شنبه, 01ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست زبان و ادب فارسی زبان پژوهی تاثیر انکار ناپذیر ادبیات فارسی بر لئوتولستوی

زبان پژوهی

تاثیر انکار ناپذیر ادبیات فارسی بر لئوتولستوی

برگرفته از فر ایران

لئوتولستوی، اگر نام آورترین نویسنده قرن نوزدهم و بیستم روسیه نباشد، بی‎تردید یکی از چند ادیب و دانشمند بزرگی است که هم بر افکار هم میهنان خود اثر ژرفی گذاشته و هم بر افکار و اندیشه‎های مردم دیگر کشور‎ها.
از میان ‎آن همه اثری که خلق کرد، کافی است به رمان جنگ و صلح اشاره کنیم و یاد‎آور شویم این داستان پر جاذبه اثری ژرف بر روشنفکران روسیه گذاشت و حتی برخی‎ها معتقدند این رمان گروهی از خوانندگان روسی زبان را چنان دگرگون کرد که پیش زمینه‎ی گرایش آن‎ها به انقلابی‎گری شد.
آثار لئو، سرشار از نفرت از زشتی و هم دردی با انسان‎های رنج‎کش است. لئو جنگ، دروغ، فریب و سایر زشتی‎ها را با چنان مهارتی به تصویر کشیده که هر مخاطبی را دگرگون می‎کند. در یک کلام، آثار او سرشار از هم دردی با انسان و ستایش نیکی‎ها است.
 اما تولستوی از چه کسی یا کدام مکتبی بیش‎تر تاثیر گرفته است. مطلب کوتاه زیر که از دیدار‎گاه اینتر‎نتی AFTAB.iR برگرفته شده، به این پرسش پاسخ می‎دهد.

...

لئوتولستوی که 38 آگوست 1828 در روسیه به دنیا آمد، یکی از کلاسیک‎های جهان به شمار می‎آید. او که با رمان «جنگ و صلح» توانست خود را در ادبیات جهان به اثبات برساند، به ادبیات فارسی علاقه‎ای وافر داشت و از گنجینه‎های آن بهره‎های زیادی را اندوخت.
تولستوی هر بار با خواندن حکمت‎های فارسی، سعی می‎کرد آن‌ها را مختصر‎تر و در عین حال نزدیک‎تر به اصل ترجمه کند. با مشاهده کتاب‎های منتشره‎ سال‎های مختلف، می‎بینیم چطور تولستوی روی ترجمه این حکمت‎ها کار کرده و آن‌ها را به اصل فارسی‎شان نزدیک‎تر و در عین حال شبیه به ضرب المثل‎های روسی کرده است.
تولستوی روی آثار فولکلور فارسی نیز همین کار را انجام داده است. او از ترجمه‎های انگلیسی به فرانسوی گوناگونی استفاده کرده و با دقت روی آن‌ها کار کرده و آن‌ها را برای خوانندگان روسی جالب ساخته، در حالی که سعی کرده اصالت‎شان حفظ شود.
به آسانی می‎شود احساس کرد که تولستوی علاوه بر مسایل و ایده‎های اخلاقی برای حکمت‎ آدمی، آزادی‎خواهی، دشمنی یا بردگی و استهزاء در داستان‎های توده‎ای مردم ایران اهمیت زیادی قائل بوده و این نمونه‎ها را طوری ترجمه کرده که به گوش روس‎ها که به رزق و برق شرقی کمتر عادت کرده‎اند خوشایند و پند‎آموز باشند.
تولستوی به موسیقی ایران نیز علاقه زیادی داشت، به اعتقاد او این موسیقی خیلی خوش‎آهنگ، صمیمی و عامه‎فهم است. او می‎نویسد: «من با موسیقی شرقی آشنایی دارم. آهنگ‎های فارسی با وجود این که ساخت موسیقی‎اشان فرق دارد. برای من کاملا قابل فهم و دلنشین است. از این رو فکر می‎کنم که موسیقی ما هم برای آن‌ها کاملا قابل فهم باشد. آهنگ‎ تازه، اول به گوش ناآشناست ولی وقتی انسان آن را ‎فهمید لذت می‎برد. موسیقی مردمی را همه مردم خوب درک می‎کنند. موسیقی فارسی را دهقان روسی خواهد فهمید همانطور که موسیقی مردمی روس را یک نفر ایرانی کاملا درک خواهد کرد.»
تولستوی آثار سعدی را خیلی دوست ‎می‎داشت. در ایام جوانی وقتی گلستان را مطالعه می‎کرد. مجذوب این امر شده بود و از همان وقت تا آخر عمر برای نظم و حکمت فارسی ارج فراوان قایل بود. وقتی در سال‎های هفتاد قرن 19، تولستوی روی کتاب الفبا و کتاب‎های روسی برای قرائت کار می‎کرد، یکی از داستان‎های باب سوم گلستان (دو درویش خراسانی ملازم یکدیگر سفر کردندی) را به شکل قصه جداگانه‎ای در آورد. تولستوی در سال 1904 میلادی برای مجموعه دائره‎القرائت بسیاری از حکمت‎های سعدی را که از ترجمه روسی گلستان گرفته بود، وارد این کتاب کرد. مقصود از نشر این کتاب آن بود که به مردم درس انسانیت، نیکی، محبت و صلح بیاموزد. از این روی تولستوی به پند و حکمت‎های سعدی روی آورده و از جمله از حکمت‎های زیرین استفاده کرده است: اندیشه کردن که چه گویم، به از پشیمانی خوردن که چرا گفتم.

به نطق آدمی بهتر است از دواب
دواب از توبه، گرنگویی صواب
گربه شیر است در گرفتن موش
لیک موش است در مصاف پلنگ
نیم نانی گر خورد مرد خدا
بذل درویشان کند نیمی دیگر
ملک و اقلیمی بگیرد پادشاه
هم‌چنان دربند اقلیمی دگر
سرچشمه شاید گرفتن به بیل
چو پر شد نشاید گذشتن به پیل
عاقبت گرگ‎زاده گرگ شود
گر چه با آدمی بزرگ شود
راستی موجب رضای خداست
کس ندیدم که گم شد از ره راست

لئوتولستوی به ادب فارسی اهمیت زیادی می‎داد. او ادبیات کلاسیک فارسی را مطالعه کرده و به آثار فردوسی، سعدی و حافظ، ارج می‎گذاشت. تولستوی با تاریخ و ادب فارسی هم به زبان روسی و هم به زبان‎های دیگر اروپایی آشنایی پیدا کرد. در کتاب‎خانه شخصی او کتاب‎هایی درباره تاریخ و ادب ایران موجود بود.

تولستوی در جوانی با اشعار حافظ از طریق ترجمه‎های اشعار او به زبان‎های اروپای غربی آشنا شده بود. او در سال‎های بعدی ترجمه این غزل‎ها را به زبان روسی که « فت» شاعر معروف روس برایش فرستاده بود، بارها مطالعه کرد. نام حافظ در بسیاری از نامه‎های تولستوی و « فت» در این دوره آمده است. ایوان تورگنف نویسنده معروف روس در سال‎ 1859، دیوان حافظ چاپ آلمان را به فت هدیه داد و فت به قدری از آن خوشش آمد که خودش شروع به ترجمه روسی آن‌ها کرد. تولستوی باور نمی‎کرد که غزل‎های فلسفی و صوفیانه حافظ را فت که شاعر عاشق پیشه و لیریک بود، بتواند خوب ترجمه کند و به او چنین نیشخند می‎زد: « اگر شما تا این حد سرگرم این کار شده‎اید که بدون آن نمی‎توانید زندگی کنید، خدا به شما توفیق بدهد که بتوانید بخوبی حافظ غزل‎‏سرایی کنید.» این نامه را تولستوی اوایل اکتبر 1859 به فت نوشته بود. تولستوی در نامه دیگرش می‎پرسد: «خب، بالاخره حافظ شما چه شد؟ خواهشمندم یکی از بهترین غزل‎های حافظ را که ترجمه کردید برایم بفرستید تا دهنم آب بیفتد.» تولستوی به فرانسه می‎نویسد: « و من برایتان گندم می‎فرستم».

فت، در ماه نوامبر 1859 چند ترجمه خود از غزل‎های حافظ را برای وی فرستاد، ولی تولستوی همان‎طور که تصورش می‎رفت این ترجمه‎ها را نپسندید. وی در تاریخ 20 دسامبر 1859، برای باریسوف، یکی از خویشاوندان فت، چنین می‎نویسد: «به فت بگویید خیلی معذرت می‎خواهم، اما از غزل‎سرایی حافظانه او خوشم نیامد. در ترجمه‎هایی که فرستاده معانی عمیق یافت نمی‎شود و رنگ و شکل فارسی در این ترجمه‎ها دیده نمی‎شد.» ولی وقتی چندی بعد مجله روسکویه سلوو ترجمه 27 غزل حافظ را به قلم فت منتشر کرد، تولستوی از آشنایی بیشتر با حافظ، این شاعر بزرگ ایرانی، بسیار خوشحال شد.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه