گردشگری
گزارشی از مازندران و ساختمانهای تاریخی آن
- گردشگری
- نمایش از دوشنبه, 15 اسفند 1390 07:50
- بازدید: 6600
برگرفته از تارنگار ایران نامه
دکتر محمود دهقانی
استان مازندران گُل سرسبد گردشگری ایران در کرانه جنوبی دریای مازندران قرار دارد. مرکز آن ساری با داشتن جاهای دیدنی و خیابانهای زیبا به ویژه خیابان «فرهنگی»، از شهرهای بسیار شکوهمند شمال است. مازندران به استانهای تهران، سمنان، گلستان، گیلان، و قزوین چسبیده است. کوه پر آوازه دماوند چونان بام گنبد مانند مازندران در سراسر سال از برف سفید پوش است. این استان زنانی زیبا و مردانی ستبر دارد. از دیدگاه باستانشناسی مازندران پیشینهای چند هزار ساله داشته و در روزگار پادشاهی "ورگانا" دیار تبرستان یا "هیرکانیا" نامیده میشد. ایل و تبارهای متمدن از جمله "آمارد" و "کادوس" به دشتها و کوهپایههای آن سرازیر شدهاند. یافتههای باستانشناسان خودی و بیگانه در موزه ایرانباستان نشان دهنده درخشش تمدن ژرف و شکوهمند مازندران و سر برآوردن خورشید روزگار هخامنشی در سرزمین ایران است. مازندران در درازنای روزگار خود فراز و نشیبهای بسیاری پشت سر گذاشته است. پس از اسلام برای نخستین بار کوفیان به سرکردگی سعد ابن عاص به کرانههای تبرستان تاختند، اما در روزگار بنیامیه مردم تبرستان علیه اشغالگران برخاستند. تبرستان از یک سو میدان کشمکش میان آلزیار و آلبویه و از سویی سامانیان و غزنویان بوده است. پس از طغرل اول سلجوقی، سلطان محمد خوارزمشاه تبرستان را تسخیر کرد. تیموریان خوان آنان را برچیدند اما پس از مرگ امیر تیمور، این بار سادات مرعشی سر برآوردند. با روی کار آمدن شاه عباس یکم صفوی، به گردنکشی و بساط ملوک الطوایفی مرعشیهای مازندران پایان داده شد. از آنجا که مادر شاهعباس مازندرانی بود، کاخها و ساختمانهای زیبایی در آنجا ساخته شد و مازندران گستره بازرگانی شمال کشور و تختگاه ییلاقی شاهان صفوی شد.
قله دماوند
شهرهای مازندران در میان کوهها، جلگهها و جنگلهای سرسبز و دل انگیز به همدیگر بسیار نزدیکاند. با دیدنیهای کرانه دریای مازندران، خانههای ییلاقی، غذاهای دریایی، فرهنگ و سنن دیرپا، مازندران میزبان میلیونها گردشگر درونی و جهانگرد برون مرزی است. مردم شهرهای این استان بهتر از استانهای دیگر کشور در گردشگرپذیری تجربه دارند چرا که پیشینه بازدید گردشگران درونی و جهانگردان برونمرز به مازندران دیرینه است. اما از سوی دیگر، در روزگار کنونی بنگاههای گردشگری بدون دانش ژرف در زمینه کار خود، گردشگران سراسر کشور، به ویژه مردم پایتخت را بیشتر برای دریا و جنگل به مازندران میکشانند و این روال پس از یک دیدار، گردشگر را به کشورهای بیگانه ترغیب میکند. باید با بازسازی آثار تاریخی بهجا مانده در این استان گستره گردشگری را رنگینتر نمود. دژها، غارها، برج ها، پارکهای جنگلی، آبشارها ، رودها، چشمه ها و تالابها را میبایست برجستهتر کرد.
هرچند یافتههای باستانشناسان از پیشینه سکونت هزاران ساله در موزهها حکایت دارد اما در مازندران آثار باستانی بر جا نمانده، چرا که آب و هوا به گونه استانهای خشک جنوبی نیست. از آن روی که استان مازندران هوای مرطوب و بارانی دارد، ساختمانها در هر سه دهه به بررسی و بازسازی نیاز دارند. اما برای نمونه در شیراز یا اصفهان زمان بازسازی ساختمان – در صورت مرمت اصولی- نیمقرن برآورد میشود.
اگر در جاهایی مثل کرمان خشتهای گلی دوام هزاران ساله دارند اما در مازندران وضعیت به گونه دیگر است. ساختمانها چه سنگی و یا آجری زودتر از جاهای دیگر کشور فرسوده میشوند و از بین میروند. تخم برخی از درختان جنگل، به ویژه تخم انجیر با پراکنده شدن با باد و ریشه دواندن در میان درز دیوارهای ساختمان در مازندران آفت جان ساختمانهای تاریخی و آثار باستانی بوده است. از این رو برای رنگینی گستره گردشگری در مازندران، نیاز به بازسازی ساختمانها و آثار به جا مانده تاریخی بیشتر از استانهای دیگر است.
استان مازندران با مساحت نزدیک به ۲۴ هزار کیلومتر مربع، دارای شهرها و شهرکهای بسیار است. شهرستانهای عمده آن بهشهر، بابل، جویبار، تنکابن، رامسر، چالوس، قائمشهر، سواد کوه، محمودآباد، نور، نوشهر، گلوگاه، نکا و بابلسر میباشند. شهرستان ساری مرکز استان مازندران پیشینهای دیرینه دارد و همیشه مرکز تبرستان بوده است تا این که "بار فروش" (بابل) مرکز تبرستان شد. اما در روزگار قاجار دوباره، ساری را مرکز مازندران کردند. از روزگار صفوی و دودمانهای دیگر ساختمانهای تاریخی بسیاری از جمله پلها، گرمابهها، آببندها، مساجد و بقعهها در مازندران پا برجا هستند که به درخواست انجمن آثار ملی، دکتر منوچهر ستوده که اینک در سن ۹۸ سالگی خود در چالوس زندگی می کنند و آرزومندم ۱۵۰ ساله شوند در پنج جلد کتاب "از آستارا تا استارباد" شناسنامه این آثار را گردآوری کرده که خدمت بسیار بزرگی برای آیندگان در مازندران و سراسر ایران است.
از آنجا که نگارنده برای پژوهش درباره ساختمانهای روزگار صفوی چند بار به مازندران سفر کرده ام، بر این باورم که نه تنها سرسبزی مازندران آن را گردشگرپذیر کرده، بلکه تاریخ معماری و ساختمانهای برجا مانده روزگار صفوی و قاجاری آن نیز برای گردشگران ارزشمند و دیدنی است.
کاخها و باغهای فرح آباد و بهشهر روزگار صفوی را شاه عباس یکم ساخت. با علاقه شاه عباس به درخت کاری و بهکارگیری فواره و شُرشُر آب و ساختن حوض در ساختمانها و چراغانی و شمع افروزی گرداگرد برکهها و جویبارهای باغ، نه تنها برخی جهانگردان و پیشینهنگاران به آن اشاره کرده اند، بلکه هنور بقایای آنها بهویژه در "باغ شاه" بهشهر موجود است.
باغشاه بازمانده از دوران صفوی در بهشهر
علاقه دیگر شاه عباس شکار بود. از آهوان "میانکاله" در تمامی گزارشات جهانگردان و پیشینه نگاران یاد شده و در سفرنامه "پیترو د لاواله" با سیاه قلم، نگارهای از شاه و زنان و دختران زیبا و چابک اسبسوار که از اصفهان پایتخت کشور برای گردش همراه شاه به کاخ ییلاقی "اشرف البلاد" (بهشهر) رفته اند را در حین شکار، نشان میدهد.
آهوان باغشاه بهشهر
فراوانی آب و درخت در مازندران دست مهندسان روزگار صفوی را برای زیبایی و روح انگیزی کاخها و خیابانها، باز میگذاشت. در سال ۱۶۱۸ میلادی "پیترو د لاواله" در گزارش خود از مازندران به "ونیز" ایتالیا، نوشت اینجا ساختمانها در زیر سایه انبوه درختان جنگلی، آنچنان است که آفتاب دیده نمیشود. در کاخ اشرف (بهشهر) "دلاواله" به حضور شاه عباس رسید و در سفرهخانه، در هنگامی که گروه موسیقی آرام مینواختند، با شاه و نزدیکان شاه بر سر سفره نشست. پس از آن در سال ۱۶۲۸ میلادی ایلچی انگلیس و گروه همراه او نیز در کاخ اشرف به حضور شاه عباس رسیدند.
هنگامی که شاه عباس به بهشهر میآمد، داد و ستد بازرگانی و تصمیمهای عمده کشور نیز در این شهر گرفته میشد. با ساختن کاخها و گسترش راهها و با کوچ گروه بزرگی از یهودیها و ارامنه به آنجا، شهر نوپای بهشهر جان تازهای گرفت. گزارشهای جهانگردان و پیشینهنگاران خودی و بیگانه و ساختمانهای به جا مانده، نمایانگر این است که فرح آباد و بهشهر مازندران نقطه مهم گسترش شهرسازی بودهاند. هرچند که در سراسر حاشیه دریای مازندران، پلها، گرمابهها، و راههای خوبی نیز میساختند.
فرحآباد در ۲۵ کیلومتری ساری در روزگار صفوی روستای بسیار کوچکی بود که به آن "طاهان" میگفتند. در دهانه رودخانه "تجن" جا گرفته و از دیرباز کشاورزی آن پرآوازه بود. مهندسان شهرسازی شاه عباس و به ویژه «ساروتقی» استاندار مازندران که دانش خوبی در مورد شهرسازی داشت، با طرح ساختمانهای کاخ تفریحی و خانههایی که شاه پیشنهاد کرده بود، دست به کار شدند. با آغاز شهر سازی و ساختمانهای کاخ و ساختن پل، بازار و باغها، خیلی از خانوادههای گرجی و ارمنی و یهودی به آنجا کوچ داده شدند و برخی نیز با آوازه فرحآباد خود به آنجا مهاجرت کردند. گزارش «اسکندر بیگ» منشی شاه عباس و گزارش "د لاواله" آغاز و روند شکلگیری و توسعه شهر را نشان میدهند. گزارشهای جهانگردان و کنکاش پیشینهنگاران روزگارهای پس از صفوی نیز گوشه هایی از سرگذشت فرح آباد را برملا کرده است.
مهندسان شاه عباس با ساختن راههای سنگ فرش و مناسب توانستند جا به جایی مصالح ساختمانی و آمد و رفت کارگران را که گل و لای و بارانهای پی در پی، دست و پا گیر کارشان بود، شتاب بخشیده و آسان نمایند. پس از آن نیز با آوردن شتر که مردم تا به آن روز هیچ وقت شتر در مازندران ندیده بودند، خیلی از معماران و کاشیکاران و نقاشان و گچبرهای اصفهان را به مازندران آوردند. نه تنها سران کشوری و لشکری، بلکه بازرگانان هم در آنجا خانههای نو و زیبا ساختند. با ساختن کاخ "جهان نما" و بازار و مسجدی بزرگ با معماری منحصر بهفرد آن، روستای "طاهان" به سر و رویی دلپذیر دست یافت که چون زیبا و دل انگیز بود، نام آن را "فرح آباد" گذاشتند. این پیشرفت در سایه برنامهریزی درست دولت و مسئولان سالم و پاک بود. در گذر از بومیها و سران سپاه و نزدیکان شاه، بیشتر شهروندان فرح آباد یهودی و مسیحی بودهاند. با کوچ گروههای گوناگون به فرح آباد ساختمانهای مهمی از جمله بازار، کاروانسرا، پُل، گرمابه و مسجد بالا رفت. در آن روزگار فرح آباد دارای نزدیک به سه هزار خانوار شد. کاخ جهاننما در انتهای شمالی شهر بود. این کاخ نگارگریهای زیبا و خوش رنگ داشته و از ایوان آن چشمانداز دلپذیر، رود و دشت و دریا بود. ساختمان آن دو اشکوبه و آینههای بزرگ داشته که کاشیهای خوشرنگ گرمابه در گمانهزنیهای باستانشناسی کنونی در آنجا دیده میشود. اما از خود کاخ تنها یک دیوار به جا مانده است.
دیوار برجای مانده از کاخ جهان نما از دوره صفوی در فرح آباد
کاخ "جهاننما" به دست افسر قزاق "استفان استینکو رازین" و یاغیان او در بهار شوم سال ۱۶۶۸ میلادی، در روزگار "آلکس میخائیلویچ" پدر "پتر" کبیر در روسیه و هم زمان با سالهای پایانی فرمانروایی شاهعباس دوم چپاول و به آتش کشیده شد. نگارگریهایی که جهانگردان اروپایی از آن یاد کردهاند، همراه آینههای بلند و همه تزییناتش یکسره ویران شد. یاغیان مسلح "رازین" با چند کشتی، و با حقه داد و ستد بازرگانی به آنجا آمده بودند. شبهنگام در یک شبیخون، کشتار بیگناهان شهر فرح آباد و چپاول خانهها و زندگی بازرگانان را آغاز کردند. پس از کشته شدن انبوهی از مردم، احتمالا پیشرفت ادامه نیافته و روند خرد کنندهای بر سرنوشت فرحآباد داشته است.
ویرانههای گرمابه همگانی که با مسجد شاه در روزگار صفوی ساخته شده است، یادگار روزگار طلایی فرح آباد، هماکنون مورد بازدید گردشگران است. مسجد شاه فرحآباد با تلاش سرکار خانم «سهیلا رجائی علوی» رئیس پیشین سازمان میراث فرهنگی و گردشگری مازندران به صورت آبرومندانه نوآباد شد. اما نورپردازی کنونی بهویژه با لامپ های "هالوژن" در کنار ستونهای مسجد هیچگونه جلوه زیبایی و هنری را نشان نمیدهد و نگارنده در هنگام بازدید اخیر این نکته را به مهندس سلیمانی در اداره میراث فرهنگی ساری یادآور شدم.
باید به یاد داشت که معمار روزگار صفوی با چیره دستی، نورگیری مسجد شاه فرحآباد را به سبک بینظیری انجام داده و در روزگار کنونی برق کشی در این مسجد، دست کم باید به سبک مساجد روزگار صفوی اصفهان میبود. بدون رو در واسی لامپهای "هالوژن" و برقکشی کنار ستونهای این مسجد من را به یاد نوپردازی سکوی رقص اروپایی "دیسکوتک" انداخت.
مسجدشاه فرح آباد از نمای نزدیک
مسجدشاه فرح آباد از نمای دور
مسجد شاه در روزگار صفوی به کاخ "جهان نما" راه داشت. طرح مسجد شباهت به کاروانسرا دارد و جوی آب بلندی حوض چهار گوش را در وسط حیاط سرریز می کند و به راه خود ادامه می دهد. احتمالا جوی آب از سوی کاخ جاری و به حوض مسجد می آمده و از آن جا راهی شالیزار میشده است. طرح این مسجد به گونه مساجد روزگار صفوی در سراسر کشور نیست. اما این مسجد نیز با سردر بلند و سقف ضربی راهرو، بسیار شکوهمند بوده و شبستانهای شرقی و غربی آن ستون دارند. گنبد بزرگ آجری با نزدیک به ۱۲ متر ژرفا با ایوانهای بزرگ و کوچک بسیار زیبا و دل انگیز ساخته شده است. با طرح معماری این مسجد، چنین پیداست که احتمالا چند منظوره بوده است. چون شباهت به یک کاروانسرا دارد شاید مسافران و سربازان غیر بومی صفوی هنگام ماموریت و یا سفر به فرحآباد در آنجا ساکن میشدهاند. با فضای دوازده متری زیر گنبد و شبستانهای جادار احتمالا به گونه یک مدرسه نیز از آن استفاده میشده است. در مسجد شاه فرحآباد اگرچه کاشیهای فیروزهای شبیه کاشیهای اصفهان دیده نمیشود، اما هنر آجر کاری آن شاهکار هنر معماری روزگار صفوی را نمایش میدهد.
با وجود ساختمانهای به جا مانده روزگار صفوی در فرح آباد، همراه با نگهداری ساختمانها و فراهم نمودن انگیزه گردشگری در مردم، می شود چرخ زندگی ساکنان را رو به جلو راند و به فرحآباد رونق داد. اما متاسفانه نه تنها آیندهنگری و ارزشی برای آثار تاریخی نیست، بلکه در کنار پل شکسته روزگار صفوی که هنوز می شود آن را به خوبی بازسازی کرد، ویرانه گرمابه ای نیز که مردم میگویند از روزگار قاجار است، زبالهدانی شده و شکم و روده اندرون گوسفند در آنجا میریزند. سراسر این شهر تاریخی روستا گشته، که روزگاری پر آوازه بود، حالا بوی بد لاشه گوسفند پراکنده است و خبری از مسئولان بهداشت استان، استاندار، فرماندار و شهردار نیست و دریغا که شمشیر شاه عباس نیز در غلاف روزگار، زنگار بسته است. نگارنده در سفر پیش برای شستشوی خود به همین گرمابه رفتم و مردم فرح آباد و مسافران نیز از آن استفاده میکردند و برای بهداشت گردشگران مفید بود.
از برجستگیهای معماری صفوی در بهشهر نیز "باغ شاه" دلپذیر و بینظیر است. با جویباری که از فراز کوه از میان باغ میگذرد، این باغ به گونه "بهشت عدن" این شهر است. در فاصله هر متر، هنوز جای شمعهای روزگار صفوی برای روشنایی شب دیده میشوند. سرگذشت ساختمان کنونی شهرداری بهشهر که بر شالوده ساختمان دیوانخانه (چهل ستون) کاخ شاه عباس یکم در این باغ دلانگیز ساخته شده از دودمانهای افشار، قاجار تا پهلوی پر فراز و نشیب بوده اما انتخاب رنگ این ساختمان در روزگار کنونی نیز هیچ بوئی از تاریخ با خود ندارد. هر چند که تجربیات تاریخی کمکی به دوباره سازی آن داشته است.
سرو کهنسال بازمانده از دوران صفوی در باغشاه بهشهر
در "باغ شاه" تنها چند درخت سرو از روزگار صفوی پابرجا ماندهاند که این خود بیشتر از ساختمان نوساز، گویای پیشینه این باغ است و میتواند برای گردشگران و جهانگردان بسیار ارزشمند باشد. آهوان و مرغان این باغ نیز یادآور میانکاله و روستای"خرگوران" (شهر بهشهر کنونی) و حیوانات زیبای مازندران با توصیفاتی که جهانگردان اروپایی از آن کردهاند، میباشد.
کاخ چشمه بازمانده از دوران صفوی
"چشمه عمارت" در سمت غرب بهشهر بین "عباس آباد" و "باغ شاه" نیز با بکارگیری گردش آب به گونهای شگرف اوج معماری روزگار صفوی را در این شهر به نمایش گذاشته است. این ساختمان چهار گوش آجری و دو اشکوبه است. سقف ساختمان گنبدی بوده و در اشکوبه همکف یک چشمه از زمین فوران دارد و برای همین به آن "کاخ چشمه" و یا آنگونه که در روزگار صفوی نامیده می شد "چشمه عمارت" گفته اند. روشن نیست که آیا معماران صفوی آب چشمه را از راه دور، و از فراز کوه به درون ساختمان هدایت کرده اند یا اینکه چشمه به گونه طبیعی در آنجا وجود داشته است. اما با ریختن رنگ و یا با ریختن کاه در سر چشمه های فراز کوه، احتمالا می شود سر از کار معماران صفوی درآورد.
از برجستگیهای "کاخ چشمه" سیستم آب رسانی آن است که در آن روزگار بدون وجود پمپ با سبک ماهرانه آب را به اشکوب بالا برده، با گردش و سرریز شدن حوضچههای بالا، دوباره به اشکوب هم کف سرازیر میشده است. پس از آن در نهری از ساختمان بیرون شده و به حوضهای پیرامون ساختمان می ریخته و با سرریز شدن حوض ها در جویبارهای باغ به گردش در آمده و به شالیزار میرفته است.
از برجستگیهای دیگر هنر معماران چیرهدست "کاخ چشمه" روزگار صفوی این است که در لای دیوارهای اشکوب هم کف به اشکوب بالا حفرههایی ساختهاند که با به کارگیری تکنیک آوا شنودی صدای موسیقی گروه نوازندگانی که هنگام جشنها، بهویژه در موسم نوروز گرداگرد چشمه مینواختهاند به بالا رفته و در سراسر این ساختمان زیبا و شاعرانه پژواک داشته است.
کاخ صفیآباد بهشهر نیز یادگاری دیگر از روزگار صفوی بر فراز تپه قرار دارد. این کاخ چهارگوش، در درازنای پیشینه خود چند بار بازسازی شده که یک بار در روزگار قاجار، نه تنها کاخ بلکه اصطبل اسبها نیز بازسازی شد. پس از روزگار قاجار ساختمان یکسره نوآباد شد و هم اکنون یکی از مناظر زیبای شهر است.
آببند عباسآباد بهشهر زباله ها پیرامون آببند عباس آباد
از جاهای دلپذیر و دیدنی دیگر بهشهر، برکهای بسیار بزرگ به گونه یک دریاچه است که بر فراز کوه و در آغوش جنگل و با آببند بسیار زیبا، همراه با کاخ و گرمابه در روزگار شاه عباس یکم صفوی ساخته شده و به آن "عباس آباد" میگویند. معماران آن روزگار در میان دریاچه یک ساختمان چهارتاقی ساختهاند که با بالا آمدن آب دریاچه، چهارتاقی به زیر آب میرفته است. بر فراز چهارتاقی یک بالاخانه چهار گوش قرار داشته، و آب به گونهای بسیار فنی از چشمههای فراز کوه با فشار از تنبوشههای سفالی از زیر دریاچه میآمده و از آن جا به بالاخانه در اشکوب بالای چهارتاقی میرفته است. در بالاخانه یک حوض ساخته بودند که گراگرد آن قالیهای خوشرنگ با پشتیهای زیبا فرش و محل استراحت شاه عباس و شاهان پس از او بوده است. با گردش آب، حوض کوچک فواره دار بالاخانه سرریز میشده و از چهار ناودان از چهار گوشه، به دریاچه برمیگشته است. آب دریاچه در تابستان از دهانه سد میگذرد و شالیزارهای "شاه کیله" و "سارو" را آبیاری و پس از آن به خلیج گرگان میریزد.
کنار دریاچه هنوز دو برج دیدبانی زیبا، با کاربرد چند منظوره پابرجاست که از سوی سازمان میراث فرهنگی آبرومندانه بازسازی شدهاند. عباسآباد نه تنها برای گردشگران و جهانگردان بلکه جای دلانگیزی برای تفریح آخر هفته خانوادههای بهشهر نیز میباشد. با برنامهریزی درست و فنی، عباسآباد میتواند سرچشمه درآمد بسیار خوبی برای این شهر شود چرا که اوج هنر معماری روزگار صفوی در بکارگیری آب، طبیعت بکر، جنگل، آب بند، چشمه، دریاچه و از سوئی کوه "جهان مورا" در سراسر کشور همتا ندارد.
هرچند سازمان میراث فرهنگی کارهایی در عباس آباد انجام داده، اما ریشهای و کارساز نیست. برای زیبا کردن پیرامون و نگهداری از عباس آباد به بودجه و کارهای بیشتری نیاز است. نکته آزار دهنده در کنار این دریاچه دلانگیز یادگار روزگار صفوی، این است که بازدیدکنندگان کنونی با ریختن زباله و پلاستک و قوطیهای کنسرو، محیط را به شدت غیر بهداشتی کردهاند. در گوشه و کنار خاکستر و چالهها، نشانه ای از برافروختن آتش در کنار درختان بود.
در عصر کنونی با اجاقهای خورشیدی مثل همه شهرهای زیبای سراسر جهان می شود از برپا کردن آتش بازدیدکنندگان جلوگیری کرد. اما اجاقهای خورشیدی نیز باید پس از غروب آفتاب خاموش و نظافت آن پس از پخت و پز، با تبلیغات به مردم یاد داده شود. شوربختانه احترام به محیط زیست و نگهداری از آثار باستانی، در رسانهها به مردم شهر و گردشگران سراسر کشور آموزش داده نشده است