تاریخ معاصر
دو روز آخر کار فرقه و دموکرات
- تاريخ معاصر
- نمایش از سه شنبه, 31 خرداد 1390 05:44
- بازدید: 5610
برگرفته از تارنمای آذرپادگان
میرزا عبدالله مجتهدی
چهارشنبه 20 آذر 1325
امروز هم در شهر نگرانی میان مردم حکمفرما بود. روابط بین تبریز و طهران همان طور مقطوع بود. سیم تلگراف کار نمیکند. رادیوی تبریز با رادیوی طهران بشدت داخل جنگ شده است.
طیارهها بالای تبریز پرواز نموده، اوراقی فرو ریختهاند که در آن اهالی را دعوت به ترک مقاومت کردهاند. مامورین حکومت و آژانها [پاسبانها]، مردم را نمیگذارند که آن اوراق را بخوانند. اما مردم آن اوراق را دست به دست به همدیگر میرسانند.
هر روز عدهای فدایی و نظامی به جبهههای جنگ میانه و میاندوآب فرستاده میشوند. برای رساندن قشون و مهمات، وسایل نقلیه از دست صاحبان آنها منتزع میشود برای حمل و نقل قشونی به کار برده میشوند. حتی الاغ آسیابان را هم آژان توقیف نموده و میبرده است، در حالی که آژانهای نظمیه را عوض نمودهاند. به جای آژانهای قدیم که غالبا اهل شهر بودند به دهاتیها و مهاجرها لباس آژانی پوشانده و حفظ شهر را به عهده آنان واگذار نمودهاند.
از وضع و سیر جنگ اصلاع قطعی در دست نیست. همین قدر مسلم است که هم در نزدیک میانه و هم در جبهه اقشار و میاندوآب تصادماتی فیمابین واقع گردیده است. رادیوی طهران اطلاع داده است که قوای دولتی ارتفاعات قافلانکوه را متصرف گردیدهاند.
بستگان جوانانی که به عنوان نظام وظیفه به جبههها ارسال شدهاند خیلی پریشان هستند و غالبا وسیله ارتباط و خبر گرفتن را هم ندارند. از سران دموکرات، پیشهوری و بیریا را طرفدار مقاومت و جنگ میگویند. بنا به اطلاعی که دارم، الهامی هم به شدت طرفدار جنگ، آقای شبستری و دکتر جاوید را مردم طرفدار ملایمت و سازش تشخیص دادهاند.
تا حال آقای قوام السلطنه چندین تلگراف به دکتر جاوید استاندار مخابره نموده و درخواست کرده است که برای ورود قوای دولت به آذربایجان که برای حفظ انتظامات در موقع انتخابات ارسال گردیدهاند، ممانعت به عمل نیاید.
نزدیک غروب معلوم شد که در شهر حکومت نظامی اعلام شد. همان وقت خبری هم منتشر شد که سازش حاصل گردیده است. تشویق و نگرانی مردم به منتها درجه رسیده است ...
ساعت پنج بعد از ظهر رادیوی تبریز اول شروع خود، خبر داد که قرار شده است ممانعتی از ورود قوای دولتی به عمل نیاید. دو تلگراف از آقای شبستری که یکی به شاه و دیگری به نخست وزیر مخابره شده بود، در رادیو به زبان فارسی خوانده گردید. یک تلگراف هم از دکتر جاوید خطاب به نخست وزیر خوانده شد. تلگراف محترمانه بود ...
از لحن تلگراف آقای شبستری معلوم بود که سعی دارد حسن خدمت خود را در حل قضیه و وادار نمودن همکاران خود به اطاعت و تسلیم بلاشرط در ضمن همین تلگرافها مورد توجه قرار بدهد. تنها نکتهای که در تلگراف آقای شبستری غیر خاضعانه به نظر میآید این جمله بود که از قوامالسلطنه درخواست نموده بود که قوای دولتی به غیر از نظارت در حسن جریان انتخابات به کارهای دیگر مداخله نکنند.
از این خبر غیرمنتظره خیلی خوشوقت شدیم. از بس خبر خوش و باور نکردنی بود تا مدتی در اطراف آن، نمیتوانستیم درست فکر بکنیم.
همین قدر متوجه بودیم که نام پیشهوری در این جریان، به میان نیامد. ما آن را این طور تحلیل نمودیم که برای تسهیل امر سازش، قدری عقب کشیده و میدان را به آقای شبستری و دکتر جاوید که میانهشان با طهران به آن درجه بد نبود و به اصطلاح، هر دو طرف دیوار را خراب نکرد بودند، واگذار نموده است.
مهدی مجتهدی که در دعوت [فرقهٔ دموکرات] حاضر بود، مراجعه کرد. در آن اجتماع که بیشتر از صد نفر حاضر بودند، آقای شبستری حضار را از [نظرات] خودشان راجع به ترک مقاومت مطلع نموده و تلگراف را بر ایشان قرائت کرده بود و مورد پسند و تحسین حضار گردیده بود.
پیشهوری در آن مجمع حاضر نبوده و نامی هم از وی برده نشده بود؛ اما الهامی را یکی از حضار در میان جمعیت دیده بود که خیلی متغیر به نظر میآمده است. رادیوی طهران در قسمت اخیر نشر اخبار خود تلگرافهای تبریز را نقل نمود. رادیوی ترکیه هم خبر تسلیم شدن [فرقه] آذربایجان را نشر کرد...
دو سه ساعت از نصف شب گذشته، من به صدای تیرهایی که خالی میشد از خواب بیدار شدم. صدای حرکت اتوموبیل هم میآمد. من با خودم گفتم که چون سران کار میخواهند شهر را قبل از ورود قشون، مثل زنجان تخلیه نمایند، تیرها را خالی میکنند که مردم ترسیده از خانههای خود خارج نشوند تا با فراغ خاطر هر چه را میخواهند ببرند.
پنجشنبه 21 آذر [1325]
با صدای لاینقطع تیر از خواب بیدار شدیم. قبل از طلوع آفتاب توسط نوکری که برای خرید نان صبحانه بیرون رفته بود، مطلع شدیم که اوضاع به کلی برگشته است. اهل شهر بر علیه حکومت پیشهوری قیام نموده و شهر را متصرف شدهاند. فداییها و مهاجرها را خلع سلاح نموده و دسته دسته مردم شهری که مسلح شدهاند، مشغول تعقیب و دستگیری و قتل سران و سرکردگان آنها میباشند. پیشهوری فرار کرده است. نظمیه به تصرف اهل شهر درآمده است و مهاجرهایی که در خانههای مصادره شده اسکان [داده] شده بودند، بیرون ریخته شدهاند. از هر طرف صدای تیر تفنگ و طپانچه و مسلسل که به خوبی از همدیگر متمایز بودند، شنیده میشد.
منبع: بحران آذربایجان (سالهای 1324 ـ 1325 ش) خاطرات آیتالله میرزا عبدالله مجتهدی ـ صص 354 ـ 351