فروزش 5
تأثیر حافظ بر محیط ادبی بخارا و شعر نوین تاجیکستان
- فروزش 5
- نمایش از چهارشنبه, 13 شهریور 1392 18:03
- بازدید: 5332
برگرفته از فصلنامه فروزش، شماره پنجم (زمستان 1391)، رویه 76 تا 79
میرزا شکورزاده
استاد دانشگاه در تاجیکستان
چو شبنم از نفیر باد میرم بود کز قید غم آزاد میرم1
چو من بیمار شعر حافظم کاش کنار آب رکناباد میرم
شمار زیادی از اندیشمندان شرق و غرب در ارزیابی شعر پارسی بر این باورند که حافظ لسانالغیب با ایجاد غزلهای آسمانی خویش اعجاز گوشناشنودنی و غوغای آسمانخراشی در جهان فضل در پا کرد. تعبیرهایی چون: غزل ناب و یا شعر عالی به ذهن ما و قلب ما آشنایند اما محققان ادبیات جهان بر این نکته تأکید ورزیدهاند که شعر حافظ به مراتب والاتر از این گفتههاست. حافظ خود دست یافتن به چنین نادرهکاری در شعر را تصریح میکند و گه گاه چنین به نظر میرسد که این جام سرشار از می ناب الاهی [الهی]، دل شاعر را نیز چون دلهای هزاران تن از عاشقان دلسوختهی اشعارش به وجد و شادی آورده است:
غزل گفتی و درّ سفتی بیا و خوش بخوان حافظ
که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را
شاعر در روزگار خویش عراق و پارس را با سحر سخن تسخیر کرد. طوطیان در هند از فضیلت قند پارسی شکرفشان گردیدند، روش و ولولهی اشعارش نه تنها سیهچشمان کشمیری و ترکان سمرقندی2 که مشتری و زهره را در سما به رقص آورد! شاکر مختار، دانشمند معروف تاجیک که یک رشته از فعالیتش بررسی جایگاه شعر حافظ در اندیشهی اروپا و امریکاست، بر این باور است که در جهان نیست قوم صاحبنامی که آثار حافظ را در زبان خویش نداشته و آن را نخوانده باشد.3
بر هیچ کس پوشیده نیست که پدر شعر فارسی در بخارا به دنیا آمد و این سرزمین در دوران طلایی آلسامان از درخشانترین کانونهای فرهنگ و هنر ایرانی بوده است. تاجیکان در آسیای مرکزی با آثار جاودانه و نامهای تابناک فرزندان این خطه: آدمالشعرا ابوعبدالله رودکی سمرقندی و نابغههای ژرفاندیشی چون: شیخالرییس ابوعلی سینا، ابوریحان بیرونی، خوارزمی، فارابی، ناصرخسرو بلخی و مانند آنها عشق میورزند. طوطیان شکرگفتار هند: امیرخسرو دهلوی، حسن دهلوی، میرزا اسدالله غلب ابوالمعانی و میرزا بیدل دهلوی میراث گذشتگانشان و تمدن تاجیکی فارسی را از ماوراءالنهر به هند باستان ارمغان بردند. افتخار به این بزرگان ریشه در عمق جان ما دارد و همای شهرتشان در آسمان بیکرانهی شعر دری هنوز بلندپرواز است. شیخ کمالالدین مسعود خجندی زمانی ملکالشعرای شاعران ایران در تبریز بود و عمری سمندروار با یاد خجند در آتش هجران سوخت. با این همه، او با نام زادبوم خویش و شیراز و شیرازیان افتخار داشت:
با لطف طبع مردم شیراز از کمال باور نمیکنند که گویم خجندیم
پژوهندگان شعر و ادب فارسی به آثار شاعران دیار ما: شوکت بخارایی، سیدای نسفی، ادیب صابر ترمزی، که چند قرن بعد از خواجه کمال به سر بردهاند، بهای بلند داده و دیوان اشعار این بزرگان را در ردیف آثار غزلسرایان توانا گذاشتهاند و ما اینجا اسامی دیگر شاعران صاحب دیوان چون: بخارایی، سمرقندی، چاچی، مروی، بلخی، ترمزی، فرغانی، خجندی، سمنگانی، نمنگانی، استروشنی، خوقندی، بدخشانی، زرافشانی، ختلانی، حصاری و قبادیانی را نیز اگر بیاوریم، سخن به درازا خواهد کشید. این نکته بسیار جالب توجه است که در مناطق یادشده و در تمام شهرهای مشهور آسیای مرکزی، کانونهای فرهنگ و ادب فارسی گرمی دل و فروغ دیدهی خود را با وجود حملههای اجانب باز هم از دست ندادهاند و از این شهرها چندین شاعر صاحبدیوان ظهور نموده و گنجینهی فناناپذیر تمدن ایرانی را شکوه خسروی بخشیدهاند.
اما هدف از تأکید من بر این موضوع چیز دیگری است: با اینکه ماوراءالنهر ما، میهن سخنگستران توانا بوده است و هست، باز هم در میان این ستارگان درخشان آسمانِ ادب حضرت حافظ جای و مکان والاتری داشته است. خواجه بزرگوار شیراز ماهی در حلقهی اختران بیغروب فرهنگِ ماست که انوار معرفتآموز غزلهای ملکوتیاش همواره در ردیف کتابهای مقدس آسمانی، خدمت روشنگرانه به جهان و جهانیان کرده است. فراگرفتن دیوان حافظ معیار و ملاک سواد دانشآموزان در روستاها و شهرهای خراسان بزرگ و ماوراءالنهر محسوب میشده است و به آنهایی که مطالعهی دیوان او را به پایان رساندهاند، در ردیف حافظان قرآن اجر میگذاشتند.
در بین مردم تاجیک هر گاه که از خواجهی بزرگوار شیراز و دیوان ملکوتی وی سخن به میان آید نام حضرت را با احتیاط و عزت و اکرام خاص سر زبان میآورند و دیوان اشعارش را حتماً با ذکر «بسمالله الرحمن الرحیم» باز میکنند، به دیده میگذارند، میبوسند و از آن پس به مطالعه میپردازند. حافظ در اندیشهی مردم ماوراءالنهر نه تنها شاعری فوقالعاده بلندمقام، بلکه حکیم و فیلسوف است و چنانکه بر حق، خود او فرموده:
صبحدم از عرش آمد خروشی، عقل گفت قدسیان گویی که شعر حافظ از بر میکنند
از اینجاست که از زمانهای پیش تا روزگار ما چراغ محفلهای حافظخوانی در شهرهای بزرگ و حتی در كُنج و کنار کوهستان تا به امروز زنده و فروزان است. مادران با تمام اخلاص و آرزو و امید به آنکه فرزندشان ایمن از گزند روزگار بماند و بهرهمند و شاداب از چشمهسار علم و ادب باشد، زیر بالین گهوارهی او دیوان حافظ میگذارند. اگر در زندگی، فردی را مشکلی پیش آید و گرهی در کارهایش باشد سه بار لب به دیوان حافظ میبرد و آن را میبوسد و از آن پس تفأل به این کتاب مقدس میزند که این را در تاجیکی «فال دیدن» و یا «فال گرفتن به کتاب مقدس خواجه حافظ» مینامند. در ادبیات شفاهی تاجیک، حکایت، قصه و روایت دربارهی خواجهی بزرگ شیراز زیاد هستند و بعضی از آنها در مجموعههای فولکوری به طبع رسیدهاند که شنیدن و خواندنشان چون غزلهای حافظ گواراست.
اما چنین به نظر میرسد که شعر حافظ در دل و ذهن سخنوران و شاعران خراسان بیش از دیگر قشرهای جامعه تأثیرگذار بوده است. دانشمند معروف تاجیک، دکتر عبداللهجان غفاروف، در این باره اشارهی جالبی دارد. وی با اتکا بر منابع معتبر، نوشته است که نه تنها خواجه کمالالدین خجندی، که از معاصران حافظ بوده، بلکه سخنسرایان تاجیک چون: عصمت بخارایی، اسیری خجندی، کاشفی خجندی، عبدالرحمن مشفقی بخارایی که در گوشههایی از مناطق تاجیکنشین آسیای مرکزی زندگی میکردهاند، همه تحت تأثیر خداوند غزل خواجه حافظ قرار گرفتهاند.4 از پایهگذار ادبیات جدید تاجیک علامه صدرالدین عینی تا جوانترین شاعران امروز تاجیک همه در غزل، حافظ را استاد برحق خویش میدانند و در پیروی بر اشعار او غزل گفته یا مخمس بستهاند. آثار حافظ در رشد و کمال معنوی ادیبان معاصر ما تأثیر زیاد و عمیقی دارند.
بنا به فرمودهی شاگردان، استاد عینی آن اندیشمند بزرگوار از گهواره تا گور حافظ میخواند و محمدجان شکوری در کتاب تازهانشای خود، خراسان است اینجا، نوشته است: استاد عینی این مصراعها را که مخمس خود او بر غزل حافظ است در دم مرگ گریان گریان به لب آورده بود:
مرد عینی درد او بنهفته ماند طالع ناسازگارش خفته ماند
غنچه امیدها نشکفته ماند راز حافظ بعد از این ناگفته ماند
ای دریغ از رازداران یاد باد
نویسندهی معروف تاجیک، استاد جلال اکرامی که رمانهایش به چند زبان ترجمه و نشر یافتهاند، مدام شعر حافظ بر لب داشت و قهرمانان آثار وی به ویژه فیروزه در رمان دختر آتش در چندین مورد جهت تصدیق یا تقویت فکر و اندیشهی خود، ابیات عارفانهی این سخنپرداز بیهمتا را چون زرگری هنرمند و تمیزکار با مهارت بلند استفاده میکنند. در این رمان، نه فقط ابیات جداگانه، بلکه در بسیار موارد قطعههای زیبا از دیوان خواجه حافظ استفاده شدهاند. علاوه بر این موارد، مثالهای زیادی از نثر معاصر تاجیک در زمینه تأثیرپذیری از حافظ میتوان ارائه کرد.
دربارهی اعجاز سخن حافظ و مقام و مرتبهی جهانی این عارف روشنضمیر، شاعران تاجیک اشعار فراوان سرودهاند، به طور مثال استاد میرزا ترسونزاده در منظومهی جان شیرین اشارهی جالبی به بیتی از غزل مشهور حافظ که مطلعش «اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را / به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را» است، دارد:
خندهای که دلبر طناز کرد شاعران را بنده در شیراز کرد
خال هندو ملک دلها را گرفت هم سمرقند، هم بخارا را گرفت5
در میان اشعاری که به حافظ شیرازی تقدیم شده، شعر استاد باقی رحیمزاده که «دوام ما» نام گرفته است، درخشش دیگری دارد. او شاعر لسانالغیب را سرشته از عشق پاک و خون دل و روح پرجلال توصیف کرده، به بال همایش نشانده است و شعر او را مشابه لعلی میشمارد که از سنگ خارا بیرون آمده است. این هدایای باقی رحیمزاده حاوی ده بند هستند که دو قطعه از آن را برای نمونه میآوریم:
از عشق پاک و خون دل و روح پرجلال در معرض بهار حیاتم سرشتهاند
جان سخن به قالب معنی گرفته جا بر من خط برات بزرگان نوشتهاند
از سنگ خاره لعل نگین کردهام برون از عمق بحر درّ و گهر برکشیدهام
از خسروان گذشته و در کوه بیستون اعجاز نقش تیشه فرهاد دیدهام6
در ادبیات معاصر تاجیک در این زمینه شاعران زیادی، چه بزرگسالان و چه جوانان، اشعار فراوان سرودهاند و شعر استاد لایق شیرعلی «نرفت او یک قدم بیرون ز شیراز» از جمله بهترینِ آنهاست که در این شعر حافظ با محبت فرزندی مورد مدح و ستایش قرار میگیرد و لایق به این نکته اشاره کرده است که هر چند حافظ بزرگوار خارج از شیراز مسافرتهایی به گوشه و کنار جهان نداشت اکنون جهان و جهانیان برای خاکبوسِ مرقد پاک او پیوسته سر به شیراز میزنند و آن خاک گرامی را به مژگان میکشند.
شعر عالمگیر حافظ از محافل حافظخوانی، مدارس و دانشگاههای تاجیکستان به صحنهی تئاتر این کشور هم راه یافت؛ یعنی، در دههی هفتاد میلادی، هنرپیشهی صاحبنام این دیار، برندهی جایزهی رودکی، شهید محمودجان واحداُف نمایشنامهای بر مبنای غزلهای حافظ به عنوان «عشق زندگی» اجرا کرد که مؤلف، کارگردان و هنرپیشه این نمایشنامه یک نفر، یعنی خود محمود جان واحداُف، بود. غزلهای حافظ در اجرای این هنرپیشهی نامی با استفاده از موسیقی سنتی و نمایش مناظر رنگین با مهارت عالی خوانده میشدند، تماشاچیان در تالار سخت به شوق و شور میآمدند و از خوشحالی حاضر بودند همراه با مجری برنامه «دستافشان غزل خوانند و پایکوبان سر اندازند».
دانشمندان و ادبشناسان تاجیکستان تحقیق، آموزش و نشر دیوان حافظ را بعد از دههی چهل قرن بیست شروع کردند، زیرا تا قبل از این سالها، رژیم کمونیستی تبلیغ و نشر هر گونه میراث باقیمانده از نیاکان را منع کرده بود. دیوان حافظ چون دیوان سایر شاعران معروف فارسیگوی بعضاً در شکل کامل، گاه گاه به طریق گلچین با الفبای کریل، در دسترس خوانندگان قرار گرفته است. دانشمندان طراز اولی ــ چون عبدالغنی میرزایوف، خالق میرزازاده، شریفجان حسینزاده، اعلاخان افصحزاده و نادر شنبهزاده ــ مقاله و رسالههای پرمحتوایی دربارهی حافظ و آثار او نوشتهاند و دیوان اشعارش را با مقدمهی مفصل و توضیحات در سالهای گوناگون با تیراژ مناسب چاپ کردهاند. متأسفانه چاپ آثار بزرگان فرهنگ و ادب فارسی، از جمله دیوان حافظ، با این الفبا دچار نواقص نیز بوده است که این موضوع هماکنون در دایرهی بحث ما نمیگنجد. افزون بر دانشمندان نامبرده، ادبیاتشناسان تاجیک ــ یوسف سلیماُف، رحیم هاشم، ولی صمد، سعدالله اسدالله، خدایی شریفزاده، عبدالمنان نصرالدین و... ــ دربارهی آثار و زندگی عارف بزرگ شیراز مقاله، نقد و رساله نوشتهاند. در این میان حافظنامه کتاب استاد اعلاخان افصحزاده را که به مناسبت تجلیل از 650 سالگی تولد حافظ در شهر دوشنبه به نشر رسیده است، میتوان به صورت مجزا ذکر کرد، زیرا این رساله اثر ارزشمندی است که دربارهی زندگی و آثار این شاعر توانا، اطلاعات سودمند و جامعی در اختیار خوانندگان و عاشقان شعر حافظ گذاشته است.
بخارا، دروازه شیخ جلال
تاجیکان در دوران تیموریان با شعر و سرود رودکی و بوی جوی مولیان و هدایای جاودان معنوی به هند آمدند و پرچم اهتزاز زبان و ادب فارسی را تا زمان تجاوز انگلیسیها به این سرزمین، بیگزند، نگاه داشتند و حتا تحکیم و گسترش بخشیدند. در آن روزگار نیز شهرت غزلهای ملکوتی حافظ سرتاسر هندوستان بزرگ را فرا گرفته بود و حتی به دربار حاکم بنگاله ره یافته بود. سلطان غیاث، شاعر را برای مهمانی به بنگاله دعوت میکند ولی شاعر عالینظر این دعوت را نمیپذیرد، اما به پاس این قدرشناسی، غزلی به سلطان نوشته ارسال میکند که آن غزل این است:
ساقی حدیث سرو و گل و لاله میرود وین بحث با ثلاله عساله میرود
می ده که نوعروس چمن حد حسن یافت کار این زمان ز صنعت دلاله میرود
شکرشکن شوند همه طوطیان هند زین قند پارسی که به بنگاله میرود
طی مکان ببین و زمان در سلوک شعر کین طفل یکشبه ره صدساله میرود
آن چشم جاودانهی عابدفریب بین کش کاروان سحر ز دنباله میرود
باد بهار میوزد از گلستان شاه وز ژالهی باده در قدح لاله میرود
حافظ ز شوق مجلس سلطان غیاث دین خامش مشو که کار تو از ناله میرود7
آنچنانکه در محافل فرهنگی ایران و افغانستان شعر حافظ همواره بر سر زبانها بوده است و در جشن و سورهای رسمی و خانوادگی آوازخوانان ممتاز، اشعارش را سروده و شنوندگان را دستافشان و پاکوبان به رقص میآورند، در تاجیکستان از کوچک تا بزرگ هنرمندی نیست که به غزل حافظ آهنگی نبسته باشد. آوازخوانان معروف آسیای مرکزی، که در تاریخ موسیقی این سرزمین نام جاوید از خود باقی گذاردهاند، چون: استادان شادروان شاهنظر صاحب، احمد باباقل، اکه شریف جوره، آدینه هاشم، معروف خواجهبهادر دهها سرود بر غزلهای حافظ دارند که هنوز در بایگانی موسیقی تاجیک و صدا و سیمای تاجیکستان و شهرهای سمرقند و بخارا نگاه داشته میشوند.
در سال 1972 در شهر دوشنبه از 650 سالگی حافظ تجلیل به عمل آمد که در این انجمن بینالمللی از همهی جمهوریهای شوروی سابق و کشورهای ایران، هند، افغانستان و پاکستان حافظشناسان شرکت و سخنرانی داشتند. به همین مناسبت میدان زیبا و نورافشانی در دل پایتخت با نام گلگشت حافظ بنیاد گردید و مقابل در ورودی ساختمان اتحادیهی نویسندگان در ردیف سخنسرایان نامی جهان، پیکرهی حافظ بزرگوار نیز قامت افراخت، که چون اشعار نغز و نمکین وی نشانهی ابدیت و جاودانگی است. این نکته را نیز باید یادآورد شد که دربارهی شهرت و مقام حافظ در اروپا، بهویژه فرانسه و روسیه، عالم پرکار و میهندوست تاجیک استاد شاکر مختار نیز مجموعهمقالهای در نشریه و روزنامههای تاجیکستان و ازبکستان چاپ کرده است، که از ارزش شایستهی علمی برخوردارند.
منصفانه باید قضاوت کنیم که این همه مقاله و مطلبی که تا به امروز دربارهی زندگی و آثار ملکوتی حافظ در تاجیکستان به نشر رسیدهاند هنوز درخور مقام والای حضرت حافظ نیستند. از این رو، امید است پژوهشگاه حافظشناسی، که اکنون در زادگاه شاعر تأسیس شده است، با مؤسسه و کانونهای فرهنگی تاجیکستان چون: بنیاد زبان پارسی تاجیکی و بنیاد فرهنگ تاجیکستان و انجمن نویسندگان تاجیکستان، بخشهای زبان و ادبیات تاجیک در دانشگاههای دوشنبه، خجند، کولاب، قرغانتپه، خارغ، سمرقند و... روابط فرهنگی برقرار کنند و برای نشر آثار حافظ و ادبیات مربوط به حافظشناسی و اعزام استادان ایرانی به تاجیکستان، همکاری نمایند زیرا به قول خواجهی بزرگوار با نیروی اتحاد و همبستگی میتوان همهگونه آرزو و مقاصد عالی را برآورده کرد:
حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت آری به اتفاق جهان میتوان گرفت!8
پینوشتها:
1. رباعی از مؤلف است که در مجموعهی خورشیدهای گمشده، تهران 1376، ص 189 به نشر رسیده است.
2. ترک در اینجا به معنای نادره و زیبا بهکار رفته است.
3. ش. مختار. «حافظ در لفظ روس»، ماهنامهی صدای شرق، چاپ دوشنبه، شماره 6 ـ4، 1999، ص 126.
4. مجموعهی قند پارسی، چاپ دهلی نو، 1990 م.
5. میرزا ترسونزاده، جان شیرین، دوشنبه، نشریات عرفان، 1986م.
6. پیمان، مجموعه اشعار شاعران تاجیک، نشریات ادیب، 1992، ص 36.
7. چند بیتی از غزل اختصار شد که از دیوان خواجه شمسالدین حافظ شیرازی نشر امیرکبیر، 1376، تهران، ص 238، مورد استفاده قرار گرفتهاند.
8. این بیت نیز از حافظ بزرگوار است.