یادمان
چرا «شوش» به جای ثبت در فهرست میراث جهانی تخریب میشود؟
- يادمان
- زیر مجموعه: ديدهبان یادگارهای فرهنگی و طبيعی ایران
- شنبه, 28 فروردين 1389 10:29
- آخرین به روز رسانی در شنبه, 28 فروردين 1389 10:49
- نمایش از شنبه, 28 فروردين 1389 10:29
- بازدید: 3508
احسان یغمایی باستانشناس پیشکسوت ایرانی که در کارنامه خود کاوش در محوطههای مهمی همچون شوش، بردک سیاه (برازجان) مربوط به دوره داریوش هخامنشی، تپه حصار دامغان مربوط به عصر مفرغ، قلایچی بوکان مربوط به دوره ماناها، شهر تاریخی-اسلامی ارجان و آرامگاه ایلامی کیدین هوتران و... را دارد، در نوشتاری از تخریب مجموعه باستانی شوش انتقاد کرده است. یغمایی بر این اعتقاد است که مجموعه مدیریت میراث فرهنگی کشور در قبال مجموعههای شاخصی همچون شوش غفلت ورزیده اند و نتوانستهاند داشتههای فرهنگی و تاریخی ما را در سطح جهانی عرضه نمایند.
در روزهای اخیر، در کمال ناباوری، باز هم شاهد تجاوز آشکار و گستردهای به میراثِ فرهنگ و تاریخ کشورمان در شوش هستیم. برپایی هتلِ «امیر زرگر»، ضربة هولناکی به میراث، تاریخ و فرهنگ ماست که در 30 متری مجموعة آپادانای شوش با سکوت سازمان میراث فرهنگی پیریزی میشود. اما چرا شوش چنین سرنوشت تلخ و دردناکی را تجربه میکند؟ آیا هنوز دورانِ تجاوز آشوربانیپال یا صدام حسین به شوش پایان نیافته است؟
«مجموعة باستانی شوش» همهگونه قابلیتی دارد. از نظر تاریخی و دستاوردهای بشری شوش در جهان یگانه است. شوش یکی از خاستگاههای ابداع خط در جهان است. دو امپراتوریِ جهانی (ایلام و هخامنشی) پایتختشان شوش بوده است. متفکران و سردمدارانِ یونانی که امروزه اروپا و جهان غرب اینچنین به آنها میبالند در سدههای پنجم تا سوم پیش از میلاد مسیح (ع)، شوش و امپراتوری هخامنشی را ستایش میکردهاند و به نظم و انظباط و قدرت و شکوه شوش غبطه میخوردهاند. از نظر چشمانداز فرهنگی هم شوش قابلیتهای منحصر به فردی دارد. مجموعهای باستانی که در یک جغرافیای ویژه شکل گرفته. جوامعِ انسانیِ مستقر در شوش از چند هزاره پیش با جغرافیا به تعاملی مثالزدنی رسیده بودند؛ برای نمونه میتوان به رود شائور و رود کرخه اشاره کرد. که رود شائور در دورة ایلامی و هخامنشی به بهترین نحو مورد استفاده قرار گرفته و نقشی اساسی در شهر شوش داشته است. نخلستانهایِ شوش، بیشهزارهایِ کرخه و دز که آشوربانیپال از آن با عنوان «بیشهزارهایِ مقدسِ ایلام» یاد کرده، زمانی مأمنِ شیر ایرانی بوده که در سدة اخیر منقرض شده است. اینها از جمله مهمترین عناصر تشکیل دهندة چشم انداز فرهنگی و طبیعیِ شوش هستند. باید اقدام کرد. باید دست به عمل زد. باید این چشم انداز طبیعی و فرهنگی را دوباره احیاء کرد و از آن حراست و حفاظت کرد.
میتوان شوش را از دیدگاه موضوعِ «چشمانداز فرهنگی» بررسی کرد. «چشمانداز فرهنگی» شامل تمامی ویژگیهایِ میراث ملموس، ناملموس و تنوعات زیست محیطی و فرهنگی است. در سازمان میراثِ جهانیِ یونسکو از سال 1992 میلادی اصطلاحی با عنوان «چشمانداز فرهنگی» (Cultural Landscape) برای ثبتِ آثار فرهنگی در نظر گرفته شده که در کشور ما از آن غفلت شده است. «چشمانداز یا منظر فرهنگی»، بنیادیترین تلاشهایِ بشری برای تأمینِ سرپناه، پوشاک، غذا، تفریح و آیین و عبادت و ابعاد دیگر زندگی را بازتاب میدهد که شامل شواهدی دربارة خاستگاه و توسعة فرهنگهاست. باید برنامهریزی و مدیریت کرد. از دانشهایِ چند رشتهای بهره گرفت. هم اکنون، میراث فرهنگی ما از فشارهایِ ناشی از توسعة عمرانی، صنعتی و کشاورزی بدون در نظر گرفتن زیرساختهایِ فرهنگی آسیب دیده است. اگر نمیتوان این آسیبها را متوقف کرد باید از عوارض آنها کاست. نباید گذاشت تنبلی و سستی باعث تخریب همه چیز شود. رکودی که امروزه بر سازمان میراث فرهنگی ما سیطره دارد، مانع هر اقدامی است. سازمان میراث فرهنگی باید پویا و خلاق و راهگشا باشد. باید برای جامعه راه حلهای فرهنگی ارئه کند. باید به یاد داشت که شهریارانِ هخامنشی از شوش تا آن سوی دریایِ اژه، تا لیبی، تا هند را در کمال آرامش و بردباری و در برابر تنوع فرهنگیِ اقوام تشکیلدهندة امپراتوری اداره و مدیریت میکردند. متأسفانه امروزه مدیریت میراث فرهنگی ما حتی توان معرفی آنها را به جهان ندارد!
ثبت میراث فرهنگی، معنوی و زیست محیطی شوش در فهرست میراث جهانی، ادایِ دینِ اندکی است به فرمانروایان ایلامی که کشور را برای 3 هزار سال در مقابلِ تجاوزات مستمر دولتشهرهایِ سومری، آکدی، بابلی و آشوری نگاه داشتند و زمانی که زیر ضرباتِ خُرد کنندة آشوربانیپال شاه خونریز آشور خاموش شد، به هخامنشیان پیوستند و فرهنگ، هنر، آیینها و عناصر گوناگون تمدنِ ایلامی به دورة هخامنشی و دورههای پس از آن انتقال یافت. اهمیت شوش تنها به دورة ایلامی و هخامنشی نیست. یکی از مهمترین دلایل اهمیت شوش تداوم زندگی در طی زمانی به درازای هفت هزار سال است. یعنی از هزارههای تاریک پیش از تاریخ تا روزگار ما زندگی در شوش تداوم داشته است. در شوش، یک میراث عظیم معماری و شهرسازی از دورة ایلامی وجود دارد که پشتوانة تاریخی و فرهنگی ماست و اکنون کمر به ویرانی آن بستهاند. حرم مطهر دانیال نبی (ع) هم در سایه امنیت همین پایتخت ایلامی و هخامنشی در آنجا شکل گرفته است. شوش مجموعهای غنی از دورههای اشکانی و ساسانی و اسلامی نیز هست. یکی از نخستین مساجد اسلامی ایران بر فراز تپههای شوش بنیاد گذاشته شده است.
یکایک اینها میتوانند دلایلی نیرومند و مستند برای ثبت جهانی شوش باشند. بیجهت نبوده که شوش یکی از نخستین نقاط جهان است که باستانشناسی در آن متولد شده و کاوشگران و سیاحان اروپایی با سماجت تمام و در رقابتی جانفرسا اقدام به اجرای طرحها و مقاصد خود کردهاند. شوش از جمله جاهایی است که نخستین کوششها برای تدوین روشهای باستانشناسی به عنوان یک رشتة علمی در آن انجام شده و از این نظر یک موزة مدرن به شمار میرود. با وجودِ این همه امتیاز، عجیب نیست که چرا فرانسویها همه ساله درخواستشان را برای از سرگیری کاوش و پژوهش در شوش تکرار میکنند و ما همچنان مثل بسیاری دیگر از مراکز تمدنی خویش به اهمیت شوش پی نبردهایم و آن را به حال خود رها کردهایم. اینک این شوش است که اینچنین تنها مانده و چشم انتظار فرزندان امروز ایرانزمین است. زمان آن رسیده که به عوضِ واگذاردنِ کارها به مدیریتِ مسامحهکارِ سازمان میراث فرهنگی خوزستان، همچون سالهایِ جنگ تحمیلی، خوزستانیها خود پای به میدان بگذارند و جلوی این اقدامات فرهنگستیزانه را بگیرند...