زبان پژوهی
آسیبشناسی زبان پارسیِ امروز
- زبان پژوهي
- نمایش از دوشنبه, 02 دی 1392 13:40
- مجید ساسانی
- بازدید: 4853
مجید ساسانی
همهی ما نیک بر این باوریم که امروزه زبان شیرین پارسی، این میراث گرانقدر هزاران ساله، سخت در خطر است. با این باور این پرسش پیش میآید که برای برای زبان مادری و در جایگاه خویشکاری خود، چه باید بکنیم؟
آیا اینکه در گفتوگوهای روزانه به جای «سلام» بگوییم «درود» و یا در هنگام «خداحافظی» فریاد بزنیم «بدرود»، و یا همچون برخی استادنمایان در نوشتارهایمان برخی «فعل»ها را به شکل «وجه مصدری» به کار بریم، و یا در بهترین حالت چند واژه از زبانهای باستانی بیابیم و در گفتار و نوشتار به کار بریم و اینگونه فضل فروشی کنیم؛ همهی دشواریهای زبان پارسی به کناری خواهند رفت؟ حاشا اگر اینگونه باشد!
به باور این کمترین جایگزینی واژگان بیگانه با واژگان پارسی تنها یکی از نیازهای امروزین زبان است که در پایین دیگر این نیازها را یادآوری میکنم:
نخست: کاربرد درست واژگان
بسیار پیش میآید که در پی کمدانی نویسنده یا گوینده واژه یا واژگانی در معنایی نادرست به کار میروند. (این نادرستی بیشتر در پی ناآگاهی و اشتباه مترجمانِ کمدان پیش میآید.) چند نمونه:
• واژهی «نرخ» در زبان پارسیِ معیار، تنها در معنای «بها و قیمت» به کار میرود؛ ولی در پی کمدانی مترجمانی که در برابر واژهی بیگانهی rate تنها همین یک واژه را میدانند، چنین ترکیبهای نادرست و بی معنایی را میبینیم: «نرخ رشد جمعیت»
• واژهی «برخوردار» در زبان پارسی دارای مفهوم مثبت و ارزشمندی است، چنانکه میگوییم «فلانی از دانش زیادی برخوردار است»؛ پس بسیار نادرست است اگر بگوییم «بیماران دیابتی از احتمال زیادی برای ابتلا به امراض قلبی برخوردارند».
• واژهی «رسوخ» همریشه با «راسخ» و به معنای «استواری» است؛ اما از آنجا که هموزن «نفوذ» است و با «سوراخ» چند حرف همسان دارد، در معنایی نادرست به کار میرود.
دو دیگر: کاربرد درست دستور زبان
نادرستیهای دستوری (که سوگمندانه روزبهروز بیشتر در زبان گفتار و نوشتار دیده می-شوند) از دیگر نادرستیهای دامنگیر زبان امروز ماست. (امان از برخی ترجمههای ناآگاهانه!) تنها یک نمونه:
• در زبان انگلیسی برای تأکید بر نقش «مفعول» آن را به آغاز جمله میآورند و چون نشانه ندارد برای بازشناسیاش از «فاعل»، جمله را «مجهول» میکنند. برای نمونه میگویند: «This book has been translated by Ali» ولی در زبان پارسی که مفعول نشانه دارد، هرگاه برای تأکید به آغاز جمله برود، با نشانهاش میرود و نیازی به مجهول کردن جمله نیست. به بیان دیگر جملهی مجهول در زبان پارسی تنها آنگاه به کار میرود که فاعل در جمله نیامده باشد؛ پس جملهای مانند «این کتاب به وسیلهی علی ترجمه شده است» در زبان پارسی به تمامی نادرست است و باید بگوییم: «این کتاب را علی ترجمه کرده است.»
سه دیگر: آشفتگی نوشتاری
«کتابخانه» درست است یا «کتابخانه»؟ «مینویسم» یا «مینویسم»؟ «به نام خدا» یا «بنام خدا»؟ «اتاق» یا «اطاق»؟ «پرتغال» یا «پرتقال»؟ «حتی» یا «حتا» «هیئت» یا «هیأت» و...
رسیدن به یک شیوهی نگارش یگانه از اولویتهای بنیادی زبان پارسی است. این آشفتگی در شیوهی نگارش هم آموختن زبان را برای نوآموزان دشوار میکند و هم دشواریهای فراوان دیگر به وجود میآورد. باید برای این دشواری راهی یافت. شوربختانه استادان نشسته در فرهنگستان زبان و ادب پارسی نیز در این باره با یکدیگر همداستان نیستند و گاهی پیوسته-نویسی را پیشنهاد میکردند و زمانی دیگر ترویج کنندهی گسستهنویسی بودهاند. نگارنده هرچند بنا بر خواندهها و رایزنیهایش برای همهی این پرسشها پیشنهادهایی دارد (و حتا تا امروز برای چند نشریه و انتشارات و جاهایی دیگر شیوهنامهی نگارش نوشته است)، از آنجاییکه در این باره یگانگی آرا وجود ندارد، از یادکرد آرای شخصی (دستِ کم در این مجال) پرهیز دارد.
در پایان: واژگان بیگانه
بدون شک بسیار شایسته خواهد بود اگر بتوانیم همهی واژگان بیگانهی وارد شده به زبان پارسی را بزداییم اما این پیرایش یک شبه نشدنی است و برای این کار باید برتریسنجی کنیم. به باور نگارنده (که هرآینه نقدپذیر است) این برتریسنجی بدین شکل است:
• یکم. واژگان بیگانهی غیر تازی که به تازگی به زبان گفتار مردم، و به ویژه برخی جوانان، راه یافتهاند؛ واژگانی مانند «مرسی»، «پاسپورت» و... که به آسودگی و با واژگانی همچون «سپاسگزارم»، «گذرنامه»و ... جایگزین میشوند.
• دویم. واژگان تازی که برابرِ پارسیِ ساده و همهفهم دارند. مانند «شوربختانه یا سوگمندانه» به جای «متأسفانه»، «تلاش یا کوشش» به جای «سعی» و...
• سِیُم. واژگان بیگانه (تازی و جز آن) در رشتههای تخصصی به شرط آنکه برابرِ پارسی خوشآهنگ، همهفهم و زیبا باشد و در این میان برتری با رشتههای در ارتباط با زبان پارسی همچون دستور زبان و آرایهها و مانند اینها است. برای نمونه استاد یگانه دکتر کزازی برای واژهی «تشبیه»، «مانندگی» را پیشنهاد کردهاند.
• چهارم. دیگر واژگان بیگانه.
در جایگزینی واژهها هم باید چند نکته را در یاد داشت:
جایگزینی برخی واژگان که از سالهای دور در زبان پارسی بودهاند و با روح زبان و روان پارسیزبانان آمیخته شدهاند و چه بسا به رشد و پیشرفت و بالندگی زبان یاری رساندهاند، چندان منطقی به چشم نمیآید و چه بسا نشدنی باشد. (برای نمونه کدام واژهی پارسی میتواند بار معنایی «عشق» را به تمامی به شنونده برساند و پرسش بنیادیتر اینکه چه کسی گفته است «عشق» واژهای ناپارسی است؟) مگر در شاهنامهی ارجمند فردوسی بزرگ، این بزرگ خداوندگار زبان و ادب پارسی، واژگان تازی – هرچند اندک – دیده نمیشود؟
واژگان برگزیده برای جایگزینی باید با روح زبان هماهنگ باشند و چه بهتر که از زبان امروز با امکانات ترکیبی و ساختاری زبان گرفته شوند تا اینکه واژهای را از زبان پهلوی یا دیگر زبانهای باستانی بیابیم. اینگونه پذیرش همگانی نیز بیشتر و آسودهتر خواهد بود (نگاهی بیندازید به سیاههی واژگان برگزیدهی نخستین فرهنگستان زبان و ادب پارسی به فرنشینی جاودانیاد محمدعلی فروغی). برای نمونه استاد یگانه دکتر کزازی برای واژهی «معاصر»، «همروزگار» را پیشنهاد کردهاند. (دراینجا یادکرد یک خاطره را جالب میدانم؛ یکی از دوستان بنده دریافته بود در روزگار کهن و در یونان به استادِ استادان برنامی (عنوانی) میدانند که با واژهی «دکتر» همریشه است، از سویی دیگر دریافته بود که در روزگار ساسانیان موبدِ موبدان را – که آموزگاری دیگر موبدان را بر دوش داشته – «تَکِش» میخواندهاند؛ دوست بنده پیشنهاد داده بود به جای «دکتر» بگوییم «تکش»!!! بنده میاندیشم پیشنهاد نباید به گونهای باشد که برای فهمیدنش لازم باشد پیشنهاد دهنده را بدان پیوست کنیم.)
و در پایان اگر لازم میشود واژهای را از زبانی بیگانه وام بگیریم، بهتر است تنها یک واژه را بگیریم و دیگر واژگان فرآمده (مشتق) از آن را با بهرهگیری از زبان پارسی بسازیم. برای نمونه واژهی «دکتر» در جایگاه صفت را از زبانی بیگانه گرفتهایم، حال اگر از این ریشه اسم بخواهیم بسنده است که یای اسمسازِ پارسی بدان بیفزاییم و بگوییم «دکتری» نه اینکه به زبان اصلی برگردیم و اسم را هم از آن بگیریم و بگوییم «دکترا».