فروزش 3
سخن نخست - فصلنامۀ فروزش شماره سوم
- فروزش 3
- نمایش از جمعه, 14 مرداد 1390 20:12
- بازدید: 5105
چراغ دل ز نور جان برافروخت
فرمان مشروطیت در چهاردهم جمادیالثانی 1324 هجریقمری یا سیزدهم امردادماه 1285 خورشیدی برابر با پنجم اوت 1906 میلادی صادر شد. البته هنگامی که مردم شادمانانه متن فرمان را بر دیوارها خواندند و دیدند که در آن سخنی از ملت به میان نیامده و تنها به منتخبان «شاهزادگان قاجاریه و علماء و اعیان و اشراف و ملاکین و تجار و اصناف» اشاره شده است اعلامیهها را از دیوارها کنده و جشنها را متوقف کردند و اعتراضها را پی گرفتند. چهار روز بعد، مظفرالدینشاه سند دوم مشروطیت را صادر کرد که در آن عبارت «منتخبین ملت» آمده بود. پس از آن بود که مجلسی از اعیان، اشراف، روحانیان و نمایندگان اصناف کشور در تالار مدرسهی نظام تشکیل شد تا قانون اساسی و نظامنامهی انتخابات را شکل دهند. به این ترتیب ایران را وارد دورهی نوینی از تاریخ دیرپای خود شد.
در این هنگام، به دلیل بیماری مظفرالدینشاه، محمدعلیشاه در راه تهران بود تا ادارهی امور را به دست بگیرد و چون او با اندیشهی مشروطیت میانهی خوبی نداشت، نمایندگان شتاب بهخرج دادند تا قانون اساسی، پیش از آنکه محمدعلیشاه قدرت را در دست بگیرد، آماده شود. نویسشِ باقیِ قانون اساسی، هر چند اهمیت کمتری نداشت، ولی از فوریت کمتری برخوردار بود. همین باقیِ قانون اساسی بود که بعد «متمم» نامیده شد. به هر رو، قرعهی این فال به نام محمدعلیشاه افتاد که سر باز زد. دوباره جنبشی برپا و شاه ناگزیر از امضای متمم قانون اساسی در 107 اصل شد. به این ترتیب نمایندگان ملت، چهاردهم مهر 1286 خورشیدی، با وارد کردن واژهی مشروطه، دستوری را که در آن حکومت ایران به طور رسمی «مشروطه» شناخته شود به توشیح شاه رساندند. این را میتوان حمل بر طنز تاریخ کرد که این سند از سوی پادشاهی امضا شد که هیچگاه اجرای آن را برنتابید و آخر، تاجوتخت خود را در راه مخالفت با آن به باد داد.
و اما، آن هنگام در جهان تنها 43 کشورِ مستقل وجود داشت. امروزه شمارِ هموندان سازمان ملل متحد به بیش از 190 کشور رسیده است. این کمابیش 150 کشور جدید، همگی برآمده از جنگ جهانی دوم - و عقبنشینی استعمارگران در برابر موجهای استقلالخواهی مردمان و ملتهای جهان - هستند. از میان کشورهای اسلامی امروزی، آنهنگام، تنها سه کشورِ ایران، ترکیه (عثمانی) و تا اندازهای افغانستان مستقل بودند؛ باقی جهان در چنگِ چند کشور بود: آفتاب در امپراتوری بریتانیا غروب نمیکرد؛ فرانسه بهعنوان دومین قدرت استعماری بخشهایی از آسیا، بخشهایی از شمال آفریقا و بخشهایی از آمریکای جنوبی را در اختیار داشت؛ دولت روسیه بخشهای بزرگی از اروپا و آسیا را در اختیار داشت؛ در کنار اینها امپراتوری عثمانی که تنها امپراتوری مسلمان بود، بخشی از آسیا و اروپا را در اختیار داشت؛ بخشهایی از اروپا نیز مستعمرهی امپراتوریهای آلمان و اتریش- هنگری بود؛... به این ترتیب، بیشترِ سرزمینهای جهان مستعمره بود.
از سوی دیگر از میان این 43 کشور مستقل، فقط 16 کشور را میشد با اما و اگر جزو کشورهای مردمسالار ردهبندی کرد؛ یعنی، کشورهایی که دارای پارلمان یا مجلس شورای ملی بودند.
آری، در چنین شرایطی بود که ایران با انقلاب مشروطیت به عنوان هفدهمین کشور جهان به جمع کوچک کشورهای مردمسالار پیوست. بر اینپایه، در جهانی که زیر سلطهی استعمار و استبداد بود، کاری که ایرانیها به ثمر رساندند، دستآوردِ عظیمی بود، یعنی در سراسر قارهی پهناور آسیا، ایران نخستین ملتی بود که بانگ ملّتگرایی و مشارکت مردم در امر حکومت را بلند کرد و در این مبارزه کامیاب شد؛ هر چند بهنظر میرسد نهادینه ساختن این پیروزی در تمامِ این سالها با چالشهایی روبهرو بوده است.
فروزش بخشهایی از شمارهی پیشِ رو را ویژهی این رویداد مهمِ تاریخ معاصر ایران کرده است.
سردبیر
* در تهیهی این نوشتار از سخنرانی دکتر هوشنگ طالع در انجمن فرهنگی ایرانزمین (افراز) بهره برده شده است.