گفتگو
خاطره استاد فرشچیان از نقشه خلیجفارس
- گفتگو
- نمایش از دوشنبه, 08 اسفند 1390 13:20
- بازدید: 5280
برگرفته از تارنمای الف
وقتی دقت کردم دیدم توی نقشه به جای آن که نوشته باشند پرشین گلف یعنی خلیج فارس، نوشتهشده ع ر ب ی ک گلف. خیلی ناراحت و رنگ به رنگ شدم. حتی یکی از آنها از حالت چهرهام متوجه شد که ناراحت شدهام. بعد هم هر کاری که کردند، راضی نشدم حتی یکی از تابلوهای خود را به آنها بفروشم.
جام جم آنلاین نوشت: یک بار چند سال پیش که برای گفتوگو با او به خانهاش رفته بودم، دربارهاش نوشتم که او جهانی است بنشسته در گوشهای.
با این حال، تواضع و برخورد انسانی او مصداق این جمله است که درخت هر چه پربارتر، افتادهتر. دامنه فروتنی او تا جایی ادامه داشت که در میان گفتوگو، وقتی به او گفتم برخی هنرمندان در برههای از زمان گرفتار غرور و تبختر میشوند، به فکر فرو رفت و گفت: انسان باید خودش را مانند یک ظرف خالی بداند تا دائما به آن اضافه شود.
در حالی که اگر خود را مملو و سرشار بداند، دیگر چیزی به او افزوده نخواهد شد.
استاد محمود فرشچیان احتیاجی به معرفی ندارد و تمام کسانی که به هنر این مرز و بوم علاقهمند هستند، او را میشناسند و شاید به جرات بتوان گفت از زمان خلق تابلوی ماندگار عصر عاشورا تا به امروز بر شمار مخاطبان هنر او افزوده شده است.
فرشچیان پس از آموزش نزد استاد امامی و عیسی بهادری و تحصیل در مدرسه هنرهای زیبای اصفهان، برای گذراندن دوره هنرستان هنرهای زیبا به اروپا سفر کرد و چند سال به مطالعه آثار هنرمندان غربی در موزهها پرداخت.
پس از بازگشت به ایران، کار خود را در اداره کل هنرهای زیبای تهران آغاز کرد و به مدیریت اداره ملی و استادی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران برگزیده شد.
«ضامن آهو»، «پنجمین روز آفرینش» و «عصر عاشورا» معروفترین آثار او به شمار میروند. با این هنرمند پیشکسوت به بهانه خلق آخرین اثرش با عنوان «ستایش پروردگار» به گفتوگو نشستهایم.
عکس از ماندانا خرم
آخرین اثر شما که اخیرا رونمایی شده «ستایش پروردگار» نام دارد. با این اثر چه چیزی را میخواستید نشان دهید؟
من این اثر را براساس آیهای از قرآن مجید نقاشی کردهام. در صفحات پایانی قرآن هفت یا هشت سوره کوچک وجود دارد که «یسبح لله ما فیالسموات و ما فیالارض» ازجمله این آیات است و پیداست که این آیه خیلی مورد نظر و عنایت پروردگار بوده است. به همین خاطر سعی کردم با الهام از این آیه، اثری خلق کنم، اما از آنجا که فکر کردم شاید این آیه در دسترس مردم و جراید قرار بگیرد و به آن شکلی که باید مورد احترام واقع نشود، سعی کردم یک اسم زیبای ایرانی برای این اثر انتخاب کنم. روی این اصل، نام ستایش پروردگار را بر این اثر گذاشتم. حدود ۱۱ ماه به شکل مستمر روی این تابلو کار کردم و همان طور که در اثر میبینید. بسیاری از مخلوقات روی زمین را به تصویر درآوردهام که همه آنها در کنار یکدیگر به ستایش و صنع خداوند مشغول هستند.
اصلا چطور این آیه را برای خلق اثر انتخاب کردید؟
اولا تجربه و سن و سال و حال و هوای من ایجاب میکند که موضوعهای مشکلی را برای کشیدن انتخاب کنم و به سمت تابلوهای ساده نروم. چنانچه تابلوی ستایش پروردگار نیز تابلوی مشکلی است و به لحاظ اجرایی و تکنیکی، زمان زیادی گرفته است. من در این اثر سعی کردهام تعداد زیادی از حیوانات را در کنار یکدیگر تصویر کنم. اگر دقت کنید میبینید که در صورت هر یک از آنها نیاز و التماس به درگاه خداوند به چشم میخورد. حتی شیر و پلنگی که در تصویر هستند، دست از توحش خود برداشته و به درگاه خداوند روی آوردهاند. قصد من از به تصویر کشیدن این اثر آن بوده که به مخاطب نشان دهم تمام موجودات روی زمین از الطاف خداوند برخوردار هستند. یکی از ویژگیهای این اثر، تضادی است که بین موجودات جهان به چشم میخورد.
من سعی کردهام تمام حیوانات اهلی و وحشی را در کنار یکدیگر به تصویر بکشم و مفارقت و ارتباط مسالمتآمیز آنها را به دلیل لطف و عنایت پرورگار نشان دهم. چنانکه آهو را در کنار یک ببر سیاه تصویر کردهام. در عین حال کوشیدهام در این اثر به ترکیببندی هم توجه کنم.
در واقع ۷۲ سال تجربه کاری خود را نهتنها در این اثر که در سایر آثار نیز صرف پرداختن به ترکیببندی کردهام. یعنی از نظر رنگ و فرم و تمام عناصری که در تابلو وجود دارد، نهایت دقت و ظرافت را به کار گرفتهام. تصور میکنم تابلوی ستایش پروردگار با دیگر آثاری که تاکنون خلق کردهام، متفاوت است. ضمن این که این اثر را نیز به آستان قدس رضوی اهدا کردهام. پیش از این که ساخت این اثر به پایان برسد، دو سه نفر بودند که میخواستند آن را به قیمت بالایی خریداری کنند، اما وقتی ساخت آن به پایان رسید، به دلم افتاد که آن را به آستان قدس رضوی اهدا کنم.
گویا این چهاردهمین تابلوی شماست که بعد از اتمام به آستان قدس رضوی اهدا میکنید؟
بله و همواره اعتقادم بر این بوده که از سوی ائمه، آنچه میخواستهام به من رسیده و حتی خیلی بیشتر از آنچه استحقاقش را داشته باشم. خاطرم هست، زمانی که ساخت ضریح امام رضا(ع) را به پایان رساندم، بعضی مسوولان خواستند از من تشکر کنند، اما من قبول نکردم. حتی هزینه رفت و آمد به مشهد در طول این مدت و اقامت را نیز از سوی آنها نپذیرفتم و همه را شخصا به عهده گرفتم. در آنجا هم به آنها گفتم: «هر چه را که میخواهید، در ازای طراحی و ساخت ضریح امام رضا(ع) به من بدهید، قبلا گرفتهام و حالا ضرورتی نمیبینم که چیز دیگری بگیرم.»
چرا بهرهگیری از مفاهیم الهی برعکس خوشنویسی در نگارگری کمتر صورت میگیرد؟
مسلما بین خوشنویسی و نقاشی تفاوتهای زیادی وجود دارد. چون خوشنویسی بناچار باید کلام را دستمایه کار خود قرار دهد، اما در نقاشی این طور نیست. به عنوان مثال ۸۰ سال پیش، هر جا صحبتی از نگارگری و مینیاتور به میان میآمد، تصویر پیرمرد وارفتهای تداعی میشد که جام می در دست دارد و کنار یک زن جوان ایستاده است. البته این تصویر هنوز هم از ذهن افرادی که مینیاتور ایرانی را خوب نمیشناسند، پاک نشده است. در صورتی که این طور نیست.
نقاشی اصیل ایرانی خاصه نگارگری از نابترین افکار هنرمندان سرچشمه گرفته و مبدل به اثر هنری ارزنده شده است بنابراین تصور میکنم در حیطه نقاشی، هر قدر سوژهها سختتر از سوی هنرمند انتخاب شود، نتیجه کار شیرینتر خواهد بود. در آواز نیز هنرمند بر کلامی که میخواند، تکیه دارد، اما شما نگاه کنید حتی در افرادی که به خواندن اشعار کهن میپردازند، آوازشان به مراتب تاثیرگذارتر از کسانی است که به شعر نو روی میآورند.
منظورم این است که آن سوز و تاثیرگذاری که در شعر کهن مشاهده میشود، در شعر نو نیست، اما متاسفانه مشاهده میشود که بیتوجهی زیادی از سوی مسوولان نسبت به نقاشی اصیل ایرانی صورت گرفته است که جای گلایه دارد، تبعاتش را هم در این وادی بوضوح میتوان دید. نهتنها در زمینه نقاشی که درباره فرش ایرانی نیز اوضاع به این شکل است. زمانی فرش ما در جهان رده اول را داشت، اما امروز دارای ردیف ۲۷ هستیم. دلیلش هم این است که به مولفههای بافت فرش مانند رنگ و نقش، اهمیت چندانی داده نمیشود. بنابراین کیفیت فرش ایرانی روز به روز افت کرده و کمرنگ شده است.
دوستی دارم که موسس خانه فرهنگ ایران است و به طور کلی مرد هنردوستی است. او که علاقه وافری به فرش و دیگر دستاوردهای مملکت خود دارد، همواره به گردآوری این آثار مشغول است. طی سالهای اخیر نیز از ایران چند فرش ریزبافت و مرغوب خریداری کرده است، اما در جریان سیلی که در یکی از ایالتهای آمریکا پیش آمد، این فرشها تخریب شد.
بهطوری که روزی که مرا صدا زد تا فرشهای تخریب شده را ببینم، بسختی میتوانستم تشخیص دهم که اینها فرش است یا زیلو. تمام رنگهای این فرشها درهم دویده و تنیده شده بود. خب! اینها تماما نشان از کیفیت پایین و نازل فرش ایرانی دارد و این که نظارتی از منظر کیفی در این زمینه صورت نمیگیرد.
آیا توجه به باورهای مذهبی را در میان آثار سایر نگارگران میتوان دید؟
انشاءالله که میشود، نمیدانم. این مساله را خود هنرمندان باید در نهادشان جستجو کنند و من امیدوارم که باشد.
برخی هنرمندان جوان بر این باورند که در هزاره سوم دیگر بحث پیامرسانی و رسالت هنرمند به پایان رسیده است و آثار هنری باید متکی به ویژگیهای دیگری باشد. چقدر این نظر را قبول دارید؟
این بار اول نیست که تزها و ابراز نظرهایی از این دست در عرصه هنرهای تجسمی مطرح میشود. خاطرم هست زمانی بحثهای مشابه این بحث، در کشورهای اروپایی بویژه فرانسه و این که هنر برای هنر و... است، به چشم میخورد، اما من به شما میگویم که مفهوم و پیام هنر ورای تمام اینهاست. اگر هنر مفهوم نداشته باشد، پس چه دارد؟! گاهی اتفاق میافتد که من یک قلم و کاغذ به دست نوهام میدهم تا نقاشی کند. خب! اگر قرار است نقاشیای که او میکشد، یک اثر هنری باشد و کاری که یک هنرمند با سابقه میکند نیز یک اثر هنری، پس چه فرقی بین آنهاست. تجربهها و آموزهها در کجا قرار دارند؟ من به شخصه ۸۰ درصد از موزههای دنیا را بخوبی گشتهام. وقتی به این موزهها میروید، میبینید که چه آثار ارزشمندی در این موزهها وجود دارد. مگر میشود تمام این آثار خالی از مفهوم و پیام باشند؟!
یعنی حتی هنرمندان غربی هم میکوشند بیش از آن که به فرم و کمپوزسیونهای بصری و تصویری تکیه کنند، به محتوا در آثارشان میاندیشند؟
همین طور است. در کار آنها محتوا را بخوبی میتوان مشاهده کرد. آنها برای خلق یک اثر هنری توجه زیادی به محتوا دارند و در کنار آن به مهارتهایشان نیز پر و بال میدهند. حالا ممکن است در این میان چند نفر هم، تنها فرم را در آثارشان در نظر بگیرند، اما این دلیل نمیشود که آن را به تمام هنرمندان عمومیت داد. اصولا هنر مقولهای است که سلایق و علایق متفاوتی را در خود جای میدهد. بنابراین مسائلی از این دست به دیدگاه هنرمند بستگی دارد، اما در نهایت فکر میکنم وقتی یک مخاطب پای تابلو مینشیند، اگر پیامهای مستتر در اثر را دریابد، به مراتب آن اثر برایش دلنشینتر خواهد شد.
با توجه به این که برخی معتقدند هنرهای اصیل ایرانی باید در موزه نگهداری شوند و مجالی برای نوآوری ندارند، چطور به ابداع در حیطه نگارگری میپردازید؟
من بر این باورم که در هر برههای میشود نوآوری کرد. هیچ یک از کارهایم نبوده که تصویری از جای پای گذشته یا کارهای قبلی من داشته باشد بنابراین تصور میکنم چشم بینا و با انصاف میتواند نوآوری در هنرهای اصیل ایرانی بویژه نگارگری را بخوبی ببیند یا دستکم درباره من این طور بوده است که با حفظ اصالتهای گذشته به ابداع و تازگی در کارهایم پرداختهام. محققان اروپایی در وضعیت فعلی حتی یک خط هم برای کتابها و آثار هنرمندان ایرانی نمینویسند، اما تا امروز محققان و هنرشناسان بنام بسیاری آثار مرا تجزیه و تحلیل کردهاند.
چطور به این جایگاه رسیدید؟
فرشچیان: باید اصالتهای وجودی خودمان را دوباره مرور کنیم تا بتوانیم از این رهگذر فرصتی برای جهانی شدن نیز داشته باشیم. معتقدم بد نیست دوباره در این زمینه رجعتی به خودمان نیز داشته باشیم
مطالعه کردم. همان طور که سعدی جهان را گشت تا بتواند دیوان اشعار خود را بنویسد.
شاید گزاف نباشد بگویم من نیز برای دستاوردهای هنریام شبانهروز تلاش کردم و از مطالعه دست برنداشتم. خاطرم هست که مدتی پیش از استوارت گالیورتز، رئیس آکادمی هنر فلورانس خواستم تا مقدمهای برای یکی از کتابهایم بنویسد.
او یکی از بزرگترین منتقدان هنرهای تجسمی شرق است و تا به حال دو جلد درباره شاهنامه شاه طهماسب نوشته است و تمام زوایای پیدا و پنهان نقاشان خارجی و ایرانی را که در مکتب هرات بودهاند، استخراج کرده است. کتابی که هر ایرانیای با دیدن آن حیرت میکند.
او نیز به دلیل آشناییاش با نوع کار من، پذیرفت. به من گفت من کارهای تو را دوست دارم. از این جهت که آثار تو نشان میدهد مطالعه شده کار میکنی، اما اگر بخواهم برای کتاب تو مقدمهای بنویسم، نیازمند پذیرفتن شروطی از سوی توست که باید بپذیری. زیرا من برای نوشتن مقدمهای در کتاب تو در برابر هنر و آکادمی هنر مسوول هستم. من نیز پذیرفتم. او به من گفت در رزومه کاری ات نوشتهای که تا امروز ۸۳ نمایشگاه انفرادی برپا کردهای. کارت تمام این نمایشگاهها را برایم بفرست. فرستادم سپس گفت تصاویر تمام عکسهایی که میخواهی در کتاب مذکور چاپ شود را نیز برایم بفرست. من نیز همین کار را کردم. بعد از مدتی دوباره پیغام فرستاد که فهرست نام تمام کتابهایی که در وادی هنر خواندهای را نیز برایم بفرست و من نیز ارسال کردم. بعد از مدتی، پیغام داد که ساعت سه بعد از ظهر به دانشگاه هاروارد بیا تا با هم ملاقاتی داشته باشیم.
دقیقا به خاطرم هست که آن روز به دانشگاه هاروارد رفتم. تمام کتابهایی که فهرست آنها را برایش فرستاده بودم روی میزش قرار داشت و او مانند استادی که بخواهد از شاگردش امتحان بگیرد یکی یکی این کتابها را بیرون میکشید و از من دربارهشان سوال میکرد. تازه بعد از گذراندن این مرحله بود که مقدمه کتاب مرا نوشت. منظورم این است. آنها مطالعه دارند و حساب شده کار میکنند یا مینویسند. امیدوارم فرهنگ و هنر ما هم در ایران روزی به آن اندازه و معیار برسد.
چرا ما که داعیهدار هنر نگارگری هستیم، برعکس چینیها، فرصتسوزی کردهایم و از جهانی شدن بازماندهایم. اصلیترین دلیل این غفلت ناشی از چیست؟
نتوانستهایم چون نخواستهایم. شما اگر امروز در آثار هنرمندان چینی دقیق شوید، میبینید آنها گرچه در گونههای مختلف کار کردهاند، اما چینی بودن خود را فراموش نکردهاند. این خیلی مهم است که هنرمند به اصالت و هویت خود پایبند باشد. چنانچه در نواندیشترین آثارشان نیز رنگ و بوی چینی به چشم میخورد. یعنی شما با یک نگاه میفهمید که چینی هستند. در حالی که ما نتوانستهایم. البته در این میان یک راز هم وجود دارد که تاریخچهاش به ۹۵ سال پیش برمیگردد. آن راز این است که کشورهای استعمارگر همواره درصدد از بین بردن هویت فرهنگی کشورهای مختلف بودهاند.
آنها برای موفق شدن در این مسیر، هزینههای هنگفتی خرج کرده و برنامهریزیهای زیادی انجام دادهاند. دلیلش هم ساده است. مملکتی که هویت فرهنگی نداشته باشد، به مراتب نفوذپذیرتر است. همین امروز، عربها دچار چنین مسالهای شدهاند. این کشورها همان یک ذره هویت عربها را هم گرفتهاند و آنها را به سمت هنر نو سوق دادهاند تا اصالت آنها را متزلزل کنند. یا درباره ما سعی کرده اند شناسنامهمان را از ما بگیرند، اما چین و ژاپن به هیچ ترتیبی به این مساله تن ندادهاند.
روی این اصل است که میگویم در یک اثری که متعلق به هنرمند چینی است، شما چین و به طور کلی اصالتهای چینی را در آن اثر مشاهده میکنید. ولی ما خودمان را فراموش کردهایم. بارها هم این مساله را گوشزد کردهام، باید اصالتهای وجودی خودمان را دوباره مرور کنیم تا بتوانیم از این رهگذر فرصتی برای جهانی شدن نیز داشته باشیم. من معتقدم بد نیست دوباره در این زمینه رجعتی به خودمان نیز داشته باشیم.
به عنوان یک هنرمند زبده و پیشکسوت، چه راهکاری برای حفظ هنرهای سنتی ارائه کردهاید؟
بگذارید سوال شما را با این جواب تکمیل کنم که امروز بسیاری از محصولات به اصطلاح هنری ما توسط چین به کشور ما وارد میشود. حتی صنایعدستی! چینیها مدتی پیش تابلوی عصر عاشورای مرا روی یک قاب درست کرده و فرستادهاند. مساله این است که ما متوجه نشدهایم داریم چه کار میکنیم. کاشیکاریهای جدید اصفهان یا کاشیکاری مشهد را ببیند. آنقدر بیکیفیت هستند که دل هر هنرمندی را به درد میآورند. در بازار سرشور مشهد، مسجدی است که کاشیکاری آن ۷۰۰ سال پیش انجام شده است.
اما هر وقت که به آن نگاه میکنید، انگار همین امروز آن را ساختهاند. یعنی تا این اندازه این کاشیها تلالو و درخشندگی و تازگی دارد، اما کاشیکاری برخی جاهای آستان قدس رضوی، به قدری بیکیفیت است که آدم نمیتواند نگاه کند. همه رنگهایش بعد از مدتی از بین رفته است.
این کاشیکاری کجا و آن کاشیکاری کجا؟! به هرحال همه این مسائل وجود دارد و باید قبول کنیم که موج نو در هنر ما رسوخ کرده است. من همیشه براین باور بودهام کسی که میخواهد به نوآوری در اثر خود بپردازد، باید در درجه نخست به این مساله فکر کند که آیا این نوآوری میتواند اثر او را ماندگار سازد. چنانچه خود نیز در جریان ارائه آثارم به این نکته توجه زیادی کردهام و شمشیر شکسته بیگناه، کمینگاه و... از جمله آثار من هستند که نهتنها دارای نوآوریاند که فرم و رنگ نیز در آنها تازگی دارد.
تصور میکنم یکی از دلایلی که شما توانستهاید در عالم هنر به این درجه از موفقیت دست یابید، سفرهای زیاد به کشورهای مختلف و آشنایی با هنر و هنرمندان این کشورها باشد که به گسترش دیدگاه شما در نگارگری کمک زیادی کرده است؟ این طور نیست.
مسلما همین طور است. زمانی که برای ادامه تحصیل به وین رفتم، به کتابهای ارزشمند و نفیسی در کتابفروشیها برخوردم و تا جایی که توانستم به خریداری این کتابها پرداختم. غذا نخوردم. به خودم سختی دادم، اما به جایش کتاب خریدم و امروز از این کارم راضی هستم. حتی میخواهم تمام این کتابها را به فرهنگستان هنر اهدا کنم تا در معرض دید عموم قرار گیرد.
امروز تنها خروجی بروز آثار هنری، حراجیهایی هستند که در کشورهای همجوار عربی مثل دبی برپا میشود. اما آیا همین خروجی برای شناساندن هنر ما به دنیا کافی است؟
افرادی که در این حراجیها به خریداری آثار هنرمندان ایرانی میپردازند، به هیچ وجه دلشان برای هنر ما نسوخته است. آنها منفعت خودشان را درنظر میگیرند و از خرید آثار هنری ما برای خودشان هویت میسازند. چون شناختی نسبت به خرید این آثار ندارند و به فراخور پول هنگفتی که در اختیار دارند، از این رهگذر به کسب هویت و فرهنگ میپردازند. دلیل این که از آثار ما در این حراجیها استقبال میکنند، همین است.
این سوال باعث شد خاطرهای به ذهنم بیاید. چند سال پیش در شیکاگو نمایشگاه داشتم.جوان عربی نزد من آمد و شماره تلفنم را خواست. بعد از شش هفت ماه تلفن زد که میخواهد در کارگاهم مرا ببیند. به همراه یکی دو نفر با یک ماشین بزرگ به کارگاه من آمدند. یک کتاب هم برایم آوردند. وقتی میخواستم کتاب را ورق بزنم، چشمم به نقشهای افتاد که به شکل معمول در اول هر کتاب آن کشور چاپ میشود.
وقتی دقت کردم دیدم توی نقشه به جای آن که نوشته باشند پرشین گلف یعنی خلیج فارس، نوشتهشده عر ب ی ک گلف. خیلی ناراحت و رنگ به رنگ شدم. حتی یکی از آنها از حالت چهرهام متوجه شد که ناراحت شدهام. بعد هم هر کاری که کردند، راضی نشدم حتی یکی از تابلوهای خود را به آنها بفروشم. یا به خاطرم هست به دعوت پادشاه عمان، به این کشور رفتم و مرا برای دیدن کار جوانان به آکادمیشان بردند.
آنجا مشاهده کردم که درکار این جوانان هیچ مایهای به چشم نمیخورد. باعث تاسف است بگویم اخیرا که به موزه آرمیتاژ در روسیه سفر کردم، نهتنها نشانی از ایرانی بودن بالای آثار هنرمندان ایرانی نبود که از همان چند اثر تذهیب که درموزه مقابل به چشم میخورد نیز به عنوان اسلامیک آرت یاد کرده بودند. به هر حال من دیگر نفسم بریده از بس که به اولیای امور گفتهام که نباید نسبت به هنرهای اصیل خودمان بیتوجه باشیم.
با توجه به این که شما مدت زیادی است در خارج از کشور هستید، برخورد و شناخت آنها نسبت به هنر ما را چگونه دیدهاید؟
همان طور که در این دنیا آدمهای متفاوتی وجود دارند، برخوردها و دیدگاهها نیز نسبت به هنر متفاوت است. ممکن است یک مخاطب ایرانی پای تابلوی من بایستد و حق مطلب را متوجه نشود، اما یک خارجی به پیام اثر پی ببرد. چنانچه خاطرم هست در جریان برگزاری یکی از نمایشگاههایم، یک خانم اروپایی مقابل تابلوی عصر عاشورا ایستاد و گریست.
مکتب هرات در مینیاتور یکی از مکاتب مهم و تاثیرگذار بوده است. تا جایی که اوج بالندگی مینیاتور در این دوره اتفاق افتاده و از دل آن هنرمندان شاخصی برخاستهاند. به نظر شما امروز چقدر تاثیرپذیری نسبت به مکتب هرات بین هنرمندان وجود دارد؟
هنر نه تنها در ایران که درهمه جای دنیا مثل نردبان و راهی است که انسان را پیش میبرد. درباره مکتب هرات نیز باید بگویم، در سالن اصلی چهل ستون اصفهان وقتی هزارهها را نگاه میکنید متوجه میشوید کارهایی که در این سالن انجام شده، تماما غنایی است و حالت تغزل گونه دارد. در زمان صفویه نیز موضوعها بیشتر معطوف شاهنامه بوده است. بنابراین زیبنده است که هنرمندان حین حفظ سنتهای اصیل ایرانی خود بتوانند سر منشاء تحولات بزرگی در حوزه هنرهای تجسمی شوند. مکتب هرات در زمان خود مکتب بزرگی بوده و امروز دیگر بعید است کسی بتواند از این دست کارها انجام دهد.
در حال حاضر ساخت دو تابلوی مینیاتور را در دست اجرا دارید. درونمایه این آثار چیست؟
یک تابلو به اسم انتقام در دست دارم که در این اثر کوشیدهام سیر طبیعی زندگی را برعکس نشان دهم. یعنی این بار به جای آن که پلنگ به صید آهو بپردازد، آهو به انتقام برخاسته و انتقام خود و همنوعانش را از پلنگ میگیرد. یک تابلوی دیگر هم دارم که با موضوع حضرت ابراهیم(ع) کار میکنم و در واقع دو لتهای است. در یک تابلو حضرت ابراهیم را نشان دادهام که در آتش قرار دارد و در قسمت دیگر حضرت را تصویر کردهام که میخواهد از آتش بگذرد و فرشتههای آب، باد و باران میخواهند آتش را خاموش کنند، اما او مانع میشود و میگوید به اذن خداوند از این آتش عبور خواهم کرد.