نامآوران ایرانی
عبدالقادر مراغی، خنیاگر ایران و دوبیتیهای پهلوی
- بزرگان
- نمایش از دوشنبه, 02 دی 1392 18:24
- یسنا خوشفکر
- بازدید: 4725
یسنا خوشفکر
همه کسانی که به پیشینه آذربایجان دلبستهاند و آن را پیگیری میکنند، کتاب زبان آذری شادروان احمد کسروی را خواندهاند و میدانند که در این کتاب پژوهش کاملی درباره زبان مردم آذربایجان انجام گرفته است.
کسروی افزون بر ریشهیابی نام رودها، کوهها و شهرهای آذربایجان، به گفتههای تاریخ نگارانی چون ابن حوقل، مسعودی، یاقوت حموی و.. درباره زبان مردم این بخش از ایران میپردازد. همچنین زمان باشندگی سلجوقیان ترک در این منطقه و درآمیختگی زبان کهن مردم آذربایجان با زبان ترکی را به خوبی شرح میدهد. بنابراین نیازی نیست که بخشهایی از کتاب زبان آذری را در این نوشتار بیاوریم.
اما از آنجا که (نگارنده) درباره موسیقی پژوهش میکنم نکتهای در این کتاب برایم جالب بود که بر آن شدم تا در یک نوشتار کوتاه برای هفته نامه طرح نو (چاپ تبریز) بفرستم:
کسروی در کتاب زبان آذری شعرهای شیخ صفی الدین اردبیلی نیای شاه اسماعیل را که در کتاب سلسلة النسب نوشته شده، آورده است، این اشعار بسیار به شعر عبدالقادر مراغی در پایان کتاب جامع الالحان که به خط خود او نوشته شده، مانند است. به این شعرها پهلوی یا فهلویات گویند که هنوز در بخشهایی از ایران خوانده میشود.
عبدالقادر مراغی در تاریخ 758ه.ق زاده شده و در سال 838 ه.ق در هرات بر اثر بیماری طاعون درگذشت. او در زمان آل جلایر که از ایلخانیان بودند زندگی میکرده است و چند کتاب درباره موسیقی نوشته، «برابرهای فارسی و زیبای موسیقی در کتابهای او مانند سرپرده، پسان(ایست) و گوشه بسیار در خور نگرش است، چنانکه گوشه، گویا برای نخستین بار در آثار او به کار گرفته شده است و این خود نشانگر آن است که این خنیاگر بزرگ ایرانی تا چه اندازه به زبان فارسی دلبسته بوده است» (تاریخ مختصر موسیقی ایران، تقی بینش، رویه 118)
گفتنیها درباره عبدالقادر مراغی بسیار است که به یاری یزدان در نوشتاری جداگانه به زندگی نامه، آثار و نقش او در نوای خوش ایران زمین بر پایۀ اسناد تاریخی خواهم پرداخت.
همانطور پیشتر گفتیم عبدالقادر در پایان کتاب جامع الحان شعری را به خط خود نوشته است که در اینجا میآوریم:
آنچه که از دو بیت نخست میتوان دریافت کرد:
تو که می ترسی آتش به دامانت بیافتد چرا خواهی که آتش در جگرم بیفتد
به روی زرد من اشکهایم می ریزد ..........................
فاجشم: در گیلکی به ریختن اشک فوجه گویند ، همچنین اسرین باید همان اشکها باشد زیرا در پهلوی اشک =ارس ، کردی=اسره ،گیلکی=ارسو میباشد.
شعرهای بسیاری از شیخ صفی الدین در کتاب زبان آذری آورده شده که نمونه ای از آن را برای مقایسه در اینجا می آوریم:
همان هوی همان هوی همان هوی همان کوشن همان دشت همان کوی
آز واجم اویان تنها چو من بور بهر شهری شرم هی های و هی هوی
امیدوارم کسانی که به زبان و ادبیات ایران آگاهی دارند شعر پایان کتاب جامع الحان به دست خط عبدالقادر مراغی را رمز گشایی کنند با پژوهشگران موسیقی ایرانی نیز معنای کامل آنرا دریابند.
این نوشتار پیشتر در هفته نامه طرح نو شماره 245، 18 آذرماه 1392 رویه 14 به چاپ رسیده است.
دیدگاهها
بقیه شعر هم چنین باشد:
اگر او طرفه بر گل کِروفه
پس آن کوروفه بر گل طرفه تر بو
بنفشه بند آیا کو چه پنداشت
که با مشکین خطت او را خطر بو
کروفه و بنفشه بند از واژه های کهن است
ظهوری ترشیزی گوید:
به دسته بندی زلف بنفشه مویان رو
مرو به باغ چه سنبل کدام مرزنگوش
شرح بیت بالا زیاد است که در این حد کفایت است.
امید است که زبان راستین فرهنگ ایران باشید و نیک بنگرید...!
به معنی آن است که: روی زرد من و چشمان قرمز اشکبار من همانند می گلگونه ایست که در جام زر ریخته شده باشد. در اینجا جام زر به روی زرد و می گلگونه به چشمان قرمز اشکبار تشبیه شده
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا