فروزش 1
گزارشی از همایشِ «گزارش یادگارهای فرهنگی و طبیعی ایران»
- فروزش 1
- نمایش از دوشنبه, 20 تیر 1390 19:46
- بازدید: 7078
برگرفته از فصلنامه فروزش شماره يكم (زمستان 1387) - رویه 110 تا 116
گزارشی از همایشِ «گزارش یادگارهای فرهنگی و طبیعی ایران»
میراث گذشتگان برای آیندگان هم هست
عكس از: مهسا خسروی، علیرضا فراهانی
گروه گزارش
مردمان، میراثداران طبیعت، تاریخ و فرهنگ هستند، میراثدارانی که باید در پاسداری از میراثشان کوشا باشند. و این وظیفه در سرزمینی که بارِ گران هزاران سال تمدنسازی و فرهنگپروری را بر دوش میکشد بسی گرانتر است. نیاکانمان این میراث را - چه دستساز و چه طبیعتپرور - در میان بزرگترین هجومهای تاریخ بهسختی پاس داشته و به دستان ما سپردهاند اما ما بدون هیچ تعهد به وظیفهای که در برابر آیندگان داریم، یا از روی ناآگاهی دست به نابودیشان زدهایم یا با بیتوجهی و سکوتمان در برابر نابودیشان، سهمی در این کار اهریمنپسند برای خود خریدهایم. به جهتِ هشدار به جامعهی ایرانی و گوشزدِ پاسداری از آنچه امروز میراث تاریخی، فرهنگی و طبیعی ایران خوانده میشود و بیش از دیروز و دیروزها خطر نابودی و ویرانی آن را تهدید میکند، دوم تیرماه به کوشش «دیدهبان یادگارهای فرهنگی و طبیعی ایران» و «خانهی فرآوران ایران» همایشی با نام «گزارش یادگارهای فرهنگی و طبیعی ایران» برگزار شد. همایشی که در آن سخنرانانی صاحبنظر، پیرامون میراثهای در خطرمان و دلایل ویرانی آنها و اثرات و پیآمدهای این ویرانیها، سخن گفتند.
این همایش با پخش گفتوگویی ضبطشده از دکتر آهنگکوثر، مبدع طرح آبخوانداری و نشان دادن صحنههایی از تلاش او در بهرهگیری از سیلابها برای رفع کمبود آب و تغذیهی سفره آبهای زیرزمینی آغاز شد؛ طرحی ساده و ارزانقیمت که باور این استاد نباید به این علل آن را به کناری نهاد چرا که از ساخت سد بسی پرفایدهتر است و نشان از هوشمندی نیاکانمان دارد.
سدها در قتلعام قناتها غوغا کردهاند
«سدها ساخته شدند تا کاری را انجام دهند که قناتهای بیادعا آن را به انجام میرساندند. قناتها، زمینها را آبیاری میکردند بدون اینکه آبی را در برابر خورشید تبخیر کنند اما سدها آب را تبخیر میکنند». فاطمه ظفرنژاد، کارشناس ارشد کشاورزی و کارشناس آب که دربارهی «قنات، میراث ٣٠٠٠ ساله و دیگر جایگزینهای سدسازی» سخنمیگفت، با اشاره به مطلب بالا افزود: «سدها در قتلعام قناتها غوغا کردند». ظفرنژاد با بیاناینکه بسیاری از سدهای ما بر روی مادرچاه قناتها ساخته شدهاند، با توجه به پیشینهی قناتها و باتوجه بهاینکه ایران سرزمینی گرم و خشک است، گفت: «قناتها در ایران، مقدس بودهاند و با آیینها و آداب این مردم درآمیختهاند. چگونه آنچه را که چنین باارزش است نابود کردیم و کمر به نابودی باقی آن داریم». وی در سخنانش خواستار آن شد که قناتها بهعنوان میراثی جهانی ثبت شوند و مسوولیت آنها به کسانی واگذار شود که پاسخگو باشند؛ سیاههای از قناتها تهیه شود و قناتهای ویرانشده، بازسازی شوند حتی اگر بهگرانی جمع کردن سدها تمام شود. ظفرنژاد به نقل از «مککالین»، گفت: «از 3000 سال پیش نزدیک به 4000 قنات در ایران احداث شد که نزدیک بهنیمی از آنها تا دهه چهل در دست بهرهبرداری بودند و سهچهارم کل نیاز آب ایران از قناتها تامین میشد. قناتها تنها با آهنگی از آبخوان آب برمیدارند که بتواند تجدید شود، در حالی که موتور تلمبهها تخلیه آبخوان را تا آنجا ادامه میدهند که سطح آب زیرزمینی پایین میافتد و با پدیدههای زیستمحیطی بسیار خطرناک از جمله افت زمین روبهرو میشویم. سدها در از میان بردن قناتهای ایران سهم موثری داشتهاند».
فاطمه ظفرنژاد
وی افزون بر قناتها، دیگر جایگزینهای سد را چنین برخواند: «گردآوری و دروی باران بهکمک آببندانها، بهرهگیری از آبشیرینکنها، افزایش کاربرد هر متر مکعب آب، بازچرخانی و بازکاربرد آب، بازیافت زهاب کشاورزی، برنامهریزی برای کاهش مصرف، برنامهریزی برای کاهش هدررفت و...»
به گفتهی ظفرنژاد با برنامهریزی برای «کاهش هدررفت» و «کاهش مصرف» میتوانیم میلیاردها متر مکعب آب را بازیابی کنیم. وی میزان هدررفت آب در شبکهی شهری را تا پیش از رسیدن به مصرفکننده ٥٠ درصد و در شبکهی کشاورزی ٧٠ درصد اعلام کرد و گفت: «اگر تنها بخشی از هزینهای که برای سدها انجام میشود در زمینهی پژوهش و برنامهریزی برای چگونگی مصرف بهینه صرف میشد، دیگر نیازی به ساخت سد نداشتیم».
بر پایهی پژوهشها و به گفتهی ظفرنژاد، میانگین گردش آب صنعتی در ژاپن ٢٥ بار است ولی در ایران هنوز بازچرخانی و بازکاربرد آب صورت نگرفته است در حالیکه با بهرهگیری از اینروش نهتنها مصرف آب کم میشود بلکه آلودگی چاهها و فاضلابها نیز تا اندازهی بسیاری کاهش مییابد. از دیگر جایگزینهایی که بهجای سدها میتوان از آنها بهره گرفت، آبشیرینکنها هستند که هماکنون تمام کشورهای ساحلی خلیجفارس از همین آبشیرینکنها سود میجویند و به کمک آن تمام نیازهای کشاورزی و صنعتی خود را برآورده میسازند. بهگفتهی ظفرنژاد قیمت تمامشدهی آبشیرینکنها از هر سدی کمتر است بهویژه اینکه ما میتوانیم از تجربهی کشورهای ساحلی خلیج فارس نیز بهره ببریم.
دیگر جایگزینی که فاطمه ظفرنژاد پیرامون آن سخن گفت، آببندانها بودند که به باور وی آنچنان زیبا و اندیشمندانه به دست ساکنان این سرزمین بنا شدهاند که طبیعت به آن حسادت میکند. آببندانهایی که پیشینهای ٦٠٠٠ ساله در ایران بهویژه در خطهی گیلان و مازندران دارند ولی هنوز بهعنوان میراث فرهنگی و طبیعی ما ثبت نشدهاند و سیاههای از شمار آنها در دست نیست.
این کارشناس آب با توجه به اینکه آمریکا الگوی رویکرد سدسازی در ایران بوده است، گفت: «آمریکا از دههی ٧٠ میلادی دیگر سدی نساخته است چرا که به این نتیجه رسیدهاند که ساخت سدهای بزرگ، ناپایداری بزرگی در آبخیزها ایجاد میکند.» بر پایهی آمار رسمی، آمریکا از سال ١٩٩٠ میلادی، سدهای بسیاری را با هزینه کلان جمع کرده و اکوسیستم را بهحال نخستین بازگردانده است که البته تا بازگشت به حال اول، فاصله بسیار است. با وجود تمام اینها ما در ایران همچنان در حال سدسازی هستیم، سدهایی که جز تخریب سامانههای پایدار ملی آب همچون قناتها و آببندانها؛ تبخیر ٥ میلیارد متر مکعب از آب تجدیدپذیر کشور؛ نابودی زیستگاههای رودخانهای و گونهها؛ سرنوشت ناخوشایند جوامع بومی مخزن همه سدها؛ حذف میراثفرهنگی- میراث طبیعی دیداری همه سدها؛ توهم توسعه و فراوانی آب؛ تخریب پیکرههای آبی همچون پریشان، بختگان، ارومیه،... ؛ تخریب تالابها همچون چغاخور، تالاب جزموریان، گاوخونی،... ؛ تخریب جنگلها همچون البرز، منگل، چالوس، شفارود، مهرویه، گلستان، کردستان؛ و تخریب سیلابدشتها، دستاوردی نداشته است. دیگر دستآوردهای سدسازی نیز چنین است: سدهای خالی (بیش از 60% ظرفیت سدهای کشور خالی است)؛ سدهای مواجه با فرار آب (سدلار، سدآبشینه، سدکرخه،...)، سدهای بدون کاربرد (سد حنا، سدهای کشاورزی،...)؛ سدهای برقابی؛ ساختوساز شتابزده و نبود مطالعات جامع آبخیزها؛ تخصیص ناموثر منابع ملی در تصمیمگیریهای ناشفاف؛ تغییر کیفیت و کمیت آب؛ تغییرات در پاییندست؛ نبود بررسیهای عمیق درباره حقابهها؛ حذف فیزیکی رودخانه؛... و انجام نشدن ارزیابی تطبیقی حتی برای 1 سد!
به گفتهی ظفرنژاد ١٠٠ سد در دست بهرهبرداری، ٢٠٠ سد در دست ساخت و چندین برابر اینها، سد در دست پژوهش داریم بدون این که بررسی تطبیقی انجام دهیم و ببینیم آیا با سدهایی که ساختهایم به اهدافی که میخواستیم، رسیدهایم یا نه.
سه برابر تولید، مصرف میکنیم
«برپایهی شاخصهایی جهانی، برآورد کردهاند که کرهی زمین بهازای هر بشر تنها میتواند ٨/١ هکتار تولید مادهی زنده بکند در حالیکه هماکنون هر بشر به میزان ٢/٢ مصرف میکند و این به معنای اضافهبار و فشار بر اکوسیستم است.» مسعود باقرزادهی کریمی با اشاره به سخنان بالا با بیان اینکه این فشار اضافه، نابودی خاک، هوا، جنگل، منابع آب و... را در پی دارد گفت: «با تکیه بر این شاخص و با توجه به آمار، جمعیت آمریکا از چین بیشتر است چون اثر مصرفی امریکاییها بر روی کرهی زمین بیشتر است.» وی که در این همایش پیرامون جایگاه میراث طبیعی در روند توسعهی کشور سخن میگفت، با اشاره به اینکه با کمک این شاخص، میزان مصرف هر شهروند ایرانی، ٤/٢ هکتار برآورد شده است در حالی که میزان تولید مادهی زندهی این سرزمین ٨/٠ هکتار است، گفت: «ایرانیها سهبرابر تولید، مصرف میکنند، بدون اینکه به این مطلب توجه داشته باشند که تولید مادهی زنده در کشور ما اندک و کم است.» به گفتهی این کارشناس تالابها و میراث طبیعی، آلودگی زیاد و تغییر کاربریها از عوارض این مصرف بیرویه است.
مسعود باقرزاده کریمی
این کارشناس تالاب با انتقاد از بیتوجهی مسئولان به تالاب و منابع ملی کشور، بیماردرمانی، ریلکسیشن، استفادههای معنوی و تاریخی را از جمله کارکردهای تالابها در سایر کشورها دانست و گفت که این امر در ایران کاملا ناشناخته مانده است.
وی موج گردشگری را یکی از دلایل تخریب تالابها و زیستگاههای طبیعی دانست و نسبت به آن هشدار داد.
باقرزادهی کریمی با بیان اینکه هر ملتی بهاندازهی دانش و آگاهیاش از جهان بهرهمند میشود به جدولی اشاره کرد که گزارش بانک جهانی از سال ٢٠٠٢ میلادی بود. بر پایهی این گزارش در سال ٢٠٠٢، ما نهتنها به محیط کشور خودمان، ٦٧ هزار میلیارد ریال خسارت زدهایم بلکه زیانی برابر با ١٢٠٠٠میلیارد ریال به جهان وارد کردهایم. بهگفتهی وی شاخصهای محیطزیستی ایران بسیار افت کرده است و همانگونه که EPI نشان داده است، ایران نسبت به سال ٢٠٠٦ میلادی، ١٤ پله افت در شاخصهای محیطزیستی داشته است. وی با باور به اینکه برای پاسداری از میراثهایمان باید با سه عامل فقر، جهل و طمعورزی مبارزه کنیم، گفت: «ما باید توقعات عموم را از حفظ تنوع زیستی بالا ببریم، باید انتظاراتمان را از دستاندرکاران حفاظت هم بالا ببریم.» وی در بخشی از سخنانش به برنامه صدسالهی یک NGO ژاپنی برای احیای یک تالاب اشاره کرد که در آن از پیرمرد ٧٠ ساله تا کودک ٧ ساله حضور دارند. به باور کریمی، چنین حضور و چنین برنامهای نشان میدهد که این مردم میخواهند، سرنوشت خود را با آینده گره بزنند و این مردم به ارزشهای طبیعی خود پی بردهاند در حالیکه ما غافلیم.
باقرزاده کریمی همچنین نبود هماهنگی میان دستگاههای دولتی را از جمله علل تخریب بیشتر تالابها در کشور دانست. وی در پایان ضمن ارایهی آماری مستند از تخریب تالابها و حیات وحش، عکسهایی نشان داد که بیانگر بیتعهدی و بیتوجهی به طبیعت ایران بود و نمونههایی از ویرانی خودخواسته و تعمدی و البته بدون پژوهش و در نظرگیری عواقب را نشان میداد.
کتیبهی خارک؛ پيش و پس از تخریب
کتیبهی خارک دیگر قابل مرمت نیست
رضا مرادی غیاثآبادی، باستانستارهشناس و پژوهشگر نیز در سخنانی، ابتدا به توصیف جزیرهی خارک و موقعیت آن پرداخت، سپس گفت: پس از اینکه این جزیره در اختیار وزارت نفت قرار گرفت، بسیاری از ویژگیهای طبیعی و اقتصادی خود را از دست داد. در خارک آثار باستانی زیادی وجود دارند که هر از چندی از بین میروند و نمونهی آن، آرامگاه معروف به نام «دو خواهران» است که شبیه ماکت آرامگاه کوروش بود و در عملیات نفتی وزارت نفت از بین رفت. این پژوهشگر و محقق وجود 10 گور دخمه، کلیسا، جادههای باستانی، سنگنوشته و نردهای سنگی را از دیگر آثار باستانی این جزیره دانست و خواستار توجه جدی سازمان میراث فرهنگی بوشهر به آنها شد.
به گفتهی او، وضعیت تخریب در خارک به دو شکل است؛ تخریب طبیعی، بهدلیل شرایط اقلیمی جزیره و تخریب بر اثر اقدامات عامدانهی وزارت نفت که در رسانهها بازتاب نمییابد. همچنین این مسأله که 80 درصد نفت ایران از جزیرهی خارک تأمین میشود و بزرگترین اسکلهی خاورمیانه در آن قرار دارد سبب شده است تا در برابر این تخریبها مقاومتی صورت نگیرد.
این باستانستارهشناس به زمان پیدایش کتیبهی خارک و این که این سنگنوشته با تلاش مهندس شهرام اسلامی در همهجا شناخته شد، اشاره کرد و افزود: با توجه به پیدا شدن این سنگنوشته روی سطح زمین، در وهلهی نخست بدیهیترین پرسش این بود که آیا این کتیبه جعلی است یا اصل، که پس از بررسیها، متوجه شدیم که در خارک هیچ تختهسنگ عمودی وجود ندارد.
وی اظهار کرد: کتیبه به خط میخی فارسی باستان و شامل 19 علامت است که یک علامت جدید نیز در آن وجود دارد. او با بیان اینکه کتیبه بهدلیل وجود این علامت جدید اهمیت زیادی دارد، گفت: اهمیت این کتیبه از این نظر نیز قابل بررسی است که نخستین خط میخی فارسی باستان غیردرباری را دارد چرا که فاقد تزیینات و تشریفات است و احتمالاً شاهی محلی، دستور به ساختن آن داده است.
رضا مرادی غیاثآبادی
به گفتهی غیاثآبادی، تخریب کتیبه دو سه سال پس از کشف و حدود نهماه پس از معرفی آن انجام شده است و این اقدام با بیتوجهی مسؤولان و در درجهی نخست، مسؤولان مربوطه در استان بوشهر و سپس پژوهشکدهی باستانشناسی و نیز مرکز کتیبهشناسی صورت گرفت که دست کم مولاژی را از این کتیبه باید تهیه میکردند.
این پژوهشگر مژده داد که آقای اسفندیار ایمانزاده [مدیر شرکت مجسمهسازی پیکرهی شهریار] با عکسهایی که او گرفته در حال تهیهی مولاژی از این اثر ارزشمند نابودشده است.
وی ادامه داد: کتیبه در شامگاه نهم خردادماه تخریب شد و در بامداد روز بعد، من با صدای بغضکردهی آقای اسلامی از تخریب آن مطلع شدم. از همان زمان سازمان میراث فرهنگی و گردشگری استان بوشهر، بهجای آنکه کوتاهی خود را بپذیرد و مسؤول مربوطه استعفا دهد، شروع به فرافکنی و تلاش برای پیچیده کردن موضوع کرد، بهطوری که آنها ابتدا در مقام پلیس عمل کردند و بهدنبال مظنون گشتند، سپسی تلاش کردند که افکار عمومی را بهشکل غیرمعقولی متقاعد کنند که آسیبها سطحی بوده است. همچنین مسؤولان ادعا کردهاند که پایگاهی حفاظتی در 50 متری کتیبه بوده که چنین چیزی نبوده است و سرانجام هم خود آقای اسلامی را دستگیر کردند.
این کارشناس اظهار داشت: با توجه به عکسهایی که از خارک برای من فرستاده شدهاند، کتیبه قابل خواندن نیست و از نظر محتوایی کاملا از بین رفته و در این وضعیت اصولا باید آن را نابودشده دانست هر چند از نظر شکلی چند حرف از سطر پنجم آن باقی مانده است؛ این درحالی است که مسؤولان مربوط ادعا میکنند که کتیبه را بهزودی مرمت خواهند کرد در صورتی که یک اثر سنگی وقتی سطح آن تخریب شد، یعنی بخشهایی از آن کنده شده است، دیگر قابل مرمت نیست و باید به همان شکل باقی بماند.
غیاثآبادی در پایان پس از نمایش عکسهایی از تختهنردهایی که در جزیره پیدا شدهاند، افزود: آقایان اکنون تصمیم به حفاظت کتیبه گرفته و قصد استقرار نگهبانی را در آنجا دارند در حالیکه اکنون چیزی که بیشتر به حفاظت نیاز دارد، این آثاری هستند که در ایران نمونه ندارند؛ ولی در جهان نمونههایی از آنها وجود دارند.
وی تصریح کرد: همچنین این کتیبه هیچ ارتباطی با نام خلیج فارس ندارد و خلیج فارس اسناد معتبری دارد که نیازی نیست برای اثبات آن به یک کتیبهی تازه پیداشده استناد کنیم.
مجتبی گهستونی
مدیر سازمان میراث فرهنگی استان خوزستان استعفا دهد
مجتبی گهستونی، سخنگوی انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانای خوزستان نیز در این همایش گفت: تاریخ هزاران ساله خوزستان موید این نکته است که اقوام و فرهنگهای گوناگون در آن سکنی گزیدهاند که بخشی از جمعیت ساکن در آن دوران، امروزه همچنان در کنار دیگر ساکنان این استان زندگی میکنند. او این استان را بهشت باستان شناسان دانست که امروزه به دلیل بیتوجهی، رکوردار حفاریهای غیر مجاز در محوطههای باستانی است.
این فعال میراث فرهنگی خوزستان که به نمایندگی از انجمنهای رامهرمز و شوش در همایش «یادگارهای فرهنگی و طبیعی ایران» شرکت کرده بود، با بیان اینکه در استان خوزستان حدود 2500 محوطهی باستانی و اثر تاریخی وجود دارد که حدود 700 اثر از آنها به ثبت رسیدهاند، گفت: در حالی که این آمار در برخی از استانها با قدمتی کمتر به دو برابر میرسد، مدیران استان حتا در حفظ این 700 اثر نیز موفق نبودهاند. وی خوزستان را همواره محل تهدیدهای تجزیهطلبان دانست و زنده نگهداشتن فرهنگ و تمدن آن را سپری در برابر این افراد خواند.
مجتبی گهستونی ضمن دادن هشدار نسبت به تخریب محوطههای باستانی خوزستان بهوسیله کشت و زرع و ساختوساز، عکسهایی از محوطهی کاخ آپادانا در شوش را به نمایش گذارد که نشاندهندهی آن بود که از بخشی از این محوطهی ارزشمند تاریخی بهعنوان پیست موتورسواری استفاده میشود، همچنین تصویرهایی از کاخ اردشیر و انبوهی از زبالهها در آن، بقایای خاکستر و... در پایهستونهای آن کاخ، حفاری غیرمجاز گورهای ایلامی و... بخشهایی از تصاویر تلخی بود که بیانگر وضعیت میراث فرهنگی در استان خوزستان بودند.
او در ادامه با خواندن بیانیهای از سوی انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا و کانون لر بختیاری، اظهار داشت: با توجه به تعرض وسیع به محوطههای باستانی استان خوزستان از استانداری این استان در خواست داریم که با اختصاص اعتبارات استانی تعرض به محوطههای باستانی را پایان دهد. همچنین با توجه به اینکه تاکنون کلان شهر اهواز از داشتن یک موزه محروم است و مطالعات مردمشناسی در آن صورت نگرفته، در ساخت موزه و انجام مطالعات مردمشناسی و باستانشناسی تسریع شود. از سوی دیگر خواهان سرعت بخشیدن به ثبت آثار تاریخی و باستانی استان خوزستان برای جلوگیری از تخریب بیشتر آثار هستیم.
در بخش دیگری از این بیانیه آمده است: با توجه به اینکه مدیریت میراث فرهنگی خوزستان به اشخاص مختلف و متعهد نیازمند است، از مدیر فعلی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری خوزستان نیز میخواهیم که در اقدامی فرهنگی پس از چهار سال بیتوجهی به میراث فرهنگی و ضعف در عملکرد، استعفا دهد و مدیریت را به یک شخص متعهد و فرهنگی واگذار کند.
در بخش پایانی بیانیه آمده اشاره شد که: لازمه دفاع از جایگاه رفیع فرهنگی، هماهنگی کلیه دستگاههای دولتی، شهرداریها، موسسات عمومی و همچنین عموم مردم است.
مژگان جمشیدی
با سرمایههای طبیعیمان چه کردیم؟
«شاید این پرسش برای بسیاری از ما پیش آمده باشد که اصلا چرا باید نابودی محیط زیست و انقراض گونهها برایمان مهم باشد؟ چه تفاوت میکند اگر برخی از گونهها و حتی نیمی از آنها از روی صحنه زمین محو شوند؟ ادوارد ویلسون یکی از برجستهترین زیستشناسان جهان که هماکنون رییس بخش حشرهشناسی موزه جانورشناسی دانشگاه هاروارد است میگوید: با نابودی محیط زیست سرچشمههای جدید اطلاعات خواهد خشکید، ثروتهای بالقوه زیستشناختی بزرگی منهدم میشود و داروها، محصولات کشاورزی و پزشکی، چوپ، الیاف و خمیر، گیاهان حفاظتکننده خاک، جایگزینهای نفت و سایر محصولات و امکاناتی که هنوز در راه است، منتفی خواهد شد».
مژگان جمشیدی، خبرنگار نامآشنای حوزهی محیط زیست به نقل از ادوارد ویلسون چنین ادامه داد: «او میگوید: ثروتهای هر کشور سه دسته هستند، ثروتهای مادی، فرهنگی و زیستشناختی، که این آخری هنوز جدی گرفته نشده است در حالی که همین ثروتهای زیستشناختی، منبع عظیمی از ثروتهای مادی به شکل دارو، غذا و سایر مایحتاج مادی و روحی هستند که هنوز به خدمت گرفته نشدهاند».
جمشیدی یادآور شد: «آیا بهراستی ما فکر می کردیم که روزی یک شپپره گمنام آمریکای لاتین بتواند مراتع استرالیا را از بلای رشد بیش از حد کاکتوس نجات دهد؟ آیا فکر میکردیم که گیاه پریوش قرمز بتواند امکان درمان برخی از انواع سرطانها بهویژه سرطان خون کودکان را فراهم کند و یا بُزاق زالو بتواند مشکل لختهگی خون را در حین عمل جراحی حل کند و یا درخت سرخدار بتواند امید قربانیان به سرطان سینه و تخمدان را در زنان تقویت کند. جالب است بدانید این درخت سرخدار همان درختی است که به صورت محدودی در جنگلهای شمال ایران وجود دارد و امروز آزادراه تهران شمال میرود تا آخرین بازماندههای این درخت کمیاب را از بین ببرد در حالی که در آن سوی دنیا از شیرهی این درخت موادی را استخراج کردند که هر قطره آن به عنوان دارو، میلیونها تومان ارزش اقتصادی دارد و ما اینچنین میراث طبیعیمان را نابود می کنیم».
او نتیجه گرفت: «پس میراث طبیعی چیزی نیست جز همه گیاهان و جانوران، دریاها و تالابها و دریاچهها و رودخانهها، جنگلها و مراتع و حتی بیابانها. میراث طبیعی یعنی همین پارکهای ملی و مناطق حفاظتشده که ذخیرهگاه بزرگی از ژنها هستند و حیات نسل بعد را تضمین میکنند. اینها بخشی از میراث طبیعی کشور ما را تشکیل میدهد که میبایست در ردیف زبان و فرهنگمان آن را ارج نهیم. اما با آن چه کردیم؟ با سرمایههای طبیعیمان چه کردیم؟»
جمشیدی به پرسش طرحشدهاش چنین پاسخ داد: «متاسفانه روند توسعه امروز در کشور ما به گونهای است که کمتر شانسی برای بقای طبیعت و منابع زنده و ارزشهای بیشمار آن باقی گذاشته است».
او ضمن اشاره به گزارشی که برنامه عمران سازمان ملل متحد در سال 2004 میلادی تحت عنوان «شاخصهای توسعهیافتگی کشورها» منتشر کرد «گسترش شبکه مناطق حفاظتشده در کشورها» را به عنوان مهمترین شاخص توسعهیافتگی کشورها عنوان کرد و افزود: «این شاخصی است که بر اساس آن کشورهای جهان متعهد شدند تا حداقل 10 درصد خاک کشورشان را برای نسلهای بعد تحت حفاظت قرار دهند. در این گزارش منتشره وضعیت 154 کشور جهان از این نظر مورد بررسی قرار گرفت و ایران در جایگاه 75 ام قرار گرفت با این توضیح که در بین کشورهای ردهبندیشده، کشورهای عضو اتحادیه اروپا ، کانادا، آمریکا و ژاپن که جزو کشورهای پیشرفته جهان هستند لحاظ نشده بودند و در آن تنها کشورهای آسیایی و افریقایی و آمریکای لاتین بودند. باز هم جای تاسف بود که دراین ردهبندی جایگاه ایران از بسیاری از کشورهای منطقه و کشورهای فقیر اروپایی بدتر بود. به طوری که در تانزانیا حداقل 39 درصد خاک این کشور به عنوان مناطق حفاظتشده کنار گذاشته شده است. در اتیوپی 16 درصد، عربستان 41 درصد، مالزی 30 درصد، زامبیا 41 درصد، برزیل 18 درصد و حتی بورکینوفاسو 15 درصد خاکشان را حفاظت شده اعلام کردهاند. توجه داشته باشید که به عنوان مثال این بورکینوفاسو، کشوری است که تنها 13 میلیون نفر جمعیت دارد ضمن اینکه مساحت کشورش هم یکششم کشور ایران است و هنوز در این کشور عقبافتاده 58 درصد مردم به آب آشامیدنی سالم دسترسی ندارند اما دولتمردانشان به این باور رسیدهاند که حتی 5 درصد بیشتر از میانگین جهانی از عرصههای کشورشان را تحت حفاظت قرار دهند در حالی که در ایران این میزان تنها 8/7 درصد از خاک کشورمان را شامل میشود. این تفاوت آشکار نشان میدهد که در سایر ملل، حتی کشورهای فقیر تا چه اندازه دولتمردان در اندیشه حفظ حقوق نسلهای آینده هستند و به نسل آینده هم حق دادهاند که همچون آنها حداقل از بخشی از این مواهب طبیعی بهرهمند شود».
این روزنامهنگار سپس به روند تخریب محیط زیست در ایران – بهویژه در همین میزان کمِ مناطق حفاظتشده - اشاره کرد: «تاسفآور است که در همین 8/7 درصد هم روند تخریب به قدری شدید است که عملا چیزی برای نسلهای بعد باقی نخواهد ماند و این ناشی از تنگنظری و عدم تعهد ما نسبت به نسل های آینده است که میپنداریم هر چه امروز در این مملکت است باید بخوریم و آتش بزنیم و چیزی برای نسلهای بعد باقی نگذاریم. ببنید کشور ما ایران، کشوری که زمانی در گسترش شبکه مناطق حفاظت شده یکی از کشورهای پیشرو در جهان بوده امروز به کجا رسیده است؟ در حالی که در سالهای پیش از انقلاب 5/4 درصد خاک کشور توسط سازمان محیط زیست تحت حفاظت قرار داشت اما ما در این سالها در مدت 39 سال اخیر تنها 3 درصد به این رقم افزودیم و آن هم فقط بر روی کاغذ و عملا خبری از حفاظت و پیشرفت کیفی نیست چون همانها را هم که داشتیم ویران کردیم. در سالهای پیش از انقلاب 13 پارک ملی در کشور داشتیم که این رقم به جای آن که افزایش یابد حتی در یک دهه بعد از انقلاب کاهش هم داشت و به 7 پارک ملی در سال 69 رسید. هر چند امروز ما 19 پارک ملی در کشور داریم اما یکی از یکی از ویرانتر شدند. شکار بیرویه، بوتهکنی، تخریب جنگل، بهرهبرداری از معادن، جادهسازی، سدسازی، صنایع آلاینده مثل نفت و سیمان و پالایشگاه و پتروشیمی، فعالیتهای نظامی و پادگانها، شهرکهای صنعتی، تبدیل اراضی به اراضی کشاورزی و شهرکهای صنعتی و سایر استفادههای نامعقول چنان بلایی بر سر مناطق تحت حفاظت سازمان محیط زیست آورده که عملا چیزی از ارزشهای زیستی و اکولوژیکی آنها باقی نگذاشته».
تخریب پارک ملی خجیر
جمشیدی با نشان دادن تصاویری از تخریبها ادامه داد: «حال برای نمونه ببینید تصاویر مربوط به تعریض جاده در داخل پارک ملی گلستان را که تماما در نتیجه سوءمدیریت و کوتاهی و خیانت سازمان محیط زیست در حال ویران کردن این پارک 52 ساله است... ببنید شهرکسازی در پارک ملی سرخهحصار و عبور خط لوله گاز و احداث جاده به عرض 100 متر در پارک ملی خجیر را، درحالی که نیمی از این دو پارک در همسایگی پایتخت در اختیار نهادهای نظامی است!... تصاویر دیگر مربوط به تصرف 13 هزار و 800 هکتار از اراضی پارک ملی نایبند در بوشهر توسط یکی از ارگانهای نظامی و ساخت جادههای متعدد در این پارک و خشک شدن جنگلهای حرا و تخلیه فاضلاب پارس جنوبی در خلیج نایبند است... تصاویر بعدی مربوط به شهرکسازی و ویلاسازی در قلب جنگلهای کجور مازندران و منطقه حفاظتشده البرز مرکزی شمالی است که از سابقه 40 ساله حفاظتی برخوردار است و جالب است که وقتی این تصاویر در روزنامهها کار شد، مدیرکل منابع طبیعی مازندران اظهار داشت تصاویر شما ساختگی است و کسی در حال جنگلفروشی نیست!... ببینید سدسازی چه بلایی بر سر پارک ملی دریاچه ارومیه آورده است؟... و بالاخره تصاویر مربوط به ذخیرهگاه جنگلی ارس هزار مسجد در خراسان و سخنان پرسشبرانگیز آقای رییسجمهور در جوار این ذخیرهگاه ارزشمند در شهر کلات نادری در خراسان. در حالی که انتظار می رفت دولت حداقل بودجه ای را در خور شأن این ذخیرهگاه برای حفاظت آن اختصاص دهد اما رییسجمهور به جمع مردم آمد و گفت : «بازهم اینجا مثل همهجا، منابع طبیعی سد راه توسعه شده است» و همین جمله کافی بود تا در مدت یک هفته مردم 48 هکتار از جنگلهای ارس را ویران کنند!...».
وی در پایان تصریح کرد: «باور کنید که میراث طبیعی نه تنها ارزشی کمتر از میراث فرهنگی ندارد بلکه حتی ارزش آن شاید بیشتر هم باشد، چرا که میراث فرهنگی ساخته دست بشر است اما میراث طبیعی محصول میلیونها سال تکامل است و ما امروز چیزی را نابود میکنیم که میلیونها سال برای شکلگیری آن زمان صرف شده و نابودی آنها دیگر با هیچ ثروت و اندیشهای قابل جبران نیست».
آرش نورآقایی
خبرهای میراث معنوی هم خوشایند نیست
آرش نورآقایی، روزنامهنگار و پژوهشگر میراث معنوی آخرین سخنران همایش بود که به نگرانیهایی این حوزه پرداخت: «میراث معنوی همچون میراث فرهنگی ارزشمند است و قابلیت احیای هویت ملی ما را در سطح جهانی دارد، با این حال و علیرغم تمامی وعدهها، نسبت به ثبت ملی و جهانی میراث معنوی کوتاهی کردهایم و تکلیفش را نامعلوم باقی گذاشتهایم».
او افزود: در حالی که به آخرین روزهای مهلت ارسال پروندههای میراث معنوی به یونسکو نزدیک میشویم، خبرهای ناخوشایندی به گوشمان میرسد که حاکی از بیتوجهی به اهمیت میراث معنوی در کشور ماست. از هنگامی که موضوع میراث معنوی در یونسکو مطرح شد و ایران به عضویت کنوانسیون مربوطه درآمد، هنوز خبر خوشی که نشانگر ثبت یک اثر از طرف ایران در فهرست میراث معنوی باشد، نشنیدهایم. در واقع از همان ابتدا خبرها حاوی «تاخیر در ثبت پرونده» و یا «نقص پرونده» بودهاند که تا به امروز هنوز با همین مساله درگیر هستیم.
نورآقایی گفت: در سال 85 رییس قبلی پژوهشکده مردمشناسی سازمان میراث فرهنگی، پرونده نوروز را ناقص دانست. در شهریور سال 86، رییس بعدی و فعلی همین پژوهشکده عنوان کرد که «بخشی از تاخیر ثبت پروندههای میراث معنوی به علت تغییر ضوابط یونسکو برمیگردد»، اما اکنون که این ضوابط روشن شدهاند باز هم به نظر نمیرسد که امید زیادی برای ثبت نوروز به عنوان میراث معنوی داشته باشیم. رییس پژوهشکده مردمشناسی سازمان میراث فرهنگی، در سال گذشته عنوان کرده بود: «در صورتی که این قوانین (قوانین و ضوابط جدید) به تصویب مجمع عمومی یونسکو برسد ایران و سایر کشورها از مرداد 1387 (آگوست 2008) میتوانند آثار میراث معنوی خود را برای ثبت جهانی به یونسکو معرفی کنند تا بعد از معرفی آثار، یونسکو نظر نهایی خود را برای ثبت شدن یا نشدن در فهرست میراث جهانی تا شهریور 1388 (سپتامبر 2009) به کشورها اعلام کند». همچنین در اجلاس میراث معنوی در توکیو، تصویب شد که هر ساله کشورها میتوانند علاوه بر ثبت یک اثر مستقل میراث معنوی کشور خود، یک اثر میراث معنوی دیگر را به صورت مشترک با سایر کشورها ثبت کنند. همچنین با توجه به مصوبه دیگر اجلاس توکیو، هر ساله کشورها میتوانند 5 پرونده میراث معنوی کشورشان را به یونسکو ارسال کنند تا بعد از بررسی یونسکو یکی از 5 پرونده برای ثبت جهانی انتخاب شود. حال این سوال مطرح است که با نزدیک شده به مرداد ماه 1387، ما اکنون چند پرونده آماده برای ثبت جهانی داریم؟ کدام اثر را برای ثبت مستقل و کدام اثر را برای ثبت مشترک در نظر گرفتهایم؟ اصولا کدام یک از این اثرها ثبت ملی شدهاند که شرط لازم برای ثبت جهانی را پیدا کنند؟
این پژوهشگر افزود: این سوالات را از این جهت مطرح میکنیم، چون در تاریخ 6/12/86 و در خبرها از قول رییس پژوهشکده مردمشناسی، آمده بود: «تاکنون حدود 270 پرونده توسط پژوهشکده و به کمک 40 دانشجوی رشته مردمشناسی آماده شده و در مرحله ارسال به دفتر ثبت میراث معنوی است که متاسفانه به دلیل مشکلات مالی کار متوقف شده و امیدواریم با در اختیار گرفتن بودجه بتوان کار را دنبال کرد.»
وی سپس ضمن نیمنگاهی به جدول آثار ثبت شده در فهرست میراث جهانی یونسکو، ادامه داد: آنچه که در فهرست میراث جهانی یونسکو به عنوان میراث جهانی لحاظ شده شامل میراث فرهنگی (تاریخی)، میراث طبیعی و میراث فرهنگی ـ طبیعی (ادغامی از یک اثر طبیعی و فرهنگی) است. همچنین فهرست میراث در خطر را هم میتوان به این فهرست اضافه کرد. میراث درخطر شامل همان میراث است که در شرایط مساعدی قرار ندارند و توجه به این آثار بسیار الزامی است. لازم به ذکر است که به غیر از اینها «میراث معنوی» هم داریم که در این فهرست جای ندارد، همینطور آنچه به نام «حافظه جهانی» نامیده میشود در این فهرست جای نمیگیرد. و دیگر اینکه ایران تاکنون هیچ اثر میراث معنوی را به ثبت نرسانده و تاکنون تنها دو اثر (شاهنامه بایسنقری و وقفنامه ربع رشیدی) از ایران در فهرست حافظه جهانی به چشم میخورد. اما فهرست میراث جهانی یونسکو در کل و تا به الآن (آثار ثبت شده تا سال 2007) دارای 660 میراث فرهنگی، 166 میراث طبیعی و 25 میراث فرهنگی ـ طبیعی است که از این میان، 31 اثر در فهرست «میراث جهانی درخطر» قرار دارند.
نورآقایی اشاره کرد: ایران هم تاکنون 7 اثر میراث فرهنگی و 1 اثر میراث جهانی در خطر را در فهرست میراث جهانی به ثبت رسانده است در حالی که اگر به آثار ثبتشده کشورهایی که دارای تمدنهای بزرگ بودهاند، نگاهی بیندازیم متوجه میشویم ایتالیا با 41 اثر، چین با 35 اثر، هند با 28 اثر و یونان با 17 اثر در جایگاهی بالاتر از ایران قرار گرفتهاند و تنها مصر با 7 اثر در رتبهای بعد از ایران قرار دارد.
این روزنامهنگار حوزه میراث فرهنگی و گردشگری گفت: ایران از اولین کشورهایی بود که به عنوان عضو در کنوانسیون ثبت آثار میراث جهانی حضور یافت و در آن پذیرفته شد. ایران در سال 1975 میلادی به این کنوانسیون پیوست، در حالی که ایتالیا - که بیشترین آثار ثبتی میراث جهانی را دارد - در سال 1978 به عضویت درآمد. رخوت و فراموشی 24 سالهی ما، اختلاف زیادی را در میزان ثبت آثار و به تبع آن، رونق گردشگریمان برایمان رقم زد. اگر سادهلوح نباشیم، قبول میکنیم که این سهلانگاری به طرز غیرقابل جبرانی به ضرر ما تمام شد.
وی با نشان دادن تصاویری، بیتوجهیها به میراث را نقد کرد و همچنین دربارهی تبلیغ یکی از ورزشکاران برتر و جهانی ایران برای سرمایهگذاری در کشوری که دشمن فرهنگی ایران به شمار میرود و طمع ارضی به خاک ما دارد، عاملاش را در کمتوجهی مسؤولان در قبال برنامهریزی برای کسانی که به نوعی جزو میراث معنوی زندهی ما بهشمار میآیند، دانست.