پنج شنبه, 06ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست تازه‌ها نگاه روز نفت و جمعيت

نگاه روز

نفت و جمعيت

برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 71، اردیبهشت و خرداد 1391، ص 36-37

بنفشه رهایی

مقدمه
بیش از 150 سال از حفر اولین چاه تجاری نفت می‌گذرد با این حال هنوز نفت به عنوان یک منبع تاثیر گذار در مناسبات سیاسی و اقتصادی جهان نقش آفرینی می‌کند. در حال حاضر 40 درصد از انرژی جهان و 90 درصد سوخت حمل و نقل وابسته به نفت است. تغییر 10 دلاری در قیمت نفت قادر است نرخ رشد جهانی را تا یک درصد تغییر دهد.

وابستگی اقتصاد جهانی به نفت و تجدیدناپذیری آن باعث شده تا رقابت سختی در جهان برای در اختیار گرفتن کانون‌های نفتی شکل بگیرد. ترس از پایان یافتن این منبع حیاتی نه‌تنها عرضه‌کنندگان این محصول را نگران می‌سازد بلکه مصرف‌کنندگان نفت نیز که عمدتا در ردیف کشورهای توسعه‌یافته صنعتی می‌باشند را به شدت تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. به همین دلیل تخمین ذخایر نفتی، پیش‌بینی حجم تولید و مصرف جهانی نفت یکی از مهمترین کارکردهای بخش اقتصاد انرژی محسوب می‌شود.


تئوری اوج نفت(1)

اولین مطالعات مدون در این ارتباط در سال 1956 توسط ام کینگ هابرت(2) ارایه شد. وی تخمین زده بود که بین سالهای 70-1965 استخراج نفت از منابع نفتی آمریکا به بالاترین سطح ممکن خواهد رسید و پس از عبور از نقطه اوج در سال 1970 روندی نزولی را تجربه میکند(3). هابرت با ارایه یک منحنی مدعی شد که ذخایر نفت جهان در سال 2000 به اوج خود خواهد رسید و پس از آن دوره کاهش استخراج و تولید نفت فرا می‌رسد. این نظریه به «تئوری اوج نفت» معروف شد. از آن زمان به بعد مقالات بی‌شماری در این خصوص منتشر شده است که در سایه این مناظرات نقطه اوج نفت به معنای جدیدی رسید و آن اینکه منظور از اوج نفتی نقطه اجتناب‌ناپذیری است که در آن تولید نفت در جهان دیگر افزایش نخواهد یافت. به این ترتیب تولید یا ثابت می‌ماند و یا رو به کاهش می‌گذارد.

با این همه عدم امکان تخمین دقیق ذخایر نفتی جهان به دلیل وجود عواملی چون فن‌آوریهای نوین، محیط زیست و مسایل ژئوپلتیکی باعث شده تا این نظریه موافقان و مخالفان بسیاری داشته باشد که هر یک نقطه اوج نفت را در زمان متفاوت از دیگری پیش‌بینی می‌کردند.

در سال 1988 میلادی دو دانشمند آمریکایی به نام کمپبل(4) و لاهر(5) در مقاله‌ای تحت «عنوان پایان نفت ارزان» اعلام کردند که اوج تولید نفت در جهان در ابتدای دهه قرن بیست و یکم اتفاق خواهد افتاد. موسسه تحقیقات انرژی کمبریج نیز که یک شرکت مشاور معتبر انرژی است براساس تحلیل خود ادعا می‌کند که در خوشبینانه‌ترین حالت قله نفتی در دهه دوم این قرن اتفاق خواهد افتاد و پس از آن شکاف بین تقاضا و عرضه نفت روزبه‌روز افزایش مییابد(6). (نمودار 1)

 

در آمریکا تولید نفت بعد از سال 1971 کاهشی 11 درصدی را تجربه کرده است. تولید نفت دریای شمال پس از سال 1999 با کاهشی 27 درصدی مواجه شده در حالی که تولید نفت استرالیا پس از 2001 به میزان 26 درصد کاهش نشان داده است. در بین کشورهای خاورمیانه عربستان بزرگترین تولیدکننده نفت در جهان به طور متوسط سالانه 5درصد کاهش در تولید داشته است. طبق آمار سازمان اقتصاد جهانی در حال حاضر از 65 کشور تولیدکننده نفت 54 کشور اوج نفت خود را از سر گذرانده‌اند(7).

طبق آخرین تخمین‌های موجود معتبر، اوج تولید نفت جهان بین سالهای 2010 تا 2030 اتفاق می‌افتد. این در حالی است که بهره‌گیری از انرژی جایگزین به‌گونه‌ای که بتواند نقش نفت را در صنعت به‌ویژه به عنوان سوخت ایفا نماید تا قبل از سال 2140 میلادی غیرممکن به نظر می‌رسد. به این ترتیب شکافی 130 ساله بین ظهور انرژی جدید و وقوع کاهش تولید نفت در جهان خواهیم داشت.

نکته جالب دیگر آماری است که مرکز مطالعات استراتژیک انرژی منتشر کرده است. طبق برآوردهای موجود در ایالات متحده آمریکا جهت تامین نفت کافی در سال 2030، لازم است تا عرضه‌ای به میزان 4/1 میلیون بشکه در روز مازاد بر تولید کنونی ایجاد شود. این در حالی است که مصرف جهانی نفت در سال 2030 به 118 میلیون بشکه در روز خواهد رسید در حالی که عرضه نفت تنها به میزان 100 میلیون بشکه در روز خواهد بود. معضل تامین ذخایر نفتی تهدید جدی سر راه کشورهای صنعتی و دو مصرف‌کننده بزرگ نفت یعنی چین و هند می‌باشد. این موضوع تا حدی مهم است که رییس‌جمهور آمریکا آقای اوباما در سخنرانی 26/1/2009 به صراحت اشاره می‌کند که هیچ موضوعی به اندازه انرژی آینده ایالات متحده آمریکا اساسی نیست.


رشدنمایی جمعیت

بحث کاهش عرضه نفت و افزایش تقاضا برای آن زمانی بیشتر جلوه می‌کند که در قیاس با رشد جمعیت جهانی قرار می‌گیرد. بررسی آمار جمعیت جهان نشان می‌دهد که در سال 1650 میلادی جمعیت جهان حدود نیم میلیارد نفر با نرخ رشد سالانه حدود 3/0 درصد بود. در سال 1900 نرخ رشد به 5/0 درصد افزایش پیدا کرد و در سال 1974 کل جمعیت جهان به 4 میلیارد با نرخ رشد جهانی متوسط 1/2 درصد رسید.
آنگونه که از نمودار برمی‌آید در سال 1804 اولین یک میلیارد جمعیت شکل گرفت. پس از آن 123 سال طول کشید تا جمعیت جهان به دو میلیارد برسد. در حالیکه آخرین افزایش یک میلیاردی جمعیت جهان به فاصله 14 سال (2013 میلادی) به وقوع میپیوندد. (نمودار 2)

 

همانطور که ملاحظه می‌شود نرخ رشد جمعیت به صورت‌نمایی افزایش می‌یابد. در نگاه اول دلیل افزایش نرخ جمعیت را باید در کاهش نرخ مرگ و میر جست‌وجو کرد. در واقع صنعتی شدن، بهبود کشاورزی، توسعه بهداشت و تولید داروها از جمله عواملی است که در کاهش نرخ مرگ و میر تاثیر به‌سزایی داشته است. با این‌همه در هر کدام از موارد فوق نفت به عنوان منبع اصلی انرژی نقش بسیار مهمی ایفا کرده است.

در واقع سهم نفت نسبت به سایر اشکال سوخت نظیر زیست‌توده(8)، گاز و ذغال‌سنگ به مراتب بیشتر است.

 

از گفتار فوق می‌توان به ارتباط تنگاتنگ انرژی نفت با رشد جمعیت پی برد. طبق تئوری اوج نفتی، تولید نفت در جهان طی دهه اخیر سیری نزولی خواهد داشت در حالی که جمعیت با نرخ رشدنمایی روبه افزایش است. با توجه به اینکه سیر تولید نفت و مصرف انرژی با رشد جمعیت هماهنگ است، انتظار می‌رود تا طی سالهای 2050-2030 جمعیت جهان با توجه به کاهش تولید نفت به سمت سطح پایدار قدیمی خود یعنی 1 میلیارد نفر میل خواهد نمود که این واقعیتی دهشتناک را برای آینده بشر رقم خواهد زد.


سخن پایانی

هدف از این نوشتار معرفی تئوری اوج نفتی به عنوان یک مبنای مهم نظری در تحقیق آینده نفت بود. مقایسه نرخ رشد جمعیت و کاهش تولید نفت در جهان، این واقعیت را بر ما روشن می‌سازد که دستیابی و تسلط به منابع نفتی عامل مهمی در بقا و پایداری یک ملت است. در این شرایط منطقه خاورمیانه به دلیل برخورداری از ذخایر عظیم نفتی محل رقابت قدرتهای سیاسی جهان با هدف دستیابی به منابع نفتی خواهد بود. از سوی دیگر این بررسی قادر است تا آینده‌ای درخشان را برای ایران به عنوان یک کشور صاحب ذخایر نفت و گاز متصور شود. تمامی شاخص‌ها و شواهد اقتصادی دلالت بر امکان خیز جهت دستیابی به توسعه همه‌جانبه در تمامی سطوح دارد. به همین دلیل مدیریت صحیح بخش انرژی کشور به دور از بازی‌های سیاسی و جناحی و تنها در راستای منافع ملی تنها راه عقلانی و منطقی است که پیشروی ما قرار دارد. بدیهی است که دستیابی به منابع نوین انرژی تلاشی ارزنده است با این همه نباید از هزینه‌های آتی ناشی از عدم سرمایه‌گذاری در منابع نفت و گاز غافل ماند. تغییر نگرش به نفت از یک منبع درآمدی صرف به یک ثروت پایدار گامی است که میتواند یکپارچگی در برنامه‌ریزی توسعه فعالیت‌های نفتی را رقم بزند.

استیلای نفت بر اقتصاد جهانی و وقوع اوج نفتی در دهه‌های اخیر همزمان با بحران اقتصادی کشورهای صنعتی فرصت دیگری است تا در سایه آن بتوانیم به بازآفرینی نقش خود در مدیریت جهان بپردازیم. در حال حاضر طبق آمارهای موجود 58 درصد از تولید نفت جهان در اختیار کشورهای غیر اوپک است که تنها 23 درصد از کل ذخایر جهان را در اختیار دارند در حالی که 77 درصد از ذخایر جهان در حوزه کشورهای نفتی عضو اوپک قرار دارد که مجموعا در حال حاضر 42 درصد از تولید جهانی نفت را تامین میکند.

تردیدی نیست که نظام سلطه درتلاش است تا با ایجاد تفرقه بین کشورهای نفت‌خیز منطقه به ویژه اعضای اوپک اقتدار خود را در خاورمیانه تقویت کرده و هرچه بیشتر به غارت ثروت نفتی ملت‌ها بپردازد و حاشیه امن خود را تا سرحد امکان توسعه بخشد. در این شرایط لزوم توجه به سیاست خارجی پایدار و دور از تنش‌ها و تاکید بر اشتراکات فرهنگی و منطقه‌ای قادر است تا با ایجاد هم‌افزایی در منطقه نقطهٔ نظام سلطه را خنثی کند.


پی‌نوشت‌ها:

1. peak oil
2. M. king Hubbert
3. Nuclear Energy the fossil fuels, M. king hubbert, texes 1956
4. colin J. camipbell
5. jean H.Laherre
6.
www.paulchefurka.ca
7. www.ideforex.com

8- Bio mass یا زیست‌توده: هر ماده‌ای که منشاء مواد آلی داشته باشد زیست‌توده نامیده می‌شود. گیاهان و اجزاء آنها، موجودات زنده اقیانوس‌ها. زباله‌ها از جمله این مواد هستند. زیست‌توده‌ها منبع ایجاد انرژی هستند که بیشترین قدمت را در تامین انرژی در تاریخ بشر دارند ولی در حال حاضر پایین‌ترین رتبه تامین انرژی بین سایر اشکال سوخت را دارا می‌باشد.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید