جهان ایرانی
ادبیات در بلخ
- جهان ايراني
- نمایش از جمعه, 14 بهمن 1390 14:45
- بازدید: 5223
برگرفته از روزنامه اطلاعات
ملیحه مهدوی
بلخ یکی از مراکز مهم تاریخی و فرهنگی ایران بوده است. از این شهر که به بلخ بامی (بامیک) و بلخ شایگان نیز نامبردار بوده، در منابع تاریخی و ادبی با صفات و القاب دیگر همچون گُزین، غَرّاء، حَسناء، بَهیّه، دارالفقاهه، دارالاجتهاد، قبه الاسلام وجز آنها نیز یاد شده است.
ناصر خسرو بلخ را «خانۀ حکمت» و چونان بهشت میداند. انوری در قصیدهای به مطلع «ای مسلمانان فغان از دور چرخ چنبری» که سوگند نامهای در رد و نفی قصیدۀ هجو بلخ است که به ناروا به او نسبت داده بودند، ضمن مدح این شهر و بزرگان آن، بلخ را به زرجعفری مانند میکند و می گوید: اگرآسمان طفل بود، بلخ دایگی آن را به عهده میگرفت. این گونه تعبیرات، القاب و نامها بیانگر اهمیت این سرزمین در نظر ادبا وعلما بوده است.
بازورث بر آن است که رونق اقتصادی بلخ باعث رشد فرهنگی آن گردید. مدارس و مکتبخانههایی در آن بنا شد و دانشمندان و شاعران بسیاری در این شهر پرورش یافتند.
بلخ در ایران باستان بیش از یک میلیون جمعیت داشت و شکوفایی اقتصادی آن چنان بود که یونانیان آن را «گوهر ایران» می نامیدند. این اهمیت در دورۀ اسلامی نیز به قوت خود باقی بود و از لحاظ مرکزیت علمی و ادبی در قلمرو اسلام، با بصره و کوفه برابری میکرد؛ چنان که صفیالدین بلخی در سدۀ 6ق بلخ را با 400 مدرسه و 900 دبیرستان معتبر، 1200مفتی و 520 ادیب ماهر وصف کردهاست. مدرسۀ نظامیۀ بلخ را از مشهورترین مدارس نظامیه، و بلکه کهنترین آنها به شمار آوردهاند. افزون بر نظام الملک،تنی چند از بزرگان دیگر هم مدارسی در این شهر بنا کردند. رشیدالدین وطواط، شاعر و ادیب سدۀ6ق از پرورش یافتگان نامدار نظامیۀ بلخ است.
اکثر اهل بلخ به ظرافت و لطافت طبع، تیزفهمی و دقت نظر دوستداری علما و مشایخ مشهور بودند و گفتهاند که در هیچ شهری به اندازۀ بلخ عالم و فاضل دیده نشده است.
برخی از محققان منشأ عرفان اسلامی را بلخ و معبد «نوبهار» آن میدانند و براساس این باور، زندگی ابراهیم ادهم بلخی را با بودا مقایسه میکنند. خانقاههایی نیز مانند خانقاه حضرت مولوی، خانقاه میرکمال، خانقاه صوفی خواجه در این شهر دایر بوده است.
پژوهشگران، زبان اهل بلخ را زبان «دری» دانستهاند. آثار زرتشتی برجا مانده از ایران کهن و کشف مجسمۀ آناهیتا در بلخ حاکی از رواج زبانهای قدیم ایرانی در این سرزمین است. زبان اوستایی در بلخ کهن رایج بود و برخی از محققان این زبان را «زبان قدیم بلخ» دانستهاند. یادگاریهایی از زبان سُغدی (شاخهای از زبانهای ایرانی) همچنان در بلخ باقی است. نیز برخی حدس میزنند که رواج زبان فارسی میانه در بلخ پیش از اسلام، مایۀ گسترش بیشتر این زبان بهسوی مشرق و شمال گردید. صفا دو بیت هجوآمیز دربارۀ اسدبن عبدالله قسری حاکم خراسان را که از جملۀ نخستین شعرهای برجای مانده از زبان دری است، به بلخیان نسبت میدهد.
خط اوستایی هم از خطوط رایج در بلخ بود؛ اما پس از سلطۀ یونانیان، خط یونانی رواج یافت که تا سدۀ 8م بدان مینوشتند. خط دیگری به نام «خَروشتی» نیز در بلخ رواج داشت. برمسکوکات بنیانگذار اشکانیان، یعنی اشک بلخی که مربوط به حدود سال 250قم است، خط یونانی و خروشتی دیده میشود. بر سکههای ساسانیان نیز در سدۀ 4 م در بلخ سهگونه خط یونانی، پهلوی و برهمایی دیده میشود. از سکههای مضروب در اوایل سدۀ دوم ق در بلخ معلوم است که از همین روزگار، برخی انواع خط عربی هم رواج داشت.
از میان دانشمندان و ادیبانی که از بلخ برخاستند، میتوان به شهید بلخی، ابوالمؤید بلخی، عنصری، ناصر خسرو، رشید وطواط، برهانالدین بلخی، صفیالدین بلخی و مولانا جلالالدین اشاره کرد.
افزون براین، شاعران، ادیبان و دانشمندانی چون قطران بن منصور ترمذی که بسیاری از شاعران بلخ و ماوراءالنهر شاگرد او بودند، انوری، ابوالفضل بیهقی، خیام نیشابوری، منوچهری، سلمان ساوجی، شاه نعمت الله ولی و ادیب صابر نیز مدتها در بلخ اقامت داشتند.
*دایرهالمعارف بزرگ اسلامی