شنبه, 12ام آبان

شما اینجا هستید: رویه نخست زبان و ادب فارسی زبان پژوهی نام ‌آواها در زبان فارسی

زبان پژوهی

نام ‌آواها در زبان فارسی

برگرفته از تارنگار آریا ادیب به نقل از کتاب «فرهنگ نام آواها در زبان فارسی» نوشتۀ دکتر تقی وحیدیان کامیار


دکتر تقی وحیدیان کامیار
تدوین: آریا ادیب


نام ‌آوا (اسم صوت) (onomatopoeia) به واژه‌ای گفته می‌شود که از صداهای موجود در طبیعت یا صدای حیوانات تقلید شده‌ است. مانند (آسمان) غرمبه، شرشر (آب)، جرینگ (شکستن شیشه)، چهچهه (بلبل) و قوقولی‌قوقو (خروس). نام صوت‌های عاطفی نیز در زمره‌ی نام ‌آواها قرار دارند. مانند قهقهه (خنده)،  هن‌وهن (ناشی از خستگی) یا آه (که به‌هنگام اندوه از دهان بیرون می‌آید).

واژه‌شناسان نام ‌آواها را به واژه‌هایی محدود می‌کنند که به‌تقلید صدا ساخته شده‌اند (مانند عوعو سگ). اما زبان‌شناسان و اهل ادب آن را شامل هر واژه‌ای می‎دانند که میان لفظ و معنای آن رابطه‌ی طبیعی یا ذاتی باشد. مانند واژه‌هایی که پژواک صداها هستند («جیک‌جیک گنجشک»، «کوکو» فاخته، «جرینگ‌جرینگ» زنجیر) یا واژه‌هایی که ایجاد احساسی را در بدن ما بیان می‌کنند («مورمور»، «گِزگِز»، «زُق‌ژُق»، «قیلی‌ویلی»).
 

ویژگی‌های نام آواهای فارسی به قرار زیر است:

١. نام آواهای فارسی بیش‌تر به‌صورت دوتایی است: خرخر، وزوز، تلق‌تلق، جلزوولز، تلق‌وتلوق، جغوربغور

٢. برخی از نام آواها به‌صورت تکی به‌کار می‌روند و بر سه گونه هستند:

الف. تک‌هجایی: غژ، تق، دامپ
ب. دوهجایی: جرینگ، تلپ، گرومپ
ج. سه‌هجایی و بیش‌تر: قوقولی‌قوقو

٣. نام آواهای دوتایی از نظر میانوند بر سه گونه هستند:

الف. میانوند ندارند: عوعو، قارقار، فش‌فش
ب. با میانوند «و»: تالاپ‌وتولوپ، اخ‌وتف، خروپف
ج. با میانوند «ا»: چکاچاک، ترنگاترنگ

۴. از برخی از نام آواها مشتقات فعلی و غیرفعلی ساخته می‌شود:

الف. فعلی: ترکیدن، غریدن، خراشیدن
ب. اسمی: فرفره، هافهافو، تمبک
ج. صفتی: غران، غلغلی

۵. از برخی نام آواها واژه‌ی مرکب ساخته شده است: آبشار، دلهره، چشم‌غره

٦. نام آواها نیز با فعل‌ها فعل مرکب می‌سازند: جرجرشدن، قرقرکردن

 

در پایین با برخی از نام آواها در زبان فارسی آشنا می‌شویم:

 

آبشار: آبی که از بلندی باشدت فروریزد.  (شار نام آوا است)

آخ: به‌هنگام داشتن درد و افسوس یا آرزو گویند

آخیش: هنگام دست‌یافتن به آسایش گویند

آروق: باد معده که از گلو درآید.

آسمان‌غرمبه: صدای رعد، تندر

آها: برای اظهار تعجب گویند

اجق‌وجق: هر چیز عجیب و زننده و افراطی

اخ‌وتف: باصدا بیرون انداختن آب دهان

اخ کردن: تف کردن (به کودکان می‌گویند)

اخ‌وپیف: اظهار اشمئزاز از بو، غذا یا منظره‌ی بد

اُق: حالت تهوع

النگ‌ودولنگ: خرت‌وپرت، آت‌وآشغال

اوا: صوتی برای اظهار تعجب به‌ویژه نزد زنان

اوفیش: برای بیان لذت گویند

اَه: برای تعجب و شگفتی گویند

باء: صدای گاو

بامب: صدای کوبیدن کف دست بر سر کسی

بِروبِر: خیره و زل‌زده

بشکن: صدای انگشتان دست

بع‌بع: صدای بره و گوسفند و بز

بغبغو: صدای کبوتر

بغض: گرفتگی گلو از غصه

بم: صدای زیر، صدای بلند و پربانگ

به‌به: برای تحسین و تمجید گویند

تِرتِر: اسهال، شکم‌روش

پت‌پت: صدای فتیله‌ی چراغ به‌هنگام تمام‌شدن روغن

پچ‌پچ: نجوا، سخن زیرگوشی

پَرپَر زدن: به‌هم زدن بال‌های پرنده

پُف: فوت

پیش‌پیش: آوازی که با آن گربه را خوانند

پِق: صدای خنده‌ی ناگهانی

پیف: برای بیان کراهت از بوی بد

پُک: صدای کشیدن سیگار، چپق  و قلیان

تراق‌وتوروق: صدای برخورد دو چیز

ترقه: بازیچه‌ای که دارای باروت است و بر اثر انفجار آن صدای شدید برمی‌خیزد.

تالاپ‌تالاپ: صدای برخورد کفش در گل‌ولای

تپش: صدای قلب

تپق: صدای خارج‌شدن چیزی جز مقصود از دهان، لکنت زبان

تته‌پته: لکنت زبان

تِرتِر: صدای بیرون‌شدن مدفوع بیمار اسهالی

تَق: صدای برخورد دو جسم به یکدیگر

تیک‌تیک: صدای ساعت

تِلِنگ: تیز. تلنگش در رفت.

تلوتلو: حرکت به چپ و راست

تندر: رعد، غرش آسمان

جر: صدای پاره‌شدن پارچه و کاغذ

جرواجر: پاره‌کردن شدید، تکه‌تکه

جیز: صدای تَف‌دادن چیزی در روغن، صدای تماس آب و آتش

جزغاله: زغال‌شده

جزوولز: صدای سوختن اشیاء

جغ‌جغ: شور و غوغای بی‌معنی

جقجقه (جغجغه):

جلزوولز: سوزوگداز

جیرجیر: صدای حشرات

جیرینگ: صدای به‌هم‌خوردن سکه و زنجیر

جیز: سوختن در زبان کودکان

جیش: ادرار در زبان کودکان

جیغ: فریاد، صدای نازک و بلند

جیک: آواز پرندگان به‌ویژه گنجشک

جیک زدن: صدا درآوردن

چاک: صدای زدن شمشیر و تبر

چخ (چخه): برای نهیب زدن به سگ و راندن آن گویند

چُس: گوز بی‌صدا

چَک: سیلی

چِک: صدای افتادن قطره‌ی آب

چهچه: آواز بلبل و پرندگان خوش‌آواز

خرچ‌خرچ: صدای جویدن چیزی ترد

خِرخِر: صدای کشیدن چیزی روی چیزی

خُرخُر: صدای گلوی گرفته‌شده، خرناس

خرناس: خُرخُر

خش‌خش: صدای خراشیدن، صدای به‌هم‌خوردن کاغذ یا لباس به‌هم

خَنج: صدایی که به‌هنگام هم‌خوابی از بینی و گلوی شخص برآید

دامبول‎ودیمبول: سروصدای ساز و آواز، بزن‌وبکوب

دبدبه: آواز دهل و نقاره، صدای افتادن و برخورد چیزی به زمین

دَق: صدای کوبیدن به چیزی

دلِنگ‌دلِنگ: صدای زنگوله و زنگ و ناقوس

دندان‌غروچه (قروچه): برهم فشردن دندان

دنگ: صدای برخورد دو جسم به هم

ذُق‌ذُق: احساس سوزش و تیرکشیدن زخم

رعد: صدای غرش ابر، تندر

رعشه: لرزه

زاغ‌وزوغ: شور و غوغا و آشوب

زرت: صدای مدفوع، صدای شیشکی

زر زدن: گریه کردن، دری‌وری گفتن

زرت‌وزورت: حرف‌های بی‌معنی، سروصدای بی‌هوده

زرزر کردن: غر زدن، گریه کردن شدید بچه

زکی: به نشانه‌ی تعجب و تمسخر و انکار گویند

زمزمه: آهسته گفتن یا خواندن

زوزه: صدای سگ و شغال و گرگ

زهی: احسنت، آفرین، افسوس، دریغ

سکسکه: حالتی که بر اثر آن صداهای پیاپی گلو برآید

سوت: صدایی که با بیرون دادن نفس از دهان خارج می‌کنند

شُرشُر: صدای ریزش آب

شَرَغ: صدای نواختن سیلی

شِقشِقه: صدای شتر نر و گنجشک

شَق: راست و محکم

شَق‌ورَغ: راست راست

شلپ: صدای سیلی، صدای بوسیدن

شلپ‌شلوپ: صدای دست و پا زدن در آب

شیون: صدای ناله و ماتم، گریه‌ی بلند

شیهه: بانگ اسب

صفیر: بانگ مرغان و پرندگان، صدای رهاشدن تیر

صلا: آواز دادن برای خوردن غذا

صیحه: فریاد، بانگ شدید

ضجه: بانگ و فریاد، ناله‌ی شدید

طُپُق: حرفی را به‌جای حرف دیگری زدن

طمطراق: کر و فر، شان و شوکت

طنین: صدای ساز و طبل

عربده: بانگ و فریاد، نعره

عرعر: صدای خر، بانگ الاغ

عوعو: صدای سگ

غارغار: صدای کلاغ

غار‌وغور: صدای شکم، هرج و مرج

غُر: آهسته حرف زدن از روی خشم. نق

غران: فریادکنان، غرنده

غرچ‌غرچ: صدای ساییدن دندان‌ها با فشار

غَرغَره (قرقره): گردانیدن مایع در دهان

غرولند: غر، نق

غریو: فریاد، فغان، بانگ و غوغا

غژغژ: صدای کفش

غژغژان: خزان

غشقرق (قشقرق): دادوفریاد، جاروجنجال

غش‌غش: خندیدن تا حد بی‌تابی

غو: بانگ و فریاد، غریو و خروش، آواز دهل

غوغا: شور و فریاد و فغان که از ازدحام و خروش خلق آید.

فس‌فس: به‌کندی، با تانی

فش: صدای بیرون ریختن آب از سوراخ تنگ، صدای ادرار، صدای حرکت مار

فش‌فش: آواز سوختن باروت نم‌زده، آواز ادرار

فوت: بادی که از دهان بیرون آید

فوتینا: برای انکار و تمسخر به‌کار می‌رود

فین: خارج کردن نفس از بینی به‌تندی و با صدا

قارقار: صدای کلاغ

قارقارک: کنایه از وسیله‌ی نقلیه‌ی پرسروصدا

قاروقور: غاروغور

قاه‌قاه: خنده‌ی بلند

قدقد: آواز مرغ خانگی

قرمبه: صدای شدید ابر، تندر

قُلپ: جرعه‌ی آب

قورقور: صدای کبوتر و قورباغه

قوقولی‌قوقو: صدای خروس

قیل‌وقال: سروصدا و جنجال، بحث و مجادله

قیلی‌ویلی: حالت غنج زدن دل. حالت قند توی دل آب شدن

کِخ: صوت برای بازداشتن کودکان از چیز کثیف و بیماری‌زا

کرکر: خنده‌ی دراز و خارج از اندازه

کَل‌کَل: یاوه‌گویی برای هم

کواک‌کواک: صدای اردک

کوکو: صدای فاخته

کیش (کیش‌کیش): برای راندن مرغ گویند

گارامبی: ناگهانی و باصدا به جایی خوردن

گُر: صدای شعله کشیدن آتش

گوز: صدای بادی را گویند که با صدا از مقعد برآید

لَپ‌لَپ: صدای آب‌خوردن سگ

لِخ‌ولِخ: صدای کشیدن کفش کهنه روی زمین

لَغ‌لَغ (لق‌لق): صدای حرکت از این سو به آن سو، صدای حرکت چیز نااستوار

لَف‌لَف: خوردن با تمام دهان

لُند: با غضب زیرلب سخن گفتن، غُر

لُنده: غرغر

لَه‌لَه: آواز نفس پیاپی با بیرون کردن زبان هنگام تشنگی

ماچ: صدای بوسه

ماچ‌وموچ: بوسیدن و لیسیدن صدادار

ماسماسک: کنایه از وسیله‌ای دکمه‌دار

ملچ‌ملچ: صدای خوردن

من‌من: سخن بریده‌بریده و با تانی زیاد

مورمور: حالت سردی حس کردن

مویه: گریه و ناله

میومیو: صدای گربه

نُچ: نه!

نچ‌نچ: صدایی برای بیان تاسف از کار ناخوشایند یا غیرمنتظره

نعره: فریاد، غریو

نغ: نق

نک‌وناله: ناله و زاری

نوچ: چسبناک،

واق‌واق: صدای سگ

واه‌واه: برای بیان تعجب به‌طور استهزاء

وای: برای بیان تعجب و جاخوردگی

ور: حرف بی‌خود، پرحرفی

وز: صدای پشه و مگس

وغ: آواز سگ، پارس

واویلا: برای بیان شکایت از دشواری کار

ولوله: سروصدا، هیاهو، آشوب

ونگ: دادوفریاد، گریه با دادوفریاد

وه: برای تحسین و آفرین گویند

ویژ: نشان از سرعت در حرکت چیزی دارد

ویله: نعره، فریاد، ناله

هاپ: صدای سگ

هارت‌وپورت: سروصدا، دادوبیداد، جاروجنجال

هاف‌هاف: صدای سگ پیر

هافهافو: پیر بی‌دندان

هق‌هق: صدای گریه‌ی شدید

هان: کلمه‌ای است برای آگاهانیدن و برحذرداشتن

های‌وهو: هیاهو، شور و غوغا

های‌های: شور و گریه‌ی ماتم‌زدگان

هُر: صدای استفراغ

هِر: صدای فروریختن بنا

هُرت: صدای بالاکشیدن مایعات به دهان

هِروهِر: صدای خنده‌ی شدید

هُری: صدای فروریختن دل از ترس

هلهله: آواز بلند شادی

همهمه: صدای درهم‌وبرهم

هن: صدای نفس با زحمت

هو: بانگ و فریاد

هوار: دادو فریاد، سروصدا

هه: صدای نفس

هی: برای راندن الاغ گویند

هیس: ساکت باش!

یلّی: فریاد در حال مستی یا پس از دریافت خبر خوش

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید