نگاه روز
اعترافات نیمهتمام آقای استرا و تکلیف دولتمردان ایران
- نگاه روز
- نمایش از یکشنبه, 03 دی 1391 11:36
- بازدید: 4857
برگرفته از ماهنامهٔ خواندنی – آذرماه 1381
جک استرا، وزیر خارجهی بریتانیا در گفتوگویی با مجلهی انگلیسی نیواستیتسمن گفت: بسیاری از مسایلی که جهان امروز با آن دست به گریبان است همچون نزاع اعراب و اسرائیل و بحران کشمیر، پیآمد استعمار بریتانیا در گذشته است.
آقای استرا در این مصاحبه که روز دوشنبه هجدهم نوامبر 2002 (27 آبان 1381) منتشر شده، از اشتباههای جدی سخن به میان آورده که بریتانیا در دوران استعمار و بهویژه در دهههای پایانی آن مرتکب شده است.
وزیر خارجهی بریتانیا میگوید: اعلامیهی بالفور که در سال 1917 منتشر شد و بریتانیا در آن هم از ایجاد کشورهای یهودی در سرزمین فلسطینیان اعلام حمایت کرده و هم به هر دو طرف فلسطینی و اسرائیلی تضمینهای ضد و نقیضی داده است، کاملاً قابل احترام نیست.
وی همچنین به بیمبالاتی بریتانیا در مورد قضیهی کشمیر در زمان اعطای استقلال به هند اشاره کرده و در مورد عراق نیز گفته است که مرزهای کشور عراق پس از پایان جنگ جهانی اول در لندن تعیین شده است. (به نقل از بیبیسی)
آقای جک استرا، بدون تردید به عمد، دربارهی دیگر جنایتهای بریتانیا در این منطقه و بهویژه در مورد تجزیهی ایران سکوت کرده است. دولت بریتانیا در تمام دوران حضور استعماریاش در این منطقه، علیه موجودیت سرزمین ایران، توطئه کرده و گاه دست در دست روسها و گاه به تنهایی، سرزمین ایرانیان را به تجزیه کشیده، منابع ایران را غارت کرده و ملت ایران را دچار فقر و عقبافتادگی کرده است. سیاههی این جنایتها، چنان گسترده است که فشردهی آن هم فقط در یک کتاب قطور قابل گنجاندن است.
در زیر، تنها سرخط جنایتهای سیاست استعماری برتانیا در راستای تجزیهی سرزمین ایرانیان و غارت منابع این سرزمین، آورده شده است:
- یاری دادن به دولت امپراتوری روس در تجزیهی سرزمین قفقاز از ایران (روسها در ده سال نبرد علیه ایران ناکام مانده بودند، سرانجام با حمایت پنهان و آشکار بریتانیا توانستند قرارداد گلستان را بر ایران تحمیل کنند. بر اثر این قرارداد چهارده ایالت و ولایت قفقاز از ایران جدا شد.
به دنبال تحمیل قرارداد گلستان به ملت ایران، سرگور اوزلی، سفیر بریتانیا در ایران به حضور تزار روسیه رسید و به پاس خدماتی که به روسها انجام داده بود، برترین نشان امپراتوری به وی اعطا شد. وی در پاسخ به سخنان تشکرآمیز آلکساندر یکم، تزار روس از خدماتش در رابطه با بسته شدن قرارداد گلستان گفت: اعلاحضرت، این خدمت مختصر من بود و این در اثر اطاعت از اوامر دولت پادشاهی بریتانیاست که به من دستور داده شده بود)؛
- در تحمیل قرارداد ترکمانچای به ایران در سال 1206 خورشیدی (1828) میلادی که سرتاسر قفقاز از ایران جدا شد، نقش خیانتکارانهی استعمار انگلیس به روشنی به چشم میخورد؛
- جدا ساختن افغانستان از ایران (دولت بریتانیا، بهدنبال سالها توطئهچینی و فتنهانگیزی در شرق ایران، سرانجام با لشگرکشی به ایران و اشغال بندر بوشهر، تصرف خرمشهر و گلولهباران کردن اهواز از راه کارون و... قرارداد پاریس را به ملت ایران تحمیل کرد. در اثر این قرارداد که در سال 1335 خورشیدی (1857 میلادی) در شهر پاریس میان دولت ایران و بریتانیا بسته شد، میان مردم ایران و افغانستان دیوار جدایی کشیده شد. به دنبال جدایی افغانستان از ایران، دولت بریتانیا به این سرزمین لشگر کشید، آن را تسخیر کرد و قرارداد «گندمک» را به افغانستان تحمیل کرد)؛
- تجزیهی مکران و بلوچستان (1250 خورشیدی / 1871 میلادی)؛
- تجزیهی سیستان (1351 خورشیدی / 1872 میلادی)؛
- توطئه و دخالت ناروا با همکاری دولت روسیه در جریان قرارداد دوم ارزروم میان ایران و عثمانی که باعث جدایی استان سلیمانیه از ایران شد؛
- انعقاد قرارداد 1907 با دولت امپراتوری روس و تقسیم ایران به دو منطقهی روسی و انگلیسی و محدود کردن قلمرو دولت ایران به بخشی از خاک کشور؛
- نقض بیطرفی ایران در جنگ جهانی اول و اشغال بخشهایی از کشور؛
- جلوگیری از حضور هیأت اعزامی ایران به کنفرانس صلح ورسای و در نتیجه سد کردن کوششهای دولت ایران برای بازگرداندن سرزمینهایی که وسیلهی دولتهای روسیه تزاری و عثمانی از ایران جدا شده بود؛
- دخالت در تعیین مرزهای میان ایران و عثمانی به زیان ایران و به سود عثمانی بر پایهی قرارداد مرزی 1913؛
- جلوگیری از وحدت دوباره سرزمینهای تجزیهشده، پس از جنگ جهانی نخست؛
- جلوگیری از خواست مردم سرخس برای الحاق به ایران (در این زمینه سفیر بریتانیا در تهران تأکید کرد که دولت ایران باید سرخس روس را تخلیه کند و ابداً پیرامون تعرض به حاکمیت همسایه شرقی نگردد. زیرا ما میخواهیم در آنجا، دولتی به نام ترکمنستان ایجاد کنیم)؛
- جلوگیری از خواست مردم آران (جمهوری آذربایجان / ایران شمالی) برای ایجاد فدراسیون با ایران، پس از جنگ جهانی نخست و فروپاشی امپراتوری روسیه؛
- جلوگیری از خواست مردم نخجوان در الحاق به ایران، پس از جنگ جهانی اول؛
- اشغال ایران در جریان جنگ جهانی دوم و کوشش برای تجزیهی ایران در قالب «طرح نظارت سه دولت» که در حقیقت در راستای قرارداد 1907 قرار داشت؛
- تعیین خط سرحدی میان ایران و عراق به سود حکومت مخلوق خود و به زیان ایران (سرانجام پس از سالها این امر دستآویز حکومت خودکامهی عراق در حمله به ایران قرار گرفت)؛
- داشتن نقش اساسی در جدایی بحرین از ایران در اثر اشغال درازمدت جزیرهی مزبور؛
- غارت منابع نفتی ایران در جنوب طی سالهای متمادی؛
- راهبری کودتای 28 امرداد برای به سقوط کشاندن دولت ملی دکتر مصدق و ادامهی غارت منابع نفتی.
اینها، تنها سرخطها و سرفصلهای جنایات بریتانیا در دوران استعمار علیه ایران است. روابط کنونی دولت بریتانیا با ایران که در دوران دولت ملی دکتر مصدق به دلیل دخالتهای درازمدت و جنایات بیشمار آن کشور نسبت به ایران قطع شد، زاییدهی دوران بعد از کودتای 28 امرداد ماه است. با توجه به توطئهها و جنایتهای بریتانیا نسبت به ایران باید در این روابط تجدیدنظر شود، دولت مزبور باید همهی گناهان خود را نکته به نکته بپذیرد و به آن اقرار کند. در زمینهی خسارتهای مادی وارده بر سرزمین و ملت ایران در دوران دراز حضور استعماری در این منطقه، غرامتهای آن را بپردازد. البته، این موارد مشمول دولت فدارسیون روسیه نیز است که میراثخوار رژیم اتحاد شوروی و امپراتوری تزاری است. اکنون که دولت بریتانیا به بحشی از گناهان خود اعتراف کرده باید از فرصت بهره جست و روابط با آن کشور را بر پایههای نوین استوار کرد. اقرار دولت بریتانیا، دولت فدراسیون روسیه را هم مجبور به اقرار به سیاست تزارهای سرخ و سیاه خواهد کرد. از یاد نبریم که «در این یکصدوپنجاه سال، روس و انگلیس به قدری به ایران صدمه رسانیدهاند که قلم از شرح آن عاجز است. هرگاه منصفانه در تاریخ یکصدوپنجاه سالهی ایران نظر شود صدمات و تهدیدات انگلیسها، به مراتب به ظلم و ستم روسها میچربد. در اغلب این تهدیدات و تجاوزات روسها بر ایران، محرک اصلی، همان دولت انگلستان است» (محمود محمود – تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم).