نامآوران ایرانی
زندگی وآثار پرفسور هشترودی - 2
- بزرگان
- نمایش از جمعه, 23 تیر 1391 16:16
- بازدید: 3072
برگرفته از روزنامه اطلاعات
به كوشش: شهرام انصاری
اخلاق پروفسور
بارها دیده شده که وقتی به شاگردی برمیخوردکه وضع درستی ندارد و از فقر رنج میکشد، یا از نظر مادی به او کمک میکرد و یا برای او کاری درست میکرد. از نزدیکترین دوستان او، شنیده شده که یکی از آبدارچیهای دانشکدهای در شهرستان ، در دفتر استادان تقاضای کمک میکند چون دخترش در کنکور پزشکی قبول شده بود و او نمیتوانست شهریه و خرج او را بدهد. در این هنگام استاد هشترودی برای او چکی صادر میکند تا کار او راه بیافتد و به او میگوید هر وقت دخترت فارغالتحصیل شد، میتواند این مبلغ را به من پس بدهد. او همیشه برای خدمات فرهنگی و راهنمایی دانشجویان، معلمان و غیره آماده بود و از صمیم قلب دعوت برای سخنرانی را قبول و به آنها کمک میکرد و دعوت آنها را نیز برای گردشهای دسته جمعی ، با صرف ناهار یا میهمانی و یا برای بازی شطرنج میپذیرفت.
هشترودی بهعنوان ریاضیدان و دانشمند – محسن در دوران ابتدایی شاگرد ضعیفی بود، ولی چون کنجکاو بود به تفکر در کائنات و حیات میاندیشید. کمکم، نبوغ ریاضی در او رشد کرد تا توانست در همان عوان جوانی، قضیه ریاضیای را غیر از راهی که معلمش به او یاد داده بود، اثبات کند. بعد نیز که وارد رشته پزشکی و سپس در فرانسه وارد رشته مهندسی مکانیک شد، هیچکدام از این رشته او راضی نمیکرد تا این که رشته مورد علاقهاش یعنی ریاضی را پیدا کرد و تحت هدایت «الی کاتان» بنیانگذار ریاضیات جدید، دکترای خود را بهاتمام رساند و در این رشته به مطالعه و تحقیق پرداخت که نتیجه آن دهها مقاله و چهار کتاب به زبان فرانسه میباشد. همشاگردیهای هم ردیف او، چون ولیشنر و ویتس هستند که این دو در ریاضیات و فیزیک نسبت به اشتهار جهانی رسیدند. ولی هشترودی چون برای تدریس و وظیفه دانشگاهیاش در ایران میبایست برگردد، راه دیگری را رقم زد. او در موقعیت ریاضیدانی درآمد که به همه رشتههای ریاضی علاقه و در آنها مهارت داشت و همه آنها را یک نفره در دانشگاههای مختلف در ایران تدریس میکرد. تسلط او به این دروس کاملاً مشهود بود، چون سؤالات را در سطح عالی طرح میکرد و یا به سؤالات مشکل و متنوع دانشجویان پاسخ میداد. حکمت وسیع او به علوم پایه و ریاضیات محدود نمیشد، بلکه فیزیک، هیئت، نجوم، ادبیات، هنر، فلسفه و عرفان را هم در برمیگرفت. بهعبارت دیگر او یک استاد مرجع بود و از اکثر رشتهها سر درمیآورد. او زبانهای عربی و انگلیسی را خوب میدانست و به زبان فرانسه مسلط بود. او بخاطر اشتیاق شدیدی که به علم دانش، به خصوص علوم ریاضی داشت، تقریباً در همه کنفرانسهای ریاضی بینالمللی شرکت کرده و از آنها بهره برده بود و اظهار نظر هم میکرد، به طوری که بهصورت چهره شاخصی در کنفرانسها درآمده بود. او با انیشتین و راسل مصاحبت داشت و با بسیاری از دانشمندان چه در غرب و چه در داخل کشور، تماس مستقیم داشت که مشهورترین آنها در ایران عبارتند از: «دکتر محمدباقر هوشیار، سعید نفیسی، آریانپور، علی شایگان، ابوالحسن فروغی، احسان طبری، محمدعلی بامداد، حسینعلی راشد، محمد تقیجعفری، مرتضی مطهری و مهدی محقق، احمد فردید، جلال آشتیانی، جعفر شهیدی، کاظمزاده ایرانشهر و مورخ الدوله (سپهر)، دکتر محمود حسابی، عبدالله انوار، صادق هدایت و... (زندگی نامه ص 57-55) برای آنکه به ژرف اندیشی و دقت و وسعت نظر هشترودی آن هم در دهه بیست و سی پی ببریم، گوشهای از تحقیقات او را در مورد «فلسفه علم»، «تاریخ علم در اسلام» و «رساله شافیه خواجه نصیر» در اینجا برای خوانندگان عزیز نقل میکنیم:
الف – استاد هشترودی میگوید: «کار تاریخ و فلسفه علوم از سال 1317 و 1318 در دانشگاه تهران شروع شد و چون کسی در آن زمان وجود نداشت که آن را تدریس کند، لذا تدریس آن و فلسفه کانت را بهعهده من گذاشتند. البته فلسفه علوم به معنای آن فلسفهای که اصطلاحاً مراد است، نیست، بلکه به این معنی است که مبانی یا اصول علمی که به آن « پرنسیپ» گفته میشود، یا احیاناً به اصطلاح زمان اقلیدس، به آن «آکسیوم» میگویند، مورد بحث قرار میگیرد. امروزه به دستگاههای ریاضی هم «آکسیوم» گفته میشود. بررسی این احکام و سازگاری و ناسازگاری منطقی آنها باهم در فلسفه علم بررسی میشود. بنابراین فلسفه علوم به معنی فلسفه عمومی که فلسفه متافیزیک باشد، نیست...»
مقاله «واقعیت عالم از نظر فلسفه علمی جدید» نوشته استاد هشترودی که در سال 1317 در مجله آموزش و پرورش، سال نهم به چاپ رسیده است، دارای یک مقدمه و شروحی برعناوین ذیل میباشد: 1- مشهود و عین واقع 2- عین واقع و مشهود در فیزیک 3- جرم واقعی و جرم مشهود 4- عالم واقعی و عالم ظاهری در فیزیک معنی ندارد 5- معنی عالم واقعی اگر مستند به تجربه نباشد 6- مساعی بیحاصل در راه استناد عالم واقع بر تجربه 7- وضع عالم واقعی به اعتبار این که حد نهایی نظریات علمی است 8- نظریات علمی به سوی حدی نمیگراید.
اکنون مقدمه آن: «در این مقاله، مختصری از عقاید و آراء حکمای معاصرکه به اسم فلاسفه «مکتب وین» مشهورند، بحث میشود. اصطلاح عامه که محققین و متتبعین علوم نظری را حکیم و فیلسوف مینامد، نام فیلسوف را به علمایی که با مداقه عمیق خود به بحث در حدود کوششها و مجاهدات بشری در سیر مدرکات تجربی او پرداختهاند، عطا نموده است. ما نیز به تبع این عرف مصطلح، علمای مکتب وین را فیلسوف مینامیم. اما این فلاسفه چنان که در مقاله خواهد آمد، به تحّری حقیقت بنابر تعریفی که مکاتب قدیم قایلند، نمیپردازند و با امعان نظر تفکیک اعتباری که فلاسفه قدیم بین عالم واقعی و عالم مشهود قایلند، از بین برده، ثمرة فکر خود را به شکل یک رشته استدلالهای منطقی که نمیتوان اسم آن را مکتب یا مسلک فلسفی گذاشت، عرضه میکنند. و نباید پنداشت که گسترش معرفتهای بشری با پیوستگی عقلانی که فهم آنها ایجاب میکند و رد اقوالی که اعتیاد موروث بشر به فکر او تحمیل کرده است، میتواند فلسفه نامیده شود. فلاسفه در دل معضلاتی که در مشاهده عالم به آنها برخوردهاند، به قدمت توهم خود متوسل شده، هر یک بافرضی کم یا بیش شاعرانه و لطیف، مسلکی به وجود آورده و عالم واقع را از خلال ابرهای متوهم ذهن خود به صورت عالم مشهود دیدهاند. یعنی دیده بینای بشر را آستیگمات پنداشته و با عینکی که مدعی قدرت تصحیح او بوده به اصلاح رؤیت بصر او پرداختهاند. هانری پوانکاره میگوید: «انکار یا اذعان قلبی، دو طریقه حلاند که ما را از تفکر و تعمق مستغنی میدارند» و چنان که در ضمن کلام خواهیم دید، حکمای دین روشن کردهاند که آشوب درونی بشر را جز اذعان قلبی (و نه عقلی) به عالم واقع، چیز دیگری آرامش نمیبخشد و فرض یک نوع الهام فوق بشری، تنها طریقه حل این معضل خواهد بود. اما اثبات مدعا جز ایجاد یک مسلک فلسفی جدید که در حقیقت وضع یک سلسله مسایل ناب مورد نظر است، چیز دیگری نخواهد بود. قبول مجهولات با اقوال منزل سماوی یا با احکام مکاتب فلاسفه هر دو با اعتقاد راسخ بهقبول یا فرض بهصورت اصل مسلم منجر میشود و چنان که شاعر میگوید:
جدا کرده است موها را به شانه
نهاده فرق نازک در میانه
و کلیه شکنجه و رنج بشر از غمزه دلبرانه این فرق نازک برخاسته است (اطلاعات 3/11/1384،ص6).
هشترودی بهعنوان متفکر و فیلسوف – برای همه روشن است که فیلسوف در معنای کمی یعنی «دوستار علم». بهاین دلیل از دوران باستان تمام علوم نیز جزء فلسفه بودند و کمکم ریاضیات و بعد فیزیک و... از حکمت و فلسفه جدا شدند. ولی باز دانشمندان علاوهبرتخصص خود، سعی میکردند برای فهم جهان و انسان و رابطه میان آنها به فلسفه بپردازند تا جایگاه خود را در کائنات شناخته و هدف و وظیفه خود را بشناسند. پس تفکر و تأمل در خلقت جهان، مسئله بدیهی برای همه میباشد.