پنج شنبه, 09ام فروردين

شما اینجا هستید: رویه نخست نام‌آوران ایرانی بزرگان رسولان ضمیر راز گو

نام‌آوران ایرانی

رسولان ضمیر راز گو

برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی شهر کتاب

یادداشت دکتر محمدعلی موحد در بزرگداشت دکتر منوچهر مرتضوی.

دکتر محمدعلی موحد

محمدعلی موحد: فکر می‌کنم حق نبود که من در این مجلس سخن بگویم به دو دلیل: اول به دلیل رنجوری و انکساری که از وجناتم پیداست و حالت و رمق سخن‌گویی را ندارم. دوم به دلیل آن‌که اولی‌تر از من به سخن درباره‌ی شادروان مرتضوی کسانی هستند که در مراحل مختلف عمر از تحصیل تا تعلیم، هم‌دم و هم‌نفس با آن بزرگوار بوده‌اند، به ویژه فرزندان برومند او، یعنی شاگردانی که سعادت حضور در حلقه‌ی درس او را داشتند و بلاواسطه از برکت انفاس او مستفید گشته‌اند و باید بگویم که هر دو دسته یعنی هم مصاحبان و همکاران دانشگاهی و هم آنان که بر سماط فضیلت او نشسته و متنعم شده‌اند، در ادای دین و قیام به واجب اخلاقی خود کوتاهی نورزیده‌اند. هم‌ اکنون مجموعه‌ی مقالاتی که به یاد آن بزرگوار به رشته‌ی تحریر درآمده توسط دانشگاه تبریز چاپ و منتشر شده و مجموعه‌ی دیگری نیز به همت دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی و زیر نظر دوست عزیزم، توفیق سبحانی که از برجسته‌ترین شاگردان شادروان مرتضوی‌ست فراهم آمده و ان‌شاءالله به توفیق حق به زودی انتشار خواهد یافت.

این همایش نیز که به اهتمام شهر کتاب و سعی و کوشش آقای محمدخانی برگزار می‌شود در ردیف آن یادنامه‌ها، نشانه‌ی مبارکی است از این‌که جامعه‌ی فرهیختگان ما بزرگان خود را ارج می‌نهند و قدر می‌شناسند.

مرحوم مرتضوی گذشته از مقام علمی و استادی که داشتند به لحاظ فضائل اخلاقی، تقوی و وارستگی در میان اماثل و اقران ممتاز بود. و آدم‌هایی از قبیل او در برابر جفایی که بر آنان می‌رود بسیار حساس‌اند. آری سعدی گفته است: «خرقه‌ی درویشان جامه‌ی رضاست. هر که در این کسوت تحمل بی‌مردای نکند. مدعی است و خرقه بر او حرام.» اما مولانا در این‌باره واقع‌بین‌تر از سعدی سخن گفته و بر حساسیت و زودرنجی این بزرگان تاکید می‌نهد و فاش می‌گوید که آنان انتظار بی‌مهری و جفاکاری ندارند و از نامهربانی‌ها و بی‌اعتنایی‌ها در هم می‌ریزند و زود می‌شکنند:

این رسولان ضمیر راز گو          مستمع خواهند اسرافیل خو

گر هزاران طالب‌اند و یک ملول     از رسالت باز می‌ماند رسول

پژواک نامرادی‌ها و شکسته‌دلی‌های زبدگان و هنرمندان را به صورت شکوه از روزگار در آثار آنان ـ از نظم و نثر ـ فراوان می‌توان یافت. از رساله‌ی «بث الشکوی»عین القضات گرفته تا «اعتراض تلخ»خاقانی که می‌گوید:

زاغ چون شرم ندارد که نهد پا بر گل    بلبلان را سزد ار دامن خاری گیرند

و ناله‌ی حزین و دردآلود حافظ:

هنر بی‌عیب‌ حرمان نیست لکن    ز من محروم‌تر کی سائلی بود؟

و شکایت همشهری حافظ و صاف را نیز یاد داریم که می‌گوید:

گر بی‌هنران قدر هنر هیچ ندانندز   ای عقل خجل نیستم آخر تو که دانی

و البته آنان که رنج و اندوه خود را به صورت شکوه و شکایت بیرون می‌ریزند سبک‌تر می‌شوند و طاقت تحمل آنان افزون‌تر می‌شود. اما کسانی مانند مرتضوی که لب به شکایت نمی‌گشایند تمام مرارت دل‌آزردگی و جفا را در خود نگاه می‌دارند. تلخکامی و شوریدگی مرتضوی عزلت و انزوایی را بر او تحمیل کرد که مایه‌ی تاسف بسیار بود و او را در پخته‌ترین دوران زندگی از افاده بازداشت و شور و نشاط ارشاد و تعلیم را از او سلب کرد. این غبن بزرگی بود بر محیط علم و ادب ایران، به ویژه در خطه‌ی آذربایجان و حوزه‌ی دانشگاه تبریز که بیش از هر زمان دیگری به افاضات و ارشادات چون اویی نیاز داشت.

استاد منوچهر مرتضوي

 

آثار قلمی مرحوم مرتضوی عموما از قبول خاطر اهل ادب برخوردار بود و از آن میان پژوهش‌ او درباره‌ی حافظ به چاپ‌های مکرر رسید و معمولا در هر چاپ ملحقات و پیوست‌های متعدد بر آن افزوده شد اما من کتاب عمده‌ی دیگر او «ایران در عصر ایلخانان» را درخشنده‌ترین و پربارترین کار او می‌دانم این کتاب به لحاظ روش‌مندی و دقت و انسجام در میان نوشته‌های او ممتاز است. و در موضوع خود شاخصیت و اعتباری در خور دارد. اطاله‌ی کلام در چنین مجلسی را که صرفا به قصد ادای احترام و بزرگداشت مردی مخلص و سخت‌کوش و پرهیزگار برگزار می‌شود، روا نمی‌دانم و سخن خود را با تمنای علو درجات او در سایه‌ی رحمت و مغفرت بیکران حق تعالی خاتمه می‌دهم و از حضار محترم سپاسگزاری می‌نمایم.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید