فروزش 5
سخن نخست - فصلنامۀ فروزش شماره پنجم
- فروزش 5
- نمایش از دوشنبه, 18 شهریور 1392 09:37
- بازدید: 4581
برگرفته از فصلنامۀ فروزش، شماره پنجم، زمستان 1391
سخن نخست
اجازه فرمائید پیش از ارائهی اصل مطلب، مقدمهای را با یکدیگر بازخوانی کنیم؛ امور اجتماعی و اداری و قضائی معمولاً و اصولاً مبتنی بر قوانینی است؛ اگر از کسی مالیاتی میخواهیم، مستندِ خواستمان مقرراتی است که اجازه داده از آن شخص مالیاتی گرفته شود. همینطور اگر کسی را به سبب خطائی که کرده تعقیب میکنیم باز مستند این تعقیب هم قانونی است که قبلاً پیشبینی تعقیب چنان کاری را کرده است.
اما در این قضایا نکتهای که اهمیت اساسی دارد آن است که قوانین و مقرراتی که هر یک از آن امور را انتظام میدهد، دو دسته است؛
دستهی اول مقرراتی است که اصل قضایا را منظور نظر داده و مثلاً گفته است از در آمد ماهانه و سالانهی اشخاص باید مالیاتی گرفت یا این که سرقت و ربودن مال دیگران خطا و قابل فلان مجازات است. اصطلاحاً، حقوقدانان این مقررات را ماهوی میگویند. دستهی دوم مقرراتی است که راه و روش و آئین و تشریفات رسیدگی به آن امور و اخذ تصمیم را معین کرده است. این دسته از مقررات را مقررات شکلی یا آئینی یا تشریفاتی میگوئیم.
مثلاً همانگونه که مقررات ماهوی یا دستهی اول حکم میکرد که از درآمد اشخاص مالیات بگیریم، مقررات شکلی و تشریفاتی این امر چگونگی و راه و رسم پی بردن به مقدار درآمد اشخاص و چگونگی به حساب گرفتنِ مخارج او و کسر کردن این مخارج از کل درآمد و بالاخره بهدست آوردن درآمد خالص او را پیشبینی کرده است. بدین ترتیب، بدیهی است که به همان مقدار و میزان که قوانین ماهوی در تعیین تکالیف مردم یک شهر و مملکت اهمیت حتمی و جدی دارد، قوانین شکلی و تشریفاتی هم در شناسایی اشخاص که آن تکالیف را دارند و باید انجام دهند اهمیت حتمی و جدی دارد.
برای تأکید بر این جدیت و اهمیت ضمن یادآوری اینکه در امور جزائی، خصوصاً دو قانون مجزا و جدا بهنامهای «قانون مجازات» و «قانون آئین دادرسی کیفری»، این دو دسته امور را جداگانه ضبط و ربط کردهاند. میافزاییم که حقوقدانان عبارتی را معمولاً تکرار میکنند که آرام آرام به صورت ضربالمثل درآمده است و آن عبارت این که «اگر قانون مجازات قانون مجرمان و خطاکاران است، قانون آئین دادرسی قانون بیگناهان و افراد رستگار است». این ضربالمثل بدین معنی است که برای تشخیص اینکه اصلاً خطایی شده یا نه و اگر شده چه کسی آن خطا را عهدهدار است، و آیا در آن خطا کاملاً مقصر بوده و عمد و قصد داشته یا برعکس اشتباه کرده و حتی اینکه در کاری که کرده هنوز هم پا برجاست و لجاجت میکند یا برعکس از کردهی خویش نادم و معذرتخواه است، و بالاتر از همهی اینها اینکه آیا شخصی که عملی را انجام داده مثلاً آن عمل را در جهت دفاع مشروع از خود یا دیگران انجام داده یا در انجام کارش مضطر و ناگزیر بوده یا حتی به اجبار وادار شده و غیر از اینها...
حال که این مقدمه را با یکدیگر بازخواندیم به سخن اول باز میگردیم. راستش چندین ماه و فصل است که ناخواسته از محضر خوانندگانمان دور ماندیم؛ تفصیل این که مقرراتی بر کار نشر مطبوعات نیز حاکم است که از آنها همانگونه که در مقدمه گفتیم برخیش ماهوی و مربوط به اصل حقوق و تکالیف است و برخیش شکلی و آئینی. و مسأله این بود که برخی از دستاندرکاران وقت در وزارت محترم فرهنگ و ارشاد متعذر بدین عذر که گویا در گذشتهای بالنسبه دور فروزش ترتیب انتشار را مراعات ننموده، قائل به بطلان مجوزش شده بودند و مستندشان نیز همان بخش از قوانین ماهوی این کار بود. ما اما بر آن بودیم که تعلق حقوق و الزام افراد به امور هر چند مستند و مبتنی بر قوانین ماهوی است، اما احراز و بررسی آنها و صحت و سقم امور و اینکه واقعاً تخلفی شده یا نشده و اگر شده معاذیری شرعی و قانونی داشته یا نه، این هم طبعاً بایستی مطابق همان موازین و اصولی باشد که مقررات شکلی این قضیه یا هر قضیهی مشابه پیشبینی کرده است.
به همین سبب مانند هر شهروند معمولیِ دیگر، این اختلافنظرمان را با آن ارجمندان به محکمه سپردیم که خوشبختانه با دقتنظری که اینگونه امور میپسندد حل شد و بار دیگر این فضیلت حاصل شد که بتوانیم در خدمت خوانندگانمان باشیم. امید که ذرهای بتوانیم در اشاعهی فرهنگ و دانایی موثر بیفتیم.
مدیرمسؤول
فروزش؛ دوباره
آخرین شماره از فصلنامهی فروزش شمارهی چهارم آن بود که در پاییز سال 1388 منتشر شد. پس از آن ــ در حالی که تازه ارتباط ما، در نبودِ تبلیغات گسترده، با خوانندگانِ پیگیر و علاقهمندمان برگزار شده بود ــ به خاطر لغو پروانهی فصلنامه، انتشار فروزش متوقف شد. دلیلی که عنوان کرده بودند عدم انتشار بهموقعِ فصلنامه، آنهم در شمارهی نخست، بود. دو سال مدیرمسؤول گرامی شکایت خود را پی گرفت تا اکنون دوباره فروزش به دست شما برسد.
اگر بخواهیم نگاهی به چهار شمارهی منتشرشده و بهویژه بازخوردهایی که از آن گرفتیم بیندازیم، باید سپاس خود را تقدیم همهی یارانمان در تحریریه و شما خوانندگانِ گرامی کنیم؛ چرا که فروزش مهرِ شما را به همراه داشت؛ پس، رضایتبخش بود. امیدواریم در ادامهی راه نیز ــ بهویژه آنکه کار هم بر ما (به خاطر بالا رفتن بیاندازهی هزینهها) و هم بر مردم و میهنمان سخت شده است ــ بتوانیم نوشتارهایی آگاهیبخش و ماندگار را در شکلی زیبا بهدست مخاطبانمان برسانیم.
دربارهی آنچه گذشت، ذکر دو نکته لازم است:
ـ شکلِ کار همچنان به روال پیشین خواهد بود. اگر در شمارهای بخشهایی توافقشده از فصلنامه وجود ندارد علتش فقط حجم بالای مطالب است و نه حذف همیشگیِ آن بخشها. امیدواریم که فصلنامه به آن اندازه از توانایی مالی برسد تا بتواند با افزایش شمارِ صفحهها همهی بخشهای دلخواهمان را همزمان ارائه دهد. در شمارهی جدید، تنها، صفحهی جداکنندهی بخشها را حذف کردیم. پروندهی هر شماره نیز ــ که با تصویرِ روی جلد مرتبط است ــ همچنان بدون عنوانِ آشکار در کلّ مجله پخش است و در یک بخش متمرکز نشده است.
ـ در شمارهی نخست فروزش گزارشی از عملیات حمله به پایگاه اچ3، در اوایل دورانِ دفاع مقدس، را منتشر کردیم که با بازخوردهای مثبتِ بسیاری همراه بود. در نظر داریم گزارشهای دیگری هم در این زمینه آماده کنیم اما شاید در گام نخست همان گزارش را برای شمارهی آینده بازنگری کنیم؛ چرا که در پیِ آشنایی با شماری از دستاندرکاران آن عملیات برجسته اطلاعات کاملی از آن را به دست آوردیم و متوجه شدیم که آن گزارش کاستیها و نادرستیهایی داشت. دیگر آنکه در شمارهی چهارم از فصلنامه گزارشی از تختسلیمان و نگاهبان عاشقِ آن (شادروان عاشقی) به چاپ رساندیم که در واقع از آنِ بانو مهرانگیز حاتمی بوده است و نه نامِ نویسندهای که در مجله آورده شده بود. از ایشان از این بابت عذر میخواهیم. امید است در دنبالهی راه از این دست خطاها نداشته باشیم، هر چند خطا جزو جدانشدنیِ انسان و بهویژه کوششهای مطبوعاتی است.
شایسته است به دو نکتهی کوچک هم اشاره کنم: در دورهی پیشینِ انتشارِ فصلنامه دوست علاقهمندی حامی آن بود و در نتیجه شاید آنچنان که لازمهی چنین کاری باشد وابسته به تبلیغات نبودهایم، اما اکنون چنین نیست و هرگونه یاری در این زمینه را میپذیریم. دیگر آنکه، به خاطر انبوه مشکلات (بالا رفتن هزینه، حتا بدون در نظر گرفتن تخفیفهای مطبوعاتی که پیش از این وجود داشت و همچنین در برخی مواقع، نرسیدنِ مجله به دست مشترک که به ارسال دوباره و در مواردی سهبارهی مجله منتهی میشد و...) در نظر داریم از پذیرشِ مشترک و آبونمان برای فروزش خودداری کنیم.
سخن سردبیر
ثاقبفر هم دوستداران فرهنگ ایران را ترک گفت
هنگامی که صفحهآرایی مجله کامل شده و مطالب، جهت بازبینیِ نهایی، نزد مدیرمسؤل بود آگاه شدیم استاد مرتضی ثاقبفر ــ مترجم سرشناسِ آثار تاریخی، بهویژه در زمینهی ایران باستان، که از یاوران فروزش نیز بود ــ بدرودِ گیتی گفت.
مرتضی ثاقبفر (زادهی نهم امردادماه ۱۳۲۱ در تهران) صبح دوشنبه یازدهم دیماه درگذشت. او را جامعهشناس و در این زمینه صاحبِ نظر بود (تحصیلات وی در دکترای این رشته در دانشگاه سوربن، در پیِ انقلاب ایران و قطع شدن بورس تحصیلیاش، ناتمام مانده بود) و اگر مشغولیتهای گذرانِ زندگی مدتی او را تنها میگذاشتند دوست داشت در این حوزه کاری نو و مفید انجام دهد. اما نام ثاقبفر بیشتر تداعیگرِ ترجمههای صاحبسبکش، بهویژه در حوزهی تاریخ ایران، است: مجموعهی ۱۴ جلدی «تاریخ هخامنشیان» دانشگاه خرونینگن هلند؛ جلدهای ۱، 4 و 5 «یونانیان و بربرها»ی امیر مهدی بدیع؛ جلدهای یکم و دوم «تاریخ ایران کمبریج» و 4 جلد از دورهی «تاریخ جهان باستان کمبریج»، «دین مهر در جهان باستان» (دومین کنگرهی مهرشناسی تهران)، مقالات ایرانشناسی تقیزاده و...
پرکاریِ ثاقبفر در ترجمهی آثار سرشناسانِ حوزهی تاریخ ایران، در کنار باریکبینی استاد در امر ترجمه ــ که در کتابهای مرجعی مانند تاریخ هرودوت او را به مقابلهی دو ترجمهی فرانسوی و انگلیسی و گاه حتی، با سختی، به مقابله با ترجمهی آلمانی میکشاند ــ و همچنین حسّ مسؤولیتی که در برابرِ ترجمههایش داشت و هر جا که نظر نویسنده را بر خطا میدید در پانوشت بر آن توضیحی میافزود ــ که حتی پافشاری وی در این امر یکبار او و یکی از ناشرانِ آثارش را، که از چاپ توضیحات وی خودداری میکرد، به دادگاه کشاند ــ از او چهرهای شاخص در این حوزه ساخته بود. شادروان ثاقبفر پژوهندهی تاریخ و فرهنگ ایران هم بود و از او نوشتههای چندی دربارهی تاریخ ایران، آیین مهر و همچنین پژوهشی عمیق در حوزهی شاهنامه بر جای مانده است.
فصلنامهی فروزش درگذشت این تلاشگر برجستهی فرهنگ ایرانی را به خوانندگان خود تسلیت میگوید.