پنج شنبه, 09ام فروردين

شما اینجا هستید: رویه نخست نام‌آوران ایرانی بزرگان می‌چکد از پنجه شهناز، شور

نام‌آوران ایرانی

می‌چکد از پنجه شهناز، شور

برگرفته از روزنامه شرق

 

سیدعباس سجادی نویسنده و شاعر

چشم‌هایت را که ببندی و گوش ‌جان بسپاری، از کوچه پس‌کوچه‌های این شهر شلوغ هنوز هم صدای زخمه‌ای خسته با دلی شکسته از بی‌مهری روزگار، دلنوازی می‌کند و بوی «کوچه‌های جلفا» می‌دهد و گویی باد صبا با خود نسیم «زاینده‌رود» می‌آورد و زمزمه‌های «پل خواجو» و هر نغمه را «سی‌وسه» بار غیرتکراری در گوشت نجوا می‌کند.
زخمه تا بر تار جان‌ها می‌زند
می‌چکد از پنجه شهناز شور
آوای تار است یا نی؟ نوای نی است یا تار؟ چرا که این دو ساز چنان به هم آمیخته‌اند که یارای افتراق‌مان نیست. نه این است و نه آن «تار نی» است یا «نی‌ تار»؟
پنجه شیرین شهناز است یا نفس گرم کسایی؟ قدری بالاتر که نگاه کنی «تاجی» خودنمایی می‌کند. بر سر آواز و این مثلث عشق و هنر کامل می‌شود با اضلاعی از جنس عشق و مهربانی و صداقت که یاد «یاران زنده‌رود» را زنده می‌کند. شاید شما هم این سوال را بارها از خود پرسیده‌اید که چرا دیگر آن اوج و شکوفایی تکرار نمی‌شود؟ وقتی شعبان‌خان اصفهانی به پسرانش می‌گوید تار را به «جلیل» بدهید تا کوک کند و ببینید چه «ژوست» کوک می‌کند، در او چه دیده است؟ وقتی برادران «جلیل» روزها و شب‌ها به آموزش وی همت می‌گمارند گویی از جبینش خطی را می‌خوانند که هر چشمی را یارای خوانش آن نیست.
وقتی کمانچه‌کش معروف روزگار خود، زنده‌یاد «غلامرضا سارنج» با دقت و لذت، ساز برادرزاده‌اش «جلیل» را گوش می‌دهد و لبخند می‌زند در ذهنش روزگاری را تصور می‌کند که جلیل جوان، پیر تارنوازی شود و با هر زخمه‌اش بر تار جان‌ها پود عشق ببافد.
در اوج حکومت «مکتب تهران» در موسیقی ایرانی جوانی اصفهانی، برآمده از «مکتب اصفهان» گوش‌ها و جان‌ها را مسحور صدای ساز خود می‌کند و آن‌گونه می‌شود که این هنرمند اصفهانی در عرصه بداهه و بداهه‌نوازی یکه‌تاز روزگار خود می‌شود، بزرگ‌مردی بداهه‌گو و بداهه‌نواز.
به‌راستی از او که در بداهه‌گویی هم رقیب ندارد و در این عرصه شهره عام و خاص است، برمی‌آید تا در بداهه‌نوازی هم یکه‌تاز باشد. بسیاران معتقدند که در دو یا چندنوازی، استاد جلیل شهناز همواره گامی پیشتر از دیگران بوده است و این همراهانش بوده‌اند که از او پیروی کرده‌اند اما این امر در مورد بزرگ‌مرد موسیقی ایرانی صاحب‌ نفسی آتشین و جادویی «استادحسن کسایی» مستثنا است که در آغاز سخن به آن اشاراتی شد. دونوازی‌های ایشان انسان را سردرگم می‌کند که «تار نی» است یا «نی ‌تار» که به اعتقاد این کمترین آن هم حاصل صداقت و یکدلی است که به بیش از 60 سال رسیده است.
به راستی هنرمندان همدل عرصه موسیقی پیش از اینکه ساز خود را کوک کنند یا به اصطلاح هم‌کوک شوند دل‌هایشان را کوک می‌کرده‌اند و آن همدلی‌ها حاصلش این همنوازی‌های ماندگار است.
امروز هم در کلام هر دو بزرگوار، فراوان نام یار دیگر را می‌شنوی. کسایی از شهناز می‌گوید و شهناز از کسایی، فغان و افسوس از این جدایی! موید این سخن، روزهای سخت و تلخ بیماری استاد شهناز بود که هر روز و شاید روزی چند بار یک صدای آشنا آن هم غروب هنگام تلخ و سنگین بیمارستان، احوال‌پرس رفیق خود بود با طنازی‌های ویژه خود و آن هم کسی جز «حسن کسایی» بزرگ نبود که این یادآوری‌ها داروی اصلی هنرمندان است. افسوس که امروز این دو یار دیرین در بستر بیماری‌اند و چه تعبیر زیبایی است این تعبیر شاعرانه که:
بیماری من گر سبب پرسش او شد
می‌میرم از این غم که چرا بهترم امروز
ریاضت، پشتکار، صداقت، روحیه شاگردی، افتادگی و انسانیت رمز جاودانگی هنرمندان بزرگ این سرزمین هنرخیز است. هنر راهی است که میان‌بر ندارد. کسی یک‌شبه و حتی یک‌ساله و چندساله هنرمند نمی‌شود. معیار در هنر عنصر زمان و تجربه‌های فراوان است یا دهه‌هایی فراوان آن هم با پشتکار و آنچه پیش از این گفته شد. عبارات خنده‌داری چون «آموزش فشرده فلان ساز در 15 جلسه» و «کلاس تضمینی موسیقی در سه ماه» هم خنده‌دار است و هم گریه‌آور. آموزش هنر، تضمینی جز آنچه گفته شد، ندارد. سخن خواجه اهل راز حافظ شیراز این مقوله را روشن‌تر می‌کند که:
بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی
مقبول طبع مردم صاحب‌نظر شود
بر جوانان برومند این کهن دیار است که طی این مرحله کنند و «طی این مرحله بی‌همرهی خضر» میسر نیست و امید که پیروان راستین بزرگمردانی چون فرامرز پایور، استادجلیل شهناز، استادحسن کسایی و بزرگمردان دیگر باشند. آری و اما امروز شهنواز و شهسوار تار ایران در آستانه 91سالگی شاید توان در آغوش‌گرفتن همراه دیرین و ساز شیرینش را ندارد اما دلش و ذهنش پر است از نغمه‌ها و ملودی‌های گوناگون و طرب‌انگیز و در گوشه خلوت خانه‌اش چشم به راه یک نگاه ملاطفت‌آمیز و احوالپرسی صمیمی است. از همین جا بوسه مهر می‌زنیم بر دستان هنرریز و طرب‌انگیز آن هنرمند بزرگ و برای او و یار دیرینش به ویژه استاد کسایی نازنین و دیگر بزرگان، از هنرآفرین مطلق آرزوی سلامتی و سرافرازی داریم.
عالم از ناله عشاق مبادا خالی...

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید