دوشنبه, 10ام ارديبهشت

شما اینجا هستید: رویه نخست زبان و ادب فارسی ضرب المثل ضرب‌المثل‌های شیرین فارسی - «پ»

ضرب المثل

ضرب‌المثل‌های شیرین فارسی - «پ»

داستان های پند آموز، داستان و جملات بزرگان
ضرب‌المثل گونه‌ای از بیان است که معمولاً تاریخچه و داستانی پندآموز در پس بعضی از آن‌ها نهفته است. بسیاری از این داستان‌ها از یاد رفته‏اند، و پیشینهٔ برخی از امثال بر بعضی از مردم روشن نیست؛ بااین‌حال، در سخن به‏کار می‌رود.

adidas born original women costume for sale - تسوق تشكيلة اديداس اوريجينالز للرجال مع تخفيضات 25 , نمشي - 75% أونلاين في السعودية | Latest Releases , IetpShops - Women's Nike Air Jordan 1 trainers - burgundy and orange nike air max blue jean boots

پا را به اندازه گلیم باید دراز کرد!
پای خروستو ببند، بمرغ همسایه هیز نگو!
پایین پایین ها جاش نیست، بالا بالا ها راش نیست!
پسر کو ندارد نشان از پدر — تو بیگانه خوانش نخوانش پسر!
پز عالی، جیب خالی!
پس از چهل سال چارواداری، الاغ خودشو نمیشناسه!
پس از قرنی شنبه به نوروز میافته!
پستان مادرش را گاز گرفته!
پسر خاله دسته دیزی!
پسر زائیدم برای رندان، دختر زائیدم برای مردان، موندم سفیل و سرگردان!
پشت تاپو بزرگ شده!
پنج انگشت برادرند، برابر نیستند!
پوست خرس نزده میفروشه!
پول آدم مؤمن را هم خرس‌الدنیا و خو‌ک‌الاخره می‌کند.
پول است نه جان است که آسان بتوان داد!
پول بده روی سبیل شاه نقّاره بزن!
پول بده، آش بخور!
پول بعضی‌کارها خرج سُرخاب سفیداب می‌شود.
پول بی‌زبان را دست آدم زباندار نباید داد.
پول پول را پیدا می‌کند.
پول پیدا کردن آسان لیکن نگاه داشتنش مشکل است.
پول پیش آدم پولدار می‌رود.
پول حرام یا خرج شراب شور می‌شود یا شاهد کور!
پول دادم به آمل، نان گرفتم به بابل
پول دارد که آواز خروس نشنیده است.
پول داری ضامن شو، بیکاری شاهد شو.
پول داشته باش، زهرمار داشته باش!
پول داشته باش،کوفت داشته باش!
پول را از کاغذ نمی‌بَرّند!
پول را بار خر هم می‌کنند!
پول را باید سپرد دست حاج ابوتراب!
پول را روی تابوت مرده بگذاری مرده برایت ابوعطا می‌خواند!
پول سفید از برای روز سیاه خوب است.
پول عاشقی به کیسه بر نمی‌گردد.
پول علف خرس نیست!
پول غول است و ما بسم‌الله.
پول قلب( قلابی) هرجا برود برمی‌گردد.
پول کار می‌کند، پولدار لاف می‌زند.
پول کم و سلیقه بسیار!
پول که از خودت نیست حاتم طائی بشو!
پول که دادی بالای سبیلت نقّاره می‌زنند.
پول گرد و بازار دراز!
پول ما سکه عُمَر داره!
پول نداده، وسط لحاف خوابیده!
پول نداری سگ بزن!
پول نصیب آدم پولدار می‌شود.
پول نمی‌دهی معرکه برهم مزن!
پول واویلا، خرج وامصیبتا می‌شود.
پول، آدم را خوش سلیقه می‌کند.
پول، آدم را می‌رقصاند.
پولدارها به کباب، بی پولها به بوی کباب ،
پولدارها به کباب، بی‌پولها به دود کباب!
پهلوان از پوست خربزه به زمین می‌خورد.
پهلوان ازپُرفنّی به زمین می‌خورد.
پهلوان زنده را عشق است!
پهلوانی نتوان کرد به زور دگران.
پهلوی هرگل نهاده است خاری.
پهنش کرده بیل می‌شود، درازش کردی میل!
پی تقلید رفتن از کوری است.
پی خر مرده می‌گردد که نعلش را بکَند.
پیِ گور کنده می‌گردد که توش بخوابد.
پیِ نام و نانند خلق زمانه.
پیاده شو با هم راه بریم!
پیاز آدم هرجایی کونه نمی‌بندد.
پیاز غلطان بیخ نمی‌گیرد.
پیاز هم خودش را داخل میوه‌ها کرده است.
پیامی است از مرگ موی سفید.
پیچ دهان مردم باز است.
پیداست که زین جرعه چه مستی خیزد.
پیر بُرنا کجا شود به خضاب
پیر پیر است اگر چه شیر باشد.
پیر خر اگر بار نبرد راه به خانه بَرَد
پیر را به خر خریدن و جوان را به زن گرفتن مفرست.
پیر را تعلیم دادن مشکل است.
پیر کوزه می‌سازد، مریدان دسته می‌نهند.
پیر مُردنی است و غریب رفتنی.
پیر من خَس است ، اعتقاد من بس است.
پیر نمی‌پَرَد مریدها می‌پرانند.
پیران را تبی و زمستان را شبی .
پیران را مدارید خوار تا همه گُل شوید، بی‌خار.
پیراهن بعد از عروسی برای گَل منار خوب است!
پیراهنمان را که دریک آفتاب خشک نکرده‌اند!
پیرزن دستش به آلو نمی‌رسید گفت: ترش است!
پیرزن نمرد تا روز بارانی!
پیرزنه دستش به درخت گوجه نمیرسید، می گفت : ترشی بمن نمیسازه!
پیرشدی، میرنشدی.
پیرها به هوس، جوانها به قفس!
پیری است و فقر و دردسر و قرض و دردپای.
پیری است و هزار عیب.
پیری به تبی و زمستان به شبی.
پیری به هزار علّت آراسته است.
پیری که جوانی کند در هزیمت بوق زدن باشد.
پیری نداری پیری بخر!
پیری و صد عیب، چنین گفته‌اند.
پیری، الهی بمیری!
پیش آدم کور چه رنگ سیاه چه رنگ بور.
پیش اجل، چه صاحبقران چه رضا کچل!
پیش از آب پاتاوه وا مکن.
پیش از آب موزه مکش.
پیش از آخوند منبر می‌رود.
پیش از اجل به گور نمی‌توان رفت.
پیش از اجل کسی نمی‌میرد.
پیش از استاد دکّان گرم می‌کند.
پیش از استاد دکّان مگیر.
پیش از چوب غش و ریسه می‌رود!
پیش از روضه خوان گریه می‌کند.
پیش از عید به مصلّی می‌رود.
پیش از لقمه دهان بازمکن.
پیش از مؤذن بر مناره می‌رود.
پیش از مرگ گریبان پاره می‌کند.
پیش از مرگ واویلا!
پیش بی‌دردان گریبان پاره کردن مشکل است.
پیش پای خویش را روشن نمی‌سازد چراغ.
پیش پیش خوابِ ندیده را تعبیر نکن.
پیش جالینوس نام طب مبر.
پیش جانانۀ من قند و قوروت هر دو یکی است.
پیش خدا توپ شهان بی‌صداست.
پیش خر شنبه و آدینه یکی است.
پیش خرخر مُهره و گوهر یکی است.
پیش دانا زمانِ شدتِ دی / ‌قصة راحت بهار کند.
پیش درآمدش که اینه وای به پس درآمدش!
پیش رو خاله، پشت سر چاله!
پیش سلیطه و پس قاطر چرخ مخور.
پیش صاحب نظران ملک سلیمان باد است.
پیش طبیب مرو، پیش آزموده برو.
پیش طبیب منجم است، پیش منجم طبیب، پیش هر دو هیچ کدام، پیش هیچ کدام هر دو.
پیش ظالم و پس قاطر چرخ مخور.
پیش قاضی و بازی؟
پیش قاضی و معلق بازی!
پیش کور چه سُرخ چه بور.
پیش کور یک چشم پادشاه است.
پیش کورچه چراغ چه نور!
پیش کولی و پشتک و وارو؟
پیش گوساله نشاید که تو قرآن خوانی.
پیش لوطی و معلّّق؟
پیشانی! مرا کجا می‌نشانی؟
پیشنماز که سرفه کند، تکلیف پس نماز معلوم است!
پیشی پیشی، زن من میشی؟
پیغمبریش را قبول ندارند ادّعای خدایی می‌کند.
پیکان آه بگذرد از کوه آهنین.
پیلِ در گل مانده را شه پیل باید تا کشد.
پیل را از پشه صد رنج است.
پیمانه از قطرۀ آخر لبریز می‌شود.
پینه دوز به حرف اُرسی دوز نمی‌شود.
پیوسته امیدم به خدای متعال است.
پیوند گُل و چنار آمد نیامد دارد.
پیهِ زیادی را به پاشنه می‌مالند.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه