یکشنبه, 02ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست تازه‌ها نگاه روز گمانه زنی‌هایی دربارهٔ مشی تازه آمریکا و ناتو

نگاه روز

گمانه زنی‌هایی دربارهٔ مشی تازه آمریکا و ناتو

برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 83، سال سیزدهم، مهر و آبان 1393، رویه 10 تا 11

محمد اسماعیل حیدرعلی (محمد حیدری)

آقای اوباما روز 16 شهــریور مصـاحبه‌ای با شبکه NBC کرد و در آن گفت: «مشکل اعراب ایران نیست، افراط گرایی سنی است»

این سخنان، در ظاهر، نشانی از تغییر نگرش دولت آمریکا  نه تنها نسبت به ایران داشت، بلکه سخنی برای القای ناخشنودی از متحدان عرب آمریکا نیز بود. با این همه خیلی‌ها اهمیت این سخنان را که می‌تواند سر آغاز فصل نوینی در رویدادهای منطقه و جهان باشد، به درستی درک نکردند و از کنار آن گذشتند.

برخی از اینها، حتی با اشاره به سخنان همان روز هنری کسینجر، وزیر خارجه اسبق آمریکا با رادیو NPR  با عنوان « امپراتوری پارس شیعی » چنین نظر دادند که سخنان آقای اوباما را نباید واجد اهمیت زیاد دانست، اما واقعیت امر آن است که از نگاه من، آن سخنان رییس جمهور آمریکا نشان دهنده آغاز فصل نوینی در سیاست این کشور در منطقه خاورمیانه، شمال آفریقا و تمامی جهان است.


این سیاست چه مشخصاتی دارد؟

اعتراف می‌کنم اکنون نمی‌توانم پاسخ دقیقی به این پرسش بدهم، اما با توجه به تکه‌هایی از پازل نوینی که روابط قدرتهای جهانی و منطقه‌ای را وادار به تغییر مسیر کرده است، نمی‌توان انکار کرد که سخنان آقای اوباما در روز شانزدهم شهریور شایان توجه ویژه‌ای است، آن هم نه فقط از جنبه اثرگذاری بر روابط ایران و آمریکا، بل از این جهت که برکل جهان تاثیری ژرف خواهد گذاشت.
به برخی از تکه‌های این پازل اشاره‌ای گذرا می‌کنم بی آن که انتظار داشته باشم خواننده با آنها موافق باشد.

و اما این تکه پازل ها :

همگان، (جز انکارکنندگان حرفه‌ای !) می‌دانند داعش یکی از گروه‌هایی است که زیر چتر حمایت آمریکا بود و تا سه ماه پیش اهمیت چندانی نداشت، اما ناگهان همین گروه تبدیل به ماشین جنگی نیرومند و دهشت افکنی شد.
در مورد نیرومند شدن یکباره این گروه، بند و بست بین ترکیه و حکومت خودگردان اقلیم کردستان در راستای جاده صاف کنی برای این گروه، خیانت نظامیان وابسته عراقی برای تسلیم کردن پادگان های ارتش (در همین شماره مصاحبه‌ای از من چاپ شده که در آن نشان داده‌ام چگونه یکباره داعش تغییر رویه داد و موجب وحشت حامیانش شد.)

اما به راستی جا دارد بار دیگر این پرسش را پیش رو بگذاریم و بپرسیم که  چرا ناگهان داعش برای حامیانش به صورت یک نیروی یاغی درآمد؟

ابتدا به بخشی از یک نوشته کلیدی بن هولبار، کارشناس معروف آمریکایی که در روزنامه نیویورک تایمز چاپ شده است، توجه کنید :

«اول، ابوبکر بغدادی حدود 24 معاون دارد. دوم، بیشتر معاونان وی مردان عراقی میانسالی هستند که مدتی را در بازداشت آمریکا بوده‌اند. سوم، حدود یک سوم معاونان وی افسران ارتش صدام بوده‌اند و چهارم، این افسران، اعضای داعش را نه به‌صورت نیروهای شورشی بلکه به صورت ارتشی یک پارچه و بابرنامه‌ریزی‌های  نظامی ساماندهی می‌کنند»

مشاهده میشود که رده فرماندهی داعش در اختیار افسران ارتش صدام است. و حالا باید به یاد آوریم که بیشتر افسران ارتش صدام در شوروی سابق یا تحصیل کرده‌اند و یا تحصیلات تکمیلی خود را گذرانده‌اند و چون اسیر آمریکا هم شده‌اند، پیش زمینه لازم را برای زنده کردن آرمانهای حزب بعث، انتقام‌گیری از اشغالگران و حاکمیت کنونی عراق و سرانجام گام نهادن در مسیر جاه طلبانه صدام و حزب بعث داشته‌اند.

اکنون به یک تکه دیگر از این پازل نگاهی می‌اندازیم:

اندکی پیش از آغاز المپیک زمستانی سوچی در زمستان گذشته، چند انفجار تروریستی در روسیه رخ داد و موجب کاهش اعتبار امنیتی فدراسیون روسیه برای برگزاری آن المپیک شد. واکنش روسیه چنین بود :
« در خبرهای امروز (17 دی 1392) آمده که پوتین رئیس جمهور روسیه با تروریست خواندن رژیم حاکم بر عربستان، گفت مسکو به زودی پاسخ عاملان انفجارهای ولگاگراد را خواهد داد. وی همچنین افزود که پاسخ ما طوری خواهد بود که نقشه خاورمیانه را تغییر خواهد داد.»

و اینک داعش چه طرحی را به پیش نما آورده است؟

تشکیل خلافت اسلامی که اگراجرا شود، نقشه خاورمیانه را دگرگون خواهد کرد.

آیا روا نیست دست کم بین آن چه بنهولبار از ترکیب فرماندهان داعش نوشته با این تهدید زمستان گذشته کرملین دنبال نوعی ارتباط باشیم؟ شاید ارتباطی نیابیم، اما بیایید مطمئن شویم که واقعا ارتباطی وجود ندارد و در این صورت می‌توانیم برنـامه بی سر و صدا ولی گسترده عربستان سعودی با نام « طرح ملک عبدالله » را نیز بی‌ارتبــاط با موضـع جدید و برنامــه‌های آتی داعــش بدانیــم (عربستان برنامه گسترده و پرهزینه‌ای را برای ایمن‌سازی مرزهای خود با داعش در راستای جلوگیری از حمله احتمالی این گروه به اجرا گذاشته است)

تکه‌ای دیگر از پازل:

ناتو در جریان بازی‌های سوچی توانست بدست گروهی از عوامل خود، دولت اوکراین را ساقط کند. همگان ناتو را در این بازی برنده دانستند، اما پوتین ضد حمله خود را با ضمیمه کردن شبه جزیره کریمه به روسیه آغاز کرد. سپس نوبت به ایجاد دولتهای جدید در شرق و جنوب شرقی اوکراین رسید. ناتو موضع خشن و تهدید کنندهای گرفت. تحریم روسیه و تهدید آن آغاز شد. اما رفته رفته شاهد کاهش رجز خوانی ناتو شدیم و اکنون کار به جایی رسیده که :
الف : دولت اوکراین با اشاره ناتو تن به پذیرش آتش بس داده است.
ب : کشورهای ناتو در نشست اخیر خود در ولز انگلستان عضویت اوکراین در ناتو (کاری که برای انجامش لحظهشماری میکردند) را مسکوت گذاشتند.

و تکه‌های دیگر :

فدراسیون روسیه رسما اعلام کرد در دکترین نظامی خود تغییرات بنیادین می‌دهد.

چین هر از چندگاهی، سلاحی نوین را به آزمایش میگذارد و یا به پیش نما می‌آورد. آخرین مورد دو هفته پیش بود که این کشور سه ماهواره را با یک موشک به فضا فرستاد، کاری که آمریکا و روسیه هم نتوانسته‌اند انجام دهند.

آمریکا چین را خطر بالقوه برای منافع خود می‌داند، از این رو ژاپن را به باشگاه فروشندگان اسلحه راه داد و آن را عضو ناتو هم کرد. همین هفته اعلام شد که وزارت دفاع ژاپن هنگفت‌ترین بودجه نظامی این کشور را از بعد از جنگ دوم جهانی درخواست کرده است.
چین در برابر تجدید میلیتاریسم ژاپنی همکاری‌های نظامی و اقتصادی خود با فدراسیون روسیه را مدام گسترش می‌دهد. هفته پیش، دو کشور یک مانور نظامی برگزار کردند و در مورد ساختن انواعی از سلاح‌های پیشرفته نیز به توافق رسیده‌اند.

آمریکا (وناتو) روی همکاری هند حساب باز کرده بودند، اما همین هفته تولید مشترک یک موشک بسیار پیشرفته روسی  ـ  هندی آغاز شد. جز این، هم اکنون مانور مشترک نظامی سالانه روسیه و هند در حال برگزاری است.
و تکه‌های دیگری از پازل جدید : روابط بین المللی هم هست که شرح دادنشان موجب درازای این  نوشته می‌شود (مثلا تشکیل بانک بریکس با سرمایه یکصد میلیارد دلار برای پایان دادن به یکه تازی دلار در بازرگانی و مبادلات پولی جهان و نیز گسترش روز افزون استفاده از پولهای ملی در معاملات بین دولتهای غیر عضو ناتو)

بی‌گمان توجه دارید من از هیچ قدرتی جانبداری نکرده‌ام، بلکه تنها کوشیده‌ام دیگر گونی‌های جهانی را آنگونه که هست، باز نوشت کنم و این کار را نیز از این رو انجام دادم تا درک چرخش سیاست آمریکا در منطقه و نیز گمانه زنی در مورد رویدادهای آینده آسانتر شود.

درک معنای واقعی سخنان اخیر آقای اوباما که در آغاز نوشتار آورده شد، با در نظر گرفتن آن چه در بالا آمد، با ضریب خطای کمتری امکان پذیر است.

 

پی‌نوشت:

آن چه بعنوان نظر شخصی خودم ابراز می‌کنم این است که به گمان من شرایط در حال تغییر به سود ملت ایران است. ملتی که سه ونیم دهه است به دلیل ناشی‌گری، بیخردی و در مواردی منافع شخصی کار به دستان سیاست خارجی، همواره بازنده بوده است. اکنون فرصتی پیش رو است تا دیگر نبازیم و برخی باخته‌ها را هم پس بگیریم.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید