خبر
نقش خانواده در تعلیم و تربیت
- خبر
- نمایش از شنبه, 27 مهر 1392 07:43
- بازدید: 3991
برگرفته از روزنامه اطلاعات، شماره 25714، یکشنبه 21 مهر 1392
*تهیه و تنظیم: بهروز اسماعیلزاده آهندانی
نهاد آموزش و پرورش، مهمترین و مؤثرترین نظام پرورش و رشد شخصیت نوجوانان و جوانان است. ضرورت توجه به رشد شخصیت آدمی و اهمیت پرورش تن و روان دانشآموزان موجب شده است که این مسأله مهم به عنوان یکی از کارکردهای اساسی نظام آموزش و پرورش به حساب آید، و در صورتی اهداف عالی تعلیم و تربیت تحقق مییابد که هماهنگی با دیگر نهادهای اجتماعی از جمله خانواده به وجود آید.
خانواده، نخستین نهاد اجتماعی است که فرد در آن پا به عرصه زندگی میگذارد و اولین پایههای تربیت و تعلیم در آن گذارده میشود. وجود محبت و عاطفه در خانواده رمز سعادت و خوشبختی انسان است و کلید بسیاری از مشکلات و راه جلب احترام و رعایت حقوق دیگران است. عاطفه، عشق و محبت به فرزندان، میتواند اراده متزلزل و روح آشفته آنان را درمان کند و آنان را به زندگی سعادتمند و موفق امیدوار سازد. لذا برای تربیت و پرورش درست فرزندان، باید محیطی ایجاد کرد که در آن درگیری و اختلافی نباشد. محبت و صداقت، ایمان و عشق به خوبیها، صمیمیت، وحدت و اتحاد میتواند راهگشای بسیاری از مشکلات باشد.
بسیاری از مربیان تعلیم و تربیت، روانشناسان، جامعهشناسان و... منشاء بسیاری از مشکلات رفتاری اجتماعی دانشآموزان را ناشی از رفتارهای موجود در خانه میدانند.
روابط نادرست عاطفی پدر و مادر، ناسازگاری بین اعضای خانواده، افراط و تفریط در حمایت و مراقبت، عدم توجه و نظارت بر دوستان و معاشران فرزندان و... از مسائل مهمی هستند که نقش اساسی در شکست تحصیلی آنان دارد.
خسارتهای اقتصادی ناشی از عدم موفقیت در تحصیل و پیامدهای اجتماعی حاصل آن، گرایش به بزهکاری اجتماعی و ارتکاب جرم و جنایت از قبیل: سرقت، قتل، اعتیاد و عضویت در باندهای فساد، قاچاق و... میباشد لذا توجه به نهاد خانواده امری بسیار مهم و سرنوشتساز در جهت تضمین سلامت جامعه است.
نتایج تحقیقات و مطالعات انجام شده نشان میدهد که پیشرفت تحصیلی، شکست تحصیلی و ترک تحصیل، نتیجه عوامل متعددی است که برخی از آنها عبارتند از: محیط خانه و خانواده، رسانههای ارتباط جمعی، گروه همسالان و همگنان، محیط روانی دانشآموزان، انگیزش، ویژگیهای شخصیتی، توانایی و معلومات گذشته، انتظارات معلم و مدرسه، و... که هرکدام از عوامل ذکر شده هم میتواند تضمینکننده سلامت و موجبات رشد و ترقی فرد باشد و هم زمینه را در جهت گرایش به بزهکاری و ارتکاب جرم و جنایت فراهم کند.
میرکمالی (1375) نقش خانواده در رشد فرزندان را بسیار مؤثر میداند و آن را منبع اصلی انتقال مهارتها معرفی میکند: خانواده منبع اصلی انتقال مهارتهای اساسی، رفتارها، عادتها و میراث فرهنگی به فرزندان است. در حقیقت آینده و تقدیر کودکان بستگی به شرایط و طرز عمل خانوادهها دارد. فقیر و غنی، تحصیلکرده و بیسواد، مذهبی و غیرمذهبی بودن خانواده و خیلی از مسائل دیگر در شخصیت کودکان تأثیر میگذارد.
شعارینژاد (1368) وضعیت اقتصادی خانواده را بسیار مؤثر در شخصیت فرزند میداند و بیان میکند: کودکی که در خانواده فقیر پرورش مییابد، همواره در عدم اطمینان خاطر و احساس حقارت رشد میکند. تعلق داشتن به یک خانواده ثروتمند، رضایت خاطر کودک را در کسب شهرت اجتماعی بیمه میکند. در صورتی که تعلق به یک خانواده فقیر بهطور قطع شهرت اجتماعی پایینی را برای کودک در بر خواهد داشت.
تقی پور ظهیر (1372) موقعیت اجتماعی ـ اقتصادی والدین را مؤثر بر یادگیری دانشآموزان میداند و چنین میگوید: تواناییهای ذاتی یادگیرندگان به صورتهای متعددی تحت تأثیر موقعیت اجتماعی ـ اقتصادی قرار میگیرند.
انواع سنخهای شناختی، فرآیندهای رشد تفکر، خودتصوری، روابط گروهی، روابط معلم و شاگرد، فرصتهای آفرینندگی و کسب تجارب بهطور عمیقی تحت تأثیر طبقه اجتماعی خاصی هستند که کودک در آن متولد شده و رشد یافته است. او به رابطه تحصیلات والدین و علاقه به تحصیل دانشآموزان اشاره میکند و چنین میگوید: کودکی که در خانهای زندگی میکند که اهل خانه، اهل علم و ادب هستند و در آنجا علاقه و رغبت به بحث و گفتگو درباره اندیشههای نو، اختراعات و اکتشافات جدید وجود دارد، بیشتر از کودکی که در خانه درباره کتابها و موضوعها و اکتشافات جدید صحبت نمیشود، آماده شرکت در بحثها، درک مسائل جدید و احیاناً هماهنگی و سازگاری با آنها خواهد بود. در هر حال کودکانی که والدین آنها از تحصیلات خوبی برخوردارند، احتمالاً بیشتر از سایر کودکان علاقهمند خواهند بود که در تحصیلات خود توفیق داشته باشند.
شریعتمداری (1369) در تأثیر وضعیت اجتماعی ـ اقتصادی والدین در هوش فرزندان، ضمن تأیید مؤثر بودن آن چنین میگوید: پارهای از تحقیقات نشان میدهد که وضع اجتماعی ـ اقتصادی والدین در رشد بچهها تأثیر دارد.
شغل والدین و موقعیت اجتماعی آنان خود بخود در بالا بردن سطح هوش مؤثر نیست، مثلاً فرزند یک استاد دانشگاه با فرزند یک کارگر ممکن است از لحاظ هوش با هم اختلاف داشته باشند ولی اختلاف هوش آنها مربوط به محیطی است که والدین در خانه به وجود میآورند. سطح تربیت آنها، فرصتهای تربیتی ایجاد شده و تجربیاتی که آنها در محیط خانه کسب میکنند در رشد و پرورش هوش آنها تأثیر دارد.
تقدسیان (1376) در رابطه با نقش والدین در تحصیل میگوید: معمولاً استعداد تحصیلی فرزندان در خانوادههایی با سطح بالای اقتصادی و اجتماعی، بالاتر از استعداد تحصیلی کودکانی است که به سطوح پایینتر اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی تعلق دارند. در محیطهای خانوادگی، رشد ذهنی با محرکهای گوناگون اعم از سرگرمیهای آموزشی، وسایل ارتباط جمعی یا آموزشهای والدین تقویت و تشویق میشود. والدین به نیازهای فرزندان خود پاسخ میدهند و با فراهم آوردن امکانات مناسب، انگیزههای کشف و کنجکاوی را در فرد ایجاد و به رشد شناختی هرچه بیشتر او کمک?میکنند.
خانه جایی است که زندگی در آن آغاز میگردد و علیرغم تمایل جوانان در دوران جوانی به رهایی از قیود و محدودیتهای خانوادگی، نبودن روابط مطلوب و همبستگیهای خانوادگی اثر مخربی به ویژه در سنین نوجوانی بر جای میگذارد در خانوادهای که پدر نیست و مادر نیز سخت مشغول کار است، و یا براثر اعتیاد والدین، طلاق والدین و عوامل دیگر، نابسامانیهایی در خانواده به چشم میخورد. احتمالاً فرزندان به فرار از مدرسه، دزدی، و... دیگر رفتارهای بزهکارانه دست میزنند. (نوابینژاد، 1372)
آسیبشناسان اجتماعی، یکی از عمدهترین علل بزهکاری را ستیز در خانواده میدانند و معتقدند جدایی والدین نقش بسیار منفی و ویرانگر در شخصیت کودکان دارد و زمینه را برای جرم و جنایت فراهم میکند. بیشتر بزهکاران، آغاز طغیان خود را جدایی پدر و مادر، اختلافات خانوادگی و متشنج بودن خانواده ذکر میکنند. جای تردیدی نیست که خانواده نقش مهمی در پایه زیرین شخصیت فرد دارد. (کریمی، 1381)
بطور کلی اکثر محققان و پژوهشگران تعلیم و تربیت، روانشناسان و جامعه شناسان در مطالعات و تحقیقات خود به این نتیجه رسیدهاند که خانواده به عنوان عامل مؤثر در پیشرفت تحصیلی فرزندان، نقش ویژهای در گرایش و یا عدم گرایش به بزهکاری نوجوانان و جوانان دارند.
پیشنهادات
1ـ ارتباط بین خانه و مدرسه به عنوان راهکار اصلی در جلوگیری از گرایش دانشآموزان به بزهکاری اجتماعی است لذا دستاندرکاران نظام آموزشی این ارتباط را به هر شکل ممکن ایجاد کنند.
2ـ گزارش دائمی از وضعیت تحصیلی، عاطفی و... دانشآموزان از طرف اولیای مدرسه به اولیای دانشآموزان داده شود.
3ـ به دانشآموزان توصیه میشود در انتخاب دوست نهایت دقت را داشته باشند.
4ـ از والدین میخواهیم که مواظب رفتار و کردار فرزندان خود بوده و با نظارت علمی و منطقی آنها را از هرگونه آسیبپذیری مصون بدارند.
5ـ به مربیان، معلمان و... توصیه میشود که رفتار دانشآموزان را بیشتر زیرنظر داشته باشند و به محض بروز علایم کجروی، از شیوههای درست و مؤثر تربیتی در جهت اصلاح رفتار آنان تلاش کنند.
6ـ رسانههای جمعی در غنیسازی برنامهها تلاش کنند و زمینه را برای گرایش دانشآموزان به سوی بزهکاری فراهم نکنند.
منابع:
1ـ تقی پور ظهیر، علی. مقدمان برنامهریزی درسی و آموزشی. آگاه. تهران. 1382.
2ـ شریعتمداری، علی. روانشناسی تربیتی. امیرکبیر. تهران. 1375.
3ـ شعارینژاد، علیاکبر. روانشناسی رشد. اطلاعات. تهران. 1368.
4ـ کریمی، یوسف. روانشناسی اجتماعی. ویرایش. تهران. 1372.
5ـ نوابینژاد، شکوه. رفتارهای بهنجار و نابهنجار. انجمن اولیاء و مربیان. تهران. 1372.