شنبه, 19ام آبان

شما اینجا هستید: رویه نخست یادگارهای فرهنگی و طبیعی دیده‌بان خلیج فارس مرزهای جزایر سه گانه ایران و ادعاهای بی اساس امارات عربی

دیده‌بان خلیج فارس

مرزهای جزایر سه گانه ایران و ادعاهای بی اساس امارات عربی

این نوشتار پیشتر در تارنمای رویداد منتشر شده بود

 

روح الله پورطالب
کارشناس ارشد مطالعات خاورمیانه وپژوهشگر ارشد خلیج فارس

عملکرد شیخ‏نشین کوچک امارات عربی طی عمر کوتاه خود، در برابر ایران، همواره نشان‏دهنده اولویت سیاست پان‏عربیسم، در نقشه متوهمانه سیاسی این کشور بسیار کوچک است.

اهمیت خلیج فارس از نگاه جغرافیایى، به علت ارتباط آن با اقیانوس هند، از طریق تنگه هرمز است. جزایر سه‏گانه مزبور در جنوبى‏ترین نقطه خلیج فارس در تنگه هرمز واقع شده‏اند. تنب بزرگ با نزدیک‏ترین ساحل ایران (جزیره قشم) حدود 25 کیلومتر فاصله دارد، در حالى که فاصله راس‏الخیمه تا آن حدود 70 کیلومتر است. تنب کوچک در 13 کیلومترى غرب جزیره تنب بزرگ قرار داشته و فاصله آن با نزدیک‏ترین ساحل ایران (بندر لنگه) 37 کیلومتر است. تنب کوچک تقریبا فاقد سکنه است؛ اما سکنه تنب بزرگ در زمان بازپس‏گیرى، حدود 300 نفر بوده و جمعیت ابوموسى نیز به 700 نفر نمى‏رسید. ابوموسى در 96 کیلومترى ایران قرار دارد و علاوه بر داشتن ذخائر نفتى، داراى خاکى سرخ رنگ است. اکنون که دو سوم نفت مورد نیاز صنایع اروپاى غربى، باید از تنگه هرمز بگذرد، اهمیت این جزایر بیش از پیش روشن مى‏شود و کافى‏است که یک دولت بر این جزائر دست یابد و راه صدور نفت را از خلیج فارس ببندد. بنابراین این سه جزیره بیش از هر چیز، داراى اهمیت استراتژیک و نظامى هستند(جعفرى ولدانى،1376: 23).


ادعاى امارات عربی متحده در رابطه با جزایر سه گانه

عملکرد شیخ‏نشین کوچک امارات عربی متحده در عمر کوتاه خود، در برابر ایران، همواره نشان‏دهنده اولویت سیاست پان‏عربیسم، در تهدید میهن دوستى ایرانى بوده است. این امیرنشین که در جنگ عراق علیه ایران، با پشتیبانى مالى عراق به صورت غیرمستقیم در به شهادت رساندن صدها هزارتن از عزیزترین جوانان این مرزو بوم و جانباز و شیمیایى کردن ده‏ها هزار ایرانى ایثارگر دیگر، و عزادار کردن مادران و خواهران ما نقش داشته است، در دوم دسامبر 1971با اتحاد امارت‏هاى "شارجه"، "ام‏القوین"، "ابوظبى" ،"دوبى"، " فجیره" و "عجمان" شکل گرفت و پس از مدتى، امارت "رأس‏الخیمه" نیز به آن پیوست، ولى تلاش‏هاى حکام امارات براى پیوستن امیرنشین بحرین که به تازگى با دسیسه‏هاى انگلیس و به طور غیر قانونى از ایران جدا شده بود به این اتحاد، پس از مخالفت و تهدید شدید دولت وقت ایران، به نتیجه نرسید(مجتهدزاده،1373: 73-49)

 دولت امارات از آغاز پیدایش، نسبت به جزایر سه‏گانه ایرانى که در 68 سال اشغالگرى انگلیس مورد ادعاى شیخ شارجه و رأس‏الخیمه بود، ادعاى مالکیت دارد؛ اما آنچه توجه بیش از پیش کارشناسان، دست‏اندرکاران و مسئولان میهن دوست ایرانى را مى‏طلبد، تأکید بر پیشینه حاکمیت ملى ایران بر خلیج فارس، جزایر و سواحل آن است که مى‏تواند، به‏عنوان دست‏مایه‏اى مهم، براى اثبات حقانیت حاکمیت ایران بر این جزایر باشد که متاسفانه همه دولت‏هاى دوست و دشمن عربى، آن را برپایه ادعاهاى بى‏اساس "جزایر اماراتى" مى‏نامند.

 در مسئله ادعاهاى امارات نسبت به تمامیت ارضى ایران در خلیج فارس، چند نکته قابل تأمل است:
 1. در زمان انعقاد تفاهم‏نامه میان ایران و شیخ نشین شارجه و بازگشت جزایر به ایران، هنوز دولتى با نام امارات متحده عربى وجود خارجى نداشت، تا بتواند ادعایى نسبت به جزایر تاریخى ایران داشته باشد. درواقع امارات متحده عربى پس از بازگشت جزایر به ایران به عنوان یک کشور موجودیت یافت.
 2. شوراى همکارى خلیج فارس نیز در زمان انعقاد این تفاهم‏نامه، هنوز تشکیل نشده بود، بنابراین، از لحاظ حقوق بین‏الملل نمى‏تواند، نسبت به تمامیت ارضى ایران ادعایى مطرح کند.
 3. بنابر یک اصل حقوقى در روابط بین‏الملل، وجود قرارداد دوجانبه، حق و مسئولیتى براى کشور سوم ایجاد نمى‏کند، بنابراین دخالت هر کشور و نهاد و سازمان ثالث در مسئله جزیره ابوموسى غیرقانونى است.
 4. پس از جدایى بحرین از ایران و اعمال حاکمیت دوباره ایران بر جزایر سه‏گانه، چند کشور عربى از جمله لیبى، عراق و یمن، در دسامبر سال 1971 از ایران به شوراى امنیت سازمان ملل شکایت کردند که شوراى امنیت با بررسى پرونده، به نفع ایران آن را براى همیشه مختومه اعلام کرد. به دلیل اینکه در قوانین بین‏الملل، یک موضوع دو بار در شوراى امنیت سازمان ملل قابل بررسى نیست. اعراب به‏دنبال راهکارى براى حل مشکل خود بر آمدند و بهترین حربه را توسل به دادگاه لاهه یافتند. کشورهاى عربى مترصد کوچکترین سستى از سوى ایرانیان هستند، تا نیت شوم خود را یعنى بین‏المللى کردن مسئله جزایر که امرى داخلى و مربوط به ایران است، عملى کنند تا این جزایر را نیز مانند بحرین، با حربه بین‏المللى کردن تمامیت سرزمینى ایران، به نفع خود، به انجام برسانند.
 

اثبات مالکیت ایران بر اساس حق تاریخى و حقوق بین‏المللى:

 الف - حق تاریخى:
 جزایر ابوموسى و تنب از زمان‏هاى بسیار قدیم در قلمرو ایران بوده‏اند و در قرن 18 و 19 میلادى، به صورت مستقیم تحت صلاحیت و اداره ولایت لنگه بوده‏اند که خود یک بخش ادارى از استان فارس بوده است. شواهد حاکمیت ایران بر این جزایر، در اسناد رسمى، اسناد تاریخى، کتابچه‏هاى راهنماى دریانوردان، سالنامه‏ها، شرح وقایع روزانه (گازیته‏ها)، نقشه‏هاى سیاسى و کارتوگرافیک، گزارش‏هاى ادارى و یادداشت‏هاى رسمى وزارت خارجه انگلیس و اداره امور هندوستان در بریتانیا، در خلال قرون 17 و 18 و قسمت اعظم قرن 19 مشاهده مى‏شود. به خصوص جالب توجه است که در نقشه تهیه شده توسط دفتر امور جنگ در سال 1887، این جزایر به رنگ قلمرو اصلى ایران مشخص گردیده و نیز در نقشه لرد کروزن از ایران، مورخ 1892 و نقشه اداره مساحى هندوستان، مورخ 1897 و کتابچه‏هاى راهنماى دریانوردى در خلیج فارس چاپ 1864 و گزارش‏هاى ادارى دولت انگلستان، در سال‏هاى 76-1875 م، به عنوان قلمرو ایران درج شده‏اند. بنابراین جزایر تنب و ابوموسى در حاکمیت ایران است(افشارسیستانی،1374: 46)

 ب) حقوق بین المللى:
 دریاى سرزمینى، مطابق ماده سوم کنوانسیون حقوق دریاها در سال 1982، حداکثر عرض دریاى سرزمینى را 12 مایل دریایى (5/22 کیلومتر ) حساب کرده و سه کنوانسیون، توسط سازمان ملل در سال‏هاى 1958 و 1960 در ژنو و 1982 در جامائیکا منعقد شدند که عرض دریاى سرزمینى را حداقل 3 و حداکثر 12 مایل دریایى محاسبه کرده‏اند. براى اندازه‏گیرى این فاصله، از پایین ترین حد جزر، به نام خط مبدا، شروع کرده ودر طول ساحل 12 مایل به طرف دریا پیش مى‏روند که البته در فرورفتگى‏ها کمى متفاوت عمل مى‏شود. با توجه به این قانون، تمامى آب‏هاى بین جزایر قشم، لارک، هرمز، هنگام و لاوان، با بدنه کشور یکى شده و از آب‏هاى داخلى محسوب مى‌شوند و این موضوع در اسناد سازمان ملل ضبط گردیده است. بنابراین اگر از آخرین حد جزر از جزیره قشم، عرض دریاى سرزمینى را تا 12 مایل (5/22 کیلومتر) ادامه دهیم و از طرف تنب بزرگ هم به طرف قشم 12 مایل ادامه دهیم، متوجه خواهیم شد که در واقع فاصله این دو جزیره کمتر از 24 مایل (یعنى2*12 مایل) است، همین امر هم در مورد تنب کوچک و ابوموسى صادق است(ممتاز،1376: 154) با توجه به این موضوع، دریاى‏سرزمینى ایران به صورت یکپارچه تا 12 مایلى جنوب جزیره ابوموسى ادامه دارد.

 از سوى دیگر، فاصله شارجه تا ابوموسى 64 کیلومتر، یعنى بیش از دو برابر عرض دریاى سرزمینى بوده که بیش از 24 مایل است در صورتى که در کنوانسیون حقوق دریاها، منطقه دریاى سرزمینى و منطقه نظارت، روى هم رفته مى‏توانند، 24 مایل دریایى ( 5/44 کیلومتر) پهنا داشته باشد. بنابراین اگر از ابوموسى 12 مایل به طرف شارجه ادامه دهیم و همچنین از طرف شارجه به‏طرف ابوموسى هم 12 مایل ادامه دهیم این دو خط بر هم منطبق نمى‏شوند و قانون حاکم است. بنابراین بین این دو جزیره، آب‏هاى آزاد وجود دارد و کشتى‏ها حق عبور بى‏ضرر دارند. در صورتى که اگر فاصله میان جزیره ساحلى و خط مبدا دو برابر عرض دریاى سرزمینى ادعایى، یا کمتر از آن باشد، آب آزاد وجود نخواهد داشت. پس بین جزیره ابوموسى و شارجه، چون بیش از 24 مایل است، آب آزاد وجود ندارد، چون کمتر از 2*12 مایل است(درایس، 1373: 70) بنابراین ادعاى امارات از نظر حقوقى و تاریخى بى مورد است.
 
تاثیر و تاثر مالکیت ایران بر این جزایر:
 عوامل مکملى که مالکیت بر این جزایر، قدرت ملى ایران را افزایش داده یا بر عکس در صورت عدم مالکیت ایران، نقش پراهمیت این جزایر از دست مى رود بدین قرارند.
 1. وسعت و جمعیت زیاد در منطقه.
 2. طول سواحل بیشتر در بخش شمالى خلیج فارس.
 3. نیروى نظامى و قدرت اقتصادى بیشتر، هم از نظر کمى و هم از نظر کیفى.
 4. توپوگرافى مناسب در سواحل شمالى خلیج فارس و تنگه براى گسترش و آرایش نظامى مدافع تنگه.
 5. داشتن نیروى دریایى پیوسته و منظم.
 6. داشتن جزایر قوسى منظم، پیوسته و استراتژیک.
 7. مالکیت 50 درصدى تنگه هرمز.
 8. برخوردارى از عوامل و عناصر کافى براى حفظ و امنیت تنگه و خلیج فارس.


 اهمیت جزایرسه گانه در سیستم دفاعى ایران
 سه جزیره مورد بحث، براى دفاع از امنیت ملى ایران و حفاظت از تنگه هرمز اهمیت انکارناپذیر دارند. اشراف این 3 جزیره به منطقه خلیج‏فارس، از دیگر دلایل اهمیت آنهاست و ایران که به لحاظ تاریخى همواره بر این جزایر حاکمیت داشته و دارد، از این منظر به جزیره‏هاى سه‏گانه مى‏نگرد(هرمیداس باوند، 1377: 231).
بى‏تردید ایران در طول تاریخ، از لحاظ نظامى قوى‏ترین کشور منطقه بوده است. همچنین ایران با داشتن 1375 کیلومتر خط ساحلى، از بندرعباس تا شبه جزیره فاو، به تنهایى 5/56 درصد کل سواحل خلیج‏فارس را در اختیار دارد. علاوه بر موارد فوق، بزرگ‏ترین حوزه‏هاى نفت و گاز منطقه، یعنى حدود 5/16 درصد ذخایر نفت و 5/45 درصد ذخایر گاز طبیعى‏منطقه متعلق به ایران است(احمدی، 1377: 76- 51).
 جالب آن‏که قسمت اعظم ذخایر نفتى و گازى ایران در خلیج‏فارس واقع شده و از آن مهم‏تر اینکه تقریبا تمام نفت ایران، از طریق خلیج فارس و تنگه هرمز به خارج صادر مى‏شود. ایران برخلاف بسیارى کشورهاى منطقه، از خط لوله انتقال نفت به خارج برخوردار نیست و از این لحاظ به شدت به تنگه هرمز وابستگى دارد، همچنین حدود هشتاد درصد تجارت خارجى ایران از طریق خلیج‏فارس انجام مى‌پذیرد که شامل هر دو بخش واردات و صادرات است. با این توضیحات درخصوص جایگاه و اهمیت خلیج‏فارس، به‏راحتى مى‏توان وارد بحث اهمیت جزایر سه‏گانه ابوموسى، تنب بزرگ و کوچک براى کشورمان شد.


فهرست منابع
جعفرى ولدانى، اصغر(1376). "نگاهى تاریخى به جزایر ایرانى تنب و ابوموسى".تهران :
مجتهدزاده، پیروز(1373). نگاهى به ادعاى امارات و ..... اطلاعات سیاسى اقتصادى - شماره 9 و 10. تهران
افشار، ایرج(1374). جزیره ایرانى خلیج فارس.تهران: انتشارات وزارت امور خارجه.
ممتاز، جمشید(1376). وضعیت حقوقى جزایر ابوموسى، تنب بزرگ و کوچک. تهران: نشر میراث ماندگار
درایس، وبلى(1373). جغرافیاى سیاسى خلیج فارس، ترجمه دره میرحیدر. تهران: انتشارات وزارت امور خارجه.
هرمیداس باوند، داود(1377).مبانى تاریخى، سیاسى و حقوقى حاکمیت ایران بر جزایر تنب و ابو موسى. تهران: انتشارات وزارت امور خارجه.
احمدى، حمید(1377). سیاست خارجى آمریکا در خلیج فارس. تهران: مجله اطلاعات سیاسى اقتصادى - شماره 132 – 131.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه