نگاه روز
تنظیم بازار و مبارزه با گرانی و گرانفروشی از حرف تا عمل
- نگاه روز
- نمایش از شنبه, 20 خرداد 1391 07:54
- بازدید: 5936
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 71، اردیبهشت و خرداد 1391، ص 38
علی فرهمندی
این روزها، همه جا سخن از مبارزه با گرانی و گرانفروشی است. البته این سخن، گفتهی تازهای نیست و هرگاه به روزنامههای کشور از شصت – هفتاد سال به این طرف نگاهی بیفکنید، هر از گاه با این مساله (مبارزه با گرانی و گرانفروشی)، روبهرو میشوید.
چرا در درازای این سالیان، هرگز به ریشههای این مساله اندیشیده نشده است و فکر نکردهاند که اگر راههای سنتی یعنی «بگیر و ببند» میتوانست مفید باشد، چرا هنوز «در بر همان پاشنه میچرخد»
مسالهی اساسی و مشکل اصلی اینجاست که هرگز دولتمردان به این فکر نیفتادهاند که در این امر، مردم را به گونهی «مثبت» وارد میدان کنند و کار اصلی تنظم بازار را که مسالهی گرانی و گرانفروشی نیز بخشی از آن است، به خود مردم بسپارند.
البته سالیان دراز است که دستگاههای دولتی، مردم را نیز به یاری میخوانند؛ منتهی به گونهی «منفی». در این راستا، از مردم خواسته میشود که اگر با گرانفروشی، کم فروشی و... روبهرو شدید، آن به شمارهی تلفن... آگاهی دهید.
در حالی که برای «تنظیم بازار» که گرانفروشی و کمفروشی و... نیز بخشی از آن است، باید به مردم یا به واژهی درستتر به کاربران کالاها امکان داد تا به گونهی مثبت و اثرگذار وارد «گود» شوند.
در گذشتهای نهچندان دور که شمار کالاها و گوناگونی آنها اندک بود و بازارها از گستردگی و تنوع بهرهمند نبودند، مردم به راحتی بدون نیاز به داشتن سازمانهای ویژه و ابزار مخصوص، میتوانستند بازار را تنظیم کنند. در اصطلاح اقتصادی آن روزگار، «خریدار پادشاه بازار» بود.
خیلی لازم نیست به دور برویم. برای مثال در دههی سی خورشیدی و البته سالهای پس از آن تا گران شدن ناگهانی بهای نفت در سال 1352. در آن سالها، مرکز اصلی خرید پایتخت کشور، بازار بود. البته در شهرهای دیگر کشور نیز همین سامان حاکم بود.
در بازار، صاحبان هر صنف در کنار هم و به اصطلاح در یک «راسته» قرار داشتند. برای مثال، تولیدکنندگان و فروشندگان کفش در بازار «اورسیدوزها» مستقر بودند و دکانها به هم چسبیده بود. از اینرو، خریدار به راحتی میتوانست، بهای کفشها را با هم بسنجد و با در نظر گرفتن دیگر ویژگیها، بهترین را برگزیند و به ارزانترین بها بخرد.
مرکز خرید ماهی و پرندگان در سرچشمه قرار داشت و البته در دروازهی دولت نیز مرغ و خروس عرضه میشد. یک پاساژ هم در خیابان اسلامبول، ماهی و فرآوردههای دیگر شیلات را عرضه میکرد. سرچشمه افزون بر مرکز خرید ماهی و پرندگان، مرکز خرید میوه هم بود. از این رو خریدار، به راحتی میتوانست بهای کالاهای همسان را با یکدیگر برابر کرده و بهترین و ارزانترین را بخرد. از اینرو بود که میگفتند: خریدار پادشاه بازار است.
بر اثر پیشرفت اقتصادی، افزایش تولید، گوناگون شدن فرآوردهها و چندین و چند پارچه شدن مرکزهای خرید، خریداران را در وضعیت «فرودست» قرار داده است.
از اینرو، باید با یاری رساندن به «خریداران» موقعیت آنها را در بازارهای نوین، بهبود بخشید و دوباره او را توانمند ساخت (اگرچه نه مانند گذشته) تا دوباره بتواند موقعیت خود را در بازار به دست آورد.
اصلیترین ابزار این کار با توجه به تجربهی پارهای از کشورها، یک سازمان ملی نهاد و کارآمد حمایت از کاربران (مصرف کنندگان) است. گفته شد، « مردم نهاد و کارآمد» . سازمان حمایت از مصرف کنندگان برخلاف کاریکاتوری که امروز به نام حمایت از مصرفکنندگان و تولیدکنندگان نامیده میشود و در عمل با وجود عمر دراز نشان داده است که دارای کارآیی نیست، باید مردم نهاد باشد یعنی باید از سوی مردم بنیان گیرد و پایهگذاری شود؛ اما این شرط لازم است و برای موفقیت کافی نیست.
برای اینکه سازمان مردمنهاد بتواند در اقتصاد کشور، با توجه به گوناگونی کالاها و پراکندگی بازارها موثر واقع شود، لازم است که از حمایت مالی دولت و نیز توجه و راهگشاییهای سازمانهای دولتی برخوردار باشد.
سازمان راستین حمایت از مصرف کننده، میبایست دارای امکاناتی باشد که بتواند کالاهای گوناگون در بازار را با یکدیگر سنجیده و با توجه به بهای گوناگون، آنها را ردهبندی کند و در این راستا، به گزینش درست خریدار، یاری رساند. هنگامی که سخن از کالا به میان میآید، طیف بسیار گستردهای از شیر و ماست تا خودرو را در بر میگیرد. از اینرو، برای موفقیت و اثربخشی سازمان راستین حمایت از مصرف کنندگان، باید سازمان استاندارد، دانشگاهها و سازمانهایی که دارای آزمایشگاههای بررسی چونی (کیفیت) کالا هستند، با آن همکاری تنگاتنگ داشته باشند.
از سوی دیگر دستگاههای ارتباط جمعی (رادیو، تلویزیون، روزنامهها و...) میبایست با این سازمان برای تنظیم بازار و راهنمایی خریداران به سوی کیفیتهای بهتر و بهای ارزانتر، یاریرسان باشند.
هرگاه چنین سازمانی داشته باشیم، این سازمان میتواند با «مشت و مال روانی» مصرفکنندگان، از گرانیهای مقطعی جلوگیری کند. این سازمان میتواند با مشت و مال روانی پیوسته،خریداران از خرید کالاهای گران بازدارد و خرید کالاهای ضروری را برای تنظیم بازار به حداقل برساند تا بازار دوباره تعادل خود را به دست آورد...