ایران پژوهی
پیرامون مباحث فرهنگ ملی - خون، خاک و فرهنگ
- ايران پژوهي
- نمایش از یکشنبه, 02 بهمن 1390 22:50
- بازدید: 5583
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 69، دی و بهمن 1390، رويه 39
نسبت ملت به فرهنگ، چونان نسبت کالبد است به روان. خون و خاک و فرهنگ، جنبههای تحلیلشدهی موجودیت ملتاند. در عالم واقع، «خون» و «خاک» و «فرهنگ» هرگز از یکدیگر جدایی ندارند.
هر ملت بر پایهی کوششهای گذشته، فضایی پیرامون خود پدید میآورد. این فضا، عبارت است از فضای فرهنگ آن ملت. فرهنگ برخی از ملتها، به سبب آنکه ارزشهای آن بر عواطف ژرف و تکاملیافتهای انسانی تکیه دارد و یا به سبب آنکه توانسته است، نبوغ انسان را از پرورش ویژهای بهرهمند سازد، از پهنهی سرزمین نیاکانی فراتر رفته و سرزمینهای دیگر را نیز دربر میگیرد.
فضای فرهنگی القاکنندهی آرمانها و آرزوهای «ملت» است. فضای فرهنگی نمایانگر آن است که ملت چه راهی را برای زندگی برگزیده و چه چیزهایی را گرامی میدارد و از چه چیزهایی، رویگردان است.
اگر ملتی دوستدار و آفرینندهی جلوههایی از هنر میباشد، بدان سبب است که بنیادهای «عشق» در تاروپود فرهنگی آن ملت، وجود داشته و نهادینه شده است. ریشههای فضیلت اخلاقی در یک ملت، بستگی به ارزشهای فرهنگی آن ملت دارد. ریشههای آرمانهای سیاسی و اجتماعی هر ملت را باید در ارزشهای فرهنگ آن ملت، جستوجو کرد. فضای فرهنگی حاکم بر هر ملت، چونان حافظهای «ارزشیاب»، آن ملت را در زمینهی گزینشها، راهبری کرده و به حرکتهای ملت، سمت و سو میبخشد. هرگاه ملت را چونان کالبدی درنظر آوریم، فرهنگ روان آن کالبد است. فرهنگ عامل هدایت ملت است.
با این حال، جای شگفتی است که از سیاست فرهنگی، کمتر سخن به میان میآید. حکومتها، حزبها، سازمانها و... برای جلبنظر و یا آرای مردم، سیاستهای اقتصادی خود را با خطهای درشت، اعلان میکنند. اما کمتر از سیاست فرهنگی سخن میگویند.
باید دانست که سیاست اقتصادی، وسیله است. در حالی که سیاست فرهنگی، هدف است. سیاست اقتصادی، جنبهی ویژهای از سیاست ملی است. در حالی که چگونگی هر یک از شئون حیات ملت را «فرهنگ» مشخص میسازد. حتی اقتصاد هر ملت، برپایهی ویژگیهای فرهنگی آن ملت، مشخص گردیده و شکل میگیرد.
«ذرات اندیشه»ی آنچه که ملت در پی خلق و ایجاد آن است، در فرهنگ آن ملت، نهفته و نهاده شده است. «ذرات اندیشه»، با گذشت زمان با هم میآمیزند و در اثر این فراگشت، پایههای آرزوها و آرمانهای ملت، پدیدار میشود و این آرزوها و آرمانها، سرچشمهی حرکت و آفرینندگی ملت است. باید بدانیم که همواره چرخهای اقتصاد و نظام (هنداد)های اجتماعی، درپی آرمانها و آرزوها، به حرکت میآیند.
سیاست ملی، نگاهبانی از سه باید را برعهده دارد. باید به خاطر داشته باشیم که سه باید مزبور وجوه گوناگون یک سیاست واحد میباشند.
باید نخست ـ نگاهبانی از سرزمین نیاکانی و تامین وحدت ملی (جنبه سیاست جغرافیایی).
باید دوم ـ نگاهبانی از جمعیت و ویژگیهای ارزندهی آن (جنبه سیاست جمعیت).
باید سوم ـ نگاهبانی از فضای معنوی و ارزشمند که عامل خون را با هزاران پیوند به عامل خاک، مربوط ساخته است. یعنی نگاهبانی از فضای فرهنگی و ویژگیهای آفرینندگی آن (جنبه سیاست فرهنگی).
همانگونه که اشاره شد، سیاست جغرافیایی، سیاست جمعیت و سیاست فرهنگی، عبارتند از جنبههای سهگانهی سیاست ملی.
برپایهی اصل «همبستگی مفاهیم»، ملت موجود واحدی است و سیاست ملی نیز عبارت است از یک سیاست واحد. اگر این سیاست به جنبههای گوناگونی شکسته میشود، تنها برای آسان کردن شناسایی آن است. وگرنه در جهان واقع، جنبههای تحلیل شده، به صورت مستقل و جدا از هم وجود ندارند. سیاست فرهنگی از سیاست جغرافیایی و سیاست جمعیت، جدا نیست.
فرهنگ، نهادی است برخاسته از «خون و خاک». این نهاد، نیروی خود را بر حرکت «خون»، جاری میسازد و سایه خود را بر «خاک» میگسترد. اما، «خون»، «خاک» و «فرهنگ»، جنبههای تحلیلشدهای از موجودیت ملت میباشند. وجود آنها تنها در تحلیل، به صورت جداگانه قابل شناختند، اما، در عالم واقع «خون»، «خاک» و «فرهنگ»، هرگز از یکدیگر جدایی ندارند.