زبان پژوهی
نفوذ زبان فارسی در زبان کشمیری
- زبان پژوهي
- نمایش از یکشنبه, 23 مرداد 1390 22:00
- بازدید: 7571
برگرفته از تارنمای فر ایران
دکتر محمد صدیق نیازمند
سرزمین کشمیر، در میان کوههای بلند هیمالیا در شمال هند قرار دارد. زبانی که در آن جا میان اکثر مردم رایج است و به آن تکلم میکنند کشمیری نامیده میشود. ریشههای این زبان را میتوان در زبان « دردی» ـ منسوب به دردستان که خود یکی از شاخههای هند وایرانی و هند و آریایی میباشد و به نام « شنا» موسوم است، دریافت نمود. به این مناسبت زبان کشمیری از ویژگیهای زبانهای هند و ایرانی و هند و آریایی برخوردار است. مورخان بر آن هستند که یک هزار سال پیش از میلاد، گروهی از مردم آریا به درههای کشمیر وارد شدند و در آن جا متمکن شده و سکنا اختیار نمودند. زبانی که آنها به آن تکلم میکردند، نزدیک بود به زبانهای هند و ایرانی. کشمیر چون تا قرنهای متمادی زیر فرمان حکمرانان هندو قرار داشت و زبان رسمی آنان زبان سانسکریت بود، لذا زبان کشمیری تحت تاثیر آن قرار گرفت و بسیاری از واژههای سانسکریت به آن زبان وارد شد و این عمل تا دیرباز دوام گرفت. در نتیجه زبان کشمیری از ذخیرهی واژههای سانسکریت پرمایهتر و بهرهور گردید.
اما آثار نفوذ زبان پهلوی را میتوان در زبان کشمیری قبل از شیوع اسلام در آن منطقه پیدا کرد، زیرا واژههایی که تعداد آنها بسیار است، قبل از این که اسلام به دست مبلغان ایرانی در آن خطه شیوع پیدا کند، وارد زبان کشمیری شده بود. پس این امر ما را بر آن میدارد که تحقیق و تجسس جدی و دقیق در این زمینه به عمل آورده شود. برای به دست آوردن نتایج بارز، لازم به نظر میرسد که روابط فرهنگی میان کشمیر و ایران را مورد مطالعه قرار بدهیم.
کشمیر در زمان پادشاهان هندی، به عنون یکی از مراکز بزرگ دین بودایی در آمده بود. پادشاه اشوکا و کنشکا (120 ـ 78 م.) برای توسعه دادن دین بودایی، سعی بلیغ نموده بودند. هر دو پادشاه ایلچیان و مبلغان بودایی را به سرزمینهای دور دست مانند چین، سریلانکا، ایران،گندها را (افغانستان کنونی) فرستاده بودند. در همان زمان بود که آمد و شد مردم ایران و کشمیر آغاز شده بود. سپس این روابط آهسته آهسته تداوم یافت. در نتیجهی این روابط، زبان کشمیری تحت تاثیر و نفوذ زبان پهلوی قرار گرفت.
روابط میان ایران و کشمیر در زمان ساسانیان و حتا بر طبق روایات شاهنامهی فردوسی در زمان پادشاهان اساطیری ایران برقرار بوده است.1 این روابط صرفا منحصر به آمد و شد مردم و یا پایاپای کالاهای بازرگانی نبوده است بلکه پادشاهان با هم روابط زناشویی و خویشاوندی نیز داشتهاند؛ چنان که بهمن بناسفندیار، دختر پادشاه کشمیر به نام کتایون را به زنی گرفته و در عقد نکاح خود درآورده بود.2 مردم ایران به کشمیر میرفتهاند، چنان که به روایتی وقتی بهرام اول پادشاه ساسانی، « مانی»، نقاش معروف ایرانی را محکوم به اعدام کرد، وی راه فرار پیش گرفت و در کشمیر تحصن اختیار نمود. بعدا به چین رفت.3 چنان به نظر میرسد که در زمان ساسانیان کالای ایرانی و کشمیر پایاپای ]مبادله[ میشد، زیرا در زمان یزدگرد سوم، آخرین فرمانروای ساسانی، پارچهها برای ارتش ایران از کشمیر وارد میشد.4 در زمان ساسانیان دین زرتشتی به مرکز کشمیر رسیده بود چنان که از خرابههای آتشکدهی زرتشتیان در موضع چترال در مرز کشمیر معلوم میشود که دین زرتشتی قبل از اشاعت اسلام در آن جا شیوع پیدا کرده بود.
مسلمانان ایرانی از اوایل سدهی ششم هجری قمری برای تبلغیات دینی به کشمیر آمد و شد داشتهاند. و اما اسلام ظاهرا و مسلما، در سدهی هشتم هجری قمری در آن جا ترویج یافت. پادشاه محلی کشمیر به نام رینچن که دین بودایی داشت، به دست سید شرفالدین معروف به بلبل شاه5 به دین اسلام گراییده و مسلمان شد. وی اسم خود را تغییر نمود و اسم خود سلطان صدرالدین گذاشت. وی اولین پادشاه مسلمان محلی کشمیر میباشد. ده هزار تن از سربازان وی نیز به پیروی از سلطان مسلمان شدند. مورخان مینویسند:که این پیشامد در سال 726 هجری قمری ]705 خورشیدی[ به وقوع پیوست.6
مبلغان ایرانی در کشمیر با مشکلات لسانی روبهرو بودند، زیرا آنان به زبان کشمیری هیچ آشنایی نداشتند، لذا نمیتوانستند به آزادی مردم را به اسلام دعوت کنند. اولین کاری که آنان انجام دادند این بود که در سراسر کشمیر مدرسههای علمی و دینی دایر کردند. یکی از مدرسههای مهم آن زمان که در شهر سریناگر پایتخت کشمیر تاسیس شد « عروه الوثقی» بود. این مدرسه را، سید جمالالدین محدث تاسیس نمود. وی همراه سید علی همدانی ( 786 ق) ]763 خورشیدی[ وارد کشمیر شد. سید جمالالدین دانشمند بزرگ و عالم سرشناس زمان خود بود و در علوم فقه و تفسیر نبوغ داشت. اکثر عالمان و نویسندگان بعدی فارغالتحصیل همین حوزهی علمی بودند. این مدرسه مدتها به عنوان یکی از مراکز علمی خدمت شایسته انجام داده است. خرابههای مدرسهی عروهالوثقی را میتوان در محلهی « آروت» (شکل تغییر یافتهی عروهالوثقی) در محلهی تاشون به نزدیکی فتح کدل ملاحظه نمود.
بر طبق روایات مصنف واقعات کشمیر، سیدعلی همدانی با هفت تن از سادات ایرانی به کشمیر ورود نمود،و اکثر یارانش عالم و فاضل بودند و در علوم متداول به ویژه در عربی و فارسی مهارت کامل داشتند. گذشته از ترویج فرهنگ و معارف اسلامی، مبلغان ایرانی سعی بلیغ نمودند تا زبان فارسی و عربی را به مردم یاد بدهند. پادشاه محلی کشمیر که سلطان قطبالدین ( 791 ـ 780ق) ]768 ـ 757 خورشیدی[ نام داشت و حامی و طرفدار ادبا، شعرا و فضلا به حساب میآمد،نیز در وسط شهر سریناگر یک مدرسه به نام « دارالعلوم» تاسیس نمود. این مدرسه بعدا به عنوان یکی از مراکز علمی و دینی شهرت یافت. سیدعلی همدانی هنگامی که به ایران مراجعت نمود، اکثر یارانش را به تربیت مدرم گماشت و آنان در همان جا اقامت گزیدند.
چنان که روشن است اسلام در کشمیر به توسط مبلغان ایرانی گسترش یافت. زبان فارسی با مروز زمان با ترویج دین و معارف اسلامی رواج و رونق گرفت. در آن زمان با این همه مسلمان که در کشمیر بودند، همه پیروی از آیین و روش هندوان نیز مینمودند.7 روش عبادت آنان تفاوت فوقالعاده با عبادت دیگر مسلمانان داشت زیرا مسلمانان آن زمان بعد از ادای نماز صبح به معبدهای هندوان میرفتند و با دف و نی و آلات موسیقی در آنجا مشغول عبادت میشدند. زیرا قبلا به آن خود گرفته بودند. سیدعلی همدانی وقتی که از روش و نحوهی این چنین عبادت مسلمانان کشمیری آگاه شد، مانع آمد و مسلمانان را تهدید کرد تا از این روش کافران اجتناب کنند. سید علی برای مسلمانان کشمیری کتابی به نام اوارد فتیحه نوشت و مسلمانان کشمیر را اجازه داد تا آن کتاب را بعد از ادای نماز فجر در مساجد به آواز بلند قرائت کنند. چنان چه کتاب مزبور بیش از ششصد سال است که در سراسر کشمیر بعد از ادای نماز فجر در مساجد به آواز بلند (با لهجه) خوانده میشود. باید متذکر شویم که این رسم در هیچ جای دنیای اسلام به جز کشمیر رایج نیست. تعجب در اینجاست که تمام مردم کشمیر چه بیسواد و چه با سواد، کتاب مزبور را از بر دارند و هر روز در مساجد بعد از نماز فجر به آواز بلند از روی حافظه میخوانند.
سید علی همدانی برای ادای نماز پنجگانهی صفهی مربعی در محلهی علاءالدین پوره در وسط شهر سریناگر بنا نهاد و بعدا در زمان سلطان سکندر (816 ـ 791 ق) ]792 ـ 768 خورشیدی[ به توسط پسر سید علی که سیدمحمد نام داشت، در آن جا خانقاهی رفیع و بزرگ تاسیس شد و این خانقاه به نام « خانقاه معلی» معروف است. این خانقاه برای گشایش و توسعه فرهنگ و ادب و معارف اسلامی نقش مهمی داشته است. پادشاه کشمیر سلطان قطبالدین شخصا با اعضای مهم دولت در آن جا حاضر میشد و در نماز پنجگانه شرکت میجست. وی نسبت به سید علی همدانی و یارانش احترام فوقالعاده قائل بوده است.8
یاران سید علی نیز در ترویج فرهنگ و ادب فارسی نقش فعال داشتهاند زیرا آنان یک محیط بسیار سازگار و علمپروری را در کشمیر برای گسترش فرهنگ و معارف اسلامی و زبان فارسی فراهم ساختند. کوششهای این مبلغان ایرانی، تا آن زمان که مردم محلی در فرا گرفتن زبان فارسی اشتغال نمیداشتند، بیحاصل و بیثمر میماند. آنان برای گسترش دین و زبان فارسی برپایهی اصولی، برنامهریزی نمودند. در نتیجهی آن عموم مردم برای فرا گرفتن این زبان میل و رغبت نشان دادند و در کمتر زمانی بود که زبان فارسی ریشههای خود را در آن سرزمین به استواری دوانیده و موجب شد که ریشههای زبان سانسکریت را از دربار سلاطین کشمیر به درآورد. در مدت بسیار کوتاه بود که شاعر معروف به نام محمد امین منطقی اویسی،9 مورخ نامدار مانند ملا احمد کشمیری مصنف وقایع کشمیر،10 صاحب فضل و کمال مثل مولانا کبیر11 که به منصب شیخالاسلامی منصوب گشت، و حکیم و فیلسوف بنام محمدبن احمدبن الیاس12 مصنف کتاب کفایهی منصوری در زمان سلطان زینالعابدین (823 ـ 874 Ú . ق) به وجود آمدند.
سلطان زینالعابدین اولین پادشاه کشمیر میباشد که منصب ملکالشعرایی را در دربار خود دایر نمود و ملااحمد کشمیری، اولین کسی است که به این منصب سرافراز گردید. این نکته دارای اهمیت فراوان است که در زمان همان سلطان بود که زبان فارسی به عنوان زبان رسمی شناخته شد. و این زبان جای زبان سانسکریت را گرفت و زبان درباری قرار گرفت.
سلطان زینالعابدین بنیانگذار سازمان « دارالترجمه» نیز بود. کتب مهم مذهبی هندوان مانند مهاباراتا، رامایانا به حکم همین پادشاه اولین بار از سانسکریت به زبان فارسی ترجمه شد. کتاب معروف سانسکریت کتهاسرتساگر به دستور همان سلطان به دست ملااحمد کشمیری به فارسی برگردانده شد و اسم آن کتاب را بحرالاسمار گذاشتند.13
آموزش و پرورش در کشمیر، مجانی قرار گرفت. برای فرا گرفتن زبان فارسی، به اصطلاح امروز،
« بورس تحصیلی» به دانشجویان پرداخت میشد.
دانشجویان برای دانشافزایی گروه گروه رو به مدرسهها آوردند. بدین منوال، نهال زبان فارسی در سرزمین کشمیر به دست مبلغان ایرانی کاشته شد و با مرور زمان، به آبیاری سلاطین محلی این دیار، سرسبز و شاداب شد و درخت تنومند گشت و بنیان آن، چنان استحکام پذیرفت که دست تطاول روزگار تا قرنهای بعدی نتوانستند. ریشههای آن را به لرزه درآورد. کشمیر واقعا به « ایران صغیر» مبدل گردید.
در طول مدت شش قرن اخیر زبان فارسی در کشمیر به عنوان زبان رسمی رایج بوده است. در این مدت دراز واژههای گوناگون و ترکیبهای متنوع فارسی به بان کشمیری وارد شده است. از اختلاط و امتزاج واژههای فارسی به کشمیری، در واقع دامنهی زبان کشمیری گشایش یافته است. اگر به دقت، زبان کشمیری را مورد بررسی قرار بدهیم، خواهیم دید که تقریبا سی درصد از کلمات و امثال و حکم یا ترکیبات آن، از فارسی وارد این زبان شده است. این واژهها یا امثال و حکم را مردم عامی و بیسواد نیز بدون این که معنی آنها را بدانند، در روزمرهی خود به کار میبرند.
اثر و نفوذ فارسی در کشمیری، به صورت گستردهای صورت گرفته است. اول و مهمتر از همه آن است که یک دسته واژههای فارسی به علل امتزاج و اختلاط مردم، از فارسی به زبان کشمیری رواج پیدا کرد. در این صورت ناگزیر است تصور شود که زبان کشمیری شاید معادل آن واژگان را نداشته است و یا اگر فیالمثل داشته است شاید تقیل بوده و مورد استفاده قرار نگرفته است.
دوم از نظر ساختمان جمله یا ترکیبات نیز زبان کشمیری تحتتاثیر فارسی قرار گرفته است. سوم این که واژههایی که دربارهی اسلام و یا قواعد و ضوابط آن در ایران رایج بوده، به زبان کشمیری درآمده است. این واژههای لازم نیست که از نظر ریشه عربی باشد، اما چون آنها، توسط مبلغان ایرانی به کشمیر رسیده است، مردم این چنین واژهها را پذیرفته و حفظ نمودهاند. در فراگشت آمیزش مردم ایران با اهالی کشمیر، رسوم و عادات مردم،عقیدههای آنان و حتا جنبههای خرافات و توهمات نیز به صورت ایرانی درآمده است. دستور زبان کشمیری در بعضی موارد بر طبق ضوابط فارسی درست شده است. تشبیهات، استعارت و تلمیحات اسلامی و ایرانی به زبان کشمیری رایج شد. خط کشمیری که « شاردا» نام دارد و مثل سانسکریت از چپ به راست نوشته میشود در 1955 (1334 خورشیدی) میلادی عوض شد و خط فارسی برای کشمیری معرفی شد.
کشمیر در ادبیات فارسی سیمبول ]نماد[ زیبایی است. شاعران فارسیگوی گاهی سیهچشمان کشمیری را مورد توصیف قرار دادهاند و گاهی بت کشمیری را ستودهاند. حتا شاعرانی هم هستند که متمنی بودهاند که به خاک کشمیر برسند و از هوای خوب و مناظر فطری آن، حظ ببرند.
حافظ گفته است:
به شعر حافظ شیراز میگویند و میرقصند
سیهچشمان کشمیری و ترکان سمرقند
شاعری دیگر گفته است:
پیام دادم نزدیک آن بت کشمیر
که زیر حلقهی زلفت، دلم چراست اسیر؟
صائب تبریزی میگوید:
میکنم از سر برون صائب، هوای خلد را
بخت اگر از ساکنانِ شهرِ کشمیرم کند.
عرفی شیرازی راست:
هر سوخته جانی که به کشمیر درآید
گر مرغ کباب است که با بال و پر آید
ظفرخان احسن تربتی (تربت حیدر)
میگوید:
الهی تا بود کشمیر آباد
زگلزار خراسانم، مده یاد
به هر کس هر چه خواهی، بیسخن ده
مرا کشمیر و، بلبل را چمن ده
اشعاری که سخنوران فارسی در توصیف کشمیر سرودهاند، بسیار است و در این مقالهی مختصر دربارهی آنها به تفصیل مجال گفتو شنود نیست.
از آن چه در این مقاله گذشت، چنین به دست میآید که زبان کشمیری در جریان شش قرن اخیر در سلسلهی تکامل خود، رو به تحولات و دگرگونیها بوده است و در این تحول، واژههای متعدد فارسی به کشمیری راه یافته است. در حقیقت این واژکان در روح و طبیعت زبان کشمیری متناسب آمد. امروز وقتی که ما برای نوشتن چیزی قلم به دست میگیریم، واژههای فارسی خودی خود به یاد ما میآید و در بیان دقایق فکری و معنوی یا ظرایف هنری، بیچاره و ناتوان نمیمانیم. ناگفته نماند که با مرور زمان، هزارها واژهی فارسی به زبان کشمیری راه یافته است. درست است که زبان کشمیری برای ترویج و گسترش در مقابل زبان فارسی فرصتی به دست نیاورد تا به رسمیت شناخته شود. و اما چیزی که اهل ایران به فرهنگ و تمدن و زبان کشمیری اهدا نمودند، بدون شک و تردید سرمایهای است بیبها. اگر بالفرض واژههای فارسی از زبان کشمیری استخراج شوند، زبان کشمیری بیجان و بیمایه خواهند ماند.
پینوشت:
1ـ فردوسی میگوید:
به راهی که شد رستم شیرمرد / برآمد زهندو زکشمیر گرد
2ـ پیرغلام حسن، تاریخ حسن،جلد 2، ص 31، انتشارات سازمان تحقیق و اشاعات سریناگر.
3ـ سید حسن تقیزاده، مانی و دین او، ص 511، 525 و 527 ـ تهران، چاپخانه مجلس شورای ملی ـ 1335.
4ـ Muhid ul - Hassan,Kashmir Under Sultans Second Edition. 1974, Srinagar Page 248.
5ـ S. Sten. Raj Trangiri, Vol I, Section V, Page 210, Foot note, Published by Moti lal Banarasi Dass, Delhi.
6ـ سیدشرفالدین در سال 725 هجری قمری برای تبلغیات دینی از خراسان به کشمیر آمد. وی اولین مبلغ اسلامی در این سرزمین میباشد. وی در سال 727 هجری مطابق با 1327 میلادی در شهر سریناگر پایتخت کشمیر درگذشت. پادشاه وقت برای وی درنزدیکی کاخ خود خانقاهی تاسیس نمود و این خانقاه اولین خانقاهی بود که کشمیر بنا شد. سلطان برای مساکین و فقرا در جوار خانقاه مزبور « لنگر» نیز بنا کرد و برای مخارج مطبخ، ناحیهی نگام را که تقریبا به فاصلهی 35 کیلومتری در جنوب کشمیر واقع است تعیین نمود. محلهای که در آن خانقاه تاسیس شد به اسم « بلبل لنکر» معروف است. لنکر شکل تغییر یافتهی همان « لنگر» فارسی میباشد. رجوع شود به: تاریخ حسن 2/167.
7ـ پیر غلام حسن، تاریخ حسن، 2/167، محمد اعظم دیدمری، واقعات کشمیر، ص 65 انتشارات مرکز تحقیق و اشاعت اسلامی جامو و کشمیر.
8ـ سیدعلی، تاریخ کشمیر، نسخهی خطی شمارهی 739، برگ 5 ب، کتابخانهی سازمان تحقیق و اشاعت جامو و کشمیر، سریناگر (این سید علی غیر از سید علی همدانی است که مبلغ بوده است.)
9ـ رجوع شود به تاریخ کشمیر، از سید علی، برگ 6 الف و ب 4 پروفسور عبدالقادر سروری، تاریخ ادبیات فارسی در کشمیر، ص 64.
10ـ پیر غلام حسن، تذکرهی اولیای کشمیر (ترجمه اردو)، ص 34 به بعد؛ واقعیات کشمیر، ص 110 (ترجمهی اردو).
11ـ پیر غلام حسن، تاریخ حسن، 1/371.
12ـ محمد اعظم دیدمری، واقعات کشمیر، ص 104 ـ 105.
13ـ عبدالقادر سروری، کشمیر مین فارسی ادب کی تاریخ، ص 62.
14ـ سید امیر حسین عابدی و تارچند،مقدمهی دریای اسمار ترجمهی کتاسرت ساگر، ص: ید ـ یه.
15ـ سعدی، بوستان، انتشارات مرکز تحقیقات فارسی رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، دهلی نو، 1997.