کتاب
مقدمه کتاب «تاریخ زبان آذری»
- كتاب
- نمایش از شنبه, 14 بهمن 1391 03:51
- بازدید: 6512
برگرفته از تارنمای آذریها
تالیف حسین نوین
پیرامون تاریخ و پیشینهٔ زبان در آذربایجان تاکنون دو دیدگاه عمده از سوی دو جریان فکری متفاوت مطرح شده است. جریان نخست با استفاده از متون تاریخی یونانی، اسلامی، فارسی و عربی قائل به حضور زبانی دیرین و قدیمی به نام «آذری» که شاخهای از زبان پهلوی بود است. بهزعم این گروه این زبان بیشتر زبان محاوره و گفتاری مردم منطقه محسوب میشد و کماکان زبان نوشتاری همان فارسی دری رایج در سایر نقاط فلات ایران میبود.
ابوعبدالله بشاری مقدسی در احسن التقاسیم (سده چهارم)، یاقوت حموی در معجمالبلدان (سده هفتم) و بسیاری دیگر که نامشان در کتاب حاضر رفته است از سدههای نخست هجری تا زمان صفویه زبان مردم آذربایجان را پهلوی یا آذری ذکر کردهاند. با برخاست از چنین نظرگاه تاریخی بسیاری از مورخان، ادیبان و زبانشناسان که اغلب خود آذربایجانی بودند به بررسی ریشههای زبانی منطقه دست زده و بر آن شدند که زبان مردم آذربایجان در یک روند تدریجی طولانیمدت دستخوش تغییرات اساسی شده است.
از سوی دیگر عدهای دیگر از نویسندگان متأخر با رد نظریه نخست و معتقد به دیرین بودن وضعیت زبانی کنونی در منطقه هستند. این عده زبان ترکی آذربایجان را زبان مردم بومی منطقه دانسته و قائل به هیچ تغییر و تحول زبانی در ناحیه نمیباشند. برخی از محققانی که از این نظر دفاع کردهاند گاه در منتها درجهٔ اغراق، ریشه زبان فعلی را به گذشتههای دورتری رساندهاند بدون آن که نمونهها و اسناد تاریخی برای این مدعا ارائه کنند.
نکته قابل تأمل در رویکرد دوم عدم التزام به احتیاط علمی در ابراز نظر و نظریهپردازی قطعی و جزمی است. متأسفانه این دسته از محققان در روش تحقیق خود نیازی به ارائه منابع معتبر و مستدل دانشگاهی و تاریخی و ادبی ندیده و معمولاً دیدگاههای انتقادی خود را با ترکیبی از احساسات مطرح نمودهاند.
فایده بحث
پیشینه بحث پیرامون زبان آذربایجان تاریخچهای کمتر از صد سال دارد. در قانون اساسی مشروطه هیچ اشارهای به زبان رسمی ایران نشده بود و به نظر میرسد برای قانونگذار مشروطه رسمیت زبان فارسی امری بدیهی مینمود و البته این امر نمیتواند بدون بستر اجتماعی در ذهن قانونگذاران جا بگیرد. شاید بتوان این نکته را نشانهای از واقعیت دانست که تا زمان مشروطه نخبگان کشور بحثی تحت عنوان گوناگونی زبانی نداشتند.
ولی ترجمهٔ آراء و نظرات «روشنی بیک» از ترکی عثمانی به فارسی در مطبوعات وقت ایران و نگرانی ایرانیها از افکاری که در عثمانی و سپس ترکیه در مورد کشورشان جریان داشت، روزنامهنگاران و محققان را واداشت تا به این مسأله بپردازند. اشغال شمال ایران در جنگ جهانی دوم توسط قوای شوروی و ایجاد حرکتهای واگرایانه و دست نشانده در آذربایجان با توسل به مسائل قومی و زبانی از دیگر نقاط عطف قابل توجه در پرداختن به چنین موضوعی بود.
در هر حالی که هر دو این تنشها از سوی عامل و محرک بیرونی ایجاد شده بود بسیاری از پژوهشگران و اساتید آذربایجان بر آن شدند تا پیرامون این موضوع به تحقیق و پژوهش تاریخی بپردازند. نتیجه این روند انتشار رسالاتی چون آذری یا زبان باستان آذربایجان، بود که سعی میکرد با بهرهگیری از متون تاریخی کهن به مسأله نگاه کند. در سالهای بعدی عنایتالله رضا (از اعضای سابق فرقه دموکرات) تحقیقات کاملتر و بیشتری نسبت به رساله زبان آذری ارائه داد. وی در دو کتاب تاریخی و مهم خود به بحث و بررسی تاریخی موضوع روی آورد. آرای دکتر رضا به دلیل پیروی از اسلوب علمی پژوهشی توانست به زودی در مجامع دانشگاهی جا باز کند و تبدیل به یکی از منابع مهم این حوزه شود. در ادامه کتاب دو جلدی «مطالعاتی درباره تاریخ، زبان و فرهنگ آذربایجان» اثر فیروز منصوری از پژوهشگران همین حوزه با نگاهی جدیدتر و رویکردی متفاوت به مسأله مینگریست جای پایی برای خود باز کرد. وامگیری این اثر از نوشتهها و اسناد آرشیوی عثمانی و ترکیه امروز و تمایل به پیشبرد بحث با کمک اسناد بیطرف خارجی نقطه قوت این اثر مهم به شمار میرود.
اکنون اختلافنظری هویتی که میان دو طیف از مورخان و کارشناسان آذربایجانی وجود دارد ناشی از همین مناقشات در تاریخ معاصر است. عمده مورخان مطرح و دانشگاهی آذربایجان که پژوهشهایی با رویکرد علمی عرضه کرد و یا در دانشگاههای معتبر تحصیل و تدریس نمودهاند معتقد نیستند که وضعیت زبانی فعلی دارای قدمت تاریخی چندان زیادی است. نخستین اثری که با تأکید بر رویکرد دوم (متأخر) نوشته شد کتاب «سیری در تاریخ زبان و لهجههای ترکی» تألیف جواد هیئت در سال 1364 یعنی 62 سال بعد از نگارش رسالهٔ آذری زبان باستان احمد کسروی بود. این فاصلهٔ زمانی بیش از نیم قرنی نشانگر این حقیقت است که رویکرد نخست صاحبنظران آذربایجانی در این فاصله مقبولیت عام داشته است و نشانهای در دست نیست که مؤید نگاه انتقادی نخبگان و روشنفکران به این نظریه باشد.
از سوی دیگر در همین اثر نیز نظریه بنیادین رویکرد نخست که عبارت بود از غیربومی بودن زبان ترکی و مهاجرت ترکان به منطقه و آغاز فرآیند تغییر زبان، از پهلوی به ترکی از سوی نویسنده (دکتر سیدجواد هیئت) مورد پذیرش قرار گرفته است.
وی در بخش سوم کتاب مینویسد:
«اغلب مورخین غربی معتقدند که این زبان بعد از آمدن ترکان سلجوقی، یعنی از قرن یازدهم میلادی، زبان اکثریت مردم را تشکیل داده و پس از استیلای مغول و مهاجرتهای تازهٔ ترکان در زمان ایلخانیان در قرن سیزدهم میلادی به شکل زبان عامهٔ این سامان در آمده است ... قدر مسلم این است که تاریخ زبان ترکی در آذربایجان با تاریخ مهاجرت اقوام ترک به این منطقه ارتباط مستقیم دارد».
نویسنده این اثر خود اذعان دارد که اغلب مورخان غربی نیز مانند مورخان کلاسیک ایرانی معتقدند ترکی زبان غیربومی و متأخری در منطقه است که همراه با ورود سربازان و مهاجرانی از آسیای میانه به ایران راه یافته است. وی در صفحه بعدی همین کتاب به مهاجرت ترکان «تازهواردی» به آذربایجان به خصوص در دوره سلاجقه اشاره میکند که در نهایت سببساز تغییر زبان پهلوی شدهاند.
با انتشار کتاب «تاریخ دیرین ترکان ایران» در سال 1376 توسط محمدتقی زهتابی فصل نوینی در سیر روایت دوم از مسأله تاریخ و هویت آذربایجان گشوده شد. این کتاب که به تبعیت از سنت روایتگری پانترکیستی در ترکیه و عثمانی علاقهمند بود طولانیترین تاریخ را برای ترکان لحاظ نماید به تاریخ طولانیتر و در عین حال بسیطتری تأکید میکرد که ترکان را در مرکز تحولات تمدنی منطقه قرار میداد. از آن جمله تمامی اقوام کهن خاورمیانه که کمتر نام و نشانی از آنان باقی مانده است مانند اوراتورها، سومریها، لولوبیها، مانناها، مادها و... در بستر روایتی ترکی از تاریخ به خواننده عرضه شدند. اشکال این شیوه از تاریخنویسی در این بود که نویسنده خود را مقید به اصول علمی تاریخنویسی و ذکر منابع و ارجاعات ادعاهای جدید نمیدید. به عبارت دیگر در این شیوه روایتگر خود را ملزم به اثبات ادعاهای جدید ندیده و تنها با تکیه بر اخبار ضعیف و تأیید نشده و قرائتی قومگرایانه از وقایع روایتی مغشوش از تاریخ ارائه میداد.
سیاسی بودن پیشینه طرح مسائل قومی ـ زبانی در ایران باعث گردید نویسنده اثر اخیر نیز با داشتن سابقه فعالیتهای سیاسی اصل بیطرفی مورخ را زیرسؤال برده و تاریخ را به خدمت اهداف سیاسی وارد نماید. این نوع تاریخنگاریِ سیاستگرایانه با اهداف از پیش تعیین شده سیاسی میتوانست ریشه و توجیهی برای رفتار سیاسی باشد.
از جمله ویژگیهای دیگر این نوع تاریخنگاری علاوه بر سیاسی بودن نگارندگان آن عدم اطلاع آنان از علوم بین رشتهای همچون زبانشناسی، باستانشناسی است. اغلب کسانی که از گرایش دوم به این حوزه ورود کردهاند در مجامع آکادمیک ایران و جهان جایگاه روشنی نداشته و بهعنوان نویسندگان و مورخان دست اول شناخته نمیشوند. این مسأله باعث خدشه بر اعتبار چنین کتابهایی میشود.
البته در این میان کوششهای نخبگان آذربایجان را در مقابله با این تحریفات را نباید از نظر دور داشت. برای نمونه بسیاری از آذریهای ایرانی ساکن در قفقاز در سالهای پیش از جنگ جهانی اول نقش بسزایی در رویارویی با تحرکات ضدایرانی عثمانیان و مساواتیان داشتند. همچنانکه حلقه روشنفکران شیخ محمد خیابانی در قفقاز است که با درک صورت تحولات جدید منجمله ابداع نام آذربایجان بر خانات مسلماننشین شمال رود ارس (آران) روزنامه «آذربایجان جزو لاینفک ایران» را منتشر میکنند.
برآمد
مباحث و بحثهایی هویتی در آذربایجان ـ که در بیشتر حول محور زبان شکل میگیرد ـ پیش از هر چیز چالشی است درونی میان نخبگان آذربایجان. دو روایت هویتی ذکر شده در این یادداشت اولاً و ابتداً در میان خود روشنفکران و نخبگان آذری شکل گرفته است. هر چند رویکرد دوم علاقهمند است صورت مسأله را به مثابه اختلاف «ما» و «دیگری» عرضه نماید و هرگونه حلقهٔ واسط آذربایجانی میان خود و «دیگری» را انکار نماید. اما این یک حقیقت غیرقابل انکار است که آذریها هرگز در مباحث هویتی از این دست نه تنها غایب نبودند بلکه صحنهگردان اصلی روایت نخست شدهاند و اولین و آخرین حرف را در این خصوص بیان داشتهاند.
کتاب حاضر تلاش میکند با مراجعه به منابع و اسناد معتبر تاریخی که اعتبار آنها مورد تأیید مجامع و اساتید دانشگاهی است تاریخ ـ زبان و فرهنگ و محدودهٔ جغرافیایی آذربایجان و مناطق همجوار را روشن سازد. این کتاب بطور دقیق به پرسشهایی درخصوص زبان و فرهنگ و تاریخچه آذربایجان پاسخ میدهد و تلاش دارد سؤالات و ابهامات بیپاسخ مانده را در این خصوص تا اندازهای روشن نماید.
این کتاب در هشت فصل به گذشته و تاریخچه مردمان باستانی و تمدنهای قدیمی منطقه و بخشهایی از ایران از منظر زبانشناسی و تاریخنگاری علمی میپردازد. همچنین در این کتاب به بحثهایی درخصوص ادبیات عامه، لهجههای مناطق و واژههای رایج، در بین توده مردم پرداخته شده است. افزون بر این دوران بعد از اسلام ـ که میتوان آن را مهمترین دوره تاریخ آذربایجان از حیث دگرگونیهای رخ داده دانست ـ نیز به خوبی پوشش داده شده است.
امید است این کتاب بتواند دریچهای جدید پیشروی پژوهشگران و علاقهمندان به تاریخ ایران باز کرده و به طرح مسائل علمی و تاریخی درخصوص تاریخ منطقه آذربایجان کمک نماید. انتشارات تمدن ایرانی از دیدگاهها، پیشنهادها و انتقادات محققان و پژوهشگران این حوزه کمال استقبال را داشته و کتاب پیشرو را با افتخار تقدیم مینمایند.