نامآوران ایرانی
«این صحنه، زندگی من است» - بازخوانی خاطرات «حمید سمندریان» از زبان خودش
- بزرگان
- نمایش از پنج شنبه, 22 تیر 1391 21:52
- بازدید: 4113
حمید سمندریان معتقد بود: «زندگی گالیله» در واقع افراطیترین درامی است که دوست دارم آن را اجرا کنم، اما شرایط به گونهای نیست که بتوانیم زندگی او و سکوت تحمیلی 50 سالهاش را اجرا کنیم. از آنجا که اعتراضات ریز و طعنههای اندک من در نمایش «ملاقات بانوی سالخورده» مضر شناخته نشده و همینطور با اصراری که به ادامۀ کارم وجود دارد، بار دیگر وسوسه شدم تا نمایش «زندگی گالیله» را به عنوان وصیتنامه زندگی هنری خود اجرا کنم.
nike air force 1 low uv | PUMA MB.01 Release Date , RegistroaraldicoShops , gray high top nike shoes for girls 2019
به گزارش خبرنگار بخش تئاتر خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، حمید سمندریان صبح امروز - 22 تیرماه - در حالی آخرین نفسهایش را در کنار همراهان همیشگیاش به پایان رساند که هنوز هم حسرت اجرای گالیگهاش در یاد تئاتریها مانده است. او این جملات را سال 86 و در نشست خبری که برای نمایش «ملاقات بانوی سالخورده» برپا شده بود، به زبان آورد و «گالیله» را وصیتنامۀ هنری خود دانست.
سمندریان اما تمام حرفهایش به اندازۀ تئاترهایش ماندگار و دوست داشتنی است و در هر مراسمی که حاضر میشد، نکتههای جدیدی برای گفتن و گوشزد کردن داشت.
در تمام این سالها، در کنار تئاترهایی که به صحنه برد، بزرگداشتهای بسیاری نیز برای او برگزار و سالنهایی به نامش نامگذاری شدند.
سال 88، در مراسم افتتاح تالاری که در تماشاخانۀ ایرانشهر به نام او ثبت شده بود و با نکوداشتی توسط شاگردانش همراه بود، با مرور سالهای حضورش در تئاتر مثل همیشه اول از همه از استادانش که در زندگی هنری او تاثیر داشتند، یاد کرد و گفت: «در زندگیام چند استاد داشتم. اول از همه «ادوارد ماکس» که در آلمان شاگرد او بودم و از او یاد میکنم که امروز در خاک آرمیده است و معنای تئاتر را به من آموخت.»
او در ادامۀ سخنانش با گرامیداشت یاد و خاطرۀ «عبدالحسین نوشین» از این هنرمند به عنوان دیگر استاد خود در تئاتر یاد کرد و افزود: «در دورهی نوجوانی به تماشای تئاتر میرفتم. آن زمان بازیگرانی را میدیدم که شوق تئاتر را در من ایجاد میکردند، اما حس میکردم با وجود تمام قدرتشان در خنداندن و گریاندن مردم چیزی کم است تا اینکه با نوشین برخورد کردم. او همراه خود اندیشه را به تئاتر ایران آورد و با تئاترش تأثیری بر من گذاشت که شبها نمیتوانستم بخوابم. بلکه در سرما و گرما در خیابانها قدم میزدم و به اندیشهای که پشت نمایشهای او بود فکر میکردم.»
سمندریان در بخش دیگری از خاطراتش اینگونه نقل کرد: «با دیدن کارهای نوشین، تصمیم گرفتم تئاتری شوم. او به من آموخت که خنده و گریه در تئاتر کار سادهای است، اما باید در نمایشمان از زندگی طلب داشته باشیم و اندیشه را به صحنه بیاوریم.»
سمندریان همان شب و در افتتاح سالنی که هنوز هم نام او را با خود یدک میکشد، با صدایی بغضآلود و با بیان خاطرهای از پدرش از او تشکر کرد که او را برای کار تئاتر تشویق کرده بود و همچون همیشه از همسرش «هما روستا» نیز به پاس تمام همراهيهایش قدردانی کرد.
سمندریان در بخش دیگری از صحبتهای خود درباره دلایل انتخاب رشتۀ تئاتر گفته بود: «من به هر دو رشتۀ تئاتر و موسیقی بسیار علاقهمند بودم. پیش از آنکه به آلمان بروم، شاگرد استاد ذوالفنون بودم و در نزد او ویولون مینواختم. پس از اینکه در آلمان در هر دو رشته موسیقی و تئاتر امتحان دادم، به من گفتند نمیتوانی به طور همزمان در هر دو رشته تحصیل کنی و پیشنهاد کردند در تئاتر مستقر شوم. موسیقی ایران و تمام موسیقیدانان ایرانی را بسیار دوست دارم و معتقدم که موسیقی بسیار سخت است و امیدوارم علاقهمندان این رشته این سختی را بپذیرند و بدانند که سختی زیبایی زندگی ماست و به زندگیمان معنا میدهد.»
اما حمید سمندریان از آن دست هنرمندانی بود که همیشه در کنار جدیت در کار، او را با شوخ طبعی و زبان بذلهگو نیز میشناختند.
او بارها در بزرگداشتهایی که برایش برگزار شده بود، از دیگرانی که از او محققتر هستند یاد کرده و گفته بود: «در اینجا چهرههایی لایقتر از من همچون عزتالله انتظامی، داوود رشیدی، علی رفیعی و ... حضور دارند. من کوچکتر از آن هستم که برایم جشن بگیرید، اما شاگردانم با لطف و سماجت خود این مراسم را برگزار کردند.»
سمندریان جای دیگری هم در مراسم پایانی دوازدهمین جشنوارۀ بینالمللی تئاتر دانشگاهی با اشاره به شور و شوق دانشجویان تئاتر گفته بود: «از من بهتر، پرسابقهتر و مطلعتر بسیار وجود دارند که باید از آنان تقدیر میشد و من این تشویق و گل را نثار آنان میکنم؛ کسانی که بسیار به این مملکت خدمت کردهاند و تلاشهایشان درجایی منعکس نشده و این مشکلی است. هنرمندانی هستند که هر روز باید به آنان رسید و روحیه آنان را تقویت کرد.»
او خطاب به دانشجویان و علاقهمندان تئاتر یادآور شده بود: « زیبایی در اینجاست، جوانانی که جشن به خاطر آنها ترتیب داده شده، پر از ذوق هستند. بسیاری از آنان شاگرد من هستند و آرزو میکردم کمی از ذوق آنها سهم من میشد. امیدوارم جامعه و مسوولان ما آنقدر آنان را حمایت کنند که این جوانان از ما پیران بهتر و بهتر باشند.»
سمندریان سال 86 و در جشن بزرگداشت روز جهانی تئاتر نیز با روشن کردن شمعهای این جشن آرزو کرده بود تا روزهای تاریک تئاتر بگذرد و شمع این هنر روشن شود.