پنج شنبه, 01ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست ایران پژوهی ایران پژوهی گفتگو با دکتر جهانشاه درخشانی 2 - تمدنی که از نو باید شناخت

ایران پژوهی

گفتگو با دکتر جهانشاه درخشانی 2 - تمدنی که از نو باید شناخت

برگرفته از روزنامه شرق، شماره 222، چهارشنبه 3 تیر 1383، صفحه 7

امیرحسین رسائل

*از برخورد فرهنگ‌های ایرانی و غیرایرانی آن دوران نشانه‌ای در فرهنگ‌های امروزی باقی‌ مانده است؟

بله. در زبان کشورهای خاور نزدیک مثل مصر، سوریه و فلسطین و بین‌النهرین نام و واژه‌ها یا نام‌های جغرافیایی آریایی وجود داشت. با ظهور اسلام و گسترش زبان عربی بسیاری از این کشورها زبان خود را به کل از دست دادند و زبان عربی را پذیرفتند. اما در همین زبان عربی امروز هم هنوز بازتاب فرهنگ قدیم وجود دارد. مانند نام فلسطین که در متون مصری قدیم«پرست» و بعد «فلست» آمده که به فلسطین تبدیل شده است. پرست از پارس می‌آید، اقوام پارس، بومی فلسطین بودند که به نام پارس در متون مصری نقش بسته و تغییر شکل یافته است. سوریه هم به همین ترتیب، مصر هم یک واژه کاملاً غیرعربی است و مصری‌های قدیم به کشور خود «کیمت» می‌گفتند اما ایرانی‌ها به مصر، «موذ‌رایه» می‌گفتند که به «میصرایه» و «میصر» و مصر تبدیل شده است.

جهانشاه درخشانی

 

* در واژه‌های کوه‌ها و رودهای اروپایی هم‌چنین ریشه‌یابی را انجام داده‌اید؟

بله. اقوام آریایی با رفتن به اروپا نام‌‌های خود را هم به آنجاها برده‌اند. قومی به نام «دانو» که ایرانی‌الاصل بوده‌‌اند که در متون هندی، اوستا و اساطیر یونانی و مدارک‌ مصری هم نام آنها ثبت شده، از شرق ایران به اطراف دریای سیاه مهاجرت می‌کنند و رودهای آنجا را مثل«دن»، دانوب و «دنیسر» به نام خود می‌نامند. هنوز هم نام اقوام ایرانی بر بسیاری رودها و حتی شهرهای اروپایی پابرجا و باقی است


* کدام اقوام کهن ایرانی در کتاب شما مورد بررسی و شناسایی قرار گرفته‌اند؟

تمام اقوامی که در ایران می‌زیستند نام ایرانی داشتند و در متون غیرایرانی مثل میانرودان و مصری به آنها اشاره شده ولی بازتاب آنها در متون ایرانی اوستا و متون هندی مثل ریگ ودا هم دیده می‌شود. در اینجا به اقوام بسیاری برخورد می‌کنیم که به تعدادی از آنها اشاره می‌کنم. قومی به نام «ارتی» بوده که در حوالی کرمان امروزی می‌زیستند. قوم «کاشی» که در سراسر فلات ایران پراکنده شده بودند و حتی تا قفقاز و میانرودان پیش‌رفته بودند. قومی به نام پارس یا فارس در شرق ایران در کشوری به نام «پر‌شی» که همان پارس است می‌زیستند و بعدها به سمت پارس یا فارس امروزی می‌آیند. قومی به نام ماد در غرب ایران در حوالی زاگرس می‌زیستند که از هزاره سوم ق م قابل تعقیب هستند. قوم‌هایی به نام «تپور»، «هخا» که نیاکان هخامنشیان از میان آنها برخاستند، «سکاها» که از هزاره دوم قابل تعقیب و در تاریخ مستند هستند، «دانو» که در مدارک مصری هم ثبت شده‌اند در فلسطین و یونان هم بودند و در کناره دریای سیاه نام‌های خود را روی رودها نهادند. همچنین قوم «کوچی» و «ارمنی» که ارمنیان امروز هستند که از هزاره سوم ق م در منطقه ارمنستان امروز ساکن بودند.


* به چه دلیل این اقوام که همه از نژاد آریایی بوده‌اند در محل‌‌های متفاوتی درون فلات ایران پراکنده شده بودند؟ آیا فقط مسائل جغرافیایی مطرح بوده یا عوامل دیگری مانند مذهب هم در آن دخیل بوده است؟

اجازه دهید که به جای نژاد، فرهنگ یا تمدن آریایی به کار ببریم. اما مثل هر جای دیگری اقوام براساس خویشاوندی‌های قومی، خویشاوندی‌های جهان‌بینی و یا خویشاوندی‌های خانوادگی تشکیل می‌شود که البته تعدادی از آنها از بین رفته‌‌اند و آنهایی که نام بردم که البته تعدادی از اقوام ایرانی هستند در متون غیرایرانی ثبت شده‌اند و تمدن و تشکل بزرگتری داشتند. حتی سپاه داشتند. به‌عنوان مثال وقتی قوم کاشی در تپه سیلک کاشان مستقر می‌شوند- که نام کاشان هم از آنها گرفته شده- این قوم در جاهای مختلفی ساکن بوده‌اند و از خود آثار به جای گذاشته‌اند. نام‌های شهرهایی مانند کاشمر، کاشغر، کشمیر، کاشان، قزوین و قفقاز برگرفته از نام قوم کاشی است. همین قوم در میانرودان در اوایل هزاره دوم ظاهر می‌شوند و از قرن 17 ق‌م به مدت 500 سال در بابل حکومت می‌کند بعد در فلسطین ظاهر می‌شوند و پیش از آن در مصر ظاهر شده‌اند.

این قوم‌ها که با نام‌‌های مختلف در جاهای مختلف جهان آن زمان ظاهر شدند دو وجه مشترک اصلی داشتند؛ یکی اینکه دارای زبان‌ها و نام‌‌های آریایی بودند و دیگر اینکه آرایش و لباس همسان داشتند. همه موهای بلند تا شانه، پیشانی‌بند، ریش بلند و نوک تیز و عبایی که معمولاً بلند بوده است. این لباس که شناسنامه قومی آریایی‌های ایران بوده تا جایی که قابل پیگیری است یکسان بوده‌ است. در این کتاب 360 تصویر از این اقوام در کشورهای مختلف دنیا به ویژه کشورهایی مثل مصر، میانرودان و حتی در ایران نقش بسته‌ که همبستگی قومی آنها به این ترتیب دنبال می‌شود.


* اشاره کردید که درست نیست واژه نژاد را در این مورد به کار برد اما در تصاویر کتاب شکل جمجمه اقوام آریایی را با مصری مقایسه کرده‌اید. پس باید از نظر نژادی هم تفاوتی داشته باشند؟

اگر خیلی به عقب برگردیم مسلماً تطابقی بین نژاد و فرهنگ آریایی پیدا می‌کنیم، اما به مرور، اقوام و نژادهای دیگری هم جذب این فرهنگ شده‌اند. امروزه کسی که زبان و جهان‌بینی آریایی داشته باشد را آریایی می‌شناسیم، حتی اگر سیاه پوست باشد. برای مثال در آمریکا و اروپا افراد زیادی زرد پوست یا سیاه‌پوست هستند که به زبان انگلیسی یا فرانسه صحبت می‌کنند. پس فرهنگ هند و اروپایی دارند ولی نژادشان آن نیست. در دوران قدیم این مورد کمتر پیش می‌آمد. معمولاً اقوام و نژادها قابل‌انطباق و قابل ‌پیگیری از نظر ساخت جمجمه و ساختار صورت و اندام بوده‌اند. پس امروزه به جای نژاد آریایی، فرهنگ یا تمدن آریایی به کار می‌بریم.


* دامنه گسترش قوم آریایی در طول تاریخ چگونه بوده است و پراکندگی آنها در چه دوران‌ها و زمان‌هایی اتفاق افتاده و دلایل آن چه بود است؟

پیگیری دامنه گسترش اقوام آریایی از دو راه قابل بررسی است. یکی از راه زبانشناسی و آثاری که در زبان‌های بیگانه گذاشته‌ا‌ند و دیگری از راه پیگیری متون و گزارش‌هایی که در آنها سخن از اقوام آریایی به میان آمده است. از نظر زبانشناسی، زبان آریایی از شرق تا زبان کره‌ای تاثیر گذاشته و حدود 200 واژه آریایی در زبان کره‌ای وجود دارد. جالب است بدانید که نژاد کره‌ای کاملاً با نژاد چینی و ژاپنی متفاوت است. در کره‌‌ای‌ها افراد قد بلند و حتی چشم آبی دیده می‌شود که در چین و ژاپن چنین مواردی وجود ندارد. از این نکات ثابت می‌شود که اقوام آریایی تا آنجا جلو رفته بودند و روی فرهنگ کره تاثیر گذاشتند. در غرب در شمال اروپا و در منطقه فنلاند و مجارستان که زبان غیرهند و اروپایی دارد، تعداد زیادی واژه ایرانی کهن وجود دارد. همچنین در زبان مصری و «نوبی» که مربوط به جنوب مصر است و سودان امروز است، نشانه‌هایی از زبان آریایی یافت می‌شود. که مربوط به هزاره چهارم و پنجم قبل از میلاد است. پس حداقل در هزاره پنجم نمی‌توان از خاستگاه آریایی‌ها سخن گفت. چون خیلی پراکنده بودند، اما هر چه به دوران‌های کهن‌تر بازگردیم این دامنه محدودتر می‌شود و در پایان دوران یخبندان یعنی هزاره دهم و یازدهم قبل از میلاد این اقوام فقط در ایران متمرکز بوده‌اند. یکی از دلایلی که می‌توان به‌عنوان دلیل اصلی برای تمرکز اقوام آریایی در خاستگاه اصلی یعنی ایران آورد این است که این اقوام مانند امردها، پارس‌ها، مادها، کاشی‌ها، دانوها و غیره در جهان باستان پراکنده بوده‌اند و تنها جایی که متمرکز بوده‌اند فلات ایران بوده است. از این نشانه می‌توان ثابت کرد که مرکز این حرکت‌ها، این فلات بوده است.


* بر اساس نشانه‌ها و مدارکی که پژوهش شما بر آن استوار است اقتصاد قوم آریایی چگونه بوده است؟

مسلماً آریایی‌ها با این پراکندگی زیاد از یک نوع اقتصاد بهره نمی‌بردند. همه گونه شیوه کار و زندگی آن زمان شامل اقتصاد شهرنشینی، فلزکاری و سفالگری، ساخت ارابه، پرورش اسب و همچنین کشاورزی، صادرات و بازرگانی در آن رواج داشت. یکی از مهم‌ترین تولیدات ایرانی‌ها مس به صورت شمش بوده که به ویژه در «اریسمان» اخیراً کشف شده است و به صورت شمش به جاهای دوردست برده می‌شد. خوشبختانه آثار نگارگری از این موضوع در دست هست که اقوام آریایی در حال بردن شمش مس برای فراعنه مصر نمایش داده شده‌اند. غیر از مس به‌عنوان اقلام صادراتی فلزات و آلیاژها مانند قلع، برنز و آهن بوده که از طریق زبانشناسی ثابت می‌شود ریشه نام آریایی این فلزات به زبان‌های دیگر راه یافته است. همچنین از دیگر اقلام صادرات می‌توان به ارابه، اسب، سنگ‌های قیمتی، لاجورد، عقیق، فلزات گرانبها مثل طلا و نقره و نیز گیاهان دارویی، عطر و گیاهان خوشبو اشاره کرد.

* مردم آریایی از نظر علم و دانش مثلاً در نجوم و پزشکی یا حتی علوم قدیم چه پیشرفت‌‌هایی و چه توانایی‌هایی داشتند؟

در متون کهن غیرایرانی به صادرات گیاهان دارویی اشاره شده که نشان می‌دهند فرهنگ دارویی و پزشکی در ایران وجود داشته، ولی از علوم دیگر مثل نجوم اطلاعاتی مستقیمی در دست نیست و چیز زیادی نمی‌‌دانیم. اما در اوستا و آثار دیگر زرتشتی به اطلاعات نجومی بسیار دقیق برخورد می‌کنیم که نشانگر فرهنگ و تمدن نجومی بسیار قوی است. در متن‌های کهن ایرانی به موضوعات ستارگان و مسائل پیچیده نجومی مثل رقص محور زمین که هر 25600 سال یک‌بار صورت می‌گیرد اشاره شده است. در این مورد اطلاعات دیگری هم هست که به صورت گذرا در کتاب به آن اشاره شده ولی تمرکز بر آن خارج از مسیر کتاب من بوده است. در کتاب آمده که چگونه فرهنگ ایرانی پیش از هخامنشی بر فرهنگ یونان تاثیر گذاشته و چگونه بخش مهمی از اندیشه فلسفه در زمان هخامنشی از ایران به یونان راه یافته، چگونه ایده دموکراسی ابتدا در ایران نقش بسته و پس از 60 سال به یونان رفته است. این موارد بسیار شایان توجهاند و نشان می‌دهند بسیاری از پدیده‌هایی که در دنیا به نام یونانی معروف شده‌اند، خاستگاه ایرانی داشته‌اند.


* درباره مدرک شکل‌گیری ایده دموکراسی در ایران باستان توضیح بیشتری بدهید.

در بخش آخر کتاب آمده است هنگامی که کمبوجیه در سفر جنگی خود به مصر کشته می‌شود یا خودکشی می‌کند، در ایران جلسه‌ای از والاتباران ایرانی با حضور داریوش بزرگ تشکیل می‌شود و در این جلسه شیوه حکومتی و چگونگی شکل دادن به آینده حکومت ایران بررسی می‌شود. یکی از ایده‌ها رواج تفکر مردمسالاری بود در برابر خودکامگی کمبوجیه، که پس از کوروش که مردمی فکر می‌کرد و بنیانگذار این شیوه بود حکومت می‌کرد. البته داریوش مخالفت می‌کند و خودکامگی شاهنشاهی را بر پا می‌کند. این ایده مردمسالاری که هرودوت هم به آن اشاره می‌کند60 سال پیش از برقراری اولین دموکراسی در یونان بوده است . در همان زمان یونان آریستو‌کراسی- به معنی اداره مملکت توسط اشراف‌زادگان بدون انتخاب شدن - مرسوم بوده است. این ایده که به آرای مردم مراجعه شود از ایران برخاسته و پس از آنکه هخامنشیان تا یونان می‌روند ایده‌های زرتشت و ایده‌ مردمسالاری به یونان راه پیدا می‌کند که مفصل در کتاب شرح داده شده است.


* در تاریخ مدون اقوام مختلف چگونه از قوم آریایی یاد شده است؟

تاریخ مدونی که اکنون در دسترس هست مربوط به دورانی است که یونانی‌ها شروع به تاریخ نگاری کردند، مثل هرودوت. ولی در متون غیرخویشاوند مثل مصری و سومری هم از همان آغاز اختراع خط به اقوام ایرانی اشاره می‌شود.


* آیا خاطره‌ای هم از خاستگاه کهن آریایی‌ها درفرهنگ‌ها و ملت‌های دیگر باقی مانده است؟

این مسئله‌ جالبی است. تاریخ کهن پیش از اختراع خط معمولاً در اسطوره‌ها باقی می‌ماند و آنها را انتقال می‌داد. خوشبختانه از این خاستگاه کهن که ایران بوده در اسطوره‌های اروپای شمالی، یونان و تورات و اوستا مشترکاً به جایی اشاره می‌شود که از پیوستن سه رود، رود بزرگ به وجود می‌آید و جنوب این رود هوا بسیار گرم و در شمال آن هوا بسیار سرد بوده است و‌ همان‌طور که گفتم کف خلیج‌فارس بوده است. جنوب آن یعنی صحرای عربستان گرم و شمال آن فلات مرتفع ایران سرد بوده و مشخصاً در اوستا به نام «داییتیا» خوانده می‌شود که بعداً این نام به شمال یا «آمو‌دریا» منتقل می‌شود که همان جیحون در آسیای میانه است. به سخن دیگر نام این رود بعداً با جابجایی اقوام تغییر مکان می‌دهند.

* در دوران آریایی‌ها اقوام غیرآریایی هم در ایران زندگی می‌کردند؟

همان‌طور که گفتم تنها قومی که زبان آریایی نداشت ایلامی‌ها در منطقه خوزستان بودند. که نام شهرهای آنها هم آریایی بوده و پیش از مهاجرت ایلامیان به خوزستان آنجا هم آریایی‌نشین بود ولی بعد‌ها بسیاری وامواژه آریایی به زبان ایلامی راه یافت و این واژه‌ها در کتاب بررسی می‌شوند.


*تصور من بر این است که نکته‌ای که برای خوانندگان کتاب شما بسیار جالب خواهد بود. منابع و روش‌های پژوهشی شماست و اینکه در محافل علمی چه برخوردی با آن شد. کتاب شما ابتدا به زبان آلمانی منتشر شد و خواننده فارسی‌زبان ترجمه آن را خواهد خواند. کدام جرقه ذهنی 15 سال پیش شما را به فکر تالیف این کتاب انداخت؟

سئوال بسیار خوبی است. در سرزمین‌های کهن دیگر مثل مصر، اکد و غیره مورخین امروز تاریخ‌های سنتی این کشورها را بررسی کرده و شناسانه تاریخی برای آنها ساخته‌اند. مثلاً گیل گمش که یکی از پیکر‌‌های اسطوره‌ای سومر است در 50 یا 60 سال پیش فقط یک اسطوره بود ولی اکنون هسته تاریخی پیدا کرده است. این کار درباره تاریخ سنتی ایران صورت نگرفته است. در ایران دو نوع تاریخ داریم؛ تاریخ سنتی که در تاریخ طبری، تاریخ حمزه اصفهانی، تاریخ یعقوبی، مجمع التواریخ و شاهنامه و غیره منعکس شده، و دیگری در تاریخ مدون که در مدارس تدریس می‌شود. بین این دو تاریخ چندان تشابهی وجود ندارد. از پیشدادیان و کیانیان نامی در تاریخ مدون نیست و از کوروش و داریوش و غیره در تاریخ سنتی نامی نیامده است. این تناقص بایستی بررسی علمی می‌شد. آیا در ایران پیش از هخامنشی تاریخی بوده که در تاریخ سنتی، منعکس شده است؟ آیا می‌توان نماد‌های پیشدادی یا شاهان کیانی را تعقیب کرد و در سرزمین‌های دیگر آثاری از آنها یافت؟ این کار فقط با ارجاع به متون غیرایرانی میسر بود. خوشبختانه هم در متون سومری و هم در متون اکدی و مصری تشابهات بسیار چشمگیری میان تاریخ سنتی ایران و متون آنجا پیدا شد.

نه فقط نام‌های پادشاهان و دودمان آنها، بلکه برخی از رویداد‌های بسیار مهم از تاریخ سنتی ایران در متون غیرایرانی آمده است. این موضوع مرا تشویق کرد و به این نتیجه رسیدیم که بخش بزرگی از تاریخ سنتی ایران یک هسته تاریخی دارد. اما باید به روش علمی بررسی شود تا نام پادشاهان و اعمال آنها بر تاریخ منطبق شود. بخش مهمی از کتاب شاهان و رویداد‌های شبه تاریخی را در فرهنگ‌های غیرایرانی دنبال کرده است.


*پژوهش شما چند سال طول کشید تا آماده انتشار به زبان فارسی شود؟

14 سال است که این کار شروع شده و 4 تا 5 سال اول تنها صرف گردآوری منابع و خواندن و تعبیر آنها بود. چرا که بدون آنها نتیجه‌گیری ممکن نبود. با چاپ کتاب آلمانی من مطمئن شدم که با دسترسی به منابع دست‌اول و دست‌نخورده به ایده تازه‌ای دست یافتم. تعبیر اطلاعات دست‌دوم آسیب‌پذیر است چرا که اگر منبع نقض شود تئوری بعدی هم نقض می‌شود. اما ارجاع به متون دست‌اول که از دوران قدیم به جای مانده‌اند، موجه است.


*پس هیچ متن و منبع و مرجعی در زبان فارسی جدید برای تحقیق شما وجود نداشته است و از چه متونی بیشتر استفاده می‌کردید؟

کاملاً درست است. از متون دست‌دوم امروزی نه در ایران و نه خارج از آن هیچ استفاده‌ای نشده.چرا که این ایده تازه است و مسلم است برای یک ایده تازه منابع جدیدی وجود ندارد. بسیار به اوستا و «ریگ‌ودای» هندی مراجعه کردم و در واقع متنی از دنیای کهن نیست که در این کار مورد توجه قرار نگرفته باشد.


*پس منابع خود را بیشتر در کتابخانه‌ها و آرشیو‌های کشور‌های دیگر پیدا می‌کردید؟

تقریباً 95 درصد منابع از آرشیو‌ها و منابع خارجی استفاده شده که بعضاً کتاب نیست و به صورت میکرو‌فیلم بوده. در ایران هم کتابخانه‌هایی هست که متون کهن را دارند ولی حدود 5 درصد منابع پژوهش در ایران بوده است. که البته تهیه آن بسیار مشکل و هزینه‌بر بود. دستیار هم در این مورد عملی نیست زیرا کار یکپارچه‌ای است و باید ایده و ارتباطات آن در مغز یک نفر به وجود بیاید تا بتواند آن را روی کاغذ بیاورد. این کار بسیار گسترده است. تمام فرهنگ‌های قدیم از هندوستان تا مصر مورد توجه قرار گرفته و ارتباطاتی که به فرض یک قوم در مدارک هندی و همان قوم در مدارک ایران و مصر و یونان آمده باید در مغز یک نفر نقش ببندد. اگر کسی روی هندوستان کار کند و دیگری روی مصر کار کند این ارتباط به وجود نمی‌آید.


*اشاره کردید که در پژوهش به انواع منابع زبانشناسی، هواشناسی و غیره پرداخته‌اید، ایده‌ این نوع پژوهش از کجا شکل گرفت؟

همان‌طور که گفتم به نظر من فقط از طریق انباشت شواهد می‌توان به نتیجه قطعی رسید. اگر چند منبع مستقل از هم یک موضوع را بررسی و تایید کند آن موضوع اثبات شده است. اگر تنها از یک راه اقدام کنیم به نتیجه قطعی نمی‌رسیم. اگر یک کوزه مشابه هم در ایران و هم در مصر کشف شود نمی‌توان نتیجه گرفت از کجا به کجا رفته، اما اگر کوزه در زبان مصری نام ایرانی داشته باشد می‌توان نتیجه گرفت که از ایران به مصر رفته است. موضوعات دیگر هم به همین ترتیب هستند. فقط انباشت شواهد است که به نتیجه قطعی منتهی می‌شود. به همین دلیل این راه را انتخاب کردم. با اینکه بسیار مشکل بود،‌ می‌بایست شاخه‌های بسیاری از دانش دیرینه‌‌شناسی را بررسی می‌کردم.

آریاییان، مردم کاشى، امرد، پارس و دیگر ایرانیان


*با توجه به اینکه 5 سال از انتشار کتاب به زبان آلمانی می‌گذرد بازتاب آن در مجامع علمی و دانشگاهی جهان چگونه بوده است؟

در کنار این کتاب که به زبان آلمانی در سال 1998 چاپ شد، چند مقاله دیگر هم از من در مجلات علمی کشور‌های مختلف چاپ شد که در مجموع این ایده را پشتیبانی می‌کرد. همان‌طور که می‌دانید ایده‌های تازه با مقاومت سرسختانه دانش امروز مواجه می‌شوند.

ولی با توجه به آنکه در این کتاب به مدارک دست‌ اول استناد شده و هیچ سلیقه‌ای در آن به کار نرفته، بسیار سریع در محافل معتبر دنیا تایید شد. دانشگاه وین که مرکز بزرگ ایرانشناسی و زبانشناسی دارد و سپس هاروارد، هایدلبرگ، ایروان و چندین موسسه پژوهشی دیگر این کتاب را کتباً از طریق نامه و یا مقاله در مجلات علمی تایید کردند، که بسیار دلگرم‌کننده بود. در کنار آن کنفرانس‌های متعددی برگزار شد و از من دعوت کردند که این ایده را مطرح کنم که بحث‌های بسیاری صورت گرفت و تا به حال هیچ مخالفت علمی از طرف هیچ سازمان یا شخصی با این کتاب انجام نشده است. یا تایید کامل شده و یا سکوت که به معنی آن است که حرفی برای رد این ایده نبوده است.


*در پژوهش‌های اخیر که توسط افراد دیگر صورت گرفته آیا به عنوان منبع به این نظریه اشاره شده است؟

پیش از کشف اریسمان که کارگاه انبوه تولید مس در ایران بود من از طریق زبانشناسی این موضوع را ثابت کردم که مس خاور نزدیک از ایران تامین شده، به این دلیل که این فلز با نام ایرانی در زبان‌های دیگر وارد شده و بعد اریسمان کشف شد و همین ایده تایید شد و گفته شد که بایستی تاریخ جهان را از نو نوشت چرا که اثبات شد خاستگاه مس ایران بوده است. همچنین در کتاب‌های دیگر اروپایی هم به پژوهش من اشاره شده حتی در دایره‌‌المعارف مصر که در آلمان چاپ شد به این کتاب اشاره شده است. در بعضی پژوهش‌های مصر و بین‌النهرین به عنوان یک مدرک معتبر اشاره شده و می‌توان گفت این کتاب در مدت‌کوتاهی جای خود را در محافل علمی باز کرده است.


*به افتراق تاریخ سنتی و مدرن ایران اشاره کردید که به نوعی ذهن جامعه ایرانی را به خود مشغول کرده است. به نظر شما این پژوهش باید چه مسیری را طی کند تا به کتاب‌های درسی راه پیدا کند و قرائت جدیدی از تاریخ ایران به دست دهد؟

ایده‌های این کتاب در ایران نیز مورد استناد قرار گرفته است. برای نمونه دکتر رجبی در کتاب هزار‌های گمشده به این پژوهش اشاره کرده است. ولی اینکه این موضوع به کتاب‌های درسی راه یابد طول خواهد کشید و به بازتاب نگارش فارسی کتاب در محافل علمی بستگی دارد. اگر انتقاد و بحث صورت بگیرد به زودی به این هدف خواهیم رسید که تاریخ ایران را بازنویسی کنیم و نقاط تاریک آن را روشن کنیم. ولی از آنجا که این بحث نه فقط به ایران، بلکه به بین‌النهرین، مصر، سوریه و فلسطین ارتباط دارد، با توجه به اینکه این گونه پژوهشکده‌های خاورشناسی در ایران وجود ندارد، کار کمی مشکل خواهد بود. ولی مراکز خاورشناسی در اروپا هست و بحث‌های آنها غیر مستقیم در ایران تاثیر خواهد گذاشت.


*شما کتاب آلمانی را هم با توجه استاندارد چاپ، کاغذ و صحافی انتشار اروپا در ایران چاپ کردید و علاقه داشتید حتماً روی کتاب «چاپ در ایران» درج شود. توضیح دهید چرا می‌خواستید این طور باشد؟

تقریباً همه پژوهش‌های ایران‌شناسی در خارج از ایران صورت می‌گیرد: در اروپا، آمریکا و حتی ژاپن و کتاب‌های چاپ شده به زبان‌های جهانی انگلیسی و آلمانی در همان‌جا چاپ می‌شد. نگاه ما ایرانی‌ها هم برای دریافت تاریخی به غرب بود و حتی برای اندیشه‌هایی که در ایران شکل می‌گرفت میل به تایید غرب داشتیم. این طرز فکر همیشه درست نیست. نباید ما ایرانیان نشانه خانه خود را همواره از بیگانه بپرسیم. من فکر کردم با چاپ این کتاب در آلمان، با وجود نویسنده ایرانی، اثر به عنوان کار اروپایی عرضه خواهد شد. من می‌خواستم این روند تغییر یابد. خوشبختانه هم به این موضوع توجه کرده‌اند و کار‌های بعدی من هم در ایران چاپ خواهد شد و کوشش خواهیم کرد کانون و مرکز ثقل ایران‌شناسی به تدریج به این منطقه منتقل شود.

*آیا ترجمه انگلیسی این کتاب نیز انتشار خواهد یافت؟

متن انگلیسی کتاب در دست تهیه است و در اواخر سال بعدی میلادی در ایران منتشر خواهد شد. اما مرکز پخش در اروپا خواهد بود.

*گام‌های بعدی پژوهشی شما چه خواهد بود؟

دو جلد کتابی که اکنون چاپ می‌شود، حضور اقوام ایرانی در فلات ایرانی از آغاز تمدن را اثبات می‌کند. در بخشی از کتاب به طور خلاصه تاریخ این اقوام را معرفی می‌کند. ولی در نظر دارم در آثار بعدی تاریخ هر قوم را به طور مفصل بررسی کنم. معرفی خاستگاه و زیستگاه، تمدن و فرهنگ، شهرسازی، صنایع دستی، کشاورزی و کوچ و بازرگانی با کشور‌های دیگر بررسی خواهد شد. یعنی از آغاز تمدن در هزاره ششم قبل از میلاد، به زبان، جهان‌بینی، باور‌ها، صنایع و تولیدات آنها، بازرگانی، شیوه ‌شهرسازی، معماری، لباس، حضور در سرزمین‌های بیگانه و تاخت‌وتاز‌ها به صورت توصیفی در جلد‌های بعدی خواهد آمد، به طوری که در نهایت تاریخ مدونی از اقوام ایرانی از آغاز تمدن تا دوران ماد خواهیم داشت که تا به حال روی آن کار نشده است.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه