شنبه, 12ام آبان

شما اینجا هستید: رویه نخست یادگارهای فرهنگی و طبیعی سیوند چرا کارشناسان سازمان میراث فرهنگی خواهان آبگیری سد سیوند هستند؟

سیوند

چرا کارشناسان سازمان میراث فرهنگی خواهان آبگیری سد سیوند هستند؟

علیرضا افشاری دبیر پایگاه اطلاع‌رسانی برای نجات یادمان‌های باستانی

دبیر گرامی گروه اجتماعی روزنامه‌ی اعتماد
در صفحه‌ی «گزارش اجتماعی» آن روزنامه (هفدهم اردی‌بهشت‌ماه ]1386[)، نوشته‌ای از آقای علی‌محمد نمازی یا نهازی (هر دو شکل در متن آمده بود) درباره‌ی پاسارگاد و سد سیوند به‌چاپ رسید که ضمن سپاسگزاری از مسؤولان روزنامه‌ای که برازنده‌ی نامش است و دغدغه‌های ملی را پی‌گیری می‌کند، توضیحی را در آن‌باره آماده کردم که جای سپاسگزاری بیشتر خواهد بود اگر جهت روشن‌سازی مخاطبان نسبت به چاپ آن اقدام گردد.

نخست که گذرا عنوان آن جناب (آقای نمازی، نویسنده‌ی یادداشت پاسارگاد باقی می‌ماند) را خواندم خوشحال شدم از این‌که سرانجام مقامی از سازمان رسیدگی به امور عشایر درباره‌ی بسته شدن مسیر کوچ عشایر در تنگ بلاغی اظهار نظر کرده است ولی پس از آن‌که متوجه شدم ایشان مشاور سازمان میراث فرهنگی هستند امیدم به یأس تبدیل شد چرا که متأسفانه کارنامه‌ی آن سازمان در مورد پرونده‌ی ملی سد سیوند وضعیت خوبی ندارد و همان‌طور که بیانیه‌ی انجمن‌های علمی باستان‌شناسی که به‌تازگی منتشر شده، اشاره کرده است اعتمادی به مسؤولان آن سازمان نمی‌رود (در ضمن بیانیه‌ی یادشده پاسخی بود به کسانی که عنوان می‌کردند تاکنون باستان‌شناسان به مخالفت با آبگیری سد سیوند برنخاسته‌اند). 
آقای نمازی از اثرات مخرب باستان‌شناسی آب‌گیری سد سیوند تنها به تأثیر باواسطه‌ی آن بر مجموعه‌ی جهانی پاسارگاد سخن گفتند، سپس با استناد به قانون ظروف مرتبطه و هم‌چنین اتکا به قول مسؤولان سازمان برای محاسبات دقیق تأثیر رطوبت بر رشد گل‌سنگ‌ها آن را پاسخ دادند، در حالی‌که علاوه بر آن:
1. خود تنگ بلاغی دارای ارزش‌ تاریخی است؛ 2. تنگ بلاغی هم‌چنین دارای ارزش باستان‌شناسی است؛ 3. در زیر مجموعه‌ی جهانی پاسارگاد شهر کاوش‌نشده‌ی پارسه خوابیده است؛ 4. تپه‌های کاوش‌نشده‌ی باستانی ارسنجان به خاط ساخت شبکه‌ی آب‌رسانی نابود خواهند شد.
دیگر این‌که: در کنار اشاره به قانون ظروف مرتبطه، نمی‌توان موضوع مهم «اختلاف وزن» را نادیده گرفت و این قطعاً باعث می‌شود که از عمق آب‌های سطحی کاسته شود. هم‌اکنون نیز عمق آب‌های سطحی در پاسارگاد کم است و در کمتر از 4-2 متر می‌توان به آب رسید (متأسفانه هیچ کارشناسی به امکان تأثیر وزن آب بر ایجاد زمین‌لرزه در منطقه – که نمونه‌ای کوچک از آن به‌تازگی رخ داد – واکنشی نشان نداده است).
درباره‌ی تأثیر مخرب رطوبت بر مجموعه هم لازم به ذکر است که همه‌ی کارشناسان بر آن متفق‌القولند و سازمان میراث فرهنگی تنها بر روی اندازه‌گیری میزان آن پا می‌فشارد، یعنی به‌جای این‌که نمونه‌های مشابه – حتا جهانی – را بیابد، می‌خواهد یکی از ارزشمندترین بناهای این سرزمین را به آزمون و خطا بگذارد، آن‌هم در حالی‌که هیچ تضمینی وجود ندارد در صورت بحرانی بودن رطوبت، تمهیدی برای آن اندیشیده شود.
برای آگاهی آقای نمازی شایسته‌ی اشاره است، آقای رحیم‌مشایی، ریاست سازمان و دکتر فاضلی، رییس پژوهشکده‌ی باستان‌شناسی پس از همایش ارائه‌ی دست‌آوردهای کاوش‌های تنگ بلاغی در سی‌ام دی‌ماه سال پیش، در دو برنامه‌ی مختلف تلویزیونی که همان‌شب و فردا صبح آن‌روز پخش شد موضوع را خاتمه‌یافته تلقی کردند و آب‌گیری را بی‌مانع دانستند و اگر اعتراض‌ها و تلاش‌های دوستداران میراث فرهنگی نبود هیچ‌وقت کار به همین پژوهش‌های اندک در باب رطوبت‌سنجی هم کشیده نمی‌شد کما این‌که هنوز هم، نه نام کارشناسان ادعایی عنوان شده است و نه نتیجه‌ی همان فاز یکم تحقیقات! 
درباره‌ی نابود شدن جنگل ارزشمند درختان بنه هم، آقای نمازی به‌سادگی می‌گویند که درباره‌ی همه‌ی سدها صادق است و می‌توان همان درختان نادر را در اطراف سد تکثیر و نگه‌داری کرد، و گویا با دقت سخنان دکتر یوسفی آذری را نخواندند که: «این درختان به دلیل واقع‌ شدن در ناحیه‌ی رویش ایرانی‌- تورانی از نظر تنوع و ذخیره‌گاه ژنتیکی، منحصر به‌فرد و دارای اهمیت ویژه‌ای هستند و تخریب این جنگل‌ها به معنای فنا و نابودی کامل طبیعت منطقه است و حتا با صرف میلیاردها دلار هم امکان احیای این جنگل‌ها وجود ندارد، چرا که خاک منطقه آن قدر فقیر و خشک است که رویشگاه توان بازسازی خود را ندارد، زیرا شکل‌گیری جنگل در حوزه‌های خشک ایران بر اثر یک فرایند تکامل‌یافته‌ی چندین هزارساله است و از آن‌جا که پدیده‌ی آلودگی هوا اقلیم‌های خشک را خشک‌تر می‌کند برای جایگزینی این درخت‌ها چند صد سال زمان نیاز است - با این شرط که اقلیم تغییر نکند». و باز متأسفانه تجربه‌ی نابودی جنگل‌ها بعضاً حفاظت‌شده در دیگر نقاط ایران چشم‌انداز امیدبخشی را درباره‌ی «تکثیر و نگه‌داری همان درختان نادر» پیش روی‌مان نمی‌گذارد.
آقای نمازی در ادامه نوشته‌اند: «اگر این بند مورد توجه قرار گیرد که بایستی عموماً سدی ساخته نشود...»، در حالی‌که ما چنین اعتراض‌هایی را برای هیچ سد دیگری شاهد نبودیم، هرچند سودمندی خود موضوع سدسازی – آن‌هم تا این اندازه – جای تردید بسیار دارد و کارشناسان برجسته‌ی چندی به نقد آن پرداخته‌اند.
نمی‌خواهم به دیگر آسیب‌های ناشی از آبگیری سد سیوند بپردازم که بارها در بیانیه‌های «پایگاه اطلاع‌رسانی برای نجات یادمان‌های باستانی» به آنها اشاره رفته است، تنها پرسشی برای من مانده که خوشحال خواهم شد اگر آقای نمازی پاسخش را بدهد. ایشان به «سیاست دولت بر اسکان عشایر و...» اشاره کرده‌اند در حالی‌که به خاطر دارم در کتاب‌های درسی‌ ما این موضوع یکی از مصادیق وابستگی رضاشاه به بیگانگان شمرده می‌شد و دلیلی بود بر ستم رضاشاهی، و حتا شنیده‌ام که در خیزش‌های مردمی بر علیه رژیم پهلوی هم مؤثر بود، پس چگونه و چه‌زمانی چنین تغییری داده شده است؟
به‌هر رو جای شگفتی دارد که چرا کارشناسان و وابستگان سازمان میراث فرهنگی تا این حد خواهان آبگیری سد سیوند هستند؟

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید