کوروش بزرگ
آیا مراد از ذوالقرنین، كوروش است؟
- كوروش بزرگ
- نمایش از چهارشنبه, 23 شهریور 1390 12:12
- بازدید: 9534
برگرفته از فر ایران
بهاء الدین خرمشاهی
در قرآن مجید، به نام و بعضی از اعمال ذوالقرنین و بعضی از وجوه شخصیت او، سه بار وطی 15 آیه در سورهی كهف اشاره شده است كه ترجمهی آن از این قرار است:
و از تو درباره ذوالقرنین میپرسند. بگو هم اكنون یاد از او بر شما میخوانم. ما به او در روی زمین تمكن داده بودیم و سررشتهی هر كاری را به به او بخشیده بودیم. و او سررشتهی ]كار خود[ را دنبال گرفت. تا آن كه در چشمهای گل آلود غروب میكند. و در نزدیكی آن قومی را یافت. ]به او[ گفتیم ای ذوالقرنین ]اختیار با توست[ یا آنان را عذاب میكنی، یا با آنان نیكی میكنی. گفت هر كس شرك ورزد، زودا كه عذابش كنم. سپس به سوی پروردگارش باز برده شود و او به عذابی سخت معذبش میدارد. اما هر كس ایمان آورد و نیكوكاری كند او را پاداش نیكو باشد و كار ار بر او آسان میگیریم. آنگاه سررشتهی ]كار خود[ را دنبال گرفت. تا آن كه به سرزمین مشرق خورشید رسید و آن را چنین یافت كه بر مردمانی كه در برابر ]تابش[ آن پوششی نداشتند میتافت. بدین سان از كار و بار او آگاهی داریم.
آنگاه سررشتهی ]كارخود[ را دنبال گرفت. تا به فاصله میان دو كوه سدآسا رسید و در میان آن مردمانی را یافت كه زبانی نمیفهمیدند. ]با مدد مترجم[ گفتند ای ذوالقرنین قوم یاجوج و ماجوج در این سرزمین فتنه و فساد بر پا میكنند. آیا ]میخواهی[ خراجی به تو بپردازیم كه بین ما و آنان سدی بسازی؟ گفت تمكنی كه پروردگارم به من داده است بهتر از خراج شماست.
ولی مرا به نیرو ]ی انسانی[ یاری دهید كه بین شما و ایشان حائلی بسازم. ]آنگاه كه شالوده را ریختند گفت[ برایم پارههای آهن بیاورید ] و بر هم بینبارید[ تا آن كه بین دو كوه را بر انباشت و همسطح ساخت. گفت ]در كورههای آتش[ بدمید، ]و دمیدند[ تا آن كه آن ]آهن[ را ]گداخته و [ آتش گونه ساخت. گفت اینك برایم روی گداخته بیاورید. تا بر آن ]سد سكندری ساخته شده و یاجوج و ماجوج[ نتوانستند به آن دست یابند و نتوانستند در آن رخنه كنند. گفت این رحمتی از سوی پروردگار من است؛ چون وعدهی پروردگارم ]قیامت[ فرا رسد آن را پخش و پریشان كند و وعدهی پروردگار من حق است. (سورهی كهف / 18/83-93).
آیات شانزده گانه سورهی كهف دربارهی ذوالقرنین، به نوشتهی اغلب مفسران دارای شان نزول بوده است. از خود قرآن كریم هم برمیآید كه نزول این آیات، مسبوق به طرح پرسشی از جانب معاصران حضرت رسول (ص) است . زیرا میفرماید:
و از تو درباره ذوالقرنین میپرسند، بگو هماكنون یادی از او بر شما میخوانم.
بلعمی در ترجمهی تاریخ طبری آورده است كه ابنعباس گفته است چون مشركان مكه در بحث و احتجاج با رسول الله (ص) فرومانده بودند، از یهودیان مدینه (خیبر) یاری خواستند و ابوجهل را برای مشورت و چارهجویی به نزد آنان فرستادند. «پس جهودان همه گرد آمدند و كتاب تورات پیش اوردند و از آن جا سه مساله بیرون آوردند.»
نخست مساله روح بود (البته نه روح انسانی بلكه جبرئیل) دوم مساله اصحاب كهف، سوم قصه ذوالقرنین «كه چگونه است و حدیث رسیدن او از مشرق تا به مغرب و حدیث سد یاجوج و ماجوج و بگفتند كه در تورات همچنین است و اگر محمد (ص) آن چه در تورات است جواب دهد، بدانید كه پیغامبر است.»
توجه به این شان نزول این حقیقت را آشكار میسازد كه یادی از ذوالقرنین ـ هر كه هست ـ در تورات باید باشد؛ و به این مساله باز خواهیم گشت. دربارهٌی این كه ذوالقرنین كیست، مفسران و مورخان قدیم وجوه بسیاری یاد كردهاند از جمله :
1ـ مراد از ذوالقرنین اسكندر است (تفسیر طبری، و قول ابوریحان و مجمل التواریخ و القصص، تفسیر سورآبادی و دیگران)
2ـ ابوریحان مصادیق دیگری نیز برای ذوالقرنین یاد میكند از جمله الف: اطوكس نامی كه به حمیرس یكی از ملوك بابل چیره شده است. ب: منذرین ماء السماء. پ: ابوبكربن شمریر افریقس حمیری
3ـ صعب بن جبل (غزالی در سر العالمین)
4ـ اما در عصر جدید مولانا ابوالكلام آزاد، وزیر فرهنگ هند (گویا به اقتباس از سر سیداحمدخان مفسر معروف قرآن) در تفسیرش به اردو به نام ترجمان القرآن با ادلهی بسیار بر آن است كه مراد از ذوالقرنین، كورش كبیر پادشاه هخامنشی است.
در فاصله بین قدما و معاصران مقریزی (766 ـ 845 ه ـ ق) در كتابش الخطط، مراد از ذوالقرنین را «صب» از پادشاهان یمن میداند كه قول مهمی نیست: اما قول مهمی در میان میآورد. یعنی مینویسد: «عقاید كسانی كه گفتهاند او ایرانی، رومی یا اسكندر مقدونی است غلط است» ( به نقل از كورش كبیر در قرآن مجید و عهد عتیق، تالیف فریدون بدرهای، ص 110) كه دو نكته مهم را نشان میدهد :
1ـ این كه قول به ایرانی بودن ذوالقرنین درزمان او قایل داشته است.
2ـ این كه با وجود كثرت طرفدار، قول به این كه مراد از ذوالقرنین اسكندر رومی است، غلط است.
برای ، نظریهی مولانا ابوالكلام آزاد در جهان اسلام و ایران انعكاس وسیعی یافت و یكی از مورخان معاصر، استاد دكتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی، رسالهی او را با شرح و بسط لازم به فارسی ترجمه كرد و مفسران بزرگی چون علامه طباطبایی (ره) صاحب المیزان و آیتالله مكارم شیرازی صاحب تفسیر نمونه و ترجمه قرآن كریم هم آن را محتمل الصدق یافتند و بعضی از قرآن پژوهان از جمله شادروان خزایلی صاحب اعلام قران نیز آن را معقول شمرد و از آن دفاع كرد. همچنین یكی از محققان و زبانشناسان بزرگ معاصر، آقای دكتر فریدون بدرهای كتاب محققانهای در اثبات صدق و صحت این نظریه تحت عنوان كورش كبیر در قران مجید و عهد عتیق نوشت.
اما هنوز محققان دیگر هم در ایران و جهان اسلام و اسلام شناسی هستند كه مراد از ذوالقرنین را اسكندر رومی یا مقدونی یا گجستك یا كبیر میدانند، از جمله مونتگمری وات (در دایرهالمعارف اسلام، به انگلیسی طبع لیدن) یا آقای دكتر حسین صفوی از محققان ایرانی معاصر كه كتابی به نام ذوالقرنین كیست؟ (آخرین تحقیق درباره ذوالقرنین و یاجوج و ماجوج ـ تهران، كانون انتشارات محمدی، بیتا) نوشته است. ایشان نظریهی مولانا ابوالكلام آزاد (و طبعا نظر دكتر بدرهای را بدون آن كه از كتاب ایشان نام ببرد و نیز سایر طرفداران این نظر را كه مراد از ذوالقرنین قرآن را كورش هخامنشی دانستهاند) رد كرده است و مراد از ذوالقرنین را اسكندر مقدونی دانسته است. پس رقابت بین ]این[ دو نظر و نظریه است : یكی نظر و نظریهای كه مراد از ذوالقرنین را اسكندر مقدونی یا رومی میداند، دوم نظر و نظریهای كه مراد از آن را كورش هخامنشی میگیرد.
در رد احتمال اول یعنی نفس ذوالقرنین بودن اسكندر، دلایلی اقامه شده است كه اهم آنها از این قرار است :
1ـ یادی از اسكندر در عهد عتیق نیست: حال آن كه از كوروش هست.
2ـ اسكندر موحد و خداپرست نبوده است، حال آن كه ذوالقرنین به توصیف و تصریح قرآن مجید، خداشناس و مومن بوده است.
3ـ دیگر این كه سدی با مشخصات قرآنی كه دارای آهن و مس باشد، به اسكندر منسوب نیست.
اما قرینههای موید نظریه مولانا ابوالكلام از این قرار است :
كورش شخصیتی است كه در كتاب مقدس یعنی عهد عتیق (در كتاب رویای دانیال و كتاب عزرا و چند رساله دیگر از او با تلویحی شبیه به تصریح یاد شده است. دانیال در رویایی میبیند كه در قصر شوشان در كشور ایلام است و قوچی با دو شاخ به همهی حیوانات غلبه میكند، مگر بزی با یك شاخ كه سرانجام بر او غلبه مییابد. سپس دانیال پس از این خواب از خود بیخود میشود و فرشتهی وحی بر او ظاهر میگردد و میگوید آن قوچ صاحب دو شاخ را كه دیدی، پادشاهان مادیان و فارسیان میباشد و آن بز نر سر پادشاه یونان است) (كتاب دانیال، باب 8 ، آیات 21 ـ 20).
4ـ ذوالقرنین قرآن شخصیتی است كه خداوند به او تمكن در روی زمین و قدرت و اختیار داده است؛ و این با شخصیت كورش كه بر بخش عظیمی از آسیا و اروپا دست یافته و نخستین امپراطوری بزرگ تاریخی را تاسیس كرده است، توافق دارد.
5) ذوالقرنین قرآن، خداشناس و موحد است و كورش هم خداشناس و یكتاپرست است ...
6) ذوالقرنین سفر یا لشكركشی به غرب یا مغرب خورشید داشته است؛ و این با لشكركشی كورش به لیدی در آسیای صغیر و تسخیر آن سرزمین انطباق دارد.
7) ذوالقرنین سفر یا لشكركشی به شرق یا مشرق خورشید داشته است؛ و این با لشكركشی كورش به جنوب شرقی (مكران و سیستان) و شمال شرقی (حدود بلخ) انطباق دارد.
8) ذوالقرنین قرآن با قومی وحشی مواجه شده است و این با رفتن كورش به سمت شمال و نبرد با اقوم وحشی سكا كه به یك تعبیر همان یاجوج و ماجوج هستند، انطباق دارد. در این جا كورش اقوام وحشی را عقب راند و در معبر داریال ـ كه تنها معبر آنان بوده است و از آن راه، به اقوام مجاور، تجاوز و تعدی میكردند ـ سدی با آهن و مس میسازد. این اقوام كه در معرض تجاوز بودهاند، از كورش یاری خواستهاند و شاید با نیروی انسانی به او یاری داده باشند و هنوز بقایای این سد برپاست.
مولانا ابوالكلام آزاد این اقوام وحشی تجاوزگر را اقوامی دانستهاند كه در هر منطقه به نامی خوانده شدهاند از جمله در نزد یونانیان «لیت» و در ازمنهی اخیر در اروپا آنان را «میگر» (مجاور» و در آسیا (تاتار) نامیدهاند: یعنی با مغولان قابل انطباقاند ( ـ برای تقصیل ـ كورش كبیر ( ذوالقرنین). تالیف ابوالكلام آزاد. ترجمه استاد باستانی پاریزی به ویژه فصل ششم).
حاصل آن كه در این گونه تطبیقدادنهای تاریخی و به ویژه ، دربارهی قصص قرآن، با قاطعیت نمیتوان تعیین كرد؛ اما چنان كه ملاحظه میشود، این نظر و نظریه كه مراد از ذوالقرنین قرآن، كورش كبیر باشد. نظریهای معقول و محتملالصدق است.