تاریخ معاصر
همکاریهای عراق، آمریکا
- تاريخ معاصر
- نمایش از یکشنبه, 30 مرداد 1390 15:39
- بازدید: 4477
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 67، امرداد و شهریور 1390، رويه 7 تا 8
به انگیزۀ سی و یکمین سالگرد حمله نظامی عراق به ایران
با انقلاب ایران، چشمانداز نوینی در رابطه میان عراق و آمریکا، گشوده شد.
صدام بر این باور بود که بر پایهی این اصل شناخته شده که «دشمنِ دشمنِ من، دوستِ من است»، در صورت یورش نظامی به ایران، دولت ایالات متحده آمریکا از این کار حمایت خواهد کرد. حساب صدامحسین درست بود و دولت مزبور با حمایت از صدام، وی را از شکست و نابودی محتوم در امان نگاه داشت و به وی اجازه داد تا هشت سال نبرد علیه ایران را ادامه دهد.
در نخستین هفتهی ماه ژوئیه 1980 (میانهی تیر ماه 1359)، برژینسکی مشاور امنیت خارجی جیمی کارتر رییس جمهور آمریکا، به اردن رفت و در آن جا با صدام حسین دیدار کرد.
ناظران امور بر این باور بودند که هدف از این دیدار، بحث و گفتوگو، یافتن راههای همآهنگ کردن فعالیت آمریکا و عراق و «مخالفت با سیاست ایران» بود. بدینسان، میتوان گفت که این دیدار در حکم یک شورای جنگی بود.1
در بغداد این دیدار، به عنوان چراغ سبز آمریکا، در مورد جنگ عراق علیه ایران تلقی شد.
گری سیک مشاوربرژینسکی، در مصاحبهای در این باره گفت :2
شکی در اینباره نبود که قلب برژینسکی برای کدام طرف میتپید...
برژینسکی عمدا این تلقی را در صدام به وجود آورد که آمریکا دربارهی تهاجم عراق به ایران، به او چراغ سبز داده است. چون هیچ چراغ قرمز آشکاری در مورد تهاجم، به صدام نشان داده نشد.
اما اگر گفته شود، آمریکا از قبل توطئه چینی و برنامهریزی کرده است، درست نیست. صدام برای تهاجم به ایران، دلایلی داشت و همینها، کافی بودند.
در فروردینماه 1361 دولت آمریکا، نام عراق را از سیاههی کشورهای منظون به حمایت از تروریسم، خارج کرد. کشورهایی که در این فهرست قرار داشتند، داد و ستد با آمریکا با آنها با اشکال انجام میگرفت.3
از آن پس، دیگر در وزارت امور خارجه [آمریکا] در مورد حمایت بغداد از تروریسم، سخنی به میان نیامد و موضوع به طورکامل و برای همیشه، از دستور کار خارج شده بود.
در تیرماه سال 1362 نیروهای ایرانی برای نخستین بار وارد خاک عرا ق شدند. این مساله باعث شد که آمریکا به طور جدی به یاری عراق برخیزد. در گزارش کمیتهی روابط خارجی سنای آمریکا آمده بود :4
ایالات متحد آمریکا، گامهایی در راه پشتیبانی از عراق و جلوگیری از پیروزی ایرانیان برداشته است.
در سال 1982 سناتور استفان سولارز، از بغداد دیدار کرد و با صدام حسین به گفت وگو نشست. صدام حسین به سولارز دربارهی روابط با آمریکا گفته بود :5
فکر کردم این درست نیست که عراق به عنوان کشوری غیر متعهد و مستقل، با یکی از دو ابر قدرت جهان رابطه نداشته باشد و بعد جنگ آغاز شد و فکر مطرح کردن مساله در شورای رهبری کنار نهاده شد.
در دسامبر 1982، سازمان اعتبار کالا (CCC) که وابسته به وزارت کشاورزی آمریکاست، اعتباری به مبلغ 300 میلیون دلار برای خرید گندم و برنج در اختیار حکومت عراق قرار داد. در نیمهی سال 1983، وزارت کشاورزی آمریکا، 20 درصد به اعتبار خرید غلهی عراق افزود و در پـایان همـان سال، اعتبـار عراق را دو برابر کرد و به میزان یک میلیارد دلار غله به عراق فروخت.6
جورج شولتز وزیر امور خارجه آمریکا، روز 1 مه 1983 (21 اردیبهشت 1361)، به پاریس سفر کرد وی در این سفر، محرمانه با طارق عزیز که به این شهر آمده بود، به گفتوگو پرداخت.
دولت آمریکا که به نیکی از کاربرد جنگ افزارهای شیمیایی از سوی عراق آگاه بود، هدف خود را از حمایت از این کشور در جنگ تحمیلی علیه ایران، پایان دادن به جنگ عنوان میکرد.
اما در حقیقت، دولت آمریکا در پی آن بود که از پیروزی به حق ایران در این نبرد بر رهبر خودکامهی عراق، جلوگیری کند :7
هدف اولیهی ما، پایان دادن به جنگ بود... میخواستیم جلوی ایران را سد کنیم.
به گفتهی ریچارد مورفی معاون وزیر امور خارجه آمریکا، دولت ریگان :8
با تلاش چند سازمان و مشـارکت وزارت دفاع، وزارت امور خارجه و سازمان سیـا [به حمایت عراق برخاست].
در این راستا، قرار شد دولت آمریکا، اطلاعات بسیار حساس و ارزندهی مربوط به فعالیت نیروهای ایرانی را که به یاری هواپیماهای آواکس (AVAX) مستقر در عربستان سعودی به دست میآورد، در اختیار عراق بگذارد.9
اما مهمتر از همهی کمکها، اعتبار (CCC) بود که آمریکا در اختیار عراق گذارد. در میانههای سال 1982 (1362) ذخیرهی ارزی عراق ته کشیده بود و در وضعیت بسیار بدی از نظر پولی قرار داشت.
ریچارد مورفی، برای گمراه کردن افکار عمومی و شاید فرار از نیش وجدان، کمک به خونخوارترین دیکتاتور وقت را این گونه توجیه میکرد :10
هدف ما بهبود مناسبات با عراق بود تا با پایان گرفتن جنگ، دوباره همان عراق دههی 70 در صحنه ظاهر نشود. از این گذشته، عراق برای صادرات آمریکا، بازار جالب توجهی بود.
به گفتهی یک دیپلمات آمریکایی، هدف صدام در دوران جنگ، تامین توپ و کره بود. راهکار صدام این بود که توپ را نقد و کره را نسیه بخرد. این جا بود که دولت آمریکا با دادن اعتبار خرید مواد خوراکی و وامهایی که از سوی دولت آمریکا تضمین میشد، به صدام امکان داد تا بتواند « توپ» را نقد بخرد.11
ویلیام ایگلتون رییس هیات دیپلماتیک امریکا و در عراق در اکتبر 1983 (مهر ـ آبان 1362) به دولت متبوعش توصیه کرد تا قطعههای یدکی و جنگ افزارهایی را که در اختیار دولت ایران نمیگذارد، بـه حکـومت عراق بدهد. او در این راستا، ضمن تلگراف رمزی به واشنگتن گفته بود :12
ما میتوانیم از طریق کشور سومی که خودمان تعیین میکنیم، تجهیزات نظامی آمریکا را در اختیار عراق قرار بدهیم. پس چه بهتر... این کار را از طریق مصر، صورت دهیم.
در دسامبر 1983 (آذر ـ دی 1362) ریگان، رونالدرا مسفلدرا به عنوان فرستادهی ویژهی خود با نامهای به خط خودش به بغداد فرستاد و پیشنهاد کرد که مناسبات دو کشور از سرگرفته شود. صدام از آمریکاییها خواست تا جلوی فروش جنگ افزار به ایران را بگیرند.
آمریکا نیز برای نشان دادن حسن نیت به عراق، از متحدان خود خواست تا از فروش جنگ افزار به ایران خوداری کنند.13
از سـوی دیگر، آمریـکاییها بـرای جلوگیـری از نابودی عراق، در پی پایان دادن جنگ بودند :14
ما به نفع خود میدیدیم که جنگ با ایران پایان یابد. چون ادامهی آن خطرناک بود... تنها برندهی جنگ در این مرحله، ایران بود.
در ژانویه 1984 (دی ماه 1362) دولت ریگان به منظور فشار بیشتر بر ایران، نام ایران به سیاههی کشورهایی که « به اقدامهای تروریسم بینالمللی کمک میرسانند»، افزود. این اقدام باعث شد که ایران نتواند از آمریکا کالا بخرد.
این عمل به عراقیها نشان داد که آمریکاییها در پی آنند که ایران را به زانو درآورند. به دنبال آن در فوریه 1984 (اسفند 1362)، ریچارد مورفی معاون وزارت امور خارجه آمریکا به بغداد رفت. سفر او درست در آستانهی پیش روی نیروهای ایران به سوی جزیرههای مجنون بود. جزیرههای مجنون دو باریکه راهبردی بودند که بر روی دریایی از نفت قرار داشتند و برای گشودن شهر بصره، بسیار کارساز بودند.
ایرانیها به سرعت با ریختن خاک، این جزیرهها را به خاک ایران پیوستند. عراقیها برای بیرون راندن ایرانیها از جزیرههای مجنون، به گونهی گسترده نیروهای ایران رامورد حملات شیمیایی قرار دادند.
البته در هر جای دیگر جبهه که خطهای پدآفندی عراقی به خطر میافتاد، آنها، جنگ افزارهای شیمیایی را به کار گرفتند.
آمریکاییها از این جنایت هولناک، به خوبی آگاه بودند و در بسیاری از موارد، چشمهایشان بر هم نهادند و در پارهای از موارد به اعتراض ملیح، بسنده کردند.ریچارد مورفی در ملاقات با طارق عزیز گفته بود :15
برای کشتن یک انسان راههای بیشماری وجود دارد. اما این راه [کاربرد جنگافزارهای شیمیایی]، برای یک غربی غیرقابل قبول نیست. عدهای ما را متهم میکنند که برنامهی جنگافزارهای هستهای عراق را نادیده گرفتهایم. این اتهام وارد نیست.
یک دیپلماتیک سابق آمریکا در عراق در این زمینه با لحنی به نسبت دفاعی گفته بود :16
ما وسیله و اهرمی که به یاری آن، عراقیها را از انجام این عمل [کاربرد جنگ افزارهای شیمیایی] باز داریم، در اختیار نداشتیم. اولویت دستور کار ما، برقراری مناسبات سیاسی با عراق بود.
صدام در گفتوگو با مجلهی «تایم» (Time)، چاپ آمریکا گفت :17
من شخصا مخالفتی با ایالات متحدهی آمریکا ندارم. ما مایلیم با آمریکا روابط دوستانه داشته باشیم.
پیش از آغاز تجاوز نظامی عراق به ایران، روزنامه وال استریت جورنال (Wall Street Jounnal)، نوشت :18
با وجود عدم تمایل آمریکا به یاری علنی و آشکار به عراق، نشانههایی در دست است که حاکی از کمکهای نظامی محرمانه واشنگتن به عراقیها است.