نامآوران ایرانی
یادآور تاریخ دوران کهن
- بزرگان
- نمایش از دوشنبه, 22 اسفند 1390 06:41
- بازدید: 4925
برگرفته از روزنامه شرق
پروفسور شارل هانری دوفوشهکور استاد ممتاز ادبیات فارسی در سوربن
ترجمه: علی شریعتکاشانی / فرانسه
در این زمان چیز نوشتن درباره ایرج افشار بهمثابه بیان و معرفی واقعیت بهصورت دیگری است. او دیگر در میان ما نیست. اندوهناکی و سوگزدگی، دانشوران و پژوهندگان و دوستان او را چه در ایران و چه در جهانی که او زیر پا گذاشت، در بر گرفته است. اکنون هنگام آن است که یاد او را در اذهان زنده نگاه داریم. وضعیت زندگانی علمی او بهگونه شگفتآوری با وضعیت آن نسل از محققان پایهگذار ایرانی مطابقت و همخوانی دارد که در زمینه آثار سترگ علمی و ادبی اساسا فارسی و نیز عربی به پژوهشگری و نشر علمی آنها پرداختهاند. در بین این محققان، ایرج افشار از جهات بسیار از جایگاهی بس بلند و ارجمند برخوردار است. مقصد عشق و اشتیاق دانشورانه او کشف نسخههای خطی و چاپهای قدیمی متنهای بزرگ، متنهای نایاب، یا متنهای یگانه و نمونهوار مهم بود. او براساس این متون، فهرستنامهها و نمایهگذاریهای بسیار دقیق و معتبر میپرداخت، یا امکان انجام آنها را توسط دیگران فراهم میآورد و از این راه مآخذ و مراجع پُرشمار در دسترس پژوهندگان قرار میداد. خود او نیز خویشتن را وقف چاپ و انتشار متنهای بزرگ کرد و کسانی را نیز که متنهای مشابهی نشر میدادند همراهی و مساعدت کرد. او در موارد بسیار به این متون یادداشتها و اطلاعات تازهتر و نمایههای ویژه میافزود و با این کار شرایط و فلسفه وجودی آنها را روشن و فهمپذیر میگردانید. سرانجام اینکه ایرج افشار از یک موهبت و مهارت علمی استثنایی برخوردار بود که به او امکان میداد تا با اختصاصدادن تالیفاتی به دانشمندان و دانشپژوهان، شخصیت اینان را بزرگ شمارد و ارج نهد. دانش واقعی ایرج افشار او را به صورت یک انسان خاکسار و بیپیرایه درآورده بود. این خاکساری و بیپیرایگی وضعیت مناسبی در مناسبات میان او و دیگران بهوجود میآورد و نیز در مخاطبان و افراد فراوانی که به دیدارش میشتافتند احترام فراوان نسبت به او برمیانگیخت. او آراسته به یک آرامش و متانت روحی بود که خاص انسانهای بزرگ و اثرگذار است. ما او را در چنین وضعیت آرامی که در نشستهای علمی میدیدیم، یا در سخنرانیهایی که «انستیتوی فرانسوی پژوهشهای ایرانی» در تهران برگزار میکرد، انستیتویی که او تا پایان زندگی نسبت به آن وفادار ماند.
نام «ایرج» یادآور تاریخ دوران کهن است، نظیر دوران «ساسان» و «خسرو»، یا «بابک» و «بهرام» و «کوشیار» و «آرش» که نامهای برادران و پسران ایرج افشار نیز هستند. «افشار» نام خاندان بزرگی است که به تاریخ ایران و بالاخص به تاریخ شهر یزد گره خورده است. ایرج در 16 مهرماه 1304 (8 اکتبر 1925) در تهران چشم به جهان میگشاید، از پدر و مادری بهنام محمود و نصرت. دوران آموزشی او در دبستان و دبیرستان و دانشگاه توسط آن پدر تیزنگری هدایت میشود که ظرفیتها و استعدادهای فرزند خویش را از دیرباز دریافته بوده است. محمود افشار (پدر) متعلق به آن نسلی است که دارای اعتقادات میهندوستانه توانا و آماده بهکارانداختن داراییهای خود در راه شکوفایی فرهنگ ایرانزمین است. او دوره دبستان را در میان زرتشتیان تجریش میگذراند و سپس به دبیرستان فیروز بهرام وارد میشود. پس از اخذ دیپلم ادبیات از دبیرستان، در 1324 (1945) به دانشکده حقوق دانشگاه تهران راه مییابد. پس از چهار سال به دریافت دیپلم حقوق نایل میآید. در همین اثنا، در 1323، مدیریت داخلی نشریه آینده را برعهده میگیرد و از 1325 بهبعد با مجله جهاننو به همکاری میپردازد. او پس از پایان تحصیلات دانشگاهی، در 1329 به استخدام وزارت فرهنگ درمیآید و در دبیرستان ایرانشهر آغاز بهکار میکند. یک سال بعد، در 1330، بهعنوان کتابدار به کتابخانه دانشکده حقوق دانشگاه تهران منتقل میشود و در این دوره است که میان او و یکی از کسانی که به او معرفی کردهاند، یعنی محمدتقی دانشپژوه، یک دوستی درازمدت پای میگیرد. ایرج در این زمان خود را در یک موقعیت دانشورانه بسیار مناسب بازمییابد: در 1339 محمدتقی دانشپژوه با پشتکار به انتشار فهرست متون و دیگر اسناد کتابخانه پربار دانشکده حقوق و فهرست آثار کتابخانه دانشکده ادبیات دست میزند. ایرج در همین سال از شغل کتابداری کناره میگیرد و به نشر مجلات مهر و سخن (که سردبیر آنهاست) رو میآورد. هماو بهعنوان عضو بنیانگذار نشریه فرهنگ اینزمین در انتشار این دفتر همت مینهد، توجه خویش را بر چاپ و نشر در حال گسترش آثار مدون ایرانی متمرکز میکند و در سالهای 1335 و 1342 در مقام جانشین موقت مدیر بنگاه ترجمه و نشر کتاب فعالیتهای انتشاراتی را ادامه میدهد. او از 1335 تا 1336 در کتابخانه یونسکو در اروپا یک دوره کارآموزی سپری میکند و سپس از 1336 تا 1348 به تدریس آموختههای خود در دانشسرای عالی دانشگاه تهران میپردازد. از این پس تا زمان بازنشستگی در 1358، نخست بهعنوان دانشیار و سپس در مقام استاد، در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران تدریس میکند.
ایرج افشار در 1344 به مدیریت کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران ارتقا مییابد و تا زمان بازنشستگی در این سمت باقی میماند. او در این کتابخانه بر همهچیز، از سروسامان دادن به ساختمان و موقعیت موضعی کتابخانه گرفته تا فهرستنگاری و نمایهگذاری کتابها و ... ، نظارت موثر دارد و این عطف توجه دستاوردهای بسیار اساسی و ماندگار با خود میآورد. بهخاطر دارم که در 1357 دفتر کار او به مدت دو سال در ساختمان اداری دانشگاه بود. ساختمان بسیار زیبای کتابخانه مرکزی، در دل دانشگاه، تازه افتتاح شده بود. در زیرزمینهای دانشگاه ردهبندی علمی و حسابشده دستنویسها و کتابهای چاپی به انجام رسیده بود و این آثار در دسترس پژوهشگران قرار داشت. در خلوت اداری این سازمان میتوانستیم نیات و تدابیر مدیر کتابخانه و گروه کاری او را برای برنامهریزیهای تازهتر حدس بزنیم. این مدیر و گروه در اندیشه ایجاد یک کتابخانه دانشگاهی نمونهوار در ایران و ساماندهی روشمند و عقلانی به آن بودند. ایرج افشار، در پرتو شخصیت بانفوذی که داشت، توانست آنچه را که برای انجام این کار مهم مطالبه میکرد به دست بیاورد: بین سالهای 1332 و 1364 تعداد 18 مجلد از فهرست دستنوشتهها و کتابهای این کتابخانه مرکزی به چاپ رسید. انتشار بخش اعظم این مجلدات، که زیر نظر ایرج افشار و اغلب با همکاری او صورت میگرفت، از کارهای ارزشمند محمدتقی دانشپژوه بود. در بحبوبه همین شرایط، بین سالهای 1348 و 1363، دانشپژوه یک فهرست متشکل از سه مجلد منتشر کرد. این فهرست استخراجشده از میکروفیلمهایی بود که کتابخانه مرکزی به دست آورده بود. این گنجینه که شامل نام و نشان آثار نوشتاری ایرانی موجود در کتابخانههای جهان میشد توسط دانشورانی چون مجتبی مینوی شناسایی و گردآوری شده بود.
سال 1338 بهسهم خود یک تاریخ سرنوشتساز در زندگانی ایرج افشار است. در این سال احساسات و اندیشههای ملی و میهنی در ایران اوج میگیرد، بهویژه پس از ملیشدن صنعت نفت و سرنوشتی که این امر برای محمد مصدق در 1331 بهبار میآورد. در 1337 محمود افشار یزدی بهموجب یک قرارداد حقوقی که به امضا میرساند تمام اموال غیرمنقول خویش را به «بنیاد وقف» («بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی») واگذار میکند. این بنیاد چهار هدف پیش رو دارد؛ 1- کاربرد زبان فارسی در سطح عمومی و یاریرسانی به وحدت ملی 2- ایجاد یک کتابخانه بزرگ و خانه مطالعه 3- چاپ و نشر مجله آینده 4- تالیف کتاب، چاپ و نشر رسالهها و مکتوبات و ترجمه آثار. در این میان، چاپ و انتشار فرهنگنامهها و دستورزبانهای فارسی و کتابهای مربوط به جغرافیا و تاریخ ایرانزمین از تقدم و ارجحیت برخوردار است. این برتری شامل بررسیهایی نیز میشود که در زمینه شعر و ادب فارسی، بهداشت عمومی، باستانشناسی و پیشرفتهای تمدن صورت میگیرند. شورای اداری «بنیاد» مرکب از 11 شخصیت است. این شخصیتها عبارتند از: رییس سنا یا مجلس ملی، رییس دیوانعالی کشور، رییس دانشگاه تهران، روسای وزارت فرهنگ و وزارت بهداشت، چهار نفر از دوستان بنیانگذار «بنیاد» و سرانجام دو تن از پسران شخص بنیانگذار، نظیر ایرج افشار که میباید جانشین همیشگی پدر باشد. محمود افشار در 28 آذرماه 1362 از جهان میرود و ایرج مدیریت اجرایی بنیاد پدر را برعهده میگیرد.
بخش مهمی از فعالیتهای پژوهشی و نوشتاری و انتشاراتی ایرج افشار را در چارچوبه این شرایط زمانی و فرهنگی باید جای داد و سنجید. بنیاد افشار در باغ شکوهمند و زیبای «فردوس» در شمیران و ساختمانهای مجاور قرار دارد. ساختمان اصلی به اثر علیاکبر دهخدا (درگذشته در 1334) و همکاران و دنبالکنندگان کار او اختصاص داده شده است. منظور از این اثر «لغتنامه» (فرهنگنامه سترگ فارسی به فارسی) است. در همین نقطه از شهر، در «موسسه زبانهای خارجی» به خیابان اصلی باز میشود. این یک موسسه نامآور است و پذیرای دانشجویان بیگانه نیز هست.
ایرج افشار تا زمان درگذشت، امور اجرایی و مدیریت بنیاد را برعهده خواهد داشت، حال آنکه او برخوردار از اختیارات لازم برای واگذاری این مسوولیتها به دیگران میباشد. هدف اصلی او پیش از هرچیز تحققبخشیدن به انتشارات بنیاد بهعنوان یک بنیاد چاپ و نشر است. کل انتشارات «بنیاد دکتر محمود افشاریزدی» متشکل از دو مجموعه اصلی است: مجموعه کتابها و مقالهها (36 عنوان منتشرشده در 1386) و مجموعه اسناد و تاریخ ایران (103 عنوان در 1388). بنابراین، این دو مجموعه دارای اهمیت بسزاست. افزون براین، ایرج افشار مجلدات دیگری را مستقل از این دو مجموعه و برپایه انتخاب شخصی خود به چاپ میرساند. با توجه به دامنه گسترده اینهمه تلاش و فعالیت باید گفت که محمود افشار، با پدیدآوردن «بنیاد موقوفات»، بیتردید تواناییها و ابتکارات پسر خویش (ایرج) را نیک حدس زده بوده است.
آثاری که به قلم ایرج افشار نگارش یافتهاند پُرشمارند و به سختی قابل برشمردن هستند. تعداد آنها شگفتآور است. با این وصف، ذکر چند مورد مهم آنها ناممکن نمینماید. فهرست مقالات فارسی او در شش مجلد حاوی عناوین همه مقالههای فارسیزبان است که درباره جنبههای گوناگون ایرانشناسی از 1288 (1910) تا 1376 (1997) نوشته شدهاند. ایرج بهتنهایی و گاه با همکاری نسخهشناسان بزرگ به فهرستنگاری نسخههای خطی دست زده است، مانند دستنوشتههای موجود در مجلس سنا و مجلس نمایندگان ایران، در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، در دو کتابخانه باشکوه مجتبی مینوی (در دو مجلد) و مالک (در 13 مجلد)، در آرامگاه اردبیلی و نیز در کتابخانههای آمریکا و ... . او همچنین، بهمنظور پیشبرد تحقیقات، یک فهرست کلی پرداخته است که مربوط به تمام نسخههای خطی است و نیز یک نمایه که شامل نام و نشان مجلاتی است که به چگونگی نسخههای مربوط به مطالعات ایرانشناسی میپردازند. این فهرستها درواقع صورت موجودی کتابهای مهم کتابخانههای یادشده هستند؛ کتابهایی که گنجینه دانش و دانایی میباشند.
از سوی دیگر، ایرج افشار یک آموزگار و راهنما برای معرفی و نشر چکیده مقالات کارشناسان در ایرانشناسی بوده است. موضوع این مقالات مواردی چون نسخهشناسی، نظام ارباب ـ رعیتی (فئودالیسم) در ایران، زبانشناسی در ایران، یا شخصیتهایی مانند ابونصر فارابی و میرزامحمد قزوینی میباشد. بههمین ترتیب، او در مجلداتی دیگر به نشر و معرفی نوشتههای میرزا محمد قزوینی، رشید یاسمی، اعتمادالسلطنه و حبیب یغمایی همت گمارده است. هماو گزیدهای از نامهها و مکاتبات برخی شخصیتهای سیاسی و ادبی را به چاپرسانیده که به پدرش محمود افشار نوشته شده بوده است.
ایرج افشار درباره هنر کتابپردازی، شیوه صفحهآرایی و صحافی و نیز چگونگی هنر خطاطی بهکار رفته در دستنویسهای مورد توجه خویش، چیزها نوشته و توضیحاتی ارایه داده است. نمونهای از این موارد را در توضیحات و داوریهایی میبینیم که او درباره تحفتهالمحبین یعقوب شیرازی یا رساله خلیل تبریزی ارایه داده است.
همچنین ایرج افشار دلباخته تاریخ بود. متنهای بزرگ تاریخی را براساس بهترین و معتبرترین دستنوشتههای موجود از نو به چاپرسانید، نظیر کتاب فارسی ممالک و مسالک استخری، مجملالتواریخ (از مولفی ناشناس)، تاریخ گزیده اثر مستوفی قزوینی. در میان آثار تاریخی فراوانی که منتشر کرد، اسناد و مکاتبات مربوط به دوره صفوی چشمگیر است و نیز آثاری که از وضعیت مناطقی خاص دم میزنند، مانند کرمان در زمان تیموریان، یا فارس و خوزستان در دوره صفویان. در بین انتشارات نامآور او در زمینه تاریخ از آن دسته کارها نیز میتوان نام برد که به جزییات کتابخانه تبریز در زمان رشیدالدین فضلاللههمدانی میپردازند. تدوین این کارها با همکاری مجتبی مینوی صورت گرفته است و همراه با توضیحات و روشنگریهای سودمند میباشد. از میان شهرها، شهر برگزیده و محبوب او یزد بود. پدر او محمود، زاده این شهر بوده است. پنج اثر تاریخی میشناسیم که درباره یزد منتشر شدهاند. کتاب بزرگ دیگری در دست است که به تاریخ عکاسی در ایران اختصاص دارد و خانواده افشارهای یزد در پرداخت این کتاب سهمی درخور برعهده گرفته است و باز شاهد انتشار یک متن کهن درباره سمرقند هستیم و کتابهای دیگری که بهگونه بسیار دقیق به توصیف کاروانسراهای اصفهان در دوره صفوی میپردازند. شاهد چاپ و نشر سفرنامهها نیز هستیم. اینهمه فعالیت انتشاراتی را میباید مدیون ایرج افشار دانست. تاریخ سلسله قاجار و دوره قاجاریه نیز موضوع توجهات دانشمندانه و فعالیتهای نوشتاری و انتشاراتی ایرج افشار واقع شده بوده است. توده خیرهکنندهای از اسناد گوناگون و متنوع مربوط به این دوره توسط او یا زیر نظر او منتشر شده است. بیش از 50 مجلد به سرگذشتنگاری در دوره قاجار، نوشتهها و نامهنگاریهای شخصیتهای بزرگ این دوره، شرح حال سفرهایشان و نیز به روزنامههای منتشر شد در آن زمان تا دوره مشروطه اختصاص یافته است.
در پرتو کوششهای هوشمندانه ایرج افشار، شاهد چاپ سنجیده و علمی برخی آثار ادبی و عرفانی نیز هستیم. از آنجمله است نشر آثاری از حافظ، شجاع شیرازی، جامی و نیز کتابهایی که مولفان آنها گمنام و ناشناختهاند (مانند یک اسکندرنامه و یک اندرزنامه قدیمی). بههمین منوال ایرج افشار یک کتابشناسی غنی درباره فردوسی عرضه داشته است و کارنامه ماکویی را همراه با یادداشتهای خصوصی منظوم آن به چاپ سپرده است. و سرانجام او متونی از صوفیه (خرقانی، سیفالدین باخرزی، ابوسعید ابیالخیر) را انتشار داده است و نیز با همکاری محمدتقی دانشپژوه پنج متن کهن را. از این پنج متن، سهتا متعلق به ادبیات عرفانی است و دوتای دیگر از آثار اسماعیلیان حلقه اخوانالصفاست.
کنجکاوی پردامنه ایرج افشار او را به مطالعه و انتشار متنهایی نیز سوق داده است که به زمینهها و موضوعات متنوع دیگر مربوط میشوند، مانند منشیگری و حسابداری و امور دبیرخانهای و وزارتخانهای. او یک واژهنامه بزرگ منتشر کرده است که شامل واژگان و اصطلاحات اداری و دیوانی متداول در دوره صفوی است. نشرهای متنوع دیگر او عبارتند از : یک دانشنامه علوم متعلق به سده هفتم (رساله جامعالعلوم ستّینى، از فخر رازى)، رسالهای در قیافهشناسی (رساله در علم فراست)، متنی از ابوریحان بیرونی در پزشکی (الصیدنه فیالطب)، کتابی درباره اصناف و پیشهها، مجموعهرسالههایی درباره شناخت مواد معدنی و سنگهای قیمتی و جواهرات (جواهرنامه نظامی، از محمدبن ابىالبرکات جوهرى نیشابورى)، رسالهای در خوابگزاری (رساله در تعبیر خواب، از سید علیبن شهاب الدین همدانی) و دو رساله دیگر که مربوط به هنر آشپزی در دوره صفوی است (کارنامه در باب طباخی و صنعت آن، مادهالحیوه).
ایرج افشار در نشریات متعدد مقالههایی اغلب کوتاه ولی بس پربار و آموزنده مینوشت. چکیدههایی که از خوانش متنها ارایه میداد همواره سرشار از دانایی و شناخت بود. در مورد شخص خود او، سرگذشتهایی که از سیر و سفرهای متعدد خویش در پهنه ایرانزمین و بیرون از ایران نقل کرده است نیک جلب توجه میکنند. هماو درباره بسیاری از دانشوران فقید که با آنان آشنایی و همجوشی داشته است یادنامه نوشته است.
آخرین مقاله منتشرشده ایرج افشار درباره شیوه دستهبندی علوم دینی و ادبی و... در زمان ایلخانان مغول است. این مقاله یک ماه پس از درگذشت او در یازدهمین مجلد نامه بهارستان (به سردبیری نادر مطلبی کاشانی) بهچاپ رسیده است، در نشریهای سترگ که مطالعات نسخهشناسانه مهم را در خود گرد میآورد. ایرج افشار در ایجاد نامه بهارستان شرکت فعال داشت و مشاور علمی آن نیز بود. در هریک از مجلدات آن یک کار تحقیقی از او میبینیم. مطلبی کاشانی در پرتو جوانسالی و کاردانی خویش و نامه بهارستان بهدلیل پایبندی به میراث علمی و پژوهشی، هردو موقعیت مغتنمی برای شناخت آثار پایهای و نتایج جستارهای تحقیقاتی ایرج افشار فراهم آوردهاند. ایرج افشار در مهرماه 1389 برای درمان راهی آمریکا شد. در نامههایی که او از منزل پسرش در آمریکا مینوشت و ارسال میداشت انسجام لفظی، حسن کلام و خوشخطی او همچنان محفوظ و استوار مانده بود. پساز انجام معاینات پزشکی، بهتر آن دیده بودند که او به ایران برگردد. او در 18 اسفندماه 1389 در خانه گرم و مهربان خویش (خیابان سرو ناز، واقع در بلندیهای تهران) چشم از جهان فرو بست. پیش از او، همسر و یکی از پسران دلبندش درگذشته بودند. خانه او و باغ و تالار آن از عظمت یک منزلگاه مسکونی و زنده برخوردار بود. در ارتفاعات بسیار بالای البرز نیز، در روستای کوشکک، در فاصله میان دو خانه کوچک یک باغ وجود داشت. ایرج افشار علاقه داشت دوستان خود را به آنجا ببرد، به جایی که برای او در حکم گوشهای از بهشت بود. سرانجام اینکه کتابخانه او در تهران در محل دائرهالمعارف بزرگ اسلامی قرار دارد و این مکان همچنان جلوهگاه حضور معنوی و همیشگی اوست.
اختصاصی شرق / پاریس-ژانویه 2012