شنبه, 01ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست تازه‌ها نگاه روز «دروغ» در فرهنگ ایرانی جایگاهی ندارد

نگاه روز

«دروغ» در فرهنگ ایرانی جایگاهی ندارد

مهرداد ایرانمهر

«دروغ» واژه‌ای است بازمانده از زبان ایرانی کهن که به زبان‌های روزگار میانه و امروزین کشورمان نیز، به همین گونه راه یافته است.
 دروغ گفتن از دیرباز در «فرهنگ ایرانی» نکوهش، و دروغگویان نکوهیده شده‌اند. این پایه از فرهنگ کهن ایرانی، هنگامی که به روزگار میانه راه یافت، در نوشته‌های هخامنشی نیز نمود پیدا کرد، بدین گونه که؛

کوروش بزرگ – کوروشنامۀ گزنفون: "... من هرگز به دشمنان خویش نیز «دروغ» نگفته و نخواهم گفت".
داریوش بزرگ – سنگ‌نوشتۀ هخامنشی: "خداوند؛ این کشور را از خشکسالی، سپاه دشمن و «دیو دروغ» بپاید".
تاجگذاری داریوش بزرگ – پرستشگاه آناهیتا (کنگاور): "به خواست اورمزد، شاه مردمی می‌شوم که بزرگوارند و «دروغ» نمی‌گویند".
تاجگذاری اردشیر بابکان – همان پرستشگاه (7 سده پس از آن): "به خواست هُرمزد، شاهنشاه مردمی می‌شوم که بزرگوارند و «دروغ» نمی‌گویند".
هم‌چنین در گات‌ها – یَسنا 31، بند 18: "هرگز به گفتار و آموزه‌های «دروغ‌پرستان» گوش فراندهید. زیرا چنین کسانی، خانه و ده و شهر و کشور را به ویرانی و تباهی کشانند ...".
افلاطون، که خود به ایرانیان رشک می‌ورزد (یونانیان و بربرها- دفتر1- رویه39)، در رسالة قوانین می‌گوید: "ایرانیان از کودکی به فرزندان خود آموزش می‌دهند که بتوانند: 1. سوارکارانی ماهر باشند 2. رازهای پیامبر خود، خداپرستی و آیین کشورداری را به ‌کار ببرند و در زندگی مگر راست نگویند".
و امروز: هنگامی که یک کودک در دبستان، از سوی هم‌شاگردی‌اش «دروغگو» خوانده شود، از آنجا که نهاد کودک ایرانی با راستی سرشته شده، بنابراین با خشم و اندوه فراوان گریسته و می‌کوشد به دیگران بفهماند که او اینگونه - دروغگو- نیست. هم‌چنین، امروزه این، پرهیز و یا گرایش به «دروغ» است که جایگاه ما را در زندگی روزمره‌مان روشن می‌سازد.
ازین‌رو، دروغگو خواندن مردم بزرگوار ایران از سوی برخی، و اینکه برهان و بهانۀ آن را نیز «همواره در جنگ و ستیز بودنمان!» بدانند، باوری است سخت اهریمنانه و نابخشودنی. چرا که این گروه نتوانسته‌اند تا میان «هوشمندی و زیرکی، و هم‌چنین بهره‌گیری از ترفندهای بخردانه برای پاسداری از کیان میهن و فرهنگ دیرین کشور از سوی نیاکانمان»، با «دروغگویی»؛ مرز و نایکسانی‌ای ببینند.
این سان «هوشمندی و زیرکی»، با «حُقّه‌بازی* و نیرنگ» نیز یکسان نیست، چه رسد به دروغ و دروغگویی. زیرا ما ایرانیان همواره از دشمنانمان دروغ شنیده و نیرنگ دیده‌ایم، اما خود هرگز به چنین رفتاری دست نیازیده‌ایم. بُرهانِ سخن‌مان نیز، برآیند فرهنگ ایرانی در درازای همۀ این هزاره‌هاست، که از هر گوشۀ آن، پرهیز از دروغ و سفارش به راستگویی برمی‌خیزد.
بیشتر رخدادنگاران ایونی (یونان)، آموزش کودکان ایرانی را چنین آورده‌اند:
"ایشان (ایرانیان) سه چیز را از همان آغاز، به کودکانشان می‌آموزند: سوارکاری، تیراندازی و «راستگویی»".

راه در جهان یکی است، و آن راه «راستی» است.

*این واژه، معرب شدۀ واژۀ «هُغُ» در پارسی میانه است که به همین معنا به کار می‌رفته.


 

این نوشتار پیش‌تر در دو‌هفته‌نامۀ امرداد 246در ستون یادداشت رویۀ 2 به چاپ رسیده است.

دیدگاه‌ها   

+1 #1 Guest 1389-11-02 12:21
درود بر شما

بسیار نوشته ی بجایی بود

اینکه چندین سند تاریخی را درباره راستگویی ایرانیان گرد آورد شایان ستایش است

کاش از گاتها و اوستا بیشتر نمونه میاوردید

و کاش از شاهنامه،آیینه تمام نمای خرد و فرهنگ ایرانی هم نمونه میافزودید

جهان است شادان به پندار نیک
ز پندار نیک آید گفتار نیک
چو گفتار و پندار تو نیک شد
نیاید ز تو غیر کردار نیک
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید