد آریایی نژاد و یا تجربهٔ کاملا شکست خوردهٔ عربزبانان در قالب یک ملت واحد میباشد.
پینوشتهای بخش نخست :
1- پیتر هاپکرک ـ بازی بزرگ، عملیات جاسوسی روس و انگلیس در آسیای مرکزی و ایران ـ ترجمه رضا کامشاد ـ نشر نیلوفر ـ تهران 1379 /همچنین نگاه کنید به: فیروز کاظمزاده ـ روس و انگلیس در ایران 1914ـ1864 میلادی ـ ترجمه دکتر منوچهر امیری ـ رر 90-1 ـ انتشارات آموزش انقلاب اسلامی ـ تهران 1371 /همین طور نگاه کنید به: دکتر حمید احمدی ـ قومیت و قومگرایی در ایران / افسانه و واقعیت ـ ر 357 ـ نشر نی ـ تهران 1379
2- گریگوریقیکیان ـ شوروی و جنبش جنگل ( یادداشتهای یک شاهد عینی) ـ به کوشش برزویه دهگان ـ موسسه انتشاراتی نوین ـ چاپ اول 1363 ـ رر 402 تا 299/همچنین نگاه کنید به: دکتر حمید احمدی ـ همان ـ رر 326 و325
3- پرفسور برنارد لویس ـ ظهور ترکیه نوین ـ ترجمه محسن سبحانی ـ تهران 1372 /همچنین نگاه کنید به : دکتر حمید احمدی ـ همان رر 358 تا 356
4- Introduction a L΄Histoire de L΄ Asie
5- دکتر حمید احمدی ـ همان ـ رر 358 ـ357
6- همان ـ ر 358
7- پرفسور برنارد لویس ـ همان ـ ر 210
8- محمود محمود ـ تاریخ روابط سیاسی ایران وانگلیس در قرن نوزدهم ـ جلد سوم ـ فصل سیو هشتم ـ
انتشارات اقبال ـ چاپ پنجم ـ رر 872تا861
9- Travels in Central Asia.
10- دکتر حمید احمدی ـ همان ـ ر 357
11- همان
12- مجله آراکس ـ شماره 65 ـ اردیبهشت 73 ـ ر 4
13- پرفسور برنارد لویس ـ همان
14- دکتر حمید احمدی ـ همان ـ ر 362 به نقل از Hostler, The Turks of Central Asia,112
15- کاوه بیات ـ ناسیونالیسم ترک و ریشههای تاریخی آن ـ ماهنامه نگاه نو ـ شماره 4ـ دی ماه 1370 ـ
رر 60 و59
16ـ علیرضا سلطانشاهی ـ پانترکیسم و یهود ـ کیهان هوایی ـ شماره 1274ـ 26 فروردین 1377 ـ ر9
17- همان ـ ر 11
18ـ همان
19- خان ملک ساسانی ـ سیاستگران دورهٔ قاجار ـ جلد اول ـ انتشارات بابک ـ ر 235
20- دولت ترکیه نوین که حاصل انقلاب ترکان جوان و دنبالهٔ حکومت کمیتهٔ اتحاد و ترقی است، برپایهٔ آموزههای پان ترکیستی که چهارچوب و جهانبینی آنرا تشکیل میدهد، همچنان تا به امروز بر سیاست ترک سازی کردها پایمیفشارد و اصولا تا چندسال پیش منکر وجود قوم کرد در ترکیه بود و به طور رسمی از کردها با نام « ترکان کوهستانی» یاد میکند.
21- دکتر عنایتالله رضا ـ آذربایجان و اران ( آلبانیای قفقاز) ـ انتشارات ایرانزمین ـ چاپ اول ـ ر 60
22- جیکوب لاندو ـ پان ترکیسم / یک قرن در تکاپوی الحاقگری ـ ترجمه دکتر حمید احمدی ـ نشر نی
ـ سال 1382 ـ ر91
23- نام اصلی این فرد «محمد ضیاء پاشا» بود که آنرا به «گوگ الب» تغییر داد تا نامش ترکی باشد.
24- واقعیت این است که دولت ترکان جوان از سال 1913 میلادی، پس از کودتای داخلی از سوی انور پاشا، طلعت پاشا و جمال پاشا، پانترکیسم و رویای تاسیس امپراتوری توران را بهعنوان سیاست رسمی خود برگزیدند.
25- عبدالله مرادعلی بیگی ـ خیالبافی پانترکیستها، واقعیت تاریخی ! مجله گزارش ـ شماره 75 ـ اردیبهشت 1376 ـ ر 48
26- عنایت الله رضا ـ آذربایجان و اران ( آلبانیای قفقاز) ـ ر 101 ـ انتشارات ایران زمین ـ چاپ اول/ به نقل از: Kirziog΄ lu M.Fahrattin, Her bakimdan. Turk Olan Kurtler, Ankara.
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا