شنبه, 01ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست زبان و ادب فارسی زبان پژوهی دكتر اصغر دادبه: انگلز به مارکس زبان حافظ و فردوسی را پیشنهاد داد

زبان پژوهی

دكتر اصغر دادبه: انگلز به مارکس زبان حافظ و فردوسی را پیشنهاد داد

دكتر اصغر دادبه گفت: وقتی انگلز (انگلس) به نامه‌ای از نامه‌های مارکس جواب می‌داد، به او می‌گوید تو به یک زبان جهانی احتیاج داری و آن هم زبان حافظ و فردوسی است.

JmksportShops , Chaussures, sacs et vêtements , Livraison Gratuite | Eminem nike air mag cheap 2013 trucks 2017 accessories Super Bowl 56 LVI Slim Shady PE , BabylinoShops , nike zoom lebron iii crimson black paint

به گزارش مهر، نشست بررسی کتاب «جدال با سعدی در عصر تجدد» عصر دیروز سه‌شنبه 28 شهریور با حضور دكتر اصغر دادبه، کوروش کمالی سروستانی و کامیار عابدی نویسنده کتاب در موسسه فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.

دادبه در این مراسم گفت: این کتاب حداقل کاری که کرده است، این است که رویدادهای مربوط به ادبیات فارسی و سعدی را طی صد سال اخیر منعکس کرده است. همیشه عوامل داخلی و خارجی روی ادبیات و فرهنگ ما تاثیرگذار بوده‌اند. عامل بیرونی، همان هدفی است که فرنگی‌ها نسبت به من و شما و فرهنگ من و شما دارند. نگاه کنید که در افغانستان چه بلایی به سر زبان فارسی آوردند و با احمدشاه مسعود که شاهنامه فردوسی زیربغلش بود، چه کردند. همه درباره کاری که استالین در کشورهای اتحاد شوروی انجام داد و تقسیم‌بندی‌هایی که در این کشورها کرد، آشنا هستند. آخرین مدرسه فارسی‌زبان بخارا هم که سال گذشته بسته شد.

وی افزود: من خودم شاهد دشمنی درباره این مسائل بوده‌ام. وقتی قرار بود با چند دوست دیگر به بخارا برویم، به همه آن دوستان ویزا دادند ولی به من به دلیل حرف‌هایی که زده‌ام، ویزا ندادند. یعنی تا این حد حواسشان جمع است. همین کتاب گلستان سعدی که در همه ادوار مورد تهاجم قرار گرفته، کتاب آموزش زبان فارسی در شبه قاره هند بوده است. حتی در قلمرو عثمانی هم برای آموزش مقدماتی زبان فارسی از این کتاب استفاده می‌کردند. همه زبان‌ها محترم هستند اما فلان زبان اجق وجق، چه چیزی دارد که از آن بترسند؟ اما زبان فارسی به دلیل قدرتی که دارد، همیشه مورد دشمنی قرار گفته است.

مصحح دیوان ظهیر ادامه داد: وقتی انگلز به نامه‌ای از نامه‌های مارکس جواب می‌داد، به او می‌گوید تو به یک زبان جهانی احتیاج داری و آن هم زبان حافظ و فردوسی است. وقتی از علامه اقبال لاهوری پرسیدند با وجود سابقه طولانی زبان هندی، چرا به فارسی شعر می‌گویی، گفت: شعر، به زبان فارسی به من الهام می‌شود. من و شما که این‌جا نشسته‌ایم که اسلحه نداشته‌ایم از این زبان دفاع کنیم؛ بلکه خود زبان فارسی بوده است که با قابلیت‌هایش قرن‌ها خود را حفظ کرده است. ببینید در قلمرو عثمانی یا کشور بوسنی چه اتفاقی افتاد و زبان فارسی را در این سرزمین‌ها از کی و کجا بریدند و به حق هم چقدر خوب بریدند! در بوسنی و هرزه‌گوین امروزی، انجمن‌هایی ادبی وجود داشت که جلساتشان را با خواندن پندنامه عطار شروع می‌کردند و با خواندن دیگر کتب فارسی، با مثنوی معنوی برنامه‌شان را به پایان می‌رساندند.

دادبه گفت: تا قبل از جنگ داخلی بوسنی، یکی از این انجمن‌ها که توسط یک فرد نظامی تاسیس شده بود، قدرت زیادی داشت. این فرد شرط کرده بود که همه ناچارند در این طول حضور در انجمن به زبان فارسی صحبت کنند. در غیر این صورت جریمه می‌شدند. زمان ورود انگلیس‌ها به هندوستان، نقشی که امروزه زبان انگلیسی در هند دارد، به عهده زبان فارسی بود.  با برنامه‌ریزی آن‌ها و بی‌لطفی‌های خودمان، یعنی با داشتن دشمنان دانا و دوستان نادان می‌شود که زبان فارسی دچار چنین شرایطی می‌شود. در درون خودمان هم که با خداحافظی با خردگرایی روبرو هستیم. قرن چهارم، دوران خردگرایی ایرانیان است اما بعد از آن تا امروز با دربندشدن خرد عقب ماندیم. حالا هم ناچاریم یک گردن پیدا کنیم تا تقصیرها را به او حواله کنیم. چه کسی بیشتر از همه مقصر است؟ همانی که قرار بوده خادم و پاسدار فرهنگ باشد.

این پژوهشگر در ادامه گفت: ادوارد براون خدمات و تحقیقات فراوانی داشته است، اما فراموش نکنید که او در خدمت فرهنگ خودش بوده است. این ایرانشناس درباره سه شخصیت بزرگ ایرانی ایجاد شک و شبهه کرده است. او آن‌ها را معرفی کرده است ولی درباره‌‌شان القای شبهه کرده است. این سه تن عبارت‌اند از فردوسی، خیام و سعدی. درون مصلحت هم تخم لقی وجود دارد که او در دهن ما می‌شکند و ما هم که متوجه نمی‌شویم سخنان او را تکرار می‌کنیم. میراث غربی‌ها برای ما این است که وقتی از عمر یک ساختمان آن‌ها 300 سال می‌گذرد،‌ دورش نرده می‌کشند و دست زدن به آن را ممنوع می‌کنند اما با ما کاری کرده‌اند که وقتی از عمر یک ساختمانمان 30 سال بگذرد، آن را کلنگی بنامیم و خرابش کنیم. آن‌ها کلنگ را به دست ما داده‌اند تا ریشه خودمان را بزنیم. سعدی را هم همین‌گونه خراب کردند. یعنی سعدی را هم کلنگی کردند.

وی در بخش دیگری از سخنانش گفت: در کتاب «جدال با سعدی در عصر تجدد» اشاره به سخنان آخوندزاده درباره سعدی شده است. من خطاب به آخوندزاده می‌گویم آخر مرد ناحسابی کدام غزلی از غزل سعدی، شعرتر است؟ آیا غزلی، غزل‌تر از غزل سعدی داریم؟ چنین مفاهیمی که از طرف نویسندگان و محققان القا می‌شود، یا سر از غرض بوده و یا از سر جهل است. بعد از چند سخنرانی‌ام در همین جا و همین شهر کتاب، چند نفر به سراغ من آمدند و همین حرف‌ها را درباره سعدی به من زدند. من از آن‌ها می‌پرسیدم آیا گلستان خوانده‌ای؟ اول جواب نمی‌دادند ولی بعد که اصرار می‌کردم می‌گفتند نه. گلستان را نخوانده‌ایم. جالب بود که حتی یک سطر از گلستان را هم نخوانده بودند و در جواب فقط می‌گفتند ما شنیده‌ایم که فلان‌کس، این‌گونه گفته است. متاسفانه یکی از خصایص منفی ما بعد از قرن چهارم که موجب دربند شدن خردمان شده، تقلید است؛ همین تقلیدی که باعث می‌شود فرد بگوید من کتاب را نخواندم ولی شنیدم که فلانی این‌‌گونه می‌گفت.

دادبه گفت: فلان نویسنده یا یک نویسنده جوان، کتاب خوبی می‌نویسد ولی چون متعلق به فلان جریان روشنفکری نیست، یا کتابش می‌شود متاب یا درباره‌اش سکوت می‌کنند. چرا نباید به جوانان بها بدهیم؟ این کارها باعث می‌شود که آن نویسنده جوان هم در همین فضا بزرگ شود و وقتی دیگر جوان نبود، او هم به جوانان بها ندهد.

مصحح دیوان نجیب کاشانی در ادامه سخنانش گفت: از صد سال پیش آموزش سعدی به مرور از میان آموزش‌های ما حذف شد. ایرانی‌ها قبلا در مکتب‌خانه‌ها گلستان می‌خواندند. حرف من بازگشت کامل به گذشته نیست. نه سنت محض صحیح است و نه افتادن کامل در آغوش مدرنیته. توجهی هم که در کتاب «جدال با سعدی در عصر مدرنیته» به آن اشاره شده و گفته شده که در دهه 60 به سعدی توجه شد، همان بازگشت به گذشته است. یک مطلب دیگر که القاکنندگان شبهه علیه سعدی یا فردوسی یا هر شاعر بزرگ ایرانی، مطرح می‌کنند، ضد زن بودن آن‌هاست. بدانید که هر کلاهی که بخواهند سر شما بگذارند، با فمینیسم، می‌گذارند. در مجلسی یکی از اساتید می‌گفت فردوسی ضد زن بوده است چون گفته «زن و اژدها هر دو در خاک به». جواب یکی از بزرگان به او این بود که اولا این مصرع در نسخه‌های معتبر وجود ندارد. دوما باید این مصرع و بیت را در ظرف زمانی خودش بررسی کرد یعنی زمانی که داستان سیاوش و ناجوانمردی سودابه مطرح است.

این نویسنده ادامه داد: جوابی که آن استاد داد، بعد از ادله و برهان‌های آن بزرگ این کلمه بود: بالاخره دیگر! خب آدم‌های عاقل و محقق معنی این «بالاخره» را متوجه می‌شوند.  فکر نکنید استقبال از حافظ و اشعارش به این دلیل است که او درک می‌شود. بلکه دلیلش این است که با اشعار حافظ می‌شود کاری کرد که این‌جا، جای گفتنش نیست. در یک جای گلستان یا بوستان نمی‌بینید که سعدی به زن توهین کرده باشد. یکی دیگر از نکات منفی خرد در بند، افراط و تفریط است. یعنی چون برخی حرف‌ها مد می‌شود و انتقاد کردن به خاطر حقوق زنان و توهین به آن‌ها مد شده و فردی پیدا می‌شود که این اتهام را به سعدی وارد می‌کند که با زن توهین کرده‌، ما هم آن را تکرار می‌کنیم. جالب است که در قرن هفتم وقتی غربی‌ها چیزی به نام کمربند عفت داشتند و کلیدش را به دست کشیش می‌دادند، در اشعار شاعران ما، فرد همسرش را با صفت روشنایی خطاب می‌کند.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه