سه شنبه, 28ام فروردين

شما اینجا هستید: رویه نخست ایران پژوهی جهان ایرانی آوای همسایه‎ها

جهان ایرانی

آوای همسایه‎ها

برگرفته از فر ایران

آثار فولکوریک سه کشور ایران، افغانستان تاجیکستان، سرشار از عناصر مشترک و همانند است.1 این همخونی و خویشاوندی در تمامی اندام‎های فرهنگ‎های پویای بومی این ملت‎ها به نحو بارزی به چشم می‎خورد و طبیعی است که قرن‎ها غربت و جدایی سیاسی و مرزکشی‏های حقوقی، نتوانسته‎است رشته‎های خویشاوندی فرهنگی میان ساکنان این سرزمین‎ها را بگسلد.
هم از این روست که عناصر مشترک و نشانه‎های آشنایی و یگانگی در پیکره‎های اشکال متنوع و رنگارنگ فولکلور این ملت‏ها و در ضمیر و خاطره فرهنگی آن‌ها، حضور فعال خود را هم‌چنان حفظ کرده‎است.
ایرانی فارسی زبان که مجموعه‎های فراهم آمده از فرهنگ عامه‎ی این ملت‎ها را، پیش روی خویش می‎گشاید، و ترانه‎ها، افسانه‎ها، ملت‎ها، سرود‎ها و چیستان‎های آنان را می‎خواند، خود را در فضا و حال هوایی چنان خودمانی و آشنا و خانگی خواهد یافت که اندیشه‎ی جدایی مرزها و قلمرو‎های سیاسی را در بادی امر به ذهن خود خطور نخواهد داد. این دو بیتی معروف که با اندک تفاوتی در اکثر قریب به اتفاق روستا‎ها و شهر‎های ایران خوانده می‎شود، به همین صورتی که در زیر می‎خوانید، در مجموعه‎ی رباعی‎های خلقی تاجیکی نیز آمده است :
دو سه روز است که بوی گل نیامد
صدای خواندن بلبل نیامد
روید از باغبان گل بپرسید
چرا بلبل به سیر گل نیامد
این وضع در بخش معتنابهی از رباعی‎ها و دوبیتی‎های افغانی و تاجیکی وجود دارد. تفاوت‎ها به قدری اندکند که چندان قابل اعتنا نیستند. دو بیتی معروف دیگری که ما آن را به صورت زیر می‎خوانیم :
سرم درد می‎کنه، صندل بیارید
طبیت از ملک اسکندر بیارید
طبیت از ملک اسکندر نباشه
عرق از سینه‎ی دلبر بیارید
در نزد تاجیک‎ها، با تغییراتی بسیار جزیی به این شکل درآمده است :
سرم درد می‎کنه، سرور بیارید
طبیت از ملک اسکندر بیارید
طبیب از ملک اسکندر نباشه
روید از خانه‎ی دلبر بیارید
نویسنده‎ی پیش‎گفتار «فولکلور مردم بخارا» ، در اشاره به شباهت‎ها و یگانگی‎های ترانه‎های این ملت‎ها می‎نویسد :
آثار پسندیده‎ی مردم، خود بال و پر پیدا می‎کنند و از هر گونه مرز رسمی سیاسی و فرهنگی بیرون می‎روند و در مغز و قلب مردم هر مرز و بوم آشیان می‎گذارند. چندی از ترانه‎های طوی (جشن) عروسی و رباعیاتی‎ که تحت عنوان « موریگی = طرز آواز‎خوانی مروی» در این خطه‎ی باستان معروف و مشهور می‎باشد، چنین است :
بالا بلند است
ابروکمند است
در بین ابرو
خال‎ها که کند]ه[ است

***

از در درآیی، من نگاه تو کنم
اندیشه به چشمان سیاه تو کنم
من مال ندارم که فدای تو کنم
این جان عزیز دارم، قربان تو کنم

همین دو نمونه فولکلوریک مردم بخارا را تمام باشندگان ایرانی‎نژاد آسیای میانه، افغانستان و ایران می‎دانند و با انواع متنوعش می‎سرایند و همه آن را مال منطقه‎ی خاصه‎ی خود می‎دانند. سروده‎های « اشتربچه ماند در بلندی» ، « شاه‎ دختر، شکردختر» و سلسله‎ی رباعیات نیز هم‌چنین از آثار برجسته‎ی مشترک خلق‎های ماست. « شاه دختر» که در خراسان به « دختر شیرازی» معروف است، خود گواه مطلب فوق می‎باشد.2
فرصت و امکان مقایسه‎ی نمونه‎های همانند از ترانه‎های عامه‎ی ملت‎های ایران، افغانستان و تاجیکستان، در کتاب حاضر برای علاقه‎مندان وجود دارد. بنابراین پس از اشارات مختصری به پاره‎‏ای از ویژگی‎های ترانه‎های افغانی و تاجیکی، نمونه‎‎هایی را که گلچین کرده‎ایم به نظر خوانندگان می‎رسانیم.

1ـ ترانه‎های عامیانه‎ی تاجیکی
قالب‎های شعری مشخص در ترانه‎های مردم تاجیک، دوبیتی و به ویژه رباعی است. چنانچه در بحث از رباعی در این کتاب اشاره کرده‎ایم، این قالب شعری، از دیر باز در قلمرو‎های نفوذ شعر فارسی جایگاه اجتماعی خاصی داشته است. چنین کیفیتی در ادبیات تاجیک نیز وجود دارد. « رجب امان اوف» یکی از ترتیب دهندگان مجموعه‎ی رباعی‎های خلقی تاجیکی می‎نویسد :

ادبیات کتبی خلق تاجیک که خود تاریخ بیشتر از هزار ساله دارد، در آغاز عرض وجود خود، رباعی را به طور وسیع مورد استفاده قرار داد ... بدین طریق، رباعی هم در نظم شفاهی خلق تاجیک و هم نظم کتابی آن، موقع بسیار مهم را اشغال نمود.3

افزون بر قالب رباعی و دوبیتی، نمونه‎های مختصری از دیگر قالب‎های شعری، در منابعی که به دست ما رسیده است، وجود دارند.4 بافت مضمون در شعر عامیانه‎ی تاجیک‎ها، اعم از دو بیتی، رباعی، تصنیف و دیگر فرآیند‎های ملی، همان مقولات مشخص و معمول در آثار فولکلوریک است که مسائلی هم‌چون نفسانیات، معیشت، محدودیت‎ها وفشار‎های اجتماعی ناشی از فقر، نابسامانی‎ها، مهاجرت و خانه بدوشی، تفاوت‎ها و فاصله‎های اجتماعی و غیره را در بر می‎گیرد و در کنار آن‌ها، شادی‎ها و مسرت‎های اندک از کامیابی‎های معمول هم وجود دارد.
محور‎های شاخص از نظر مضمون در رباعی‎ها و دو بیتی‎های تاجیکی، نخست عشق و آرزوی وصال و در مراحل بعدی، فقر، اعم از فقر مادی و فرهنگی و آثار تبعی آن‌ها‎ست.
نکته‎ی جالت و بسیار مهم در ترانه‎های فولکلوریک تاجیک‎ها، اشعاری است که ساخت مضمونی آن‌ها نشان تعلق آن‌ها به زنان دارد. سهم زنان را در تمامی نمونه‎های نظمی از آفرینش‎های فولکلوریک ـ در اجتماعات، در عاشقانه‎ها، در ترانه‎های کار، در غریبی‎ها، در ترانه‎های سرور و سوگ و ... می‎توان دید. ترانه‎های زنان، در طیف مضمونی رنگا‎رنگ خود، بیش‏تر به بیان رنج‎ها و دل‎زدگی‎های ناشی از زندگی خانوادگی اختصاص دارد، و یکی از مقولات مهم آن، ازدواج ناهمگون است که نزد فولکلور شناسان عنوان « نکاح مجبوری» دارد.

« غریبی‎» ها
در اجتماعیات از شعر فولکلور تاجیک، زمینه‎ی قابل تاکید دیگری است که از میان آن‌ها مضمونی ویژه به نام «غریبی» شهرت یافته است. « غریبی‎» ‎ها، مصیبت‎ها، غم‎ها و رنج‏های مردمی را که در اثر اوضاع خاص اجتماعی ناگزیر از ترک یار و دیار می‎شوند، بازگو می‎کنند. اما اوف در باب خواستگاه « غریبی» ها می‎نوسد:
مردم تاجیک، در نتیجه‎ی شرایط دشوار زندگی ]ناشی از[ جنگ و جدال خانمان‎سور میان مدعیان قدرت، حمله‎های متداوم غارت‎گران اجنبی، ترک وطن کرده‎، در کشور‎ها و دیار بیگانه، عذاب غریبی را سپری نموده‎اند. این همه باعث به وجود آمدن یک قسم عمده سوده‎های خلقی گردیده‎اند. رباعی‎هایی که در این موضوع گفته شده‎اند، « غریبی‎» نام دارند. رباعیات غریبی طبق مضمون‎ به دو گروه تقسیم می‎شوند : گروه اول به تصویر حسب حال خود مسافران ـ غریبان بخشیده شده‎اند. گروه دیگر، شامل تصویر حال و احوال خویش و تبار و آشناهای غریبان می‎باشند.5
اجتماعیات، مضمون‎های متنوعی هم‌چون مسایل خانوادگی، نا کامی‎ها و نامرادی‎های شخصی، ضعف‎ها و کاستی‎ها، ارزش‎های ناشی از تغییرات سیاسی و اجتماعی، پدیده‎های تکنیکی و فنی، مظاهر استبداد و تجاوز‎های درون و برون اجتماع، آثار مثبت و منفی ناشی از گذر از شیوه‎های حکومتی و غیره را شامل می‎شوند.

تاثیر از شعر رسمی
نکته‎ی قابل اشاره‎ی دیگر در ترانه‎های تاجیکی، رد پای شعر رسمی است. برخی از ترانه‎ها ساختاری منطبق با شعر رسمی دارند. احتمالا گردآورندگان، یاد‎مانده‎ها و محفوظاتی را که راویان ترانه‎های فولکلوریک از اشعار شاعران داشته‎اند، جزو اشعار عامیانه به حساب آورده‎اند. افزون بر ترانه‎های باباطاهر، رباعیات مولانا، خیام و دیگر شاعران در منقولات راویان آمده است. طبیعی است که در نقل و بازتاب این دسته از اشعار، تحریف و جابه جایی هم صورت گرفته است. این پدیده را باید نشانه‎ای مثبت از علاقه و تمایل مردم عوام به مفاخر ادبی و آثار آنان تلقی کرد. برای نمونه به ذکر یک رباعی از رباعیات مولانا و یک دو بتی از سوده‎های بابا‎طاهر که به صورت دست‎کاری شده در کتاب رباعیاهای خلقی تاجیکی آمده، بسنده می‎شود :
ای دلبر من، در دل تو چیست بگو
جز من دگری، عاشق تو کیست بگو
گر هست بگو، نیست بگو، راست بگو
من را غم تو، ترا غم کیست، بگو
(مولانا)
دلی دارم که بهبودی نداره
نصیحت می‎کنم، سودی نداره
به بادش می‎دهم، کی می‎بره باد
به آتش می‎زنم، دودی نداره
(باباطاهر)

حوزه‎ی تولد ترانه‎های تاجیکی
گرچه بدان سان که گرد‎آورندگان نمونه‎های فولکلور مردم بخارا اشاره کرده‎اند « هنوز هیچ پژوهشگر فولکلور به طور مدلل نتوانسته‎است اصل خواستگاه این یا آن اثر شفاهی مردم بخارا را به ثبات برساند ]و[ چنین آثار شفاهی مردمی تاجیک اصلا دارای حدود معینی نبوده اما گرد‎آورندگان این آثار را از محلات گوناگون تاجیک‎نشین آسیای میانه، مانند «حصار»، «بدخشان»، «کولاب»، «بالا آب رودخانه‎ی زرافشان»، «راتیگن»، «وخیا» و «درواز»، سمرقند و بخارا و فرغانه گرد آورده‎اند : تنوع لهجه‎ها، حکایت از همین تنوع جغرافیایی دارد.

ترانه‎های بخارا
در مجموعه‎ی ادبیات عامه‎ی مردم تاجیکستان، ترانه‎های بخارا، از نظر تنوع مضمون‎ها و قالب‎ها، جالب توجه‏‏اند. این ترانه‎ها، ترانه‎های عروسی، لالایی‎ها، ترانه‎های نوازش کودک، دوبیتی‎ها، رباعی‎های فولکلوریک، ترانه‎های بازی، چیستان‎ها، ضرب‎المثل‎های آهنگین و کوچه باغی‎ها را، شامل می‎شوند.
از نظر جغرافیایی این ترانه‎ها، متعلق به شهر و نواحی گوناگون بخارا هستند. محور‎های مشترک با ترانه‎های ملی ایران، در ترانه‎های بخارا، با صراحت بیشتری رخ می‎نمایند. این همانندی، هم در مضمون و هم در شکل، جالب توجه است. از گونه‎های مشخص در این همانندی‏ها می‎توان ترانه‎ی نوازش دختر، لالایی‎ها، برخی بازی‎ها و چیستان‎ها را نشان داد.

2ـ ترانه‎ی افغانستان
هنگامی که از مجموعه‏ی‎ آفرینش‏های عامه‎ی افغانستان سخن به میان می‎آوریم، ناگزیریم فولکلور تاجیکان افغان را نیز مد نظر قرار دهیم که جزیی از این مجموعه به شمار می‎رود. افسانه‎ها، قصه‎ها، چیستان‎ها، روایات، سرودها، ضرب‎المثل‎ها و فکاهیات است. سرودها (تصنیف‎ها) و ترانه‎های نشاط‎انگیز و بازی در این مجموعه، سهم برجسته‎ای دارند. داداجان عابداوف در پیش‎گفتار کتاب نمونه‎ها از فولکلور تاجیکان افغانستان‎ به این ویژگی اشاره کرده و می‎گوید:

در بین مردم افغانستان هیچ بزمی، هیچ جشنی و هیچ میله‎ای، بدون رقص، سرود و افسانه‎خوانی و فکاهی گویی برگذار نمی‎شود. فولکلور در نمایشنامه‎ها وکنسرت‎های رادیو و تلویزیون و پروگرام‎های تاتر‎های ملی نیز زیاد مورد استفاده قرار می‎گیرد.6

وی پس از تاکید این نکته که فولکلور افغانستان نیز بیان‎گر امید‎ها و آرمان‎ها، خواسته‎ها، اندیشه‎ها و بازتاب‎ تلاش‎ها، کار و پیکار، تجارب حیاتی و رسوم نسل‎های گذشته‎ی این کشور است، یاد‎آور می‎شود که:

در فولکلور مردم افغانستان، امثال حماسه‎های کوراوغلی آثاری نیز موجودند که از لحاظ ارزش، کیفیت و اهمیت خویش می‎توانند در ردیف مهم‎ترین آثار شفاهی جهان قرار گیرند.7

ترانه‎های افغانی، همان ویژگی‎های فنی و مضمونی ترانه‎های ایرانی را دارند و در دسته‎بندی موضوعی، می‎توان آن‎ها را تحت برخی از همان عنوان‎هایی که ما در این کتاب برگزیده‎ایم قرار داد. عشق و مقولات آن، فصل‎الخطاب است و سپس موضوع‏های اجتماعی ـ سیاسی، کار و معیشت، غم و شادی زندگی و نمود‎های آن، محور اصلی مضامین ترانه‎ها هستند، ترانه‎های شادی آو، خاص مجلس جشن و سرور و عروسی‎ها، گاه به صورت مناظره و پرسش و پاسخ است (مثل ترانه‎ی «من نمی‎شکنم» که یاد‎آور ترانه‎ی معروف «بشکن بشکنه»ی خودمان است) و گاه به صورت خطاب، بدون پاسخ دهنده، مثل ترانه‎ی افغانی «الا بوته فروش»
قالب‎ها و اشکال این ترانه‎ها ـ بر اساس اسنادی که ما در اختیار داشته‎ایم ـ دوبیتی، رباعی، میده‎ دوبیت‏ها و تصنیف‎ها هستند.
جزوه‎ی اصطلاحی دوبیتی
مردم افغانستان برای دوبیتی و رباعی این اصطلاحات را به کار می‎برند: « چاربیتی»، «بیت»، « کوچه باغی»، « سنگ گردی،« بیت سیغانی»،« فلکی»،« شمالی»،« بیت گردی» و غیره. اکثر این اصطلاحات با مناطق مختلف افغانستان ارتباط دارد. مثلا کوچه‎باغی مربوط به هرات، سنگ‎گردی مربوط به پنجشیر، بیت سیغانی مربوط به سیغان، فلکی مربوط به چاه آب و شمالی، مربوط به پروان است.8
میده و دوبیتی‎ها
میده‎ها، سرودهایی هستند که هنگام خرمن‎کوبی اجرا می‎شوند.9 میده‎ها ترانه‎هایی با وزن‎های کوتاه و به طور عمده، موزون و شادند. میده‎های افغانستان و تاجیکستان ، چهار مصراع یا چهار واحد دارند. پاره‎ای از آن‌ها وزنشان در هر چهار جزء یکسان است و در برخی متفاوت. نمونه‎های میده دوبیتی‎ها را از لحاظ وزن و موضوع، ما هم داریم. تفاوت ترانه‎ها با میده‎ دوبیتی‎های افغانی در این است که ترانه‎های ما، هم از لحاظ وزن و هم از نظر کمیت مصراع‎ها، در ترکیب عمودی یک ترانه، متنوع‎ترند.


پی‎نوشت‎ها:
1ـ فولکلور خلق‎های افغانستان، به الفبای تاجیکی، ن. معصومی و م. خال اوف، دوشنبه 1965
2ـ ژانر‎های خرد فولکلور تاجیک، م. و. اسراری، دوشنبه 1983
3ـ ادب عامیانه‎ی دره‎ی تخار، عبدالقیوم قویم، مجله‎ی ادب، شماره‎ی سوم، 1352
4ـادب عامیانه‎ی هزارگی دری، شاه‏علی‎اکبر شهرستانی، مجله‎ی ادب، شماره‎ی سوم 1352.
5ـ فولکلور دری زبانان افغانستان، نارمت اوف، نشرات دانش، دوشنبه 1974
6ـ رباعی‎های خلقی تاجیکی، رجب امان اوف، نشرات عرفان، دوشنبه 1976
7ـ فولکلور بخارا، د. عابداوف، ج. ربیع‎اف، ب. شیر محمداف، نشرات عرفان، دوشنبه 1986
8ـ نمونه‎ها از فولکلور تاجیکان افغان، داداجان عابداف، نشرات عرفان، دوشنبه 1988
9ـ نمونه‎های فولکلور دری، روشن رحمن، جلد 2، دوبیتی‎ها و رباعیات، شورای فرهنگی پوهانتون افغانستان، کابل 1362

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه