زیست بوم
داستان پرآب چشمِ فروچالههای میناب - آیا سدسازان درس میگیرند؟
- زيست بوم
- نمایش از شنبه, 25 خرداد 1398 20:29
عباس محمدی (کنشگر محیط زیست، مدیر گروه دیدهبان کوهستان) و مهدی معتق (استاد دانشگاه لایبنیتز هانوفر و مرکز علوم تحقیقات زمین آلمان (GFZ))
چند سالی است که معضل پدید آمدن «فروچاله»ها در دشتهای مختلف ایران خودنمایی میکند. فروچاله (sinkhole)، در اصطلاح زمینشناسی به فرورفتگی یا چالههایی که ناشی از انحلال یا شکست لایههای زیرینِ زمین است، گفته میشود. حل شدن سنگهای آهکی در منطقههای کارستی، ریزش سقف غارها، حل شدن لایههای نمک زیرزمینی بر اثر نفوذ آب، تغییر جریانهای آبی زیرزمینی، و پایین رفتن سطح آب سفرهها، عاملهایی هستند که درایجاد و گسترش فروچاله ها نقش دارند. در ایران، از گذشتههای دور، چنین پدیدههایی شناخته شده و مردمی که این چالهها رادر کوهستانها (برای نمونه: در منطقهی پراو در استان کرمانشاه) و دشتها دیدهاند، نامهایی بر آن گذاشته و افسانههایی در ارتباط با آنها ساختهاند.
اما، آنچه که از آن با عنوان «معضل فروچاله» یاد میشود، پدیدهی گسترده و جدیدی است که بر اثر دخالت انسان شکل گرفته است. این معضل، نه در پی هزاران سال تأثیر حلکنندگی آبِ دارای اسید کربنیک ضعیف و مانند این، بلکه به شکلی ناگهانی رخ میدهد و یک محدوده را پرچاله میکند. در این حال، در زمینهای کشاورزی، چالهها و شکافهای عمیق و عریضی پدیدار میشود و سبب بیحاصل شدن زمین میگردد؛ جادهها ترک میخورند؛ لولهکشیها و کانالها میشکنند؛ ساختمانها فرومیریزند یا ناامن میشوند؛ و از همه بدتر این که سفرههای آب زیرزمینی، به علت پر شدن با خاک و سنگِ ناشی از ریزش، برای همیشه خاصیت نگهدارندگی آب را از دست میدهند.
یکی از جاهایی که بهصورت شاخصی درگیر فروچالهها است، منطقهی میناب است. شهر میناب، تاریخی دراز دارد که به بیش از دوهزار و پانصد سال پیش بازمیگردد، نام «میناب» با آب و مینوی بودن (یا «تقدس» که در فرهنگ ایرانی، با آب همبستگی دارد) گره خورده است. دلیل این قضیه آن است که میناب، منطقهای پُرآب بوده و رودخانهاش، با همین نام میناب، که از کوههای منطقهی کلاشگرد در جنوب استان کرمان سرچشمه میگرفته، خروشان و روان، شهر و باغهایش را آباد میکرده و به تنگهی هرمز میپیوسته.
سد میناب یا سد استقلال با مخزنی به گنجایش 270 میلیون مترمکعب، در بالادست شهر میناب، از سال 1362 به بهرهبرداری رسیده است. تنظیم آب رودخانه، جلوگیری از «هدررفت» آب رودخانه که به دریا میریخت، محافظت از مناطق زیر کشت در برابر سیلاب، و آبیاری زمینهای کشاورزی، از جمله دلیلهایی بوده که برای احداث سد میناب آوردهاند. همچنین مدافعان این سد گفته بودند که سد سبب غنیتر شدن سفرههای آب زیرزمینی منطقه میشود(1). مشابه این دلیلها، امروزه هم در توجیه سدسازی در جایجای کشور، آورده میشود(2).
بخش عمدهی آب این سد، برای مصرف صنعتی و آشامیدنی، به بندرعباس منتقل میگردد و نتیجه این شده که آب کمی به دشت میناب وارد میشود. با کم شدن آب ورودی به شهر و دشت میناب (که علاوه بر سد، ریشه در خشکسالیهای دهه ی هفتاد به بعد هم دارد) مردم برای کشاورزی و مسوولان برای آبرسانی بیشتر به بندرعباس، دست به حفر چاه عمیق زدند. به این ترتیب، از سویی ورودی آب به آبخوانها (سفرههای زیرزمینی) بسیار کم شد و از سوی دیگر، چاههای عمیق، در فضای سوءمدیریت و اصلاح نشدن شیوههای مصرف، آبهای زیرزمینی را بهشدت کاهش دادند. در این میان، درختان غیربومی و مهاجم کهور آمریکایی هم که چند دهه پیش از سوی مسوولان منابع طبیعی کاشته شده و امروزه بسیار جاها را پوشانده، مصرف غیرطبیعی آبهای زیرزمینی را افزایش داده است(3). هنگامی که منابع آب زیرزمینی پیوسته کم شوند، در لایههای زیرینِ زمین خلأ پدید میآید، سنگ و خاکهای تورمپذیر منقبض میشوند، لایههای بالایی خاک در هنگام بارندگیهای ناگهانی فرو میریزند، و اینها موجب فرونشست زمین میشوند.
در چند سال گذشته، اهالی منطقه، هر چند گاه میبینند که در باغ و کشتزارها یا در محدودههای شهری و جادهها، گودالها و شکستگیهای بزرگ پدید میآید. این وضع، سبب وارد شدن آسیب جدی به زمین و حتی غیرقابل استفاده شدن آن، نابود شدن کشتها، و خسارتدیدگی شدید تأسیسات بسیار در شهر میناب و چندین روستای دشت شده است. همچنین «خشکیدگی» عمقی زمین موجب مرگ درختانی شده که مردم سالهای سال برای بارآوریشان کوشیدهاند. مطابق گزارش ایرنا(4) تا آبان 96 از هشت میلیون درخت نخل که تا دو دهه پیش در دشت پربرکت و زیبای میناب بود، فقط کمتر از دو میلیون باقی مانده، و از یک میلیون درخت انبه هم فقط در حدود یکصدوسی هزار زنده مانده و بخش بزرگی از باغهای لیمو ترش خشک شده و تالاب و جنگل حرای مصب رود میناب نیز دچار آسیب جدی شده است.
آسیب بزرگ دیگر این که در پارهای بخشهای آبخوان دشت میناب، تراز آب بیش از هفده متر پایینتر از سطح آب دریا رفته و به این ترتیب نهتنها مقدار آب کم شده، بلکه کیفیت آن نیز در معرض خطر قرار گرفته است. برپایهی گزارش بیلان 1390 – 1389 سالانه شصت میلیون مترمکعب آب از چاههای دشت میناب تخلیه میشود که با توجه به ورودی آب، این آبخوان سالانه بیش از 9 میلیون مترمکعب کسری دارد. میزان برداشت در سالهای اخیر به بیش از یکصد میلیوت مترمکعب رسده است. در مجموع، در دورهی آماری 1395 – 1365 سطح آب در آبخوان میناب 13.88 متر افت داشته، و بررسیها نشان میدهد که بیشترین فرونشستها در منطقههایی رخ داده که پاییندستِ چاههای با برداشتِ بیش از چهل لیتر بر ثانیه قرار دارند. به بیان دیگر، ارتباط مستقیمی میان افت سطح آب زیرزمینی و فرونشست زمین وجود دارد(5).
شگفتآور این که مدیران بخش آب کشور، با وجود این که اثر سدها بر افت تغذیهی آبخوانها ثابت شده، همچنان در پی ساختن سدهای جدید هستند. در مهر ماه 1397 هوشنگ ملایی مدیرعامل آب منطقهای استان هرمزگان گفت: «ده رودخانه در استان وجود دارد که مطالعات احداث سد بر روی آنها در حال انجام است تا از سرازیر شدن این آبها به سمت دریا جلوگیری شود»(6). یعنی همچنان عنوان میکنند آبی که به سوی دریا میرود، فقط هدررفت است و نقشی در افزایش آبهای زیرزمینی، و زنده نگهداشتن دشتها و تالابها و ساحل ندارد. ملایی همچنین گفته است: «برای تأمین آب شرب شهر بندرعباس مجبور شدیم در حاشیه سدهای شمیل و نیان حفر چاه داشته باشیم»(6) که این دیگر باید در تاریخ مدیریت منابع آب ثبت شود که میشود سد زد تا در آن آب جمع شود، و همزمان در کنار آن چاه زد تا آب در مخزن جمع نشود یا تتمهی آبی را که در زیرِ زمین باقی مانده، تخلیه کرد!
نادیده گرفتن اشتباهکاری دستگاههای مسوول مدیریت آب، و توجیه طرحهای سدسازی را نهتنها از طرف مهندسان آب شاغل در این دستگاهها بلکه از سوی آن دسته از کارشناسان محیط زیست هم که مطالعاتشان جهتدار و غیرمستقل است، میتوان دید. برای نمونه، به مقالهای با عنوان «ارزیابی اثرات بیولوژیکی سد استقلال میناب در فاز بهرهبرداری با تلفیق روشهای دلفی و مادیفاید» اشاره میکنیم که آن را لیلا حسینی رییس گروه محیط زیست و کیفیت منابع آب شرکت آب منطقهای هرمزگان، علی دهقانی و حسین مؤیدی نوشتهاند. در چکیدهی این مقاله آمده است که «سد استقلال میناب بر محیط بیولوژیکی اثر مثبت داشته است»و در قسمت «بحث و نتیجهگیری» به شکل متناقضی نوشته شده: «نقش سد استقلال در مهار و تأمین آب تنظیمشده جهت کشاورزی دشت میناب، حفظ و گسترش فضای سبز دشت میناب، توسعهی منطقهای و تولید ملی، بسیار تعیینکننده بوده است. از طرف دیگر، احداث سد استقلال و شبکهی میناب سبب تغییرات عمدهای در منطقه گردیده است که از آن جمله میتوان تأثیر منفی آن بر اکوسیستم و آبزیان پاییندست، تغییرات کیفی آب در اثر پدیدهی لایهبندی آب در مخزن اشاره نمود»(7).
بخش عمده آب سد میناب، برای مصرف صنعتی و آشامیدنی، به بندرعباس منتقل و نتیجه این شده که آب کمی به دشت میناب وارد می شود. با کم شدن آب ورودی به شهر و دشت میناب (که علاوه بر سد، ریشه در خشکسالی های دهه هفتاد به بعد هم دارد) مردم برای کشاورزی و مسوولان برای آب رسانی بیشتر به بندرعباس، دست به حفر چاه عمیق زدند.
پینوشت:
1) بنگرید به ویکیپدیا؛ سد میناب
2) برای مثال، بنگرید به گزارش خبرگزاری ایرنا در تاریخ 21/1/1398با عنوان «سد، دیواری برای کنترل سیلاب» که در آن نقلقولهایی از مدیرعامل شرکت مدیریت منابع آب و نیروی ایران، رییس جمهور، و وزیر نیرو در حمایت از سدها آورده شده است.
3) روزنامهی ایران، 4/2/1398
4) خبرگزاری ایرنا در هرمزگان، 10/8/1396
5) رضا جمور، مهدی ایلبیگی، و مسعود مرسلی (کارشناسان شرکت مهندسین مشاور ریآب). «ارزیابی بحران فرونشست زمین و پیشروی آب شور دریا در آبخوان دشت میناب»، مجلهی اکوهیدرولوژی، شمارهی 1، دورهی 6، بهار 1398
6) پایگاه اطلاعرسانی پدافند غیرعامل، 26/7/1397
7) حسینی، لیلا ؛ علی دهقانی و حسین مویدی. ۱۳۹۰، ارزیابی اثرات بیولوژیکی سد استقلال میناب در فاز بهرهبرداری با تلفیق روشهای دلفی و مادیفاید، دومین کنفرانس ملی پژوهشهای کاربردی منابع آب ایران، زنجان، شرکت آب منطقهای زنجان https://www.civilica.com/Paper-INCWR02-INCWR02_038.html
برگرفته از روزنامه اعتماد، شماره 4377 به تاریخ 7 خرداد 1398، صفحه 15 (محیط زیست)