جمعه, 07ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست تاریخ تاریخ معاصر به انگیزه‌ی بیست و سومین سالگرد رهایی خرم‌شهر جنگ در جبهه‌ی نظامی

تاریخ معاصر

به انگیزه‌ی بیست و سومین سالگرد رهایی خرم‌شهر جنگ در جبهه‌ی نظامی

برگرفته از فر ایران

دکتر هوشنگ طالع

سوم خرداد سالروز آزاد سازی خرمشهر همایون باد

الف ـ مرحله‌ی نخست نبرد:

حکومت عراق، در رویای به دست آوردن یک پیروزی برق‌آسا (1)، روز سی‌ویکم شهریور ماه 1359 خورشیدی، با دوازده لشگر زرهی، مکانیزه و پیاده، همراه با تجهیزات فراوان، ایران را مورد تجاوز نظامی قرار داد. (2). از آن‌جا که لشگر 92 زرهی اهواز، یعنی نیرومندترین یگان رزمی کشور در منطقه‌ی جنوب باختری به بهانه‌ی کودتای نوژه از هم پاشیده بود، حکومت عراق در راستای دست‌یابی هرچه سریع‌تر به پیروزی، بخشی از نیروهای ذخیره‌ی خود را نیز، به میدان نبرد فرستاد.

در این نبرد، حکومت عراق نیروهای خود را در سه جبهه‌ی به هم پیوسته (جنوبی، مرکزی و شمالی) برای رسیدن به هدف‌های زیر وارد عمل کرد:

1- جبهه‌ی جنوبی: وظیفه‌ی نیروهای مستقر در این جبهه، اشغال شهرهای خرم‌شهر و آبادان و در نتیجه تسلط کامل بر اروندرود بود.

2- جبهه‌ی مرکزی: در این جبهه، طراحان نظامی ارتش عراق، بیش‌ترین نیرو را متمرکز کرده بودند. آنان در این جبهه، دو هدف را در راستای هم دنبال می‌کردند:

نخست ـ تصرف یا تامین شهر دزفول

دوم ـ اشغال شهر اهواز و در نتیجه رسیدن به هدف سقوط خوزستان

3- جبهه‌ی شمالی: منظور از گشودن این جبهه، اشغال بخش‌هایی از استان‌های ایلام و کرمانشاهان و در نتیجه ایمن کردن محورهای احتمالی پاتک ارتش ایران، به سوی قلب میان رودان و شهر بغداد بود.

یکم ـ جبهه‌ی جنوبی

ارتش عراق که از روش غافل‌گیری کامل سود جسته بود، پس از عبور از مرز دولتی و رسیدن به دروازه‌های خرم‌شهر، با مقاومت دلیرانه‌ی مردم این شهر روبرو شد. مردم خرم‌شهر با جنگ‌‌افزارهای اندک و تجهیزات سبک و ناچیز، به دفاع از شهر و میهن خود برخاستند. دوشادوش مردم، تفنگداران یگان دریایی مستقر در خرم‌شهر و نیز افراد ژاندارمری و شهربانی، بدون داشتن جنگ‌افزارهای سنگین به مقابله با متجاوز شتافتند. خرم‌شهر، برابر انبوه نیروهای زرهی و بمباران‌های پیاپی ارتش متجاوز عراق، تا آخرین نفس و آخرین نفر مقاومت کرد. سرانجام پس از سی و پنج روز ایستادگی حماسه آفرین مردم خرم‌شهر، ارتش عراق با تحمیل تلفات و خسارت‌های سنگین، توانست روز چهارم آبان ماه 1359، بخش غربی را تا کناره‌ی رودخانه‌ی کارون تصرف کند. البته باید دانست که این پیروزی، آخرین پیروزی نظامی ارتش عراق در خاک ایران بود.

از سوی دیگر، نیروهای مستقر در جبهه‌ی جنوبی ارتش عراق، با وجود محاصره‌ی دراز مدت و گلوله‌باران پیاپی شهر آبادان از راه زمین و هوا، نتوانست این شهر را تصرف کند (3).

بدین‌سان، جبهه‌ی جنوبی ارتش عراق، بدون این‌که بتواند به هدف‌های نظامی خود دست یابد، برابر دروازه‌های آبادان از حرکت ایستاد و بخش شرقی خرم‌شهر را نیز به دلیل عدم توانایی در عبور از کارون، نتوانست اشغال کند.

دوم ـ جبهه‌ی میانی

حکومت عراق، زبده‌ترین و مجهزترین یگان‌های نیروی زمینی خود را در قالب سپاه چهارم، در این جبهه متمرکز کرده بود. این جبهه، وظیفه‌ی مهم اشغال نظامی خوزستان را به عهده داشت. «‌‌سپاه چهارم دارای نیروی زرهی زیادی بود و در ترکیب آن لشگرهای زرهی، پیاده و مکانیزه‌ی بیشتری به کار گرفته شده بود. افزون بر آن بیش‌ترین و سنگین‌ترین توپخانه را نیز در اختیار داشت. علاوه بر پشتیبانی هوایی، تمامی موشک‌های زمین به زمین «‌‌‌‏فراگ» و «‌‌اسکاد»، در پشتیبانی این سپاه، در جبهه‌ی مرکزی متمرکز بود» (4).

حکومت عراق در پی آن بود که در پناه این نیروی عظیم، به یک پیروزی برق‌آسای نظامی دست یابد. برپایه‌ی محاسبه‌ی ستاد ارتش عراق، این سپاه می‌بایست حداکثر تا دهم مهر ماه 1359 با تصرف یا تامین شهر دزفول و اشغال شهر اهواز، تصرف نظامی خوزستان را تحقق می‌بخشید. بدین‌سان، حکومت عراق در پی آن بود تا پیش از آن‌که ارتش متلاشی شده و مردم ایران بتوانند واکنش لازم را نشان دهند، رویای اشغال خوزستان را از قوه به فعل درآورد.

در این جبهه، سپاه چهارم ارتش عراق، نیروهای تحت امر خود را در قالب دو جناح شمالی و جنوبی وارد عملیات کرد:

جناح شمالی - مامور تصرف شهر دزفول بود. در صورت عدم موفقیت در این امر، می‌بایست شهر مزبور را «‌‌تامین» می‌کرد. بدین‌سان، در صورت موفیقت کامل ارتش عراق در این عملیات و دستیابی به مناطق شمالی استان خوزستان، خطوط ارتباطی و لوله‌های نفتی را به داخل کشور قطع کرده و افزون بر آن، بزرگ‌ترین پایگاه هوایی ایران (پایگاه وحدتی دزفول) از کار می‌افتاد یا به اشغال ارتش عراق درمی‌آمد.

جناح جنوبی، وظیفه داشت تا با اشغال شهر اهواز و تسلط به راه‌های جنوب و جنوب باختری کشور، ضربه‌ی نهایی را برای سقوط خوزستان وارد کند. از این‌رو، ستاد ارتش عراق بیش‌ترین توان رزمی خود را در این جناح متمرکز کرده بود.

در این جبهه، برابر سپاه نیرومند چهارم عراق، لشگر زرهی پاره‌پاره شده اهواز قرار داشت. لشگر مزبور، برابر دروازه‌های اهواز با برخرداری از حمایت کامل مردم شهر و افراد ژاندارمری و شهربانی، پدآفند اهواز را به دوش گرفت.

در درازای جنگ، این لشگر بایگان‌هایی از لشگر پیاده مرکز، لشگر 77 پیاده خراسان و نیز لشگر 16 زرهی تقویت شد و در این فرآیند، بار اصلی جنگ را تا اخراج آخرین نفر از سربازان عراقی از خوزستان، به دوش کشید.

عملیات در این جبهه‌ی گسترده به دلیل امکان عملیات خارج از جاده (5) برای ارتش عراق که با پیروی از الگوی ارتش سرخ، با تمرکز زیاد یگان‌های زرهی وارد نبرد شده بود، بسیار دل‌خواه بود. تا برابر دروازه‌های شهر اهواز، همه چیز بر پایه‌ی برنامه پیش می‌رفت. روز ششم آغاز تجاوز، جلوداران سپاه چهارم عراق وارد حومه‌ی شهر اهواز شدند. تعدادی از این افراد، وسیله‌ی مردم و نیروهای ژاندارمری و شهربانی از پای درآمده و یا دستگیر گردیدند. در همین روز، ستون‌های زرهی جناح جنوبی سپاه چهارم عراق، در کنار رودخانه‌ی کارون، برای «‌‌تک» به شهر اهواز، آرایش جنگی گرفته بودند.

در لحظه‌هایی که از نظر فرماندهان ارتش عراق، هیچ‌چیز نمی‌توانست از سقوط شهر اهواز جلوگیری کند، مردم شهر و بقایای نیروهای مسلح ایران به پا خاستند. افراد شهربانی و ژاندارمری در پشت‌بام‌های شهر، سنگر گرفتند تا در صورت نفوذ نیروهای عراقی به داخل شهر بر کوچه‌ها و خیابان‌ها مسلط باشند. مردمِ کوچه و بازار، به سرعت دست‌اندرکار ایجاد مانع‌های خیابانی، تله‌های ضد تانک و سنگربندی در خیابان‌ها و میدان‌های اصلی شهر شدند. در این راستا، بقایای لشگر 92 زرهی اهواز، پدآفند اصلی شهر را به عهده گرفت. این لشگر پس از سازمان‌دهی یگان‌های موجود، در مواضع پدآفندی مستقر گردید. در این لحظه‌های سرنوشت‌ساز، نیروی هوایی و «‌‌هوانیروز»، با وجود صدمات فراوانی که در جریان انقلاب متحمل شده بودند، با همه‌ی توان به دفاع از شهر اهواز برخاستند. جنگنده‌های نیروی هوایی از پایگاه‌های دزفول، بوشهر، اصفهان و شیراز، پیاپی به پرواز درمی‌آمدند. هدف نیروی هوایی، بر هم زدن آرایش رزمی نیروهای زرهی سپاه چهارم ارتش عراق، بر اثر آتش بی‌ایست و پرحجم و در نتیجه وارد کردن تلفات هرچه بیشتر، برای متوقف کردن آفند نیروهای دشمن بود. هلیکوپترهای هوانیروز هم دوشادوش جنگنده‌های نیروی هوایی، در این نبرد، فعالانه شرکت داشتند.

در شب هفتم مهر ماه 1359، با وجود تک‌های پیاپی جنگنده‌های نیروی هوایی و هلیکوپترهای توپدار هوانیروز که حتا در دل شب هم ادامه داشت، هر لحظه بیم آن می‌رفت که نیروهای زرهی عراق به داخل شهر نفوذ کنند. در این شبِ سرنوشت‌‌ساز، به پیشنهاد کارشناسان سازمان آب و برق خوزستان، آب رودخانه‌ی دز را وسیله‌ی تلمبه‌های نیرومند سازمان مزبور به سوی دشت سرازیر کردند. در همان شب، عملیات مشابه‌ای نیز از سوی یگان مهندسی لشگر 92 زرهی اهواز بر روی رودخانه‌ی کرخه انجام شد (6). سحرگاه روز هشتم مهر ماه، آب زیادی میان نیروهای زرهی دشمن و شهر اهواز حایل شده بود. در این فرآیند زمین برای عملیات یگان‌های زرهی دشمن مشکل‌آفرین گردیده بود. این امر در جلوگیری از سقوط اهواز نقش موثری داشت.

در جناح شمالی نیز سپاه چهارم عراق، برابر پایداری سرسختانه‌ی ارتش و مردم ایران از حرکت بازایستاد و در این فرآیند، نتوانست به هدف اصلی خود، یعنی اشغال یا تامین شهر دزفول و در نتیجه، محاصره‌ی خوزستان از طرف شمال، دست یابد. بدین‌سان، ارتش عراق با وجود تمرکز بیشترین نیرو در جبهه‌ی مرکزی، موفق نشد که هیچ‌یک از هدف‌های خود را به طور کامل به اجرا درآورد. (نقشه‌ی شماره یک)

سوم ـ جبهه‌ی شمال:

در این جبهه، ارتش عراق با موفقیت کامل روبرو بود و توانست در کم‌ترین مدت، به همه‌ی هدف‌های از پیش تعیین شده، دست یابد. هدف ارتش عراق از گشودن این جبهه، تامین محورهای آفند احتمالی ارتش ایران به داخل خاک عراق و در نتیجه شهر بغداد بود. در این جبهه، ارتش عراق پس از اشغال شهرها و روستاهای منطقه از جمله نفت شاه (نفت شهر)،‏ قصر شیرین، خسروی، سومار، مهران و دهلران، دست‌اندرکار تحکیم مواضع اشغالی شد. بدین‌سان، ارتش عراق موفق شد دو محور تعرض احتمالی ارتش ایران را به سوی بغداد، امن کند. محورهای مزبور عبارت بودند از:

ـ محور، سومار ـ مندلی ، بعقوبه ـ بغداد.

ـ محور، قصر شیرین ـ خانقین ـ بعقوبه ـ بغداد.

فاصله شهر بغداد از مرز دولتی از طریق محورهای یاد شده، کمابیش یکصد و پنجاه کیلومتر است.

به هنگام آفند عراق، ارتش ایران فاقد توان رزمی لازم برای انجام عملیات تعرضی به داخل خاک عراق بود. اما، چنان‌چه عراق در رسیدن به هدف‌های خود در جبهه‌ی شمالی ناکام می‌ماند، ارتش ایران می‌توانست با نفوذ به داخل قلمرو عراق از محورهای بالا و تهدید شهر بغداد، نقشه‌‌های جنگی عراق را در هم ریخته و ورق جنگ را به سود خود برگرداند.

ناموفق ماندن ارتش عراق در جبهه‌ی مرکزی و جنوبی و در نتیجه متوقف شدن ارتش مزبور برابر دروازه‌های اهواز و آبادان، همراه با برتری ایران در هوا و دریا و هم‌چنین خسارت و تلفات قابل ملاحظه‌ی نیروهای عراقی در همین چند روز آغازین جنگ، آشکارا نشان داد که امکان پیروزی نظامی در این نبرد برای عراق وجود ندارد.

نیروی هوایی ایران، با وجود درهم ریختگی سازمانی و زخم‌هایی که در اثر پی‌آمدهای «‌‌‌به اصطلاح کودتای نوژه» به این نیرو وارد شده بود. روز اول مهر ماه 1359 با یکصد و چهل فروند جنگنده‌ـ بمب‌افکن، هدف‌های نظامی و اقتصادی بسیاری را در ژرفای قلمرو عراق در هم کوبید و برتری بی‌چون و چرا و توان رزمی نیروی هوایی ایران را به نمایش گذارد (7).

نیروی دریایی که در جریان انقلاب و شاید به علت دوری از مرکز، کمابیش دست نخورده باقی مانده بود، در همان روزهای آغازین جنگ، برتری کامل خود را به دشمن نشان داد. نیروی دریایی ایران در عملیات «‌‌ مروارید» (آغاز مهر ماه 1359)‏ با غرق کردن 3 فروند ناوچه‌ی موشک‌انداز «‌‌اوزا ـ 2» (OSA2) و یک فروند ناوچه‌ی موشک‌انداز «‌‌اوزاـ1» (OSA1) و وارد کردن آسیب اساسی (کمابیش 70 درصد) بر سه فروند ناوچه‌ی موشک‌انداز دیگر عراقی، هسته‌ی اصلی نیروی دریایی ایذایی عراق را نابود کرد (8). باقی مانده‌ی نیروی دریایی مزبور، در تنها پایگاه دریایی این کشور «‌‌ام‌القصر» (واقع در خور عبدالله) زندانی گردید. سپس در پی عملیات هم‌آهنگ نیروی دریایی و نیروی هوایی، نیروی دریایی عراق به صورت عملی از صحنه‌ی نبرد حذف شد.

به دنبال این عملیات، نیروی دریایی و هوایی ایران به تلافی بمباران و گلوله‌باران پالایشگاه آبادان، در یک عملیات مشترک، بندر «‌‌البکر» (واقع در کرانه‌ی اروندرود) که بندر اصلی صدور نفت عراق به شمار می‌رفت، در هم کوبیده و تاسیسات بندری و نفتی آن را از کار انداختند.

بدین‌سان، ارتش ایران با وجود تصفیه‌های خونین، در هم ریختگی سازمانی، نفوذ نیروهای چپ به داخل آن و نیز غارت جنگ‌افزارها در روزهای بیست و یکم و بیست و دوم بهمن ماه 1357، همراه با مصایب و دشواری‌های بسیار دیگر، توانست با هم‌گامی مردم ایران و به ویژه مردم میهن‌پرست خوزستان، تا میانه‌های آبان ماه 1359، جنگ را به حالت سکون درآورد. آفند سراسری ارتش عراق و رویای «‌‌قادسیه دوم» (9)، تنها 45 روز پایید. در این میان، ارتش عراق برای جلوگیری از گسیختگی و حفظ هم‌آهنگی مواضع خود، در برخی مناطق ناچار به عقب‌نشینی شد.

بدین‌سان، مرحله‌ی اول جنگ، بیش از یک ماه و نیم به درازا نکشید. این دوره دربرگیرنده‌ی آغاز آفند عراق (31 شهریور ماه 1359) تا میانه‌های آبان ماه 1359 می‌باشد که ارتش ایران، نیروهای متجاوز عراق را زمین‌گیر کرد. در این دوره، ارتش عراق توانست شهرهای زیر را اشغال کند:

شلمچه، خرم‌شهر، هوزگان و بستان، (واقع در استان خوزستان)، موسیان، دهلران، مهران و سومار (واقع در استان ایلام) نفت شاه (نفت شهر)، خسروی، قصر شیرین و ازگله، واقع در استان کرمانشاهان.

افزون بر آن، کمابیش یک هزار و دویست آبادی نیز به تصرف ارتش عراق درآمد و ارتش مزبور در حد نهایی به عمق 90 کیلومتر (به خط مستقیم از مرز دولتی)، در خاک ایران نفوذ کرد، در اثر این عملیات بخش‌هایی از جاده‌های اهواز‌ـ آبادان و آبادان‌ـ ماهشهر، به اشغال ارتش عراق درآمد. در نتیجه، شهر آبادان از راه خشکی در محاصره‌ی کامل ارتش مزبور قرار گرفت، به طوری که ارتباط با این شهر، تنها از راه دریا امکان‌پذیر بود. (10)

ب‌ـ مرحله‌ی دوم نبرد

چنان‌که اشاره شد، در میانه‌های آبان ماه 1359، ایرانیان توانستند آفند همه‌جانبه‌ی ارتش عراق را مهار کرده و جنگ را به حالت سکون درآورند. از این تاریخ تا آغاز اولین آفند ارتش ایران (پنجم مهر ماه 1360) که برای در هم کوبیدن محاصره‌ی شهر آبادان به مورد اجرا درآمد، می‌توان به عنوان مرحله‌ی دوم جنگ نام برد.

ویژگی آشکار این مرحله از جنگ، نبرد توپخانه‌هاست. در این دوره که ارتش عراق از پیشروی بازمانده بود، شهرها، مراکز صنعتی، اقتصادی و نیز روستاهایی که در تیررس توپخانه دوربرد و موشک‌های زمین به زمین قرار داشت، زیر آتش پیاپی قرار دارد(11).

هنوز یک ماه و نیم از آغاز آفند همه جانبه‌ی ارتش عراق نگذشته بود که ارتش مزبور با توقف برابر دروازه‌های آبادان و اهواز، ناکام ماندن در تصرف یا تامین شهر دزفول، همراه با برتری ایران در هوا و دریا و هم‌چنین خسارت و تلفات سنگینی که در همین زمان کوتاه متحمل شده بود، از موضع آفند به لاک پدآفند فرو رفت. ارتش مزبور، در حاشیه‌ی شهر آبادان که انتظار می‌رفت پس از فصل زمستان و خشک شدن زمین، دست به یک آفند همه جانبه بزند، ‌موضع پدآفندی را برگزید. شهر آبادان از چند سو در محاصره‌ی ارتش عراق قرار داشت. اشغال شهر مزبور، نه تنها می‌توانست وظیفه‌ی جناح جنوبی ارتش چهارم را کامل کند بلکه از نظر حیثیتی برای ارتش عراق یک پیروزی بزرگ به حساب می‌آمد.

ارتش عراق در این دوره، ضمن گلوله باران مناطقی که در تیررس توپخانه‌ی دوربرد و موشک‌های زمین به زمین قرار داشت، برای حفظ دستاوردهای جنگ، دست‌اندرکار محکم کردن مواضع پدآفندی شد. ارتش مزبور با ایجاد میدان‌های مین، مانع‌های ضد تانک، خندق و خاکریز، مواضع پدآفندی مستحکمی را به وجود آورد. افزون بر آن، ارتش عراق در این راستا، از رودخانه‌های خوزستان و به ویژه رودخانه‌ی کارون بهره گرفت و مواضع پدآفندی خود را با آن‌ها هم‌آهنگ کرد (12).

از سوی دیگر، ایرانیان نیز نیازمند زمان بودند تا با بازسازی نیروی زمینی و سازمان دادن بهتر به نیروهای مردمی و هم‌چنین تهیه و تکمیل طرح‌های جنگی، از موضع پدآفندی بیرون آمده و حالت تهاجمی در پیش گیرند.

در این دوره، با وجود عملیات پراکنده‌ی ارتش و نیروهای مردمی ایران، همراه با آتش پیاپی توپخانه‌های دو طرف و موشک‌اندازی‌های ارتش عراق، در خطوط جبهه‌ها تغییری پدید نیامد.

پ‌ـ مرحله‌ی سوم نبرد

نخست ـ در هم شکستن محاصره‌ی آبادان (عملیات ثامن‌الائمه):

بامداد روز پنجم مهر ماه 1360، یعنی یک سال و شش روز پس از آغاز آفند ارتش عراق، اولین عملیات آفندی ارتش ایران برای در هم شکستن محاصره‌ی شهر آبادان با موفقیت تمام به مورد اجرا درآمد. ارتش عراق در بخش خاوری رودخانه‌ی کارون منطقه‌ای کمابیش یک‌صد و پنجاه کیلومتر مربع را در اختیار داشت. بدین‌سان، بخش‌هایی از جاده‌های اهواز ـ آبادان و ماهشهر ـ آبادان در تصرف ارتش مزبور قرار داشت و بقیه این دو جاده نیز در منطقه‌ی عملیاتی عراقی‌ها واقع شده بود. ارتش عراق برای نگهداری تنها سرپلی که در بخش خاوری رودخانه‌ی کارون در تصرف داشت، دست به ایجاد استحکامات زیادی زده بود. افزون بر آن، پدآفند هوایی نیرومندی نیز در این منطقه مستقر گردیده بود. ارتباطات و تدارکات این منطقه وسیله‌ی پل‌های «‌‌قصبه» و «‌‌حفار» تامین می‌شد.

استعداد ارتش عراق در این منطقه عبارت بود از: یک تیپ زرهی، یک تیپ مکانیزه، یک تیپ پیاده، یک گردان زرهی مستقل، دو گردان پیاده مستقل و یک قاطع «‌‌‌جیش‌الشعبی» (13).

افزون بر توپخانه‌ی مستقر در این منطقه، پنج گردان توپخانه‌ی مستقر در باختر رودخانه‌ی کارون نیز در پشتیبانی این نیرو قرار داشت (14).

ارتش ایران در ساعت یک بامداد روز پنجم مهر ماه 1360، از سه جبهه، مواضع ارتش عراق را در بخش خاوری رودخانه‌ی کارون مورد آفند قرار داد:

از سوی شمال، در راستای رودخانه‌ی کارون و جاده اهواز ـ آبادان

از سوی جنوب، در راستای رودخانه‌ی کارون

از سوی خاور، در راستای محور عمود بر جاده‌ی آبادان ـ ماهشهر

ستون‌هایی که در راستای رودخانه‌ی کارون وارد عملیات شده بودند، پس از سیزده ساعت نبرد، یعنی در ساعت 14 همان روز، موفق شدند که دومین پل ارتباطی ارتش عراق بر روی رودخانه‌ی کارون را نیز به تصرف خود درآورند. نیروهای عراقی مستقر در این منطقه که همه‌ی راه‌های ارتباطی و تدارکاتی و فرار را از دست داده بودند، اسلحه را زمین گذاشته و تسلیم شدند (نقشه شماره 3). بدین‌سان، در نبردی که تنها دو روز به درازا کشید، ضمن نابودی تنها سرپل ارتش عراق در بخش خاوری رودخانه‌ی کارون، محاصره‌ی آبادان نیز در هم شکست و اولین پیروزی نظامی در جنگ، نصیب ارتش ایران شد. در این نبرد، ارتش عراق تلفات و خسارت‌های سنگینی را متحمل گردید. افزون بر آن، ضربه‌ی روحی و حیثیتی شدیدی نیز بر عراقی‌ها وارد آمد. گرچه این پیروزی از نظر افزایش روحیه‌ی جنگی نیروهای ایرانی خیلی مهم بود، اما سرنوشت جنگ در گرو پیروزی در جبهه‌ی دیگری بود.

دوم ـ آزادسازی شهر بستان (عملیات طریق القدس):

ارتش عراق با اشغال بخش بزرگی از شهرستان دشت میشان و به ویژه، در دست داشتن شهر بستان، جبهه‌های شمالی، مرکزی و جنوبی خود را از داخل خاک ایران به هم پیوند داده بود. در حالی که این امر از داخل خاک عراق با وجود مرداب هویزه و نبودن راه‌های ارتباطی در موازات مرز، امکان‌پذیر نبود. ارتش عراق با در دست داشتن شهر بستان و مناطق اطراف آن و در نتیجه تسلط بر محور عماره ـ بستان، از راه تدارکاتی نزدیک و مطمئنی نیز برخوردار بود. این محور، ‌به ویژه برای تدارکات جناح جنوبی جبهه‌ی مرکزی که در حقیقت ستون فقرات ارتش مزبور را تشکیل می‌داد، دارای اهمیت حیاتی بود.

با توجه به این مسایل، برای وارد آوردن ضربه‌ی کاری و اساسی بر پیکر نیروی زمینی ارتش عراق، طراحان نظامی ستاد ارتش ایران به این نتیجه رسیدند که می‌بایست:

نخست ارتباط جبهه‌های جنوبی، مرکزی و شمالی ارتش عراق را از هم گسیخت

سپس، ارتش عراق را از محور تدارکاتی عماره ـ بستان محروم کرد.

برای رسیدن به دو هدف بالا، می‌بایست شهر بستان و منطقه‌های اطراف آن تا تنگ «‌‌چزابه» آزاد می‌شد. تنگ مزبور، با درازای کمابیش چهار کیلومتر، در شمال شهر بستان و حاشیه‌ی باتلاق هوزگان قرار دارد. این تنگه برای پدآفند منطقه‌ای که قرار بود آزاد شود، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود. تنگ چزابه، از شمال به تپه‌های شنی و از جنوب به آب‌گرفتگی محدود است. از این روی، پهنای عبور در این تنگه بسیار کم بوده و از هزار و پانصد متر تجاوز نمی‌کند. ارتش عراق با توجه به اهمیت شهر بستان و منطقه‌های اطراف آن، این شهر را به صورت دژ جنگی کامل درآورده بود. ارتش ایران بدون در هم کوبیدن این دژ، نمی‌توانست پیوستگی طولی ارتش عراق را از هم گسیخته و محور تدارکاتی عماره ـ بستان را از کار بیندازد.

با توجه به این بررسی‌ها، در ساعت نیم بامداد روز هشتم آذر ماه 1360 خورشیدی، عملیات آزادسازی شهر بستان و اطراف آن (عملیات طریق‌القدس) با موفقیت به مورد اجرا درآمد. هدف این عملیات که چهارده روز به درازا کشید، عبارت بود از انهدام نیروهای عراقی مستقر در منطقه (کمابیش 6 تیپ) و در نتیجه، آزادسازی منطقه‌ای با پهنه‌ی سیصد تا سیصد و پنجاه کیلومتر مربع و رسیدن و ترمیم مرز دولتی در حد فاصل باتلاق هوزگان.

از آغاز مرحله‌ی سوم، ارتش ایران به دلیل عدم برخورداری از پوشش هوایی لازم، شیوه‌ی رزم شبانه را برگزید. نیروی هوایی قدرتمند ایران، در این فاصله، به دلایل زیر توان، رزمی خود را به میزان زیادی از دست داده بود:

ـ کمبود لوازم یدکی

ـ کمبود سوخت، در اثر از کار افتادن پالایشگاه آبادان

ـ خرابکاری عاملان ایرانی نمای عراق در این نیرو

از سوی دیگر، ستاد ارتش ایران، با توجه به این مساله که امکان جایگزینی هواپیماها وجود نداشت، کوشش می‌کرد تا حد ممکن در این مرحله، نیروی هوایی را درگیر جنگ نکرده و آن را برای مراحل حساس‌تر احتمالی، حفظ کند.

ارتش عراق نیز برابر این شیوه رزمی ایرانیان، روش «‌‌پدآفند متحرک» را برگزیده بود. ارتش مزبور این شیوه را در عملیات محدودِ مرحله‌ی دوم، چندین بار با موفقیت اجرا کرده بود. در نیروی زمینی عراق به شیوه روس‌ها، «‌‌زرهی» عنصر اصلی را تشکیل می‌داد. اما نیروی زرهی در شب امکان مانور لازم را نداشته و در نتیجه از کارآیی کافی برخوردار نیست. با توجه به این مساله، نیروی زمینی عراق، آرایش عمقی به خود گرفته بود (15). در این آرایش، روی خط‌های مقدم که سقوط آن‌ها برابر تک شبانه حتمی است، زیاد تکیه نمی‌شود. اما با روشن شدن هوا، رده‌های بعدی می‌توانند با پاتک‌های قوی، نه تنها مواضع از دست رفته در شب را دوباره به چنگ آورند بلکه به دلیل خستگی نیروهای مهاجم در طول رزم شبانه، ضربه‌های کاری نیز به آنان وارد نمایند.

برابر این شیوه جنگی ارتش عراق، طراحان ستاد ارتش ایران، شیوه‌ی رزم شبانه با روش «‌‌تک همآهنگ در چندین رده» را به کار گرفتند. برپایه این روش،‌هم‌زمان با خطوط مقدم، می‌بایست رده‌های دوم و سوم دشمن نیز در عمق مورد حمله قرار می‌گرفت. این شیوه رزمی در عملیات آزادسازی شهر بستان و تنگ چزابه، با موفقیت کامل از سوی ارتش ایران به کار گرفته شد.

عملیات آزادسازی شهر بستان (عملیات طریق‌القدس)، در دو محور کلی شمال و جنوب رودخانه‌ی کرخه به مورد اجرا گذارده شد. عملیات محور شمالی، برای آزادسازی تنگ چزابه و هدف عملیات در محور جنوبی، آزادسازی شهر بستان بود. در هر دو محور، ایرانیان هم‌زمان با خطوط مقدم دشمن، رده‌های دوم و سوم احتیاط نیروهای عراقی را نیز مورد آفند قرار دادند. در پایان روز دوم، در محور شمالی،‌تنگه چزابه و در محور جنوبی، شهر بستان آزاد شد. در اثر این عملیات، ارتش عراق با تحمل تلفات جانی و ضایعات تسلیحاتی سنگین، تن به یک شکست راهبردی (استراتژیک) داد.

بدین‌سان، به دنبال آزادسازی شهر بستان و مناطق اطراف آن، ارتباط جبهه‌های ارتش عراق در داخل خاک ایران از هم گسیخت و این نیروها از محور تدارکاتی عماره‌ـ بستان نیز محروم شدند. از این‌رو، ارتش عراق چندین با ربا تحمل زیان‌های بسیار، کوشید تا شهر بستان را دوباره اشغال کند و در نتیجه شکست محتوم خود را چندی به عقب بیندازد که موفق نشد.

به دنبال این عملیات ناموفق برای اشغال دوباره‌ی شهر بستان، نیروهای عراقی مستقر در منطقه که در خطر محاصره و نابودی کامل قرار گرفته بودند، در چند مرحله عقب‌نشینی کرد و در جنوب رودخانه کارون مستقر شدند. (نقشه شماره چهار)

سوم ـ آزادسازی گلوگاه خوزستان (عملیات فتح‌المبین)

با وجود تحمیل این شکست، سپاه چهارم ارتش عراق با تسلط بر نواحی شوش، گلوگاه خوزستان را هنوز در دست داشت. افزون بر آن، سپاه مزبور با دریافت جنگ‌افزارهای بیشتر و تقویت بایگان‌های رزمی دیگر، بیش از پیش نیرومند می‌نمود. با توجه به این‌که حکومت عراق بیش‌ترین توان رزمی خود را در این جبهه متمرکز کرده بود، سرنوشت جنگ در گرو در هم کوبیدن این نیروی عظیم قرار داشت (16). سپاه چهارم، افزون بر برخورداری از پیشرفته‌ترین جنگ‌افزارها، تا تنگه‌ی «‌‌رقابیه» دارای مواضع پدآفندی پی‌درپی و ژرف بود. هم‌چنین جناح شمالی این سپاه، با تکیه به دنباله‌های کبیر کوه، از هر جهت پوشیده بود. افزون بر آن، به دلیل محدودیت و در برخی موارد عدم امکان عملیات خارج از جاده در شمال محور دزفول ـ عین خوش ـ موسیان، این جناح برابر حمله‌ی احتمالی ستون‌های زرهی ایرانیان در امان بود. نقطه‌ی ضعف سپاه چهارم در جناح جنوبی بود. این منطقه، از شهر شوش به سوی غرب، از هر جهت برای عملیات خارج از جاده مساعد است. سپاه مزبور نیز با توجه به این مساله، بیش‌ترین نیرو را در این جناح متمرکز کرده بود. اما، به دنبال آزادسازی شهر بستان و منطقه‌های اطراف، جناح جنوبی سپاه چهارم دو پاره شده و پاره‌ی شمالی آن به صورت یک برجستگی ضربه‌پذیر، در درازای محور عین خوش ـ موسیان، بدون پوشش باقی مانده بود. ارتش عراق، پس از آن‌که موفق نشد با اشغال دوباره‌ی شهر بستان این نقطه‌ی ضعف را برطرف کند، روز هفدهم اسفند ماه 1360 دست به یک کوشش نافرجام از سوی شمال زد. این عملیات نزدیک به دو هفته ادامه داشت و طی آن ارتش عراق کوشید تا تنگه چزابه را دوباره اشغال کند و در این فرآیند، فشار بر روی شهر بستان را افزایش دهد. عملیات ارتش عراق با وجود نقل و انتقال‌های وسیع و برخورداری از آتش سنگین توپخانه و بمباران هوایی، با شکست روبرو شد.

در ساعت نیم بامداد روز اول فروردین ماه 1361، عملیات ارتش ایران برای در هم کوبیدن پاره‌ی شمالی جناح جنوبی سپاه چهارم عراق، آغاز شد و در دو مرحله دیگر در روزهای چهارم و هفتم همان ماه، با موفقیت کامل دنبال گردید. سرعت عملیات به گونه‌ای بود که روز نهم فروردین ماه، ارتش ایران منطقه‌ی مورد نظر را پاک‌سازی کرده و در مواضع پدآفندی از پیش تعیین شده مستقر شده بود. در این عملیات، ستاد ارتش ایران دو لشگر کامل زرهی همراه با چند گردان توپخانه را وارد کارزار کرد. در این راستا برای پیش‌گیری از کاهش شدت آفند، چند تیپ دیگر همراه با چند گردان از نیروهای مردمی و چند گردان سپاه پاسداران نیز وارد میدان جنگ شدند. در این عملیات که با استادی از سوی طراحان نظامی ستاد ارتش ایران طرح‌ریزی شده بود و با دقت و جسارت از سوی فرماندهان ارتش به مورد اجرا درآمد، هم‌زمان با خطوط مقدم، رده‌های عمقی سپاه چهارم عراق نیز مورد حمله قرار گرفت.

ستون فقرات این عملیات بزرگ نظامی را لشگر 92 زرهی اهواز تشکیل می‌داد. این لشگر، در درازای جنگ با یگان‌های دیگر تقویت شده بود. لشگر 92 زرهی اهواز، در حالی که از سوی چند گردان از نیروهای مردمی همراهی می‌شد، از جنوب محور دزفول ـ عین خوش ـ موسیان، مواضع سپاه چهارم را دور زد و در جنوب عین خوش، مقر فرماندهی، پایگاه موشک‌های زمین به زمین و یگان‌های تامین عقبه‌ی سپاه چهارم عراق را مورد حمله قرار داد. هم‌زمان با این عملیات، لشگر 77 پیاده خراسان همراه با چند گردان از نیروهای مردمی و سپاه پاسداران، از امتداد جنوبی دامنه‌های کبیرکوه، مواضع سپاه چهارم را مورد تک قرار داد.

پس از هشت روز نبرد، سپاه چهارم عراق با از دست دادن سه لشگر مکانیزه و زرهی، از هم پاشید. در این نبرد، پانزده هزار تن از افراد ارتش عراق همراه با یک ژنرال و صدها افسرِ ارشد و رده‌های پایین‌تر، به اسارات درآمدند. افزون بر آن، 150 دستگاه تانک، 170 دستگاه نفربر زرهی، 500 دستگاه خودرو، 165 قبضه توپ و مقادیر زیادی جنگ‌افزارهای نیمه سنگین و سبک، ‌همراه با مهمات و وسایل مخابراتی به غنیمت گرفته شد (17). با این شکست، ارتش عراق چهل کیلومتر به عقب رانده شد و شهرهای دزفول و شوش از تیررس آتش توپخانه‌ی عراق رهایی یافتند. (نقشه شماره پنج)

چهارم ـ بیرون راندن ارتش عراق از خاک ایران (عملیات بیت‌المقدس)

به دنبال این پیروزی، نوبت جناح جنوبی سپاه چهارم فرا رسیده بود. این جناح، پیش‌تر در محور سوسنگرد ـ اهواز، دو پاره شده و پاره‌ی شمالی آن، در عملیات طریق‌القدس نابود گردیده بود. باقی‌مانده‌ی سپاه چهارم عراق، هنوز منطقه‌ای به وسعت کمابیش 5400 کیلومتر مربع را در اختیار داشت. این منطقه از شمال به کرخه‌ی کور و شهرهای هوزگان (هویزه)، از باختر به باتلاق هوزگان (هویزه) و از جنوب به اروند رود و شهر خرم‌شهر، محدود می‌شد. ارتش عراق به دلیل استقرار دراز مدت در این منطقه، مواضع پدآفندی زیادی به وجود آورده بود. افزون بر آن، این مواضع را با رودخانه‌های کرخه‌ی کور و کارون نیز هم‌آهنگ کرده بود. ارتش عراق با توجه به پهنای قابل عبور کرخه‌ی کور و به ویژه پس از عملیات آزادسازی گلوگاه خوزستان (فتح‌المبین)، استحکامات کناره‌ی این رودخانه را تقویت کرده بود. در این‌جا، افزون بر میدان‌های مین، سیم خاردار، کانال و خاکریز، سنگرهای تیربار به خوبی می‌توانستند، عبور پیاده‌نظام را متوقف کنند. در آخرین رده‌ی این مواضع پدآفندی، آشیانه‌های تانک به فاصله‌های کمی از هم فرار داشتند که می‌توانستند تلفات سنگینی بر مهاجم وارد کنند.

با وجود خطوط پدآفندی مناسب و هم‌آهنگی کامل با رودخانه‌ی کرخه کور و کارون، جناح جنوبی سپاه چهارم عراق، از نظر امکان تحرک در وضع بسیار بدی قرار داشت. باتلاق هوزگان (هویزه) و مناطق مردابی به هم پیوسته‌ی آن در قلمرو حکومت عراق، ‌امکان عقب‌نشینی این نیرو را به داخل خاک عراق غیرممکن می‌ساخت. برای عقب‌نشینی و فرار،‌تنها یک راه دراز، در مسیر محور خرم‌شهر ـ شلمچه ـ بصره، وجود داشت. ارتش عراق، پس از تحمل شکست‌های پیاپی، جناح جنوبی سپاه چهارم را به شدت تقویت کرده بود. یگان‌هایی که در اثر عملیات پیشین ارتش ایران، در هم شکسته بودند، پس از بازسازی، دوباره به منطقه اعزام گردیدند. با آغاز عملیات، یگان‌های دیگری نیز به یاری این جناح گسیل شدند. استعداد ارتش عراق در این منطقه به شرح زیر برآورد شده بود:

پیاده نظام: حدود سی و شش هزار نفر

زرهی: چهل و یک گردان تانک یا کمابیش 1345 دستگاه تانک

مکانیزه: سی و هشت گردان مکانیزه یا کمابیش 1330 دستگاه نفربر زرهی

پشتیبانی: کمابیش 530 قبضه توپ

افزون بر آن، این نیرو از پشتیبانی مداوم هوایی در درازای نبرد نیز برخوردار بود (18).

برای رویارویی با این نیروی قابل ملاحظه و بیرون راندن باقی مانده ارتش عراق از خاک ایران، ستاد ارتش، عملیات بیت‌المقدس را در سه مرحله به مورد اجرا درآورد. طراحان ستاد ارتش ایران، با توجه به انبوه نیروی دشمن، گستردگی جبهه و پهنه‌ی زیاد منطقه‌ی عملیات، از درگیری در یک جبهه متمرکز پرهیز کرده و در نتیجه به ارتش عراق اجازه نداد تا از امکان تمرکز نیرو، بهره‌مند شود.

عملیات غرب رودخانه‌ی کارون

این عملیات روز اول اردی‌بهشت ماه 1361 از سوی ارتش ایران در غرب رودخانه‌ی کارون به مورد اجرا گذارده شد. در این عملیات چندین گردان از نیروهای مردمی و سپاه پاسداران نیز در میدان نبرد، حضور داشتند. در این مرحله، نیروهای ایران پس از گذر از رودخانه‌ی کارون، جاده‌ی اهواز ـ خرم‌شهر را در اختیار گرفت. ارتش عراق با وجود پاتک‌های سخت، موفق به دست‌یابی دوباره به این جاده نشد.

عملیات فکه

مرحله‌ی دوم این عملیات، پانزده روز پس از مرحله‌ی اول یعنی در روز شانزدهم اردی‌بهشت ماه 1361 در منطقه «‌‌فکه» به اجرا درآمد. در نتیجه‌ی این عملیات، فشار بر روی نیروهای عراقی مستقر در منطقه افزایش یافت. هم‌زمان با عملیات فکه، بخشی از نیروهایی که در مرحله‌ی اول عملیات از رودخانه‌ی کارون گذر کرده بودند، به سوی مرز دولتی به حرکت درآمده و تا پایان روز هفدهم اردیبهشت ماه، در نوار مرزی مستقر شدند.

عملیات آزادسازی خرم‌شهر

مرحله‌ی سوم عملیات، روز نوزدهم اردی‌بهشت ماه 1361 به منظور در هم کوبیدن بقایای نیروهای جبهه‌ی مرکزی و هم‌چنین نیروهای جبهه‌ی جنوبی ارتش عراق و در نتیجه آزادسازی خرم‌شهر به مورد اجرا درآمد. در شب همان روز، مواضع دفاعی ارتش عراق در شمال و باختر شهر خرم‌شهر به تصرف نیروهای ایران درآمد و خرم‌شهر در کم‌تر از سه روز، آزاد شد.

در این نبرد، هفت هزار نفر از افراد ارتش عراق کشته و اسیر شدند. فرمانده‌ی جبهه‌ی جنوبی عراق نیز در میان انبوه کشته شدگان، بود. بقایای نیروهای عراقی با به جا گذاردن مقادیر زیادی جنگ‌افزار و مهمات از میدان جنگ گریختند. (نقشه شماره 6)

بدین‌سان، ارتش ایران موفق شد که پس از گذشت کم‌تر از 19 ماه از آغاز آفند گسترده‌ی عراق و اشغال بخش‌های بزرگی از کشور، نیروهای اشغال‌گر را از خاک ایران براند.

از این مرحله به بعد، مرحله‌ی چهارم جنگ (مرحله پدآفند برون مرزی) آغاز شد...


 
پی‌نوشت‌های گفتار پنجم

1ـ اصطلاح جنگ برق‌آسا، ترجمه‌ی آلمانی Blitzkrieg است. شیوه‌ای که در جنگ جهانی دوم از سوی آلمان‌ها ابداع شد و در مواردی با موفقیت به کار گرفته شد. البته باید توجه داشت که بیش از آن در زمان‌های نزدیک، نادرشاه افشار و آقا محمدخان قاجار، در بسیاری نبردها، ‌از این شیوه بهره گرفتند.

2ـ استعداد ارتش عراق بیشتر از این نیز برآورد شده است.

3ـ تجاوز و دفاع ـ ص 53

4ـ در حسرت قادسیه (مقاله‌های پیاپی) ـ سرتیپ اسد بهبودی‌ـ نشریه ایران و جهان‌ـ چاپ پاریس‌ـ شماره‌های 124ـ123ـ121ـ120ـ119ـ آذر و دی ماه 1361 خورشیدی

5ـ عملیات خارج جاده، عبارت است از امکان حرکت وسایل مکانیزه، ادوات جنگی و مهندسی خارج از جاده‌های ساخته شده.

6ـ تجاوز و دفاع ـ ص 55

7ـ یکی از شاهدان عینی واقعه به نویسنده گفت: خلبان‌های ایرانی، در حالی که هواپیماهای خود را حدود 90 درجه چرخانیده بودند برابر چشمان حیرت‌زده مردم بغداد که از پشت پنجره‌ها شاهد بودند، از میان خیابان‌های بزرگ بغداد می‌گذشتند. غرش هواپیماها، ساختمان‌ها را می‌لرزاند و شیشه‌ها را خرد می‌کرد. دود غلیظ خیابان‌ها را فرا گرفته بود.

8ـ تجاوز و دفاع ـ ص 56

9ـ صدام حسین، تجاوز نظامی به ایران را به نام «‌‌قادسیه دوم» نامگذاری کرد.

10ـ ارتش عراق توانست با ایجاد پل بر روی رودخانه بهمن شیر، وارد کوی ذوالفقار آبادان شود. اما پایداری دلیرانه ساکنان کوی مزبور و دیگر مردم شهر که به یاری آنان شتافته بودند، نیروهای عراقی را فراری داد و پل مزبور نیز به دست مردم شهر نابود شد.

11ـ در حسرت قادسیه

12ـ همان منبع

13ـ «‌‌قاطع» برابر است با پانصد نفر

14ـ تجاوز و دفاع ـ ص 58

15ـ همان منبع. ص 59

16ـ در حسرت قادسیه

17ـ همان منبع

18ـ تجاوز و دفاع ـ ص 60

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه