خط فارسی
سهم ایـرانیان در پیدایش و آفرینش خط در جهان تـاریخ هشت هزار سال شعر ایران
- خط فارسی
- نمایش از پنج شنبه, 20 مرداد 1390 16:11
- بازدید: 7985
برگرفته از فر ایران
رکنالدین همایونفرخ
آن چه در تـاریخ ملل خوانده و شنیدهایم، در همه موارد حکم بر این است که ملت غالب، نفوذ معنوی خود را بر ملت مغلوب تحمیل میکند و خواه و ناخواه ملت مغلوب، تحت تاثیر سنن و زبان ملت غالب قرار میگیرد. ولی در مورد ایـران، آن هم زمان شاهنشاهی هخامنشی، این اصل وارونه عمل میشود! یعنی شاهنشاهی هخامنشی پس از این که بزرگترین شاهنشاهی جهان را به وجود میآورد و در این شاهنشاهی صدها ملت وجود دارند و دهها زبان تکلم میشود، ولی این شاهنشاهی عظیم و بزرگ و نیرومند، بـا توجه به این که پادشاهان این شاهنشاهی همه به کرات گفتهاند که ایرانی و آریایی و پارسی هستند، زبان ملی خودشان را برخلاف همهی موازین عقلی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی از دست میدهند و تحت تابعیت زبان مجعولی که در بازار بابل رایج بوده قرار میگیرند و زبان دربار و دولت و ملت خود را زبان آرامی که سامی و عبری است قرار میدهند؟!
البته چنین فرضیهای تنها در یک مورد مصداق پیدا میکند و آن هنگامی است که محقق میخواهد و آرزو دارد که همهی مـردم جهان را بـا یک خط و یک زبان که متعلق به سامینژادان است، به سخن گفتن و نوشتن وا دارد، وگرنه هیچ منطق و عقل سلیمی نمیتواند این فرضیهی سخیف را بپذیرد که کوروش و داریوش و خشایارشا و کمبوجیه زبان مادری خود را از دست داده و به زبان مجهولی از قومی بیگانه سخن میگفته و مهمتر از همه این که در رواج و نشر این زبان بیگانه در سراسر کشور شاهنشاهی ایـران، مجاهدت و کوشش کردهاند! اصطلاح زبان آرامی برای مـردم سرزمین ایـران در دوره شاهنشاهی هخامنشی یک اصطلاح ساختگی و مغرضانه است و بـا هیچ دلیلی و منطق و برهان جور نمیآید. خط نامیده شده به نام آرامی در زبان داریوش نبوده بلکه پیش از کوروش هم در ایـران رایج بود.
خط آریایی پیش از کورش، وسیله مادها در سرزمین سامی نژادان پس از تصرف دولت آشور وسیلهی «فرورتیش» رواج گرفت. خط آریایی چون تنها خط الفبایی برای نوشتن بـا قلممو و رنگ بر روی پوست و یا پاپیروس بوده است، مورد استقبال همهی ملل همجوار ایـران قرار گرفته و بر خلاف نظر کسانی که معتقدند چون این خط به لهجهی عبری آرامی هم نوشته شده، این خط آرامی است! و یا هر چه بـا این خط نوشته شده باشد آرامی است، میگوییم نه تنها بـا این خطها، کتیبههایی به زبان خوزی،انشانی، پارسی، هندی و قبطی به دست آمده، حتا به زبان یونانی هم کتیبه در دست است. پس چگونه باید باور داشت که هر نوشتهای که به این خط باشد، به زبان آرامی است؟!
خط و زبان دو موضوع و دو مورد جداگانه از یکدیگر است و به هیچ وجه زبان تابع خط نیست ولی جای تاسف است که خاورشناسان این نکته را دربارهی زبان آرامی مورد نظر قرار نمیدهند و همه جا زبان را تابع خط به اصطلاح آرامی میدانند.
بر طبق دو سند مسلم و غیر قابل تردید از زمان داریوش، نام این خط، آریایی بوده نه آرامی. به استناد سنگ نوشته داریوش بزرگ در بغستان (بیستون) در بند بیست از ستون چهارم که به زبان پارسی است مینویسد:
«داریوش شاه گوید: به خواست اهورامزدا این خط من است که من کردم به جز این، به زبان و خط آریایی هم روی لوح و هم روی چرم نوشته شده؛ جز آن، پیکر خود را هم بساختم و جز آن، تبارنامهی خود را نوشتم. در پیش من این نوشته خوانده شد، پس از آن، من این نوشتهها را همهجا در میان کشورها فرستادم.»
سند دیگری خوشبختانه نوشته بغستان را تایید میکند و راههر گونه مغلطه و سفسطه را بر روی معاندان و مخالفان میبندد و آن کتیبهای است که در «جزیره الفیل» مصر یافت شده و این کتیبه هم رونوشت کتیبهی بغستان است. این دو سند کتبی برای ما ایرانیان، سندی مقدس و معتبر است و به استناد این دو سند از داریوش بزرگ، ما خطی را که دیگران به جعل و تزویر، آرامی خواندهاند، آریایی میخوانیم و آرامی خواندنی این خط را خیانت به تـاریخ و فرهنگ ایـران میدانیم.
یهودان پس از آمدن به ایـران بـا خط تحریری آریایی آشنا شدند و آموختند و نام آن را بعدها از آریایی به آرامی تبدیل کردهاند. آنها میگویند که آرامیها فرزندان آرام، فرزند سام، بودند و کلدانیان از آنان این خط را آموختند و سپس خط عبری را از آن مشتق ساختند. بـا خواندن این همه پیچ و خم در کلام، در مییابیم مقصود این است که خط، ابداع و اختراع قوم یهود است و بسیاری از محققان ساده لوح این این جعلیات را پذیرفتهاند و بدون تعمق و تحقیق در نوشتههایشان به کار میبرند. باید توجه داشت پنجهزار و پانصد سال پیش از این که در ایـران آثار خط میخی به دست آمده است، این دولت و حکومت و مـردم مجعول آرامی کجا بودند و چه میکردند؟!
به اعتراف و اذعان همه متخصصان زبانشناسی و خط، خط دین دبیره یا اوستایی، کاملترین و آسانترین خط مصوت و فونتیک است که تاکنون در جهان اختراع شده و بـا این خط میتوان همه زبانهای جهان را بـا اصوات بیانی و لهجهای و حلقی آن زبانها نوشت و همانگونه خواند. چگونه است که ملتی بـا این استعداد و قریحت ابداع و اختراع، از پدید آوردن خط دیگر درمانده و خط ملت و قوم یهود را برای تحریر مکاتبات و فرمانهای خود برگزیده باشد؟! ملتی که در دوره اشکانیان و ساسانیان نزدیک به چهل گونه خط داشته و در این دوران، هیچ یک از ملتهای جهان جز یک گونه خط که آن را هم از ایرانیان به عاریت گرفته بودند، نداشتهاند، آیا قابل قبول و عاقلانه است که باور کنیم، یک گونه خط را قوم سامی (یهود) اخذ کرده باشد؟!
الفبای ایرانی در آغاز به صورت ابجد مردف بوده است و خط لاتین هم که ماخوذ از خطوط کهن ایرانی است، هنوز بر همان ردیف «ابجد» و «هوز» استوار است. تغییر شکل الفبای ایرانی به صورت کنونی، پس از اسلام روی داد و آن چنین بود که شعوبیه ایرانی برای تسهیل در فراگیری الفبا، کوشیدند و حروف همسان را از نظر صورت و ردیف صوتی در کنار هم قرار دادند تـا برای نوآموزان، فراگیری آن آسان باشد و نامش را الفبای «پیرآموز» گذاشتند.
اعراب خط نداشتهاند و خطی که از «حمیر» و « انبار» به عربستان رفته و در زمان ظهور اسلام نشر یافته است، خط عربی نیست بلکه زبان عربی به این خط نوشته میشده است. و چون آثار مخطوط در قرون اولیه اسلامی و پس از آن، به زبان عربی نوشته میشد، خطی که بـا آن، زبان عربی ثبت میگردید، به نام خط عربی مشهور گردید. خطی که امروز زبان فارسی بـا آن نوشته میشود و یا در هند و پاکستان متداول و مرسوم است و در سابق در کشور عثمانی نیز رواج داشته است، خط عربی نیست؛ بلکه این خط که از «انبار» به نجد عربستان رفته یکی از خطوط متداول ایرانی بوده که بـا تحولاتی برای نوشتن زبان عربی به کار رفته است.
مستعربان و شیفتگان ادب عرب پیوسته سخن از این مقوله راندهاند که ادب فارسی و شعر فارسی، دنباله رو ادب و شعر عرب بوده است و ایرانیان پیش از تسلط عرب و آشنایی بـا زبان عربی، نه شعر داشتهاند و نه نثر! و برخی پا را از این هم فراتر نهاده و گفتهاند که زبان بیان هم نداشتهاند!! یعنی زبانی که پیش از آمدن اعراب به ایـران، ایرانیان بـا آن گفتوگو میکردند، قدرت بیان نداشت و زبان مرده و بیحاصل بوده است. و پس از آشنایی بـا زبان عربی، زبان نوزادی به نام زبان دری (پارسی) تولد یافت که این زبان دارای معیار گردید و بارور شد و بـا آن توانستند شعر بسرایند! و آثاری ادبی به وجود آورند.
از این گونه سخنان لغو و ژاژ، بسیار گرفته و نوشتهاند ولی امروز در اثر به دست آمدن مآخذ و مدارک و پژوهشهای پژوهشگران دانشمند و بینظر، بر پوچ و یاوه بودن این سخنان، واقف و آگاه شدهایم و بـا نهایت سرافرازی و خرسندی در مییابیم که نه تنها این اظهارنظرها جاهلانه و اغفالگرانه بوده است، بلکه حقیقت، درست خلاف آن را به ثبوت میرساند. و گویای آن است که اعراب پیش از اسلام، شعر نداشته و بـا نثر علمی نیز آشنا نبوده و بـا آن، بیگانه بودهاند. نخستین گویندگان و سرایندگان شعر عربی به صورت موزون و مقفی، و نویسندگان نثر علمی و ادبی،ایرانی بودهاند و داستان شعر دوره جاهلی نیز مجعول و ساخته و پرداخته امویان نژادپرست بوده است.
غروض ایرانی، پایه و اساس عروض عربی است زیرا عرب موسیقی نداشته تـا عروض داشته باشد. عروض عرب از زمان خلیل بناحمد ایرانی که آن را برای زبان عرب بـا استفاده از عروض و بحور اوزان شعر فارسی بر قواعدی نهاد، تـا امروز همچنان بر همان حال ایستاده و هیچگونه تنوعی از طرف سرایندگان عرب در آن راه نیافته است. و این خود بهترین و بارزترین سند معتبر بر این که عرب، عروض نداشته زیرا اگر در این فن ابتکار میپرداخت؛ نه آن که در این فن، جامد و خشک و بیحرکت برجای میایستاد!
عروض ایرانی به دورانهای قبل از اسلام تعلق داشته است؛ یعنی سروده شدن یشتها و گاثاها و سپس دوران هخامنشی و اشکانی و ساسانی. کسانی که بـا زبان اوستایی آشنایی دارند به خوبی آگاهند که اشعار منظوم یشتها و گاثاها در نهایت فصاحت و بلاغت و از لحاظ آهنگ کلام و از نظر معنی و محتوا در حد اعلای تصور وتفکر و پندار است. «مهریشت» و چند یشت دیگر که در آنها سخن از پهلوانان و پادشاهان اساطیری ایـران آریایی در میان است، متعلق به دهها قرن پیش از زرتشت است و بـا این ترتیب، قدمت شعر در ایـران آریایی به پیش از ششهزار سال قبل از میلاد مسیح میرسد.