شاهنامه
آشنایی با شاهنامه 2 -غمنامة رستم وسهراب 2
- شاهنامه
- نمایش از یکشنبه, 09 خرداد 1389 09:43
- بازدید: 14313
برگرفته از روزنامه اطلاعات
محمد صلواتی/بخش دوم و پایانی
غمنامة رستم وسهراب
نبرد آغاز میشود. تیر وکمان وکمند، نیزه به نیزه وسپر به سپر. شب از راه میرسد و دو پهلوان خسته میشوند. نبرد تن به تن به فردا میرسد.
شب هنگام که سهراب در اردوگاه است به پهلوانان توران میگوید:« من گمان میکنم که این پهلوان رستم است!»
اما پهلوان تورانی( هومان ) پاسخ میدهد: «نه من رستم رامی شناسم وچندین نوبت با او رو به رو شدهام.» (گام نهم ).
روز بعد با آمدن آفتاب عالمتاب دوپهلوان آمادة نبرد میشوند. رستم به برادر خود وصیت میکند وبه میدان میرود.
کشتی گرفتن آغاز میشود. سهراب، رستم را بر زمین میزند و بر سینه اش مینشیند. رستم حیله به کار میگیرد:
کسی که به کشتی نبرد آورد
سر مهتری را به زیر آورد
نخستین که پشتش نهاد بر زمین
نَبرّد سرش، گر چه باشد به کین
سهراب رستم را رها کرده وبه شکار میرود (گام دهم ).اما رستم به سوی چشمه میرود تا سروتن را بشوید وخستگی از تن بیرون کند.
زمان میگذرد وهر دو سپاه در التهاب، منتظر ادامة نبرد میمانند.
سهراب به میدان میآید ورستم از چشمه باز میگردد.کشتی دیگری آغاز میشود. ناگاه رستم، سهراب را بر زمین زده بی درنگ خنجر میکشد وپهلوی سهراب را پاره میکند( گام یازدهم ).
سهراب از این کار رستم شگفت زده میشود ودر حالی که خون از بدنش میرود، میگوید:
کنون گر تودر آب ماهی شوی
ویا چون شب اندر سیاهی شوی
بخواهد، هم از تو پدر کین من
چوبیند که خاک است بالین من
رستم حیرت می کند ونام ونشان او را میپرسد. سهراب بازوبند یادگاری مادرش را به پدر میدهد.رستم چنان خشمگین میشود که میخواهد سینة خود را با خنجر پاره کند ولی سپاهیان خنجر از او میگیرند.
عدهای به سراغ کاووس میروند ونوش دارو (داروی زخم) میخواهنداما کاووس نوش دارو نمیدهد زیرا میترسد اگر سهراب سلامتی پیدا کند، جایی برای هیچ پادشاهی باقی نماند.
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا