شنبه, 01ام ارديبهشت

شما اینجا هستید: رویه نخست فردوسی و شاهنامه شاهنامه نظری در باره هویت مادر سیاوش(جلال خالقی مطلق)

شاهنامه

نظری در باره هویت مادر سیاوش(جلال خالقی مطلق)

 

برگرفته از بنیاد مطالعات ایران

گذری و نظری

استاد جلال خالقی مطلق

 

ز بادی کوکلاه از سرکند دور

گیاه آسوده باشد، سرو رنجور

نظامی

در آغاز داستان سیاوخش آمده است که روزی طوس و گیو و چند تن سوار دیگر در نزدیکی مرز توران به شکار می روند و در آنجا در بیشه ای به دختری تورانی بر می خورند که چنانکه خود او برای پهلوانان نقل می کند، شبانه از دست پدر مست خود که آهنگ جان او داشته گریخته، در راه اسبش جان سپرده و خود گرفتار راهزنان شده، آنها جواهرات او را گرفته و او را زده اند و سرانجام او به این بیشه پناه آورده و اکنون امیدوار است که چون پدرش از مستی به هوش آید، سوارانی از پی او بفرستد تا او را بازگردانند. دختر در پاسخ پهلوانان که از نژاد او می پرسند، می گوید که خویشاوند کرسیوز (برادر افراسیاب) است.

میان طوس و گیو بر سر تصاحب دختر اختلاف می افتد تا سرانجام به پیشنهاد یکی از سواران با هم توافق می کنند که کیکاوس را میان خود به داوری برگزینند. ولی کیکاوس، با دیدن دختر پریچهره (که این بارکرسیوز را نیای خود می نامد)، او راازچنگ پهلوانان می رباید و به عقد خود درمی آورد و به شبستان خویش می فرستند. چندی بعد این زن از کیکاوس پسری می زاید که نام او را سیاوش می نهند. سپس رستم از سیستان می آید و کودک را به قصد تربیت او با خود به سیستان می برد و پس از آنکه همه چیزهائی را که بایسته یک شاهزاده است به او می آموزد، اورا دوباره به پیش پدر بازمی گرداند. هشت سال پس از این واقعه سوداوه یا سودابه نامادری سیاوش با دیدن سیاوش عاشق او می شود.1

از مادر سیاوش پس از تولد سیاوش دیگر هیچ نامی در داستان نیست. حتی هنگامی که سیاوش سه بار به دعوت سودابه به شبستان شاه می رود و در آنجا خواهران سیاوش و دختران سودابه به پیشباز سیاوش می آیند، از مادر او، که اکنون بسبب شاهزاده باید مقام مهمتری هم داشته باشد، سخنی نیست. همچنین در ادامه داستان، هنگام گذشتن سیاوش از آتش، هنگام ترک کردن ایران، تا فاجعه کشته شدن او در توران و وقایع پس از آن، دیگر هیچ کجا مادر او در داستان ظاهر نمی گردد.

بنا بر متن دستنویس فلورانس (مورخ 614 هجری)، علت یاد نشدن از مادر سیاوش در ادامه داستان این است که او هنگام زادن فرزند در می گذرد:

یکی ماه دیدار فرّخ پسر
که بر مادر آورد گیتی به سر

چوآن شاهزاده ز مادر بزاد
 هم اندرزمان مادرش جان بداد2

ثعالبی با آنکه روایت آغاز داستان، یعنی یافتن دختر تورانی بوسیله طوس و گیو را اصلا" ندارد، گزارش مرگ مادر سیاوش را که در دستنویس فلورانس آمده است تأیید می کند: ثمّ انّ کیکاوس اُهدیت الیه جاریه لم یُرَ مثلها حسنا" فافترشها و ولدت له سیاوش کالشهاب اللامع و الهلال الطالع و مضت لسبیلها3 [کیکاوس با کنیزکی که زیبارویی مانند او دیده نشده بود و به او بخشیده بودند، همبستر گشت و سیاوش از او بزاد که چون ستاره ای درخشان بود و چون ماهی تابان، و آن کنیزک از دست برفت.]4

شاید ثعالبی روایت آغاز داستان را در مأخذ خود (یعنی در شاهنامه ابو منصوری که مأخذ اصلی شاهنامه فردوسی هم بوده) داشته، ولی آنرا به قصد کوتاه کردن داستان زده باشد. ولی آیا گزارش درگذشت مادر سیاوش را نیز که یاد کرده در مأخذ خود داشته بوده است؟ در این صورت چطور ممکن است که فردوسی چنین گزارش مهمی را، که بدون آن داستان دارای نقص بزرگی است، از قلم انداخته باشد؟ پس آیا دوبیتی که در دستنویس فلورانس آمده و ما آنرا در بالا نقل کردیم و ثعالبی نیز آنرا تأیید می کند اصیل اند؟ و آیا می توان پذیرفت که در چهارده دستنویس دیگر ما و نیز در ترجمه عربی بنداری این گزارش از قلم افتاده باشد؟

در برخی از دستنویس های دیگر، مانند دستنویس لندن مورخ 841 و دستنویس بی تاریخ لنینگراد، در محلی دیگر از داستان، یعنی پیش از ملاقات سیاوش با سودابه در شبستان (پس از بیت 132 در تصحیح نگارنده)، گزارشی دراز، یکی در 15 بیت و دیگری در 21 بیت، درباره مرگ مادر سیاوش ساخته اند که در عدم اصالت آنها کوچکترین تردیدی نیست. ولی این روایت های الحاقی نشان می دهند که برخی از کاتبان متوجه شده اند که بدون هیچ اشارهای به سرنوشت بعدی مادر سیاوش، داستان دارای نقص است و از اینرو درست پیش از رفتن سیاوش به شبستان و ملاقات با سودابه، گزارشی در مرگ مادر او ساخته و درون متن کرده اند تا این نقص داستان را بر طرف کرده باشند که این خود عدم اصالت آن دو بیت را در دستنویس فلورانس محتمل تر می کند. به سخن دیگر، کاری که کاتب این دو دست نویس سپس تر انجام داده اند، کاتب دست نویس فلورانس جلوتر کرده است.

نکته دیگر اینکه چرا در شاهنامه و مأخذ دیگر پهلوی و فارسی و عربی نام مادر سیاوش را ذکر نکرده اند، در حالی که به ویژه در شاهنامه نام زنان خیلی کم اهمیت تر از او قید شده است؟

اگر این دو نقص داستان را، که در بالا از آن یاد شد، تنها به حساب شاعر و یا مأخذ او نگذاریم، بلکه علت دیگری را هم در آن دخیل بدانیم، به گمان نگارنده علت آن می تواند این بوده باشد که، در ساخت کهن تر این داستان، مادر سیاوش همان سودابه بوده، ولی سپس تر چون عشق میان مادر و پسر را نپسندیده بودند، سودابه را مادر ناتنی سیاوش کرده و سپس به وسیله افسانه ای که دیدیم، برای سیاوش مادر دیگری بدون نام ساخته اند. یک نکته دیگر هم هست که گمان ها را تا حدودی تأیید می کند:

در شاهنامه و بسیاری از مأخذ عربی و فارسی سودابه یا سُعدی دختر شاه هاماوران یا یمن است. ولی یمن در روایات ما نام چندان کهنی نیست و گویاپس از فتح یمن در زمان خسرو انوشیروان کم کم به روایات ایرانی راه یافته است.5از سوی دیگر طبری 6 و ابن بلخی7 سودابه را به روایتی دختر افراسیاب نامیده اند. نام افراسیاب در اوستا Franrasyan به معنی «سخت هراس انگیز» است که درفارسی به افراسیاب تبدیل شده است. علت این گشتگی یا تباهی هرچه باشد، باید به این نکته نیز توجه کرد که فعلا" میان نام سودابه و افراسیاب به همانگونه در جزء آب اشتراک پیدا شده است که میان نام رودابه و پدرش مهراب و این مطلب نیز تأییدی است بر گزارش طبری و ابن بلخی که سودابه را دختر افراسیاب نامیده اند.

بنابراین در برخی از روایات ما سودابه نیز مانند مادر سیاوش از توران و از خاندان پادشاه آن سرزمین بود و این موضوع نیز هویّت این دو زن را به یکدیگر نزدیکتر می کند و محتمِل تر می سازد که هر دو در اصل یک تن واحد بوده اند.

در باره نام سودابه میان پژوهندگان اختلاف است. داراب دستور پشوتن سنجانا سودابه را به ریخت فرضی اوستائی *Suta-wainhu به معنی «نیکو برای سود» بر می گرداند.8 یوستی در « نامنامه ایرانی» حدس می زند که این نام چنانکه در مأخذ عربی آنرا سُعدی نوشته اند، در اصل عربی بوده و آنرا به قیاس با رودابه ایرانی گونه کرده ا ند.9 خلاف او، دارمستتر در « تتبعات ایرانی » سودابه را ایرانی می داند که در مأخذ عربی به سُعدی تبدیل شده است.10 در هر حال فعلا" به علت تباهی یا ناشناس ماندن جزء نخستین نام سودابه نمی توان دید که آیا میان این نام و نام سیاوخش (اوستائی Syavarasam به معنی «مرد (موی) سیاه») نیز در اصل ارتباطی بوده یا نه.

حاصل سخن اینکه به گمان نگارنده در صورت کهنتر داستان (نه الزاما" کهنترین آن)، سودابه دختر افراسیاب و مادر سیاوش بوده که سپس عاشق پسر خود می گردد. ولی چون عشق مادر به پسر را خوشایند ندانسته بودند، برای سیاوش مادر تورانی دیگری از خاندان افراسیاب ساخته و در آغاز داستان افزوده اند. محتمل است که این دگرگونی در اواخر دوره ساسانی یا اوائل دوره اسلامی رخ داده باشد و از این رو اولا" خود روایت، یعنی سرگذشت مادر سیاوش که در آغاز داستان سیاوخش در شاهنامه آمده است، در مأخذ دیگر راه نیافته و ثانیا" درگذشت این زن پس از زادن فرزند که برای رفع نقص داستان ضروری است، هنوز به خوبی جزم داستان نگشته بوده و از این سبب در شاهنامه و بسیاری از مأخذ دیگر نیامده و نیز هنوز برای این زن نامی تعیین نشده بوده است.11

--------------------------------------------------------------------

یادداشت ها:

1. شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، دفتر دوم، کالیفرنیا و نیویورک 1369، صص 211-202.

2. همان، دوم 206/ پی نویس 14.

3. ثعالبی، تاریخ غررالسیر، به تصحیح زتنبرگ (H. Zotenberg)، چاپ دوم، تهران، 1963، ص168

. 4. ثعالبی، غرر اخبار، ترجمه محمد فضائلی، تهران 1368، ص113 به جلو.

5. ن. ک. به:

Th. Noldeke, Das iranische Nationalepos, 2 Aufl., Berlin und Lieipzig, 1920, S. 48 f.

6. طبری، تاریخ الرسل والملوک، چاپ لیدن، یکم، ص 598.

7. ابن بلخی، فارسنامه، تصحیح لیسترانج و نیکلسون، کمبریج، 1921، ص 41.

8.. ن. ک. به:

D. D. P. Sanjana, The Position of Zoroastrian waman in remote Antiquity, Bombay, 1892, P. 73.

9. ن. ک. به:

F. Justi, Iranisches Namenbuch, 2.Aufl.,Hildesheim 1963, S.312.

10. ن.ک. به:

I. Darmesteter, Etudes Iraniennes, Paris,1883, Vol. I, P.298 No.1.

11. جلیل دوستخواه، «درباره مادر سیاوش نظر دیگری هم هست. ن. ک. به: جلیل دوستخواه، "مادر سیاوش"، حماسه ایران، سوئد 1377، صص 225-171.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه