شنبه, 01ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست ایران پژوهی تیره‌های ایرانی نگاه تاریخی به واژه‌های باستانی فرهنگ جغرافیای آذربایجان

تیره‌های ایرانی

نگاه تاریخی به واژه‌های باستانی فرهنگ جغرافیای آذربایجان

برگرفته از تارنمای آذرپادگان

میخوش نوری

«آستمال». از روستاهای کهن و باستانی دزمار شرقی 45 کیلومتری شمال غرب و رزقان و 120 کیلومتری شمال تبریز در میان کوه‌های سر به آسمان کشیده و پوشیده از جنگل سرسبز قراجه‌داغ قرار دارد. کلمه آستمال از واژگان باستان و قدیم فرهنگ جغرافیای قراجه‌داغ ایران زمین است.

آستمال از نظر دستور زبان کلمه‌ای است مرکب از کلمات آس + تم «تام، دام» + ال تشکیل یافته است.

1ـ آس. واژه‌ای است مفرد و معنای آن به درستی معلوم  نیست فقط گزینه نام یکی از اقوام باستانی ایران است که در کناره‌های ارس زندگی می‌کردند.(*)

2ـ تم «تام» به فتح تا و سکون میم که همان تام «بام،‌ دام» است به معنای خانه و محل سکونت است.

3ـ آل. کلمه‌ای است مفرد که اغلب به صورت پیشوند و پسوند در اول و آخر کلمه می‌آید. معنا و مفهومی مختلف دارد. مثلا در واژه آستمال به معنای مکان و محل سکونت آمده است و دیگر به معنای خاندان مانند آل‌یاسین، آل بویه و آل‌محمد و غیره ...

آستمال در بین اقشار مختلف مردم سه نوع تلفظ می‌شود. عده‌ای آستمال را «به فتح تا و سکون میم» و دیگری آستامال و هم‌چنین آسدامال «آس+ دام+ آل» و گاهی آستابال «آس+ تاب، تب+ ال» گویند. بیش‌ترین مناطق قراجه‌داغ دام و بام و تام یکنواخت تلفظ می‌شود و معنای آن خانه است.

 
کلمه بام در فرهنگ‌های مختلف
واژه بام در میان مردم و اقوام گوناگون به نوعی تلفظ می‌گردد و به شکل‌های متفاوت نوشته می‌شود مانند:

گیلکی، بام bam

نطنزی، بام «بان» ban

هرزندی، بام «بون» bun

پهلوی، بام «بان» ban

فارسی، بام «بام و بان» bam-ban

ارمنی، بام «دون» don

در زبان ترکی آذربایجانی، بام «دام» dam

کرمانشاهی، بام «بان» ban

شیراز، بام «بون» bun

زردتشتیان یزد و کرمان، بام «بون» bun

یهودیان اصفهان، بام «بون» bun

سنگری، بام «بون» bun

لاسگردی، بام «بان» ban

تهران، بام «بون» bun

در بعضی گویش‌ها حرف «ب» به دال و برعکس حرف «دال» به حرف «ب» تبدیل می‌شود. و از جمله در زبان ترکی آذربایجانی مخصوص تبریز بام فارسی به دام تغییر یافته است. و یا در زبان ارمنی بون «بام» به دون تبدیل شده است.

 

لغت آل در فرهنگ‌های مختلف
در فرهنگ طبری کهن، آل به معنای سبز به کار رفته است.

در فرهنگ طبری نو، آل به معنای سرخ کم‌رنگ است.

در فرهنگ ارمنی، آل به معنای سرخ کم‌رنگ و باز است.

در فرهنگ تبریز به معنای سرخ فام است. چنان‌که گزینه «آل قاننا بولاشدی» (به خون سرخش آغشته شد) به طور کلی در فرهنگ‌های فارسی لغت آل به معنای سرخ نیم‌رنگ آمده است.

درباره واژه آستمال حدودی مطالب لازم ارایه گردید. آستمال «آس+ دام+ ال» نگارنده پس از بررسی و تحقیقات دریافت که آستمال در گذشته محل زندگی قوم آس‌ها بوده است. و لغت مذکور در فرهنگ جغرافیای قراجه‌داغ از آن دوران به یادگار مانده است. محققین از وجود قوم مباستانی به نام آس در کناره‌های ارس و دامنه کوه آرارات «آغری داغ» زندگی می‌کردند، خبر می‌دهند. نام قوم آس در بسیاری از مناطق جغرافیایی و اسامی اشخاص نیز به چشم می‌خورد. نگارنده در آذربایجان گردی به شهر و آبادی و کوه و رودخانه و کوشن‌هایی به نام آس بسیار برخورد می‌کند که قدمت دیرین دارند. متاسفانه ناشناخته مانده‌اند و در اثر بی‌مهری مراکز علمی و فرهنگی و دانشگاهی و فرهنگ‌دوستان می‌رود این‌گونه واژه‌های باستانی از بین برود. برای ادای دین خود نسبت به فرهنگ ایران زمین و زادگاهم آذربایجان با بضاعت اطلاعات توانستم کلمات باقی‌مانده آس را در شهرستان‌های مختلف شناسایی نمایم و به جهان علم و دانش اعلام دارم. از جمله روستای آس کلیبر «کلی‌بار».

آس. از آبادی‌های قدیمی و باستانی قراجه‌داغ در شهرستان کلیبر 3 کیلومتر غرب جاده آسفالته اهر و کلیبر قرار دارد. آس کهن‌ترین دیه در آذربایجان است. هم‌چنین لغت آس عتیق‌ترین واژه جغرافیایی ایران زمین است. در روستای آس اسناد تاریخی دال بر قدمت آن بسیار فراوان است. از جمله گورستان باستانی آس از نظر تصاویر سنگ قبر می‌توان گفت در دنیا بی‌نظیر است. شکل و تصویر سنگ گورستان آن همانند سنگ نگاره‌های مجموعه قوبستان واقع در 60 کیلومتر باکو می‌باشد، برابری می‌کند. محققان برخی از این سنگ‌نگاره‌ها را مربوط به دوره سنگی و یادگار آس‌های عتیق می‌دانند. تصویر سنگ روستای آس کلیبر با سنگ‌نگاره‌های قوبستان هم‌خوانی دارند. دیگر بازمانده آثار قوم آس از جمله در میان آبخازهای گرجستانی هنوز هم منطقه‌ای به نام آس وجود دارد. کوه آسنی، دهکده آسنی، طایفه آسنی، رود آسنی و توباس «توب+ آس» آس توپراقی، سرزمین آس، چای توماسلی «توم+ آس+ لی» داغ توماسلی «نام دهات جمهوری آذربایجان»‌ آستاق (آستاخ، آس + تاق، کوه آس) آستارآباد از شهرهای قدیمی مازندران، آستارا (آس+ ت+ کند» مرکز شهرستان هشترود، آزگان «آس+ گان» از روستاهای اهر، آستمال و آستارگان از روستاهای ورزقان، استیار و سرند از روستاهای مواضعخان و رزقان، و دیگر احتمال دارد اسامی این روستاها نیز بازمانده واژه آس باشند. اسبلان «اسفهلان»‌سهلان «ساوالان»‌روستای تابعه صوفیان، آستاری «عنصرود فعلی» اسنجان و اسبس روستاهای شهرستان اسکو، سرکندیزه در شهرستان شبستر آستی در دهستان رباط شهرستان اردکان 49 کیلومتر شمال شرقی اردکان، اسپرخون در حومه و اسمنج قرار دارد. در مناطق مختلف ایران و سایر کشورها وجود چنین لغات به چشم می‌خورد. مانند اسلاوها و استانبول آسمیر «ازمیر» در کشور ترکیه و غیره ... عده‌ای از صاحب‌نظران بر این عقیده‌ هستند که نام قاره آسیا از قوم آس گرفته شده است. در گذشته چون دو جا با یک نام بود، این امر گاهی مایه بدفهمی بار می‌آورد. با عوض کردن حرف‌ها با یکدیگر از بدفهمی جلوگیری می‌کردند. مانند تالش و گالش (ص 228 زبان پاک تالیف کسروی). تحقیقات و بررسی‌ها نشان می‌دهد. در اثر آمیزش فرهنگ‌ها و تلفظ غلط و تغییر و تعویض حروف لغات واژه‌ها تغییر شکل می‌دهند.

تبدیل و تغییر. یادآور می‌شود که تبدیل بعضی حرف‌ها در گویش‌های محلی به وفور دیده می‌شود. از جمله این عمل بیشتر در فرهنگ ترکی آذربایجان متداول است. مثال تبدیل حرف «س» به حرف «ز» در زبان ترکی آذربایجان است که به جای حرف سین حرف زا را تلفظ می‌کنند. مانند عکاس «عکاز»، خروس «خوروز» آسگان «آزگان»، نرجیس «نرگیز» و فرنگیس «فرنگیز» و غیره ... در جای دیگر واژه ارس را مردم مناطق قراجه‌داغ «شهرستان‌های اهر و کلیبر» به گونه‌ای تلفظ می‌کنند. مثلا اهالی ارسبار «آرازبار» و حسن‌آباد را «حسنو» کلمه ارس را ارز «به فتح اول و دوم و سکون‌زا» می‌خوانند. مردم دزمار ارس را آراز و اهالی ازومدیل نیز ارس را آراز یا آراس گویند.

 

پاورقی:

سنگ نوشته «سقین دل»: این کتیبه در کوهی به نام زغه یاقیه در 2 کیلومتر شمال سقین دیل در محال اوزمدیل و 5 کیلومتر شرق ورزقان قرار دارد. طول این کتیبه 115 سانتی‌متر و عرض آن 47 سانتی‌متر و مشتمل بر 10 سطر است. این کتیبه را دکتر محمد جواد مشکور کشف و در سال 1330 شمسی به جهان علم معرفی کرد. همین کتیبه توسط خانم ملیکی‏شویلی گرجی‌تبار ترجمه شد و نتیجه آن را در سال 1960 میلادی انتشار داد. کتیبه مربوط است به حوادث سال‌های 45-747 ق.م درباره لشکرکشی ساردور پسر ارگیشتی پادشاه اورارتو به سرزمین پولوآدی «سرزمین قراجه داغ امروزی». در این کتیبه، ساردور پسر ارگیشتی پادشاه اورارتو می‌گوید: به درگاه خدای توانای،‌به خدای (نام چند خدا) دعا کردم. امیدوار بودم تحت توجهات خداوندان در سرزمین‌های دشمن تمنای من قبول افتد.

خداوند راه را برای من باز نمود. من حرکت کردم به جنگ رفتم. به سوی سرزمین پولو آدی. قشون دشمن برای جنگ به مقابل من آمد. من او را کنار زدم و تا شهر لیب‌لی اونی تعقیب نمودم. شهر پادشاهی لیب‌لی اونی را با وجود استحکامات تصرف کردم به شهر آتش زدم. زن و مرد به جنگل‌های شمال شهر فرار کردند. در این جنگ 21 قلعه نظامی و 45 شهر را تصرف کردم. قلعه‌ای جهت نمایاندن قدرت کشور اورارتو و برای سرکوبی دشمن بنا نمودم. سرزمین را که تسخیر کردم، ضمیمه کشور خود کردم و نوشته‌ای در کنار گذاردم.

 

منابع مورد استفاده:

ـ ص 172 آذربایجان در سیر تاریخ ایران ـ رییس‌نیا
ـ ص 67 تاریخ اورارتو ـ دکتر محمد جواد مشکور

ـ ص 228 زبان پاک ـ سید احمد کسروی

ـ ص 252 لاچین ـ اسماعیل هادی

ـ ص 264 لاچین ـ اسماعیل هادی

ـ ص 282 لاچین ـ اسماعیل هادی

ـ ص 34 فرهنگ فارسی ـ دکتر معین

ـ ص 116 دایره‌المعارف فارسی

* آس‎ها قومی ایرانی نژاد و ایرانی زبان هستند که امروز سرزمین‎شان به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم شده و بخش شمالی آن به نام اوستیای شمالی در فدراسیون روسیه و بخش جنوبی آن به نام اوستیای جنوبی در کشور گرجستان قرار گرفته است. مردم آس‎ خود، زبان‎شان را ایرونی (IRONI = ایرانی) می‎خوانند. پژوهشکده تاریخ و فرهنگ ایران زمین

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه