شاهنامه
آشنایی با شاهنامه - پیمان لهراسپ با مردم و بزرگان
- شاهنامه
- نمایش از جمعه, 01 مهر 1390 16:44
- بازدید: 7879
برگرفته از روزنامه اطلاعات
محمد صلواتی
چو لهراسپ بنشست بر تختِ داد
به شاهنشهی تاج بر سر نهاد
چنین گفت کز داورِ داد وپاک
پر امید با شید و با ترس و باک
***
ای عزیز!
داستان روزگار ِ باستان به آنجا رسید که کیخسرو پادشاه ، از تاج وتخت وزندگانی دنیا سیر شد ،گنج پادشاهی را به گودرز پهلوان سپرد تا برای آبادانی شهرها ، کمک به کودکان یتیم،زنان بی همسر ، و مردمان فقیر خرج کند. بعد هر گوشه از سرزمین پهناور ایران را به یکی از پهلوانان وبزرگان داد . سرآخر، تاج وتخت پادشاهی را به شاهزادهٔ گمنام «لهرا سپ» بخشید وخود به سوی کوهستان رفت. در آن جا - پیش ِ چشم ِ بسیاری از پهلوانان وهمراهان - ناپدید شد.
اما پهلوانانی همچون گیو(داماد رستم)، گُستَهم ، بیژن ( فرزند گیو ) وفریبرز ( پسر کاووس وعموی کیخسرو ) طوس و دیگران که همراه کیخسرو بودند ، در برفِ سنگین ماندند وجان سپردند. چنانکه تلاشِ زال و رستم و گودرز( پدر گیو و پدر بزرگ بیژن) برای یافتن آنها به جایی نرسید وسه پهلوان دل شکسته وغمگین باز گشتند .
اکنون ادامه داستان را حکیم ابوالقاسم فردوسی - در کتاب ِ شاهنامه - چنین روایت می کند :
چو لهراسپ آگه شد از کارِ شاه
ز لشکر که بودند با او به راه
نشست از بَرِ تخت با تاجِ زر
برفتند گُردانِ زرین کمر
هنگامی که لهراسپ از ناپدید شدن کیخسرو پادشاه و همراهانِ او آگاه شد ، بر تختِ پادشاهی نشست وپهلوانان با کمربندهای زرین ، اما با دلی شکسته وچشمانی گریان ، به نزد او رفتند تا با پادشاهِ جوان پیمان ببندند.
لهراسپ در برابر مردم با زال و رستم وگودرز و دیگر بزرگان ، عهد بست تا بیش از آنچه که با کیخسرو عهد بسته بود، با مردم مهربان باشد ، خشم وکینه را از دل بیرون کند وبه آبادانی کشور بپردازد :
من از پندِ کیخسرو افزون کنم
زِ دل ، کینه و آز بیرون کنم
بزرگان و پهلوانان که این سخنان را از لُهرا سپ شنیدند با او عهدو پیمان بستند که پشتیبان تاج وتختِ پادشاهی باشند :
مَهانِ جهان آفرین خواندند
وَ را شهریارِ زمین خواندند
پس از این عهد وپیمان ، مردم پراکنده شدند. بزرگان وپهلوانان از یکدیگر جدا شده و به شهری رفتند که فرمانِ کیخسرو بود.
لهراسپ هم عده ای از نزدیکانِ خود را انتخاب کرد و به کشورهای جهان فرستاد تا پادشاهی اورا اعلام کرده و با پادشاهان وحاکمان کشورها عهد وپیمان ببندند :
ازآن پس فرستاد کس ها به روم
به هند و به چین و به آباد بوم
زِ هر مرز ، هر کس که دانا بُدند
به پیمانش اَ ندر توانا بُدند
زِ هر کشوری ، بر گرفتند راه
برفتند پویان ، به نزدیک شاه